اشکان رضوی
روزگاری نه چندان دور مهمترین پارامتر برای یک مبارز سیاسی رعایت پاکیزگی اقتصادی و اخلاقی بود. حتا روشنفکران ایرانی نیز که ناگزیر ازارتباطات گسترده بودند تلاش داشتند تا این مهم را رعایت کنند. اما چند سالی است که گویا زشتی این کردار ناپسند و زشت از بین رفته و عده ای که بر کرسی اپوزسیون و مبارزه(البته به نادرست) جلوس کرده اند هیچ ابایی ندارند که حتا به این امر اعتراف کنند،و با اندوه باید گفت که حتا مایه مباهات بعضی نیز می باشد.
زمانی حزب توده و سازمان مجاهدین خلق و چریکها به دلیل دریافت کمک های مالی و غیره از شوروی منفور ملت بودندو هر کسی که به نوعی آلوده این مسئله می شد به تعبیر عامیانه از چشم مردم می افتاد.
اما این روزها این ضد ارزش مبدل به ارزش شده است. عده ای که داعیه دار مبارزه با رژیم هستند به زعم خودشان از هر کس و هر جایی و هر کشور و دولتی که کمک برسد به دیده منت این کمک ها را پذیرفته و چون در نگاه آنان هدف وسیله را توجیه می کند چندان نگران پی آمدهای بعدی آن که دامنگیر مبارزین واقعی و اعتماد جامعه ایرانی می باشد هم نیستند.
زمانی یکی از کاربدستان رژیم در یکی از سخنرانی هایش حرف از چمدان های دلار ی می زد که امریکا به منتقدان و مخالفان پرداخته بود. همه ما صدایمان درآمد که این حرف تهمت است و تخریب منتقد و مخالف. اگر چه درآن روزها هنوز قبح این مسئله ریخته نشده بود و اساسا عمق فاجعه تا بدین حد نبود.اما افسوس که این گوشه ای از واقعیت زشتی بود که می خواستیم آن را نبینیم.
نادانی در توجیه این مسئله بیان می داشت آقا استعمار و غرب یک عمر ملت ما تارج کرده اند و این حق ما است که باید برای ادامه مبارزه با استبداد ازآنها بگیریم ….
خوب این هم شاید یکی از دلایل این جماعت باشد. اما به هر روی هیچ دلیلی تحت هیچ شرایطی نمی تواند بهانه دریافت کمک از بیگانه برای مبارزه با رژیم باشد.مبارز مردمی با دستان خالی به میدان مبارزه می رود چون تکیه او بر ملت و آرمانهایش است.مبارز سیاسی باور دارد که برای مبارزه تحت سخت ترین شرایط هم نمی تواند دستش را به سوی بیگانه گان دراز کند.
و شوربختانه تر اینکه این روزها خبری منتشر شده است مبنی بر اینکه آقای روزنامه نگاری از ولیعهد عربستان چند میلیون دلار برای راه اندازی یک شبکه تلوزیونی دریافت داشته است.
شنیده بودیم که تروریست ها و تجزیه طلبان از طرف عربها ساپورت مالی و اطلاعاتی می شوند اما این یک مورد دیگر واقعا نوبر است. دریافت پول آن هم از طرف فردی که ادعای ملی گرایی دارد و خودش را روزنامه نگار بی طرف می داند از سوی عربها!آن هم از شیوخ عربستان!؟دشمنان تاریخی ملت ایران جای هیچ گونه دفاعی نمی تواند داشته باشد. مگر اینکه بخواهیم خیانت را جور دیگری تعریف کنیم و بنویسیم.
نمی دانم چه تعریفی باید از این داستان شوم داشت. روزگاری مبارز سیاسی ایرانی حاضر بود از جان و مال خودو خانواده اش برای رسیدن به آرمان هایش بگذرد و الان روزی نیست که چنین اخبار مشمئز کننده ای نشنویم.دیگر گوشهایمان هم عادت کرده اند. زمانی این اخبار از سوی رژیم منتشر می شد و همه فریادمان به هوا بر می خواست که رژیم دارد تخریب می کند و تهمت می زند و دروغ می گوید. اما از بد روزگار حالا این اخبار از دل رسانه های اپوزسیون یااز دهان همین مدعیان مبارزه منتشر می شود.
مبارزه سیاست شده است ملعبه نام و نان برای عده ای . طرف تا دو روز می رود زندان فردا سر از صدای امریکا یا بی بی سی در می آورد و می شود مبارز سیاسی یا نماینده فلان جنبش اجتماعی .
در این سالهای اخیر همه جنبشهای سیاسی و اجتماعی را این جماعت فرصت طلب به نوعی آلوده کردند. جنبش دانشجویی و جنبش زنان و جنبش کارگری و…… موجب شدند تا همه ما ها تو سری خور حکومت به این بهانه شویم .در جامعه هم همین رفتارها اعتماد عمومی را نسبت به مبارزین ازبین برده است.
همه تلاشها برای عده ای خلاصه شده است در دو پارامتر اساسی و حیاتی یعنی نام و نان و دیگر هیچ.
