فضای سیاسی ایران و ملتهای تحت ستم

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

هادی صوفی زادە

این روزها بحث بر سر انتخابات سال آیندە ( خرداد ) ریاست جمهوری در ایران میان حاکمیت و  طیفهای مختلف داخل و خارج مخالف حاکمیت گرم است. البتە منظور از مخالف حاکمیت، عموما جریانات مرکزگرا و عموما  فارس زبان نظیر اصلاح طلبان درون حاکمیت، ملی مذهبی ،  بقایای جبهە ملی با تفکرات فاشیستی و روشنفکرانی کە در  جنبش سبز تعریف می شوند بە میدان آمدە و بقول خود می خواهند ایران را از وضعیت بحرانی موجود نجات دهند.

هم حاکمیت و هم مخالفین از طرف نهادهای مذهبی هدایت می شوند کە شناخت و معرفی آنان کار این مطلب نیست.  سر در آوردن از زیروبم  فرهنگ  سیاسی  ایرانیان  کار آسانی نیست و ضرورت هم ندارد  از همە ابعاد آن سر درآورد اما برای ملتهای تحت ستم و غیر فارس کە با فرهنگ سیاسی مرکزگرایان  بیگانە هستند لازم است بدانند در کجای این معادلات سیاسی  قرار دارند.

ابتکار عمل اصولگرایان و حاکمیت برای فضآ سازی زودهنگام  اتخابات آتی نظیر تضمین رای ۶٠%ی برای خودشان ( مشروعیت نسبی نظام ) از طرف گروە ٢بەعلاوە ١، ارائە لیست نامزدهای جناحهای دیگر اصولگرایان موسوم بە جبهە پایداری و غیرە برای  زدودن ذهنیت جامعە از ماجرای تقلب انتخاباتی  سال ٨٨ دلجویی از اصلاح طلبان و تلاش آنان  برای جذب حدااکثر سبزها بطور گام بە گام ( برای نمونە فعال نمودن رفسنجانی در درجە اول واعلام  پشت سر رهبر قرار گرفتن ایشان ) از زمینەسازیهای  صحنە انتخابات آیندە است کە اصولگرایان بدان نیاز مبرم دارند.  نمونەهای دیگر بازی حاکمیت،  تخریب احمدی نژاد و باندش بعنوان جریان انحرافی و عامل تمام خرابیها را بە گردن دولت ایشان انداختن و مبرا کردن بیت رهبری و  نظام  از خطاهاست.  ظاهرا اصلاح طلبان درون و بیرون حاکمیت بە این شیوە واقف بودە و تمام هجمەهای خود را متوجە جناح احمدی نژاد می نمایند. مقالە سال گذشتە آقای عطااللە مهاجرانی در مورد اینکە آقای خامنەای یک نقطە خاکستری در کارنامە ندارد را باید از این منظر جستجو نمود.

 اصولگرایان دوران نفسگیر باقی ماندە دولت احمدی نژاد را می خواهند با شعبدەبازیهایی نظیر جمع آوری امضا توسط مجلسیان برای احضار احمدی نژاد بە مجلس، تقاضای  دیدار احمدی نژاد از زندانها، اعلام فتنە گر نبودن موسوی و کروبی ازطرف  حبیباللە عسکراولادی، مرتضی نبوی، سلیمی نمین و تنی چند از سخنگویان  نظام، نامەنگاریهای  ٧ اصلاح طلب با عسکراولادی، ملاقات اصلاح طلبان با خامنەای و موارد بسیاری از این قبیل برای تست جامعە و زمینە سازی برای توافق میان بخشی از حاکمیت با بخشی از اصلاح طلبان و در نتیجە بازگشت مشروعیت از دست رفتەشان است.

هر چند نباید از نگاە دور داشت کە  زمینە سازی برای انتخابات آیندە از بدو عزل مسئولیت منوچهر متکی و حیدر مصلحی توسط احمدی نژاد رقم خوردە و یا درست کردن موضوعی بنام جریان انحرافی بە سردرگمی جامعە دست زدند و فضایی را ایجاد نمودند تا در وهلە اول تاثیرات جنبش  سبز را خنثی و افکار عمومی را متوجە طیفهای تازە خودساختە  نمایند.

