رضا طالبی
توهم حذف رفسنجانی و عدم صلاحیت وی به نوعی توانست وجه هاشمی رفسنجانی را به عنوان ناجی القا کند. هاشمس رفسنجانی با درایت و نگرش عمیق خود میدانست که رد صلاحیت خواهد شد و حتی این خواسته خود وی نیز بود, او با استفاده از این شیوه به راحتی مظلوم نمایی نمود و در یک حرکت ضربتی نامزد مورد نظر خود را وارد کارزار انتخابات نمود. با نگرشی ه گذشته جمهوری اسلامی براحیت میتوان دید که دوران هاشمی رفسنجانی با ثبات ترین دوران جمهوری اسلامی بوده است, سیاست لیبرال وی و قدرت قدرت را متوقف میکند توانسته بود حداقل نظام را سر پا نگهدارد بدون هیچ هزینه جدی!
شاید خود هاشمی نیز میدانست بعد از مسائل جنالی حول و حوش وی, علنی شدن تاراج اموال توسط خانواده وی, تغییر دهنیت بخش وسیعی ازاصولگراهای تندرو علیه خود او سبب میشود که هاشمی اگر و اگر رئیس جمهور هم بشود با بحرانهای شدیدی مواجه شود, زیرا در طول دوره ۸ ساله محمود احمدی نژاد خواسته و نخواسته برخی از سرنخهای مافیایی حکومت چه در باند معتدل و چه اصولگرا و غیر مشخص شده بود.اتاق فکر رژیم در مورد احمدی نژاد هیچ اشتباهی نکرده بود! مساله ای که بسیاری از تحلیل گران مطرح میکنند, احمدی نژاد فردی که توانست به راحتی بسیار از روشنگران اصلاح طلب را دستگیر و یا منزوی کند, بسیاری از دگراندیشان در دوران وی به خارج کشور مهاجرت کردند, تفکر نیاز به منجی هرچند بطور مستحکم و علمی مطرح نشد ولیکن این ذهنیت منجی باوری مردم را جهت قبول ظلم و امید به وضعیت بهتر در قالب همین حکومت را پرورش داد.به مرور به ظنر رسید هاشمی رفسنجانی منزوی شد, او با یک نامه و همچنین خطابه خود در نماز جمعه تهران, به نوعی برای حفظ نظام با محوریت خود اقدام بزرگی انجام داد, با دوقطبی کردن سیستم اسلامی جامعه به نوعی مخالفان علی خامنه ای را نیز با یک تاکتیک سیاسی به اطراف خود جمع کرد و به نوعی نظام برای خود آلترناتیو درونی ساخت. سیستمی که دولت در سایه و علی خامنه ای نیز بدان راضی بودند , همانطور که الهام در جمع دانشجویان امام صادق گفته بود:” حفظ نظام از جان امام زمان مهم تر است”.
منفوریت بیش از اندازه خامنه ای در هیچ دوره ای به جز دوره احمدی نژاد وجود ندارد. رژیم مدتها بیش به این نتیجه رسیده بود که باید از علی خامنه ای گذشت, بعد از اینکه پروژه احمدی نژاد باتمام رسید, ناگهان تمامی متحدین و حامیان وی از کنا او پراکنده شده و به نوعی استفاده ابزاری از احمدی نژاد را فاش کردند.احمدی نژاد میدان را برای ایجاد یک تعادل صوری و گذر از علی خامنه ای را گشود, عدم صلاحیت به نامزد تیم وی یعنی رحیم مشایی نیز پایان پروژه را به وی خاطر نشان کرد ولیکن وی سعی در مجادله و حفظ خود داشت که به نوعی مجبور به سکوت مقطعی گردید. چینش کاندیداها نیز به نوعی چینش خواست هاشمی رفسنجانی بود, کانالیزه کردن دگرگونی خواهان و ساصلاح طلبان و محافظه کاران در چارچوب روحانی و کانالیزه کردن اصولگرایان و تندروها در زیر نام سعید جلیلی, قالیباف, ولایتی و محسن رضایی نیز عوامل و یاران غار هاشمی رفسنجانی بودند که به عنوان خیمه شب باز در بازیچه انتخابات به بیان خاطرات تلخ و شیرین خود پرداختند,وگرنه برای کانالیزه کردن اصولگرایان افراد شاخص تری از سعید جلیلی وجود داشتند که یا رد صلاحیت شدند و یا تلفنی برای شرکت کردن به آنها زده نشد.حتی عقب نشینی تاکتیکی خامنه ای و اعلام اینکه مخالفان نظام هم در انتخابات شرکت کنند, به نوعی یک دستی زدن به اپوزیسیون منفعل و انکه ما خود درون نظام اپوزیسونی تشکیل داده ام و این دو قطبی بودن به نوعی تمامی تفکرات ملت را در برخواهد گرفت. در نتیجه میتوان براحتی برنده این انتخابات را اکبر هاشمی نامید که به نام اعتدال و با استفاده از آرای دگرگونی خواهان و اصلاح طلبان , در جهت حفظ نظام و رهبر سازی و محبوب سازی از خود برای گذار از خامنه ای تلاش کرد و موفق شد. زیرا یان انتخابات پله ای نخستین برای خامنه ای پیر و منفور است که باید عوض شود و به جای او چه کسی بهتر از هاشمی زیرک و با سابقه که توانست در یک پیش رحی بنام انتخابات سربلند بیرون آمده و جامعه را مدیریت نماید. فریبی که به نوعی حداقل تا ۴ دیگر خیال رهبر جمهوری اسلامی را از تنش افزایی راحت کرد.