سلام اوباما جان!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

رضا طالبی

اوبامای عزیز سلام

مدتهاست منتظر بمب و موشک هستیم. التبه خودمان اندوخته ای از این سلولهایی که برای اتم های بیچاره ساخته اند داریم. پدر بزرگم هر روز اخبار تماشا میکند, بمب و فشنگ و گرانی و دروغ و ریش…..به در و دیوار فحش میدهد, هنوز سیگار بهمن میکشد. درک او از دوران شاه تنها و تنها, ارزانی نان و برنج و سخت است , برایش سخت است, یاوه های که هشت و سی, تلمبار این روستایی پیر میکند. اوبامای عزیز, مادربزرگم فارسی بلد نیست, عاشق برنامه های ازدواج تلویزیونهای ترکیه است, چاره ای ندارد, بیچاره پیرزن چه کار کند, شاید ازدواج جوانها را امیدی برای تحول در دنیای خودش میداند, ۱۳ ساله بود که پدربزرگم به خواستگاریش آمد و او هم چاره ای جز بلی نداشت, دختر یک چوپان فقیر که از دنیا چیزی جز بورس خرید و فروش گوسفند لذتی نبرده بود. اوباما, سالهاست که میگویی خواهیم آمد, اما پشت سرو هم مداکرات ریاضیت , ۵ ها را سی میکند. پدربزرگ سیگارش را کم کرده , دیگر توالت هم نمی تواند برود, گلاب به رویت بعضا رختخواب و……….

اوباما, یمدانم جایزه صلح گرفتی, میدانم برای همه از دست رفتگان ناراحت شدی, ولی هنوز امید به مدارا با این حال دروغین سجده و سجاده داری, نمی دانم تا حالا از کودک بسیجی محله سیلی خوردی یا نه, یا به خاطر موی سرت , تو را سوار آکواریوم کرده اند یا نه, توروخدا, راست و حسینی بگو ببینیم میایی یا نمی آیی, این مردم را علاف خودت نکن, به قول بچه های شهر چایی که همه بیکارند, ما را چه به سیاست, مشایی یا خاتمی, احمدی نژاد یا سید علی, چه فرقی به حال ما میکند, ما که نه زبانی داریم و نه کتابی…..آخ اوبامای عزیز, نمی دانی کباب بناب چقدر گران شده است, نمی دانی کباب بناب چیت؟///شبیه مک دونالد است…اندکی درازتر…درازتر به اندازه دردهای ما…..اوباما جان, بین خودمان باشد, یک کمی دروغ گو تشریف داری…….بابا ما برنامه ریزی کرده ایم, گفتیم تشریف میاوری و کار را تمام میکنی, دیدیم نه! همه کشک بود, دیدیم تو هم محمود را دوست داری, دیدیم تو هم بهار را دوست داری, و صدایت برای کسانی بلند میشود که مارا کس نمی دانند…چگونه با تو درد و دل کنم , باراک عزیز…..سالهاست که زیر پایمان پرچم کشورت خوابیده است و به زور به ما از رویش رد بشو, میگویند! باراک عزیز , حقارت از این بالاتر……..آخر تحریم فقط بر سر این پدربزرگ خراب نمیشود که, پدربزرگ میگوید: اینها آخوندند, خوب بلدند همه را دور بزنند! و با کمال افسوس میگویم که تو را هم دور زدند! حسرت همه بچه های شهرچایی آمریکا بود, مک دونالد, آرنولد, راکی و دیسکو…..اما نامرد همه را مایوس کردی! گفتی و گفتی که این آخوندها بمب دارند ولی عین خیالت نیست! گفتی و دیدیم که شکنجه میکنند خلق الله! اما بازهم با میشل رفتی, سیزده بدر! باراک عزیز دیگر به تو امید نداریم, پدربزرگم را ول کنم کمونیست میشود, مادر بزرگم دارد زبان یاد میگیرد ولی تو اصلا به ما توجهی نداری! یواش یواش باید خودم کاری بکنم, اما با کدام جسارت……ما که ا زخودمان هم میترسیم, به همه مشکوک شدم, شبها خواب میکروفون و جیمز باند را میبینم , هر روز صندوقها نزدیک میشود و صندوق مادربزرگم خالیست……بی انصاف ها سیگار بهمن را هم گران کردند, پدربزرگم, یواشکی سیگارهای داییم را کش میرود و بازهم دعوا و ناله های مادر بزرگ…….باراک عزیز, کاری ازدستت برنمی آید, در نامه قبلی گفتی ولی فکر کردم خودت را لوس میکین, اما بدان یواش یواش مادرها پیر میشوند و زبان فراموششان میشود, دیگر جوانها به دنبال نجات دهنده نیستند, زیرا این فرشته نجات تناسخ را در بین این مردم پیدا کرده است, دیگر بلند میشویم, حتی اگر نا هم نداشته باشیم, بنزین ۲۰۰۰ تومن بشود یا خاتمی بیاید یا مشایی یا…..فرقی نمیکند, زبان مادربزرگ من فرق دارد , با همه زبانها…..سوخته تر از تمامی انسانها! دیگر برایم نامه ننویست که غصه نخورم که میآیی, ما از تو امید بریدیم, از همه , از این دستار به سران خون مردم خور و ایمدمان هنوز در پشت میله هایی که برایمان از پین آوردند! به بان کی مون و شیرین عبادی هم سلام برسان, بگو بالاتر از مدار راس السرطان, شهری بود بنام تبریز که زبان اسمبلی برایش نوشتید ….شهری که نامه هایش در پشت پستخانه سوزانده میشود و پیرمردانش هنوز سیگار بهمن ۵۷ میکشند و به ایمد روزی که شمس باز هم بر سردر گجیل…ندای زندانیان را زمزمه کند.

خداحافظی نمی کنم, فقط اندکی منصف باش, به ان ملکه الیزابت هم بگو, توی جمع نه, زشت است, بگو چه به بلایی به سر این ملت آورده ایم ,بیا جبران کنیم, آخه کسی که سر درد دارد را نمی گذارند بالای سر مملکت! به این پوتین دوسر نشان هم خواهم نوشت, از ثقه الاسلام تا پیشه وری و شریعتمداری و قره باغ ……..بگذار حوزه های علمیه, فتوای زنار به کمر بسته ها را حلال کنند, بگذار با هم بنشینید و با این دستار به سران معامله کنید, امان از این ۵+۱ که هنوز پس از ۳۰ سال نفهمید که قم مضربی از ۵ است و خدا هم از او خسته شده است!

آوارگان ما را در آنحا ببوس, اذیتشان نکن, زیرا که درد غربت و شکنجه های میله های جامع المقدماتی تبریز و اوین,…سینه هایشان را کویر کرده است, لا اقل حقوقشان را زیاد کن!

دیگر تمام میکنم, مواظب خودت باش, شاید بعد از چند سال تو به من نامه بفرستی که تبریز ……اصلا ولش کن, خرداد هنوز نیامده, آدم را هوایی میکند, فحش های مادر بزرگ هم شروع شد, اخبار نشان میدهد, همه راضی هستند, همه مسلمانند و تابع آقا!

بای بای

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.