اتحاد فدائیان: یاد هوشنگ کشاورز صدر گرامی باد!
یاد هوشنگ کشاورز صدر گرامی باد!
هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
با تاسف فراوان سحرگاه دیروز ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۱ هوشنگ کشاورز صدر پس از چند سال جدال با بیماری در سن ۸۰ سالگی، در فلوریدای آمریکا چشم از جهان فرو بست.
هوشنگ کشاورز صدر در سال ۱٣۱۱ در تهران بدنیا آمد. پدرش محمدعلی کشاورز صدر، وکیل مجلس شورای ملی، از پایهگذاران “جبهه ملی ایران” و از یاران اصلی محمد مصدق بود. هوشنگ کشاورز در نوجوانی تحت تاثیر محیط خانوادگی اش به مسائل سیاسی علاقمند شد. در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در جبهه ملی دوم به همراه تعدادی از مبارزان سیاسی همچون بیژن جزنی، حسن ضیا ظریفی و … به فعالیت سیاسی ادامه داد و در این دوره با تعداد دیگری از دانشجویان مبارز از جمله ابوالحسن بنی صدر، آشنا شد. پس از سرکوب جبهه ملی دوم، هوشنگ کشاورز در موسسه تحقیقات اجتماعی مشغول به کار شد و تحقیقات ارزنده ای در رابطه با جامعه روستائی و مسائل مربوط به ایلات و عشایر انجام داد که مکتوب هستند و بعضا نیز منتشر شده اند. او در این دوران به اغلب روستاهای کشور سفر نمود و از مردم کویر های بی آب ایران تا آسمان های پرستاره کرمان، از کوه های سرکش و طبیعت زیبای کردستان تا شالیزاران زحمتکش گیلان، خاطرات و حکایت های جذاب و فراموش نشدنی داشت. در آستانه انقلاب فعالیت سیاسی خود را در چارچوب نیروهای ملی تشدید نمود و با پروانه و داریوش فروهر در این دوران همکاری نزدیک داشت. پس از انقلاب و در دوره بازرگان و بنی صدر بدون پذیرش مسئولیت دولتی با آن ها همکاری می کرد. در سال ۱۳۶۰با موج اول تهاجم سراسری به نیروهای چپ و ملی، ناگزیر شد به شکل مخفیانه کشور را ترک کند و در فرانسه با هویت پناهنده سیاسی اقامت نماید. او به همراه تعدادی از دوستانش، مرکز اسناد و پژوهشهای ایرانی در پاریس را بنیان گذاشت. اسناد این مرکز را به نام بنیاد پژوهشی دکتر صدیقی به موسسه پژوهش تاریخ اجتماعی در آمستردام هلند سپرده است. او در تمامی سال های تبعید با انرژی بسیار علیه استبداد مبارزه نمود و در آخرین دهه عمر خود از پایه گذاران جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران و عضو نخستین شورای هماهنگی آن بود و در شکل گیری و استمرار فعالیت آن نقش مهمی به عهده داشت.
هوشنگ کشاورز انسانی صادق، صمیمی، مهربان بود. او همواره امیدوار و بی اندازه فروتن بود. این امیدواری و فروتنی، را می توان در پیامی که به برگزارکنندگان و مدعوین “کنفرانس سیاست شناسی قانون اساسی در ایران معاصر” در دانشگاه کالیفرنیا – سانتا باربارا، فرستاده بود، مشاهده نمود. او که به دلیل بیماری نتوانسته بود در این کنفرانس شرکت کند، پس از پوزش خواهی از عدم حضور خود، می گوید:
“هیات محترم تدارک کنفرانس:
… ..امر دیگری که باید مباهی و در عین شرمندگی سپاسگزار آن باشم، توجه و عنایتی است که هیات محترم تدارک نسبت به کوشش های ناچیز من به ویژه در دوران طولانی جلای وطن در اعتلای فرهنگ سرزمین مان داشته است.
……… چشم امیدم از هر زمان دیگر به میهن و هم میهنانم دوخته است و مطمئم و هزار بار که روزهای درخشان کشورمان و بهروزی هم وطنان خسته اما استوارم در راه است.
