نبرد جویندگان نان و آزادی با پیشوایان چاه های نفت!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 بهنام چنگائی

” جنگِ نفتخوارانِ شیعه”

از دیر باز اهداف ستیز سران ریاکار شیعه، اصلاح طلبان ِدست و دامن خونین و همه آلودگان به بساط فاسد حکومت اسلامی و زنجیره ی منافع غارتگران جهانِی مدافع ِحاکمیت، هیچگاه از دید مردم هوشیار، نیروهای چپ، مترقی و دمکرات  پوشیده نبوده است. همه ما می دانیم که این غارگران می خواهند، چاه ها و شیرهای نفت را بسود مافیای خود و کارتلهای نفتی تسخیر کرده و ثروت حاصل از فروش نفت را تا آنجا که ممکن است بیشتر در دست و تصرف خود گیرند؛ همانگونه که تاکنون بوده و رفته است. مگر در این نزاع ِدزدان: جان پایه های زندگی گارگران، شکاندن تار و پود هستی مزدبگیران و تهدید قوت لایموت اکثریت تنگدستان و محرومان، به(بازی قدرت) طرف های درگیر کشانده نشده است؟ آیا هدفِ فلاکتبار این جنگ سران، جز تصاحب نفت و غارتِ آن که بمعنی نسل کشی مستقیمِ امروز درآمده است، می تواند غرض دیگری داشته باشد؟ آیا اشتلم های تاکنونی ولی فقیه با طیف های مخالفِ داخلی و جهانی، بدنبال منافع مردم بوده است؟ مگر جز( تصاحب و تحکم مطلق )وی و باندش بر منابع و ذخایز نفتی نبوده و نیست؟ او و مخالفان و حامیان هردو، این برنامه ها را مدتهاست با شدت و دقت به پیش برده و قطعا نیز نیروی برنده ی این جنگِ قدرت، طرح های استثماری داخلی و جهانی را همچنان دامه خواهد داد.

“مردم زیر آتش جنگ غارتگران”

 در این شرایط سخت و شکننده، اکثریت قریب به اتفاق شهروندانمان زیر تشدید آتش مرگزای دو جانبه ی ولایت ِ تبهکار و رئیس دولتِ فریبکار در زیر گلوله باران های گرانی و تورمِ ناشی از تحریم های غرب، زمینگیر شده و در دام محرومیت ها، اسیر و بی دادرس وامانده اند. همزمان در چنین هرج و مرجی، فرصت هرچه بیشتر مکیدن خون مردم، برای مافیای بازار و تجارِ طماع نیز، چنان تقویت و عملا در همه عرصه ها تشدید شده که تاراج هستی مردم، توسط بازار قاچاق داخلی و جهانی به آسانی در اعماق جامعه نفوذ کرده و فعال خون می مکند! این نقشه شوم و طرح نسل کشان که در فاز خطرناک خود قرار دارد، دسیسه ی همه ی آنانی ست که به بی رحمانه ترین شکل ممکن، سال های سال علیه هستی مستخدمان دولتی، خصوصی، کارگران، مزدبگیران و تنگدستان کشور بپاخاسته اند و البته تاکنون نیز توانسته اند تاراج کنند و حالا هم بر دامنه بیکاری، محرومیت، فقر، گرانی، تورم روزافزون و نامیدی و یاس کمر شکن حاصل از آنها را بر گرده ی خسته مردم بیفزایند. خط رسمی حکومتگران، تا بتبع آن ناتوانی در تأمین معاش را بر خیل بزرگی از توده های تنگدست هموار سازند؛ با این توطئه و ترفند که همه ی آنان از ترس گرسنگی و مرگ، برده وار مطیع و گوش به فرمان رهبر باشند و بمانند. نارسائی های ابتدائی و ناچیزی که مردم با درآمد ثابتِ ناچیز خود، اغلب استعداد حداقل تأمین نیازهای (نان و مسکن و درمان) خود را در بازار های سیاه بندرت دارند؛ محرومیت گسترده و ترس از آینده بر فضای اذهان عمومی حاکم است. تضعیف ارز ملی کشور، به بالا رفتن قیمت بسیاری از مایحتاج ضروری، جاری و حیاتی انجامیده و  مضیقه هرچه بیشتری را به اکثریت خانواده های بی بضاعت پائین تحمیل می کند. اثرات ناقص سوء تغذیه در کودکان، می تواند منشأ رشد ناسالم جسمی و بتبع آن پیدایش بیماری های روانی و روحی آنان در آینده گردد.