 با این مقدمە از فضای سیاسی کشور کە ذکر شد، باید گفت کە ساختار متمرکز ایران با پیشینەای پانصد سالە  از دوران صفویان تاکنون بگونەای  پایەریزی شدە کە سیاست ادارە کشور  پشت درهای بستە و در خلوت خود انجام دادە و جامعە  سیاسی ناشفافی را در ایران ببار آوردەاست کە تاثیرات  آن در عرصەهای دیگر اجتماعی نمود پیدا نمودە  و فرهنگ منحصر بفردی در ایران ایجاد شدەاست. بدین جهت فرهنگ سیاسی ایرانیان مرکز نشین  نە بە آسانی برای ملتهای غیر فارس قابل درک است و نە نقشی در سمت وسوی آن دارند ، اما می توان گفت حکمرانی در مرکز بدون توجە بە موضوع ملتهای غیر فارس در ایران غیرممکن  است. در واقع استراتژی و اهمیت حکمرانی در ایران بە چگونگی برخورد و مهار خواستەهای ملتهای غیر فارس گرە خوردەاست. برای نمونە سخنان اخیر آیە اللە باقر خرازی مبنی بر انضمام کشورهای حوزە آسیای میانە و قفقاز بە ایران،  مباحث محافل روشنفکری ایرانی مربوط بە نقش قوام السلطنە و توان درایت ایشان در بازپس گیری مناطق خودمختار کوردستان و آذربایجان حاکی از یک نوستالوژی تاریخیست کە در جامعە ایران خریداران فراوانی دارد واین ایدە را  تحقق می بخشد کە امکان  جامعەای دموکراتیک  در ایران هیچگاە میسر نخواهد شد.

 صد البتە  مهمترین عامل در سیاستگزاری حاکمان فعلی و قبلی و در آیندە  برای حکمرانی خود بر مردمان ایران  ابزار مذهبی و شرعی ( شیعی ) است کە منافع درازمدت آنان را تامین می نماید.  اساسا حفظ منافع ملی مورد نظر مرکزنشینان کە همانا حفظ تمامیت ارضی ایران است بدون توجە و توسل بە آموزەهای دینی امکان پذیر نیست. بنابراین همگی ایرانگرایان در قطور نمودن بنیانهای دیکتاتوری ذینفع و در نتیجە برای استمرار دیکتاتوری متفقند و تنها تفاوت در شدت و ضعف استبداد است. ( همانند سیستم خاتمی و احمدی نژاد ) .  بسیاری از سیاستمداران ایرانی  پنهان نمی کنند کە  حفظ تمامیت ارضی ایران مقدم بر آزادی و دموکراسی است برای نمونە سخنان  خسرو سیف رهبر حزب ملت ایران و بسیاری دگر را بعنوان نمونە بازتولید دیکتاتوری در ایران شناخت.   نگاهی بە بیانیەها و مواضع سران جبهە ملی، ملی ـ مذهیبها برخی نیروهای بە اصطلاح چپ و  نیروهای شبە فاشیستی دیگر علیە حقوق ملتها حاکی از نقش مذهب ( شیعە گری ) در رفتارهای سیاسی و نگرش امنیتی آنان دارد. برای شناخت از ماهیت واقعی  فرهنگ ایرانی  تحلیل دقیقتری  از نوشتە آقای مهدی خلجی  تحت عنوان سیاست سنتی و سنت سیاسی را نمی توان پیدا نمود. تنها حلقە گم شدە نوشتە ایشآن جایگاە ملتهای تحت ستم در این بازی حکومتداریست. بنابراین در این مطلب بە جایگاە ملتهای تحت ستم در روش سیاسی فعلی پرداختە خواهد شد.

