مبارزه و تلاش پیگیر مردم ایران برای استقرار حاکمیت ملی که با جنبش مشروطیت و ابتدا برای تشکیل عدالت خانه آغاز گرفت، با جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری زنده یاد دکتر مصدق وارد مرحله جدیدی شد و بالاخره با انقلاب مردمی در سال ۵۷ به نظام سلطنتی موروثی پایان بخشید. این جنبش در هر مرحله از دوران مبارزه، با مقاومت هایی از سوی استبداد، که ریشه تاریخی در فرهنگ ایران دارد و اینک در دوران معاصر و عصر جدید با عنصر انیرانی نیز روابط ارگانیک بر قرار ساخته بود مواجه شد.
این جنبش ضرباتی نیز از سوی تلاشگران باز سازی استبداد، که همواره دو هدف اصلی مبارزه یکصد ساله مردم ایران یعنی استقلال و آزادی را قربانی به قدرت رسیدن خود کرده اند، خورده است. کودتای انگلیسی سید ضیاء – رضاخان میرپنج، مشی به سوی مردمسالاری را با استقرار دیکتاتوری رضا خان متوقف ساخت و کودتای انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد توسط محمد رضا شاه با همکاری عوامل داخلی متشکل از اراذل و اوباش و بخشی از روحانیت اقتدارگرا به رهبری دو آیت الله: کاشانی و بهبهانی با ساقط کردن حکومت ملی دکتر محمد مصدق ادامه آن دیکتاتوری را تضمین و با بستن فضای سیاسی و مشی به سوی توتالیتاریسم، ضربه جبران ناپذیری به جنبش ملی و تحول سیاسی در ایران وارد ساخت. از آنجا که هیچ جامعه ای در فضای بسته قادر به ادامه حیات نیست بالاخره این فضای بسته ناشی از نظام استبدادی با جنبش عمومی مردم که خواهان فضای باز برای ابراز حق حاکمیت خویش بودند مواجه شد و انقلاب به آن نظام پایان بخشید. اما پایان نظام سلطنتی نه پایان استبداد شد و نه سر انجام انقلاب است بلکه با بر چیده شدن سلطنت در ایران، یکی از ستونهای اساسی استبداد تاریخی از میان رفت. علیرغم کوششهای بسیار از سوی جانبداران استبداد و وابستگی، چه آنان که با انقلاب رانده شدند و خواه آنان که بنام جمهوری با استقرار ولایت فقیه، سقوط شاه و نظام پادشاهی را هدف جنبش و انقلاب مردم در سال ۵۷ میخوانند، انقلاب و جنبش مردم برای احقاق حق حاکمیت ادامه دارد. با مقاومت پیروز آنان که مبارزه حق طلبانه را رها نکردند نظام ولایت فقیه که با کودتا علیه حاکمیت مردم و منتخب آنها کوشید تا با تکیه بر ستون پایه دیگر استبداد سنتی یعنی روحانیت اقتدارگرا با توسل به اختناق بی سابقه و توسل به اعدامهای بسیار و اعمال شکنجه، استقرار و ثبات یابد، هرگز موفق به ثبات نشده است. هنگامی که در خرداد۶۰ علیه رای و منتخب مردم کودتا میکردند و آقای خمینی گفت ۳۶ میلیون نفر بگویند بله من میگویم نه، هدف، بر قراری نظام ولایت فقیه با محوریت ولی فقیه و سپس مطلقه خواندن آن به مدد به قول هاشمی رفسنجانی اسلام فقاهتی بود. اما، چون از جلب حمایت مردمی و مشروعیت عاجز بود از همان ابتدا برای اجرای طرح خود نیازمند قدرت خارجی شد و با استفاده از منطق صوری ارسطو که در اسلام فقاهتی رواج دارد با خلق و ایجاد دشمن و دشمن تراشی، پای قدرتهای بیگانه را به مسائل داخلی ایران گشود که عمده ترین آنها، گروگانگیری، ادامه جنگ عراق با ایران و ماجراهای اکتبر سور پرایز و ایران گیت است. این منطق تا به امروز ادامه یافته است. دشمن تراشی لازمه قدرت طلبی است، این امر حلقه اطراف حاکمیت را نیز شامل شد و جناح بندیهای صوری در نظام، به دشمنی ها منجر و به حذف انجامید. آنچه که در صحن مجلس بین «رئیس جمهوری» – که بنا بر ادعای آقای خامنه ای، از همه به شخص او نزدیکتر و به ولایت فقیه پایبند تر بود- و رئیس مجلسی که آقای خمینی آن را« در راس امور» میشمرد، اتفاق افتاد بیش از پیش حاکی است خرج کردن از سرمایه تا حدی پیش رفته است که اینک نه برای فقه اعتباری مانده و نه روحانیت اقتدارگرا و نه ولایت مطلقه فقیه. وقتی ولی فقیه که بنا بر ادعای ولایتمداران حکم او جاری و ساری است حکم میکند، هر کس تا انتخابات به اختلافها دامن بزند و جو جامعه را ملتهب کند خیانت کرده است، وقتی مسئولین دو قوه را به حضور خود فرا میخواند و آنها را به همکاری و تعامل دعوت میکند و ایندو اوامر و رهنمود های اورا به هیچ میشمارند آیا این خود بهترین گواه بر پوسیدگی و پوچ شدن نظامی که ستون خیمه آن ولایت مطلقه فقیه است نیست؟
از این روست که اصول استقلال و آزادی، امروز اهمیتی بایسته یافته است و باور به و محترم شمردن آنها لازمه تحقق حاکمیت ملی و استقرار ولایت جمهور مردم است. رژیم ولایت فقیه در حال احتضار است. تنها بدیلی مردمسالار که معرف حاکمیت ملی است میتواند زمان این احتضار را کوتاه کند. سرنوشت بدخیم افغانستان و عراق و لیبی و اینک سوریه نشان می دهد، شخصیت ها، گروه ها، سازمانها و احزابی که به انحاء گوناگون به قدرتهای بیگانه مراجعه می کنند و به بدیل وابسته ساختن مشغول می شوند تا مگر با ظاهری مردمسالارانه، زبان فریب بکار ببرند و راه رسیدن به قدرت را هموار کنند، نه تنها طول عمر این بیمار محتضر را زیاد میکنند بلکه با نقض اصول استقلال و آزادی هدف خود را لو میدهند. این هدف نمیتواند با حاکمیت ملی سازگاری داشته باشد زیرا:
استقلال در سطح ملی، دست کم، یعنی هیچ قدرت خارجی با ملت ایران شریک حاکمیت نیست. هر ملت آزاد، مستقل از قدرتهای بیگانه اعمال حاکمیت میکند. هر گونه مراجعه به قدرت خارجی برای حل مسائل داخلی نقض استقلال است. استقلال با تمامیت ارضی همراه است و هر عمل و نظر تجریه طلبانه که قطعا با تحریک و حمایت بیگانه همراه است ناقض استقلال است.
آزادی در سطح ملی یعنی هیچ قدرت، مقام، گروه، حزب، دسته ویا قشری از اقشار جامعه در حاکمیت مردم شریک نیست و حق ندارد از احاد مردم سلب آزادی نماید.
امروز در ایران تحت حاکمیت مطلقه ولایت فقیه این دو اصل که از سوی رهبری قبل از وقوع انقلاب در سال۵۷ و در نوفل لو شاتو، هر روزه تکرار شد و در مقابل خبرنگاران سراسر جهان به عملی شدن آنها تعهد سپرد به طور کلی نقض شده. وضع معیشت مردم هر روز از روز پیش سخت تر میشود، تهدید و تحدید آزادیها هر روز از روز پیش بیشتر میشوند .دستگاه قضایی در خدمت نظام مافیایی نظامی- مالی، نقض حقوق انسانها را از حد گذرانده است و… حال تصور باید کرد بدیلی که از همان ابتدا با نقض این اصول وعده استقرار حاکمیت مردم را میدهد در واقع چه در سر میپروراند. ایران با ادامه حیات نظام ولایت فقیه با خطر جدی سقوط مواجه است اما این امر نباید ما را از خطر بدیل سازی و سرنوشت شومی که عواقب آن برای وطن ما رقم خواهد زد غافل کند. تجربه به ما آموخته است که راه حل نهایی برای رهایی از استبداد فاسد و خونریز حاکم بر ایران که دین را وسیله اعمال قدرت و توجیه گر جنایت و خیانت خود کرده است نه با اصلاح آن و نه با توسل به بیگانه و از طریق آن ممکن است بلکه تنها گذار از استبداد به مردمسالاری به دست توانای مردم ایران راه حل بایسته و ممکن است. این مردمند که باید با جنبش همگانی و بدور از خشونت خویش به زندگی محتضر این نظام پوسیده پایان بخشند. بر تمامی نیروهای جانبدار مردمسالاری، با این و آن طرز تفکر اما معتقد به استقلال و آزادی است تا با تشکیل جبهه ای مردمسالار بدیل توانا به استقرار نظامی مردمسالار را توانا تر کنند. استقرار نظامی حقوقمدار را وجهه همت کنند که در آن دولت از هر دین و مرام جداست و آحاد جمهور مردم با هر دین و مرام، جنسیت و تبار از حقوق برابر بر خوردارند و هیچ کس دارای حق ویژه ای نیست.
سالگرد پیروزی انقلاب و سقوط نظام سلطنتی موروثی و جنبش پی گیر مردم برای درهم شکستن پایه های سنتی استبداد بر مردم مبارز ایران و تمامی آزادیخواهان مبارک باد. باشد تا با سرنگونی دولتی که دین را وسیله قدرت کرده و آتش به هستی وطن، دین و هستی ملی میزند، تک پایه مانده از استبداد تاریخی نیز فرو ریزد و با استقرار حاکمیت ملی، آرزوی دیرینه تمامی آنان که در این راه کوشیده و میکوشند و آنانی که خونشان را نثار این راه کردند عملی شود. درود بر روان پاکشان.
مجامع اسلامی ایرانیان
بهمن ۱۳۹۱َ