“فشار عصبی”

البته روزی نیست که بر دامنه وسیع نارسائی ها و اقلام ضروری زندگی افزوده نشود و بار زور مشقاتِ عریان بر کول توده های مردم سبک شود. این ناگزیری ها و نا همسازی ها و تلاش جهت انطباق با وضعیت موجود، آنهم تنها برای تهیه کمبودهای مواد خوراکی، نیروی جسمی و روانی بالائی را از تنگدستان و مزدبگیران می بلعد، زیرا آنها باید ساعت ها در صف های طولانی بایستند و بردبارانه نوبت خرید خود را انتظار بکشند. مردم در طی روز هرجا باشند رنج می برند و به بدترین وجه دردناک، دچار فشار عصبی و سرزنش خویش هستند و می شوند و آسیب روانی می بینند؛ تحقیر شدگی به شکستن غرور همگانی می انجامد و برای بسیاری، سرنوشتی جز یاس از زندگی و سرخورگی از بودن نخواهد داشت، و اشکال متداول بیماری افسردگی، بصورت عمیق و وخیم بر فضای خانواده و جامعه دامن می زند و این روند ویران کننده، دشمن شخصیت انسان است و طبعا خسارت های روحی بالائی را بیش تر از همه بر مزدبگیران و ناداران میلیونی وارد می آورد. «تناقضِ آشکار و فاجعه انگیز دستگاه ولائی که از یکطرف ناتوان از پاسخ به خواسته های ابتدائی و معیشتی ست، و همزمان در جهت مخالف با گستاخی و بیشرمی تمام، دعاوی” اسلام اتمی” را دارد که بصورت مالیخولیائی در تعقیب و تداوم برنامه های قدرت طلبانه خود است و می خواهد که بقیمت ویرانی ایران وآینده ی زندگی مردم بلازده به قدرت اتمی منطقه دست یازد. جنونی جاهطلبانه ای که تا همین حالا کشور ما را در پرتگاه نابودی نهاده و زندگی روزمره مردم را دچار آسیب های جبران ناپذیر کرده است.

“در خدمت به حکومت نباشیم”

اگر چه طیف های مافیای حاکم شامل چند گروهک ناچیز بیشتر نمی شوند، اما چنبره ی همه جانبه و ۳۴ ساله ی آنان را نباید از خاطر دور داشت که آنان تجربه های سرکوب، منابع و نیروی های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی، توان مالی و تطمیع، اهرم های قوی نظامی و لجستیکی، رسانه ای و حمایت های داخلی و جهانی گسترده ای را دارند؛ جای شکی نیست که آنها هم اکنون با نیروهای نفوذی خود بر پراکندگی مخالفان مسلط و شاید فعلا چیره اند. نگفته پیداست که بدون اتحاد و همبستگی طبقاتی ـ اجتماعی در سراسر ایران و خارج از کشور، امکان پیروزی برای هیچکدام از طبقات و جریان های موجودِ سیاسی، بتنهائی متصور نیست و چنین توهمی ساده لوحانه، بسادگی توان و نیروی مقابله ی جمعی را علاوه بر تضعیف عملا گمراه هم می کند. با وجود این همه مخاطرات و نگرانی واقعی از عواقب آنها، کل اپوزیسیون دمکرات، مترقی و چپ باید بپذیرد که از هرگونه دسته بندی و پراکندگی در صفوفِ شان بهر دلیل که باشد پرهیز کند؛ چون جز سکتاریسم نیست و تنها می تواند مبارزه ای چشم بسته در میدان غفلت و در خدمت به حکومت و وابستگانِ دور و نزدیک آنها و یا غرب و اسرائیل باشد.