انتخابات آتی ایران درست همانند رفراندوم سال ١٣۵٨  جمهوری اسلامی آری یا نە می ماند کە  بشکل  اصولگرایی آری یا نە خود را نشان میدهد. اصلاح طلبان  کە هیچ نشانی از پایبندیشان بە مواضع روزهای اولیەشان دیدە نمی شود، بە عناوین مختلف در صدد ترمیم روابطشان با اصولگرایان هستند. بحران اقتصادی، تهدید خارجی و تعمیق شدن خواستە ملتهای تحت ستم و ترس از تجزیە ایران از دلایل نگرانی آنان و در نتیجە  پشت کردن بە تمام وعدەهایشان بە مردم هست. سایت کلمە یکی از رسانەهای نزدیک بە میر حسین موسوی  در یک مورد ویژەنامە کوردی و تورکی منتشر نمودند، اما بعداز آن همان سایت و همە رسانەهای موسوم بە سبز  مواضع خود را تغییر دادە و بە حجم مطالب ضد حقوق ملتهای غیر فارس پرداختند و خارج از اینکە هیچگاە حاضر بە انتشار و یا پذیرش حقوق ملتهای تحت ستم در رسانەهای خود نبودند. حتی برخی از نویسندگانشان،  جویندگان کسب حقوق ملتها را مانع رسیدن بە مردم سالاری در ایران دانستەاند!

یکی دیگر از تبعات موج سبز  این بود کە بسیاری از جریانات و افراد چپ ایرانی  کە نگرش منعطفی بە مسئلە ملتها داشتند با خود همراە نمودند. طیف چپ ایران کە سالیان درازی بود در بحران و بی هویتی بسر میبرد، با ظهور موج سبز بطور محقرانە  زیر چتر جنبش اسلامی سبز قرار گرفت و در همان مسیر تاریخی مسبوق بە سابقە گهی بە دامان شاە و گهی بە دامان شیخ ، بار دیگر بە دامان شیخ افتادند.

 اصلاح طلبان سبز کە در تفسیرهای خود  تصویری از دوران انقلاب مشروطە از وضعیت بعداز انتخابات سال ٨٨ ارائە میدادند و  خود را مشروطە خواە و اصولگرایان را مشروعە می نامیدند،  نتوانستند و یا نخواستند بنا بە عقاید دینی خود از اهرمهای مذهبی نظیر بست نشینی و تحصن ( مثل بست نشینی سید جمال الدین اسدآبادی در شابدولعظیم  ) روی آورند تا صداقت و جدیت خود را بە مردم نشان دهند و از عقاید خود  دفاع نمایند.  در اینجاست کە  شریف صابر  بمناسبت اولین سالگر قتل پدرش در نامەای بسیار پر محتوا ماهیت واقعی اصلاح طلبان را نشآن داد.

آنچە بنظر می رسد  اصلاح طلبان خارج از کشور نیز  بە این نتیجە رسیدەاند کە نە توان ادامە بیشترزندگی در غربت  را دارند و نە دوری بیشتر از نظام اسلامی را.  بازگشت مهدی هاشمی رفسنجانی، سخنان اینجا و آنجای سبزها نظیر جمیلە کدیور در تلویزیون امریکایی، دفاعیات اردشیر امیر ارجمند و باند همراە ( شورای هماهنگی جنبش راە سبز )  از جمهوری اسلامی  در ملاقات با دیپلماتهای چند کشور اروپایی بخوبی حکایت از ندامت و بدست آوردن موقعیت اولیەشان هست. تمام اینها نشان میدهد کە ما با یک فرهنگ کاذب سیاسی ـ ایرانی  و معاملە گرانە روبرو هستیم. آنچە واضح  بنظر میرسد در این وادی افرادی نظیر عبدالکریم سروش، محمد مهدی خلجی در عرصە دینی، افرادی نظیر مسیح علینژاد در فضای رسانەای، افرادی نظیر مجتبی واحدی در فاز سیاسی و افرادی نظیر شادی صدر و برخی زنان فعال حقوق بشر قربانی ساخت و پاختهای اصلاح طلبان طرفدار بازگشت بە چارچوب نظام هستند. کە در ادبیات اصولگرایان دفع حداقلی سبزها میباشد.

ملتهای غیر فارس در کجا قرار دارند؟

ملتهای غیر فارس برای کسب حقوق ملی و دموکراتیکزە کردن ایران  مبارزە نمودە و  زیر بار ارتجاع  مرکزی نرفتە و بە مبارزات ملی دموکراتیک خود ادامە دادەاند. مبارزات ملتهای غیر فارس مترقی و خصلتی دموکراتیک دارد و برخلاف جریانهای سراسری  تنها برای کسب قدرت نیست. یعنی در واقع مبارزات مبارزات ملتهای غیر فارس جنگ با  دیکتاتوری و ارتجاع است  کە نمونە های فراوانی از دورە مشروطە و جمهوری های کوردستان و آذربایجان و مقطع انقلاب ١٣۵٧ داریم.

