مسئولیت خطیر ایرانیان لائیک : رسانه ها

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

خسرو زارع فرید

…تلویزیون: این رسانه در سطح وسیعی توسط ایرانیان استفاده میگردد. و همین عامل باعث شده که حساسیت دیکتاتور به این رسانه بیش از سایر رسانه‌ها باشد. بیش از سه دهه استفاده از تلویزیون داخلی برای پخش دروغ و تزویر عاملی شده است که مردم ایران از اعتمادی که قبلاً به این رسانه داشتند بکاهند و به فکر جایگزین کردن رسانه‌های دیگر بیافتند…


بخش سوم (پایانی)

«هدف اتاق فکر سیاه صلب اعتماد از مردم و منحرف کردن افکار عمومی از واقعیات درون جامعه است. آنچه حق مردم است بایستی مخفی شود و آنچه حق نیست و یا اهمیت کمتری دارد بایستی با نورافکن بزرگنمائی گردد. باید فریاد زد که تصمیم گیری در مورد برنامه اتمی ایران خیلی بیشتر از خود انرژی هسته ای حق ایرانیان است. پس چرا این تصمیم گیری به مردم واگذار نمیشود؟ چرا در مورد مشکلی که زندگی و آینده ایرانیان را هدف قرار داده است مردم حق تصمیم گیری ندارند ولی خواسته دیکتاتور به عنوان حق مسلم مردم بزرگنمائی میشود؟»

در مقالات پیشین بر مسئولیت دینداران مسلمان لائیک و همچنین نامسلمانان لائیک برای برقراری یک جمهوری دمکراتیک و لائیک پرداخته شد. بدیهی است که هیچ حکومت دمکراتیکی بدون مشارکت مردم ایجاد نمیشود. و فعالین سیاسی و آزادیخواهان نیاز دارند که به عنوان چشم و گوش جامعه مشکلات را یافته و راه حل آن‌ها را به جامعه ارائه کنند. به هر میزانی که رژیم دیکتاتوری به فکر ایجاد بن‌بست در جامعه و نا امید کردن مردم است. به همان میزان و بسیار بیشتر از آن آزادیخواهان نیاز به ارائه راه حلهای متنوع و عملی برای خروج از بحران هستند. تا امید مردم از دست نرود و مسیر دمکراسی هموار گردد. در این راستا داشتن ارتباط مستقیم با لایه‌های مختلف جامعه ایرانیان و ایجاد بسترهای گفتمان آزاد بیشترین نقش را در جهت دهی به این اهداف و رساندن صداهای آزادیخواهی در جامعه ایفا میکنند. به یمن تکنولوژیهای جدید و بستر اینترنتی امکان تبدیل شدن هر شخص به یک رسانه مستقل ایجاد شده است. و همچنین به جای گفتمانهای منو لوگ از قبیل وعظهای بالای منبری و شنیدن پایین منبری ها اکنون امکان نقد بیشتر گفتمانها در همان محل عرضه به عنوان کامنت و نظر فراهم شده است. استفاده از این امکانات برای بنیانگذاری یک حکومت دمکراتیک و لائیک در ایران ضمن دارا بودن مزایای فراوان نیاز به دقت و آشنا بودن با خطرات آن نیز دارد.

برای بررسی نحوه استفاده از رسانه‌ها و مبارزه با صدمات ایجاد شده توسط رسانه‌های وابسته ابتدا بایستی انواع رسانه‌های موجود را بررسی نمائیم. همچنین میزان نفوذ این رسانه‌ها در جامعه ایرانیان نشاندهنده شاخص تأثیر گذاری آن در میان ایرانیان میباشد.