 “پذیرش حقوق مسلم ملیت ها”

 در این میان نیروهای دمکرات و انقلابی باید توجه ویژه ای به تحریکِ سکون فعلی در”جنبش ضد استبدادی” داشته باشند و تا آنجا که اصولیت های پایه در مبارزه مشترک ضد دیکتاتوری اجازه می دهد، پا به میدان همکاری های بزرگ و هموند گذاشته و در پی چاره و راه حل های همبستگِی سراسری و طبقاتی نیز باشند. همزمان چشم از (تحریکات کور و منحرف ناسیونالیست ها و شونیست های فرصت طلب) نیز دور ندارند. چراکه استبداد با تمام توان در پی بهره برداری از تمایلات ملیت های ایران مترصد فرصت و ایجاد تشتت در صفوف ماست. یادمان نرود که حق نداریم حقوق ملیت ها را فراموش کنیم، و آنان را بنام تجزیه طلب، به جانب صفوف دشمن و یا دشمنی با خویش ترغیب کنیم. فرهنگ فدرالیسم و جا انداختن آن در متن تفکر تمامیتگرا، زمان و بردباری بالائی را می برد. احترام به فرهنگ، زبان، حق تحصیل به زبان مادری و ایجاد خودمختارهای محلی، بهترین و مناسبترین پاسخ در راستای حفظ اقتدارایران و اتحاد آگاه و دلبخواه است. هرگز نباید در برابر رژیم شیعه که دشمن مشترک ماست، دچار سر در گمی و رودر روئی با خویش شویم. امر مهم اپوزیسیون مترقی و چپ در رابطه با حق تعین سرنوشت ملت ها، نیاز به کاوش هربیشتر و تبلیغ هرچه پردامنه تر بر روی موازین درست و اصولی فدرالیسم دارد، تا برای کار پیشگیرانه و عواقب منفی در شناخت راه فدرالی چاره درست و مناسب را بیابد.

“تعادل در هم ریخته استبداد دینی”

مردم بجان آمده در آسیب پذیرترین شرایط تاریخ استبداد دینی قرار گرفته و استعداد ویران کردن کل نظام را متاثر از فشارهای خوردکننده کنونی یافته و بسادگی چنین نیروی بل الفعلی را دارند. زمینه تشویق مبارزه توده ای ـ کارگری و موفقیت آن در گستردگی و همبستگی نیروهای ناراضی و سر به طغیان مهیا شده و عملا نیز وجود عینی دارد. فضای ملتهب اجتماعی از روی ایستائی و محافظه کاری دیریست عبور کرده است. جنبش های دمکراتیک می توانند با مبارزه طبقاتی به روشنترین وجه ممکن که همه جا هویدا و آشکار شده است، پیوند خورده و سونامی توده ای علیه بساط ولایت را بدون کمترین نیاز به خشونت، و تنها با گستردگی خویش، تمامیت حکومت اسلامی را مطیع اراده خود سازند. زمینه وجود و تحریک چنین نیروی عظیمی توده ای با توجه به این همه ستم، فقر و فساد در دستگاه دینی، هر آن مفهوم، مقبول و متصور است. در ایران مبارزه برای نان با نبرد ضد استبداد دینی پیوندی حیاتی و بسیار سرنوشت سازی یافته است و واکنش متحد و مقتدر جنبش ها و نیروهای ضد داستبدادی با مبارزات طبقاتی را بشکل تنگاتنگی بهم گره زده است و بنابرین وظایف تخطی ناپذیری را به همه نیروهای سیاسی و بویژه جبهه چپ دمکرات و انقلابی دیکته می کند.

 

بهنام چنگائی ۲۰ اسفند ۱۳۹۱

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.