من به این آدمها می گویم مانکن سیاسی. آدمهایی که خمیرمایه آنها با فرصت طلبی عجین شده است.کاسبکاران سیاسی که برای هزینه ی نداده از ملت طلبکار هستند . هر مسئله ای می تواند سوژه ادامه پیشرفت آنها در یک پروژه سیاسی باشد. همه چیز را حاضرند فنا کنند تا به خواست های خود برسند. اعتماد ملت برای آنها پشیزی ارزش ندارد. مهم این است که ژست مبارز بودن بگیرند وبعد از خروج از کشور در فلان دیسکوی غربی پیاله های می را به هم بزنند . تا موقعی هم که در ایران هستند می گویند آب هم که می خوردیم سیستم امنیتی رژیم ازآن خبر داشت اما جای پرسش است که همین آدمها بدون هیچ مشکلی از ایران خارج می شوند و یا ماهها برای خروجشان از کشور برنامه ریزی می کنند بدون آنکه همان سیستم مخوف امنیتی بویی از این مسئله ببرد.از زندان های مخوف اوین و رجایی شهر مصاحبه زنده می کنند و فیلم سخنرانی خودشان را بیرون می دهندو طومار و مقاله و مانیفیست انتشار می دهند. اینها چه معنایی می تواند داشته باشد؟همه این مسائل ابهام است که در اذهان عمومی شکل گرفته و باید این معما ها روزی حل شود.
آدمهای زیادی را می شناختم که در ایران مبارزه ادعایی آنها فقط در حد حضور،یک یا دو جلسه مجلس ترحیم و یا جلسات عمومی و مناسبتی بود اما به یک باره سر از غرب درآورده اند و شدند مبارزسیاسی با یک دوسیه مبارزاتی طولانی. این هم از عجایب روزگار ایران شهر آشوب است. همه چی ما باید به هم بیاید.
کسی هم اگر اعتراضی بکند می گویند الان وقتش نیست که در باره این مسائل حرفی زده باشد. اگر الان وقتش نیست پس کی وقتش می شود که ملت مبارز واقعی و دروغین را از هم تشخیص دهند.
مبارزان واقعی در درون ایران در بدترین شرایط روزگار سپرسی می کنند و بدون هیچ ادعایی و هر هزینه ای را که توانسته اند پرداخته اند و هیچ ادعایی هم ندارند جز اینکه روزگار بهتر مردمانشان را ببیننند و به آزادی و خواستها وآرمان هایشان برسند.
اما عده ای مانکن سیاسی مترصد این هستند تا از هرآب گل آلودی ماهی بگیرند. خدا این غربیها را از بعضی ها نگیرد. چون هم نان عده ای را می دهند و هم نامشان را پر آوازه می کنند.عکس های رنگانگ با پوزشین های مختلف در رسانه ها و فیس بوک و مصاحبه های آبکی و تحلیل های سطحی ، متریال تولید یک مبارز سیاسی سفارشی شده است.
آن هنگام مدام می گوییم که چرا حکومت اسلامی از بین نمی رود. آیا با مبارزین این چنینی می توان رژیمی را ساقط کرد؟این اوضاع آشفته اپوزسیون است. فرقی هم نمی کند که این اپوزسیون در چه طیفی تعریف شود. همه ما ها به نوعی در این وادی سیاست زدگی و سیاست پیشگی دارای چنین مشکلاتی هستیم. تا مانکن های سیاسی و پیشه وران سیاست میدان دار باشند در بر روی همین پاشنه خواهد چرخید.
رژیم هم پاشنه آشیل را خوب شناخته. بدش نمی آید میدان دار این عرصه همین جماعت شوند. رژیم می داند که از جماعت آبی برای ملت گرم نمی شود.ساختار روانشناسانه امنیتی رژیم هر از چند گاهی بادکنی را باد می کند و به هوا می فرستد و عده ای هم هورا کشان دنبال دون کیشوت داستان به راه می افتند تا ثبت کننده وقایع و داستان سرایی های رخ داده پیرامون مبارزات این قهرمان داستان باشند.
صادرات اپوزسیون در سالهای اخیر به شکل فزاینده ای از سوی رژیم به عنوان یک خط امنیتی کار آمد دنبال شده اما همه چشم ها و گوشها بسته است. اپوزسیون داخل که شرایط منسجم و خوبی ندارد اما در برون مرز هم با یک اپوزسیون فشل شده مواجه هستیم.عده ای که آلوده به بیگانه شده اند و عده ای هم آلوده به رژیم و آن طیف سالم هم در این شرایط به باور من توان چندانی برایشان نمانده. طیفی که سالها کسی نخواسته حرفهایش را بشنود اینک در اقلیت است. و اینگونه می شود که اکثریت وابسته به بیگانه و رژیم هیچ واهمه ای ندارد که زشتی کردارش افشا شود.در این شرایط هم باید به غربیها و عربها دستمریزاد گفت هم به رژیم و دستگاه امنیتی اش. باشد که روزی مبارزین راستین به دور از هیاهو و حاشیه های هدفمند و هدایت شده به یک همگرایی میهنی دست یافته و در راه دموکراسی و آزادی برای ملت ایران گام بردارند.
*هموند سازمان مهندسان جبهه ملی ایران
پاینده ایران