ایرانگرایان حاکم خود را نیازمند دموکراتیزاسیون نمی داند، زیرا دموکراتیزە شدن جامعە بە معنی احترام بە حقوق ملتهای غیر فارس اعم از عرب، تورک، بلوچ، تورکمن و کورد و همطراز دیدن ملتهایی کە در طول سالیان سال با  تحقیر و تحمیق نمودن با آنان رفتار شدەاست.  بە بیانی دیگر دموکراسی برای مرکزگرایان  مصادف است با  از دست دادن منابع مادی و انسانی فراوانی کە سالهاست در انحصار  ملت حاکم  است. بنابراین استمرار دیکتاتوری و استثمار ملتها بر دموکراسی مورد ادعا می چربد. 

 ملتهای غیر فارس نیز در پروسە یکصد سالە بە این نتیجە رسیدەاند کە ملت سازی اجباری بنام ایرانی چە ضربات جبران ناپذیری بە هویت انان وارد نمودە و می بینند دیگر ملتها در همجواری آنان چگونە بە یمن استقلال بە خوشبختی رسیدەاند.  ملتهای غیر فارس ایران بە این واقعیت رسیدەاند کە  در ایران ظهور گورباچف غیر ممکن است و برعکس  در فرهنگ  سیاسی ایرانی باز تولید  چهرەهایی نظیر رضاشاە و خمینی برای ظهور مجدد حاضرند و ملتهای غیر فارس اولین  قربانی همچون تحولاتی خواهند بود. از جهت دیگر همزیستی با ملت فارس در یک چارچوب جغرافیایی بمعنی مرگ تدریجی.

اگر در اوایل انقلاب  دو ملت تورک و عرب فریب شیعە گری را خوردند و تلاشهای بعدی آیەاللە شریعتمداری نیز نتیجە نداد. در آن دوران  دو ملت عرب و تورک نسبت بە هویت ملی خود حساسیتی از خود نشان ندادند و بار مبارزات ملی بر دوش ملت کورد و تورکمن بود. حاکمان ایران  این ذهنیت را در جامعە  القا می کرد کە خواستە ملتهای تورکمن، بلوچ و کورد انگیزە مذهبی دارد. اما خوشبختانە امروزە بیشترین مباحث هویت طلبی در میان عربها و تورکهای آذربایجانی جریان دارد کە شیعە هستند. نامە ششصد دانشجوی آذربایجانی بە رسانەها بمناسبت استفادە از زبان مادری پیام درخشانی بە افکار عمومی ایران و جهان است. از جهت دیگر تلویزیون گوناز تی ڤی بە زبان گویای  میلیونها آذربایجانی بدل شدەاست. عمق کینە پان ایرانیستها  بە این تلویزیون نشان از جایگاە آن تلویزیون در میان ملت تورک است.  

اگر در گذشتە آذربایجانیها بە سخنرانی های افرادی نظیر آقای اکبر اعلمی  دلبستە و کوردها دل در گرو افرادی نظیر آقای عبداللە رمضانزادە گذاشتە بودند، و درخواست مردم برای صحبت کردن انان بە زبان تورکی و یا کوردی تسکینی برای جامعە  محسوب می شد،   اینک خارج از اینکە  آنان خود از صحنە راندە گردیدەاند و در اصل مطالبات ملتها بسیار فراتر از رفتارهای فریبندە یک کاندیدا و یا وابستگان بە گروههای اصلاح طلب است.

کوتاە سخن رسیدن تنها راە رهایی وداع با فرهنگ سیاسی ایرانی و بازگشت بە متن ملت خود است. بدون تردید هماهنگی ملتهای تحت ستم با هم می تواند نقش و جایگاە آنان را ارتقا دهد. در جهان تجارب زیادی اتفاق افتادە کە مناسب حال ایران هم هست. فروپاشی کم هزینە اتحاد شوروی سابق و استقلال  ملتهای درون آن کشور روشنایی خوبی برای ملتهای تحت ستم ایران است.  دو ملت تورک و کورد بنا بە اشتراکات تاریخی و تجربە دو حکومت ملی آذربایجان و کوردستان  وظیفە بیشتری را بعهدە خواهند داشت.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.