از شما استدعا دارم اگر مطلبی در مورد بنده مطرح می فرمایید به کارهای مربوط باشد که در خدمت دوستان دیگر انجام داده ام. مانند برپایی مرکز اسناد و پژوهش های ایرانی، و بنیاد پژوهشی استاد غلامحسین صدیقی، و کوشش های دیگری از این دست مانند کنفرانس تجربه مصدق در چشم انداز ایران و نه بیشتر، چه می دانید که من یک پناهنده سیاسی سی ساله هستم و می دانید که نخستین عارضه غربت زیستی بیماری خودشیفتگی است، پس از شما توقع دارم کمکم کنید تا بدین گرداب فرو نیفتم. به همه ی حاضران سلام و اخلاص و ادب دارم”
هوشنگ کشاورز با استبداد آشتی ناپذیر بود. او به مناسبت روز تاریخی ۱۶ آذر مطلبی خطاب به دانشجویان نوشته است و نسبت به سربرآوردن استبداد کنونی، نکات ارزنده ای را بیان داشته است. او گوئی می دانسته است که فرصت زیادی برایش نمانده است. او در بخشی از این پیام می گوید:
“دوستان دانشجو !
ما ایرانیان از روزی که صاحب حق و حقوق اجتماعی شدیم (انقلاب مشروطه) تا امروز که زیر سلطه حکومت روحانیان هستیم، بهاران کوتاه آزادی و زمستانهای سخت و طولانی استبداد را دوره کرده ایم. ما در این دوران افت و خیز بسیار داشته ایم. با این همه در هر بهار آزادی مردم ما استحقاق و قابلیت خود را به نمایش جهانی گذارده اند.
در نخستین بهار آزادی، در گهواره میهن ما «قانون» به دنیا آمد و ما صاحب حکومت مشروطه شدیم. حالا اگر حقوق حقه ما از مردمان دریغ شد اما بی گمان در دفتر مطالبات تاریخی مردم ثبت شد.
در دومین بهار آزادی، به یُمن آزادی مشارکت زن و مرد، کوچک و بزرگ و رهبری صادق و مجرب، سرمایه بزرگ ما یعنی « نفت» از چنگ استعمار به در آمد و همه دیدیم که آفتاب بریتانیا در آبادان و در آب های خلیج فارس غروب کرد.
در سومین بهار آزادی، مردم پنجه در پنجه نهادِ «قدرت موروثی» انداختند که با منطق آزادی و دمکراسی نمیخواند.
دوستان دانشجو !
اما بعد از بهارکِ انقلاب، استبدادی فرا رسید مسلح به دشنه انتقام و هراسناک از عمر کوتاه نابحق خود. استبدادی که در کشتن، خرد و کلان نمیشناخت. استبدادی که بر هیچ جنبنده ای ابقا نکرد. به ریشه ها هجوم برد. خانه ها را سوخت و ویران کرد. جنگ آفرید و برای آن تقدس قائل شد. امنیت برای حتی زیستن و نه برای اندیشیدن و سخن گفتن چنان از دست شد که هرکس حتی در گذشته سخنی در حُرّیت و آزادی بر زبان رانده بود یا به تیغ جلاد سپرده شد و یا جلای وطن کرد. کوچی بزرگ آغاز شد و غربتی بزرگتر. غربتی سیاه و تلخ. همچون امروز که نوادگانمان را می بینیم که آن ها نیز پس از ۳۰ سال کوچ دیگری را آغازیده اند.
دوستان !
در کلام آخر، نسل ما حاصل جنبشهایِ ناکامی است که اگر هر یک از آنها به بار مینشست قادر بود کوه های البرز را بجنباند تا ابرهای دریای مازندران، دشتهای تشنه مرکز ایران را به گلستان بدل کنند. من نیز در این ناکامیها شریکم. پس کاستیهای نسل ما را بر ما ببخشایید و اگر امتیازی در تجربه ما یافتید توشه راه شما باد!”
هوشنگ کشاورز نهاد موروثی سلطنت و نهاد استبدادی مذهب را دو مانع بزرگ تاریخی در راه استقرار دموکراسی در ایران می دانست و برای استقرار دموکراسی روی دو نیرو، تاکید ویژه داشت. نیروهای چپ باورمند به دموکراسی و نیروهای ملی معتقد به عدالت اجتماعی. او می گفت ایرانی آزاد و آباد از اتحاد این دو نیرو ساخته می شود و جبهه ای که در هسته مرکزی اش این دو نیرو حضور داشته باشند، امکان موفقیت خواهد داشت.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران درگذشت هوشنگ کشاورز صدر، فرزند صدیق ملت ایران، یار وفادار نیروهای دموکرات و چپ را به همسر گرانقدر او بانو زریون ژیلا و دو فرزندش، بهاره و مازیار، به همه آزادیخواهان، به تمامی فعالان و همراهان جنبش دموکراتیک و لائیک ایران و به خویشان و دوستان او تسلیت می گوید و خود را در این اندوه شریک می داند.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
۱۷بهمن ۱۳۹۱ برابر ۱۵ فوریه ۲۰۱۳