تلویزیون: این رسانه در سطح وسیعی توسط ایرانیان استفاده میگردد. و همین عامل باعث شده که حساسیت دیکتاتور به این رسانه بیش از سایر رسانه‌ها باشد. بیش از سه دهه استفاده از تلویزیون داخلی برای پخش دروغ و تزویر عاملی شده است که مردم ایران از اعتمادی که قبلاً به این رسانه داشتند بکاهند و به فکر جایگزین کردن رسانه‌های دیگر بیافتند. این اثر در مورد کانالهای ماهواره ای نیز به وجود آمده است. از آنجا که بیشتر این کانالهای ماهواره ای برای تداوم حیات خود نیاز به کسب درآمد از طریق تبلیغات و یا کمکهای مردمی یا دول خارجی دارند. همین وابستگی‌ها عامل دیگری برای ایجاد بی اعتمادی میگردد. برای بازگرداندن اعتماد به مردم رسانه‌های مستقل و غیر وابسته از یک سو نیازمند حمایت آزادیخواهان ایرانی دارند و از سوی دیگر نیازمند برنامه‌ریزی کاملاً حساب شده و دمکراتیک. چهره‌های فعال سیاسی و اجتماعی نیز تنها ابزار اطلاع رسانی گسترده که در اختیار دارند همین رسانه‌ها میباشند. استفاده درست از این امکانات برای اطلاع رسانی و بررسی جامعه ایرانی همچنین نشان دادن مزایای دمکراسی با بررسی سیستمهای سیاسی دمکراتیک در کشورهای مستقل از جمله اقداماتی هست که این رسانه‌ها میتوانند به کمک آن در هدایت جامعه به یک دمکراسی پایدار سهیم گردند. آنچه که اکنون به وجود آمده است نفوذ رسانه‌های بیگانه مانند بی بی سی و صدای آمریکا به صحنه سیاسی ایران است. هرچند این رسانه‌ها نیز به اهمیت وبلاگها و خبرگزاریهای اینترنتی پی برده‌اند و سعی میکنند برای جلوگیری از بی اعتماد شدن مردم خود را به نوعی همنوا با آزادیخواهان نشان دهند ولی در بررسی عمل‌کرد آن‌ها و برنامه‌های ارائه شده این رسانه‌ها متأسفانه اهداف ضد ایرانی کاملاً مشهود است. اهدافی از قبیل ایجاد جنگهای داخلی و تجزیه طلبی یا تقویت حکومت استبدادی سلطنتی برای به تخت و تاج رساندن یک دست نشانده دیگر در ایران. من تبریزی وقتی برادرم در سال 1360 برای دفاع از مرزهای کشور در جبهه سرپل ذهاب به صورت داوطلب حضور پیدا میکند و به شهادت میرسد به هیچ عنوان اقدام او را تقبیح نمیکنم. او یک آزاد مردی بود که برای حراست از ایران و ایرانی به شهادت رسید. من تبریزی وقتی در منزل به فرزندانم زبان ترکی یاد میدهم به زبان مادری با آن‌ها صحبت میکنم به اهمیت پاسداری از فرهنگ خاک و بوم خودم واقف هستم و میدانم که اختلاف زبانی من با فارسها و کردها و عربها به معنی تفاوت من با آن‌ها و یا تفاوت آن‌ها با من نیست ما همه ایرانی هستیم و تمامی مرزهای ایران متعلق به تک تک ما ایرانیان است. اگر حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری با ایجاد اختلافات سعی کرده‌اند ما را از حقوق اولیه خودمان محروم کنند این هیچ‌گاه به معنی سوء‌استفاده من برای منزوی شدن و جدا شدن از ایران نیست. ما ایرانیان ثابت کردیم که ایران متعلق به همه ایرانیان هست. پس ترس من از تلاشهای بیهوده رسانه‌های بیگانه برای ایجاد اختلاف نیست. حتی وقتی در زلزله آذربایجان دیکتاتور از ترس یکپارچه شدن مردم ایران برای کمک به زلزله زده ها اقدام به بازداشت هموطنان آذربایجانی و غیر آذربایجانی در کمپ امدادرسانی میکند. من بیش از پیش به اهمیت کنار گذاشتن تحقیرها و توهینهای متداول زبانی پی میبرم. ما ایرانیان آزادیخواه هیچگاه نمیخواهیم به سرنوشت آذربایجان شوروی و ارمنستان بر سر بخشی از سرزمین تکه‌تکه شده شوروی قره باغ دچار شویم. به همان اندازه که من تبریزی حق دارم در دانشگاههای تهران تحصیل کنم اهوازی و سنندجی نیز حق دارد در این دانشگاهها تحصیل کند. تکه‌تکه شدن ایران خواسته ما نیست و نخواهد بود. زمانیکه رسانه‌های وابسته به دول خارجی سعی در ایجاد اختلاف در بین ایرانیان دارند این وظیفه رسانه‌های مستقل و ایرانی هست که به مردم اعتماد دهند که آزادیخواهان خواستار تضعیف ایرانیان و تحقیر آنها با جدا کردن آنها از ایران نیستند.

اتاق فکر سیاه: از جمله دشمنیهای رژیم دیکتاتوری با رسانه‌های تصویری ایجاد و دامن زدن به جو بی اعتمادی در رسانه‌ها هست. این حرکت به صورت داخلی با استفاده از رسانه ولائی انجام میگیرد و در خارج با استفاده از پخش اکاذیب و تهمت و افترا. برای دسترسی به این خواسته دیکتاتور اقدام به ایجاد یک اتاق فکر سیاه در داخل نموده است تا هدایت افکار عمومی از چهارچوبهای تعیین شده آن‌ها خارج نگردد. زمانیکه این اتاق فکر سیاه برنامه‌های خود را شکست‌خورده میبیند. راهی جز دست زدن به اقدام‌های غیر انسانی و ضد بشری برای مقابله با آن انتخاب نمیکند. یک مثال آشکار برخوردی است که با خانواده‌ها و نزدیکان درجه دو و سه کارکنان بی بی سی فارسی انجام میشود. به عنوان نمونه دوم اتفاقی که برای خود من افتاده را توضیح میدهم. در فروردین امسال 1391 زمانیکه اطلاعات بانکی 3 میلیون ایرانی را با هوشمندی به صورتی که قابل سوء‌استفاده نباشد و همچنین دارندگان کارتهای بانکی در ایران به خطر نا امنی سیستم بانکی پی ببرند. توسط وبلاگی پخش نمودم بی بی سی فارسی با من مصاحبه‌ای انجام داد و توانستم در این مصاحبه ابعاد موضوع را فاش کنم. بانک مرکزی ایران که مجبور شده بود با افشاء شدن نا امنی درخواست تعویض رمز کارتهای بانکی را به مردم بدهد. سعی نمود با دروغ و تهمت اتهام وارد شده به عدم نظارت صحیح خود را متوجه من که افشاگری کردم نماید. همزمان مزدوران رژیم که درآمدهایشان از سوی اتاق فکر سیاه تأمین می‌شود در وبلاگ کیبورد آزاد مقاله‌ای را در تقبیح اقدام بی بی سی درج کردند که توسط سایت خود نویس بلافاصله منعکس گردید. وضعیت سایت خودنویس پس از خود زنی که در ارتباط با هاشمی انجام داد مشخص شد. و کیبورد آزاد نیز در اظهار نظری که نسبت به شاپرک داشت بی‌سوادی خود را در حوزه سیستمهای بانکی اثبات نمود. هیچکدام از آن‌ها جوابیه های فنی من را در وبلاگ جدیدم منعکس نکردند. آنچه که از دید رسانه ای دارای اهمیت است این است که اقدام بی بی سی بدون بررسی صحت و سقم موضوع صورت نگرفته بود. ضمناً حرکت افشاگری من نیز با رعایت اصول حفظ اسرار مردم انجام گرفته بود. بند 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میدارد «هر کسی حق زندگی – آزادی و امنیت شخصی دارد» افشاگری نشان دهنده در خطر بودن امنیت حسابهای شخصی بیش از سه میلیون ایرانی بود. بند 28 «هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه‌ی اجتماعی و بین‌المللی باشد که حقوق و آزادیهای ذکر شده در این اعلامیه را به تمامی تأمین و عملی سازد» من به عنوان مدیر یک واحد نرم افزاری در سیستم بانکی حق داشتم خواستار ایجاد امنیت برای حسابهای بانکی مردم باشم و زمانیکه متوجه شدم در ایران امکان ایجاد چنین امنیتی وجود ندارد لازم بود که افشاگری میکردم تا مردم به مشکلات ایجاد شده از سوی سیستم دیکتاتوری ولایت سالاری پی ببرند. اطلاع رسانی این حرکت هیچگونه کار قبیح و ناشایستی نبود که توسط یک آزادیخواه نکوهیده شود. این نوع برخورد تنها از سوی یک مزدور دست نشانده و نفوذی ممکن است. همچنانکه نامه سرگشاده من توسط سایت خبررسانی گویا منتشر شد ولی برعکس با ارسال آن به سایت خودنویس نه تنها این نامه منعکس نگردید بلکه برعکس برای خنثی کردن تأثیرات آن از بیماری هلندی نفت صحبت کردند و اینکه پول نفت بیماری ایجاد میکند نه رفاه.!!! ( به تمامی این مزدوران اطلاع میدهم که بنده آماده شرکت در هر نوع مناظره در مورد افشاگری خودم با حضور کارشناسان خارجی سیستمهای بانکی هستم. اگر به واقع اعتقاد دارید که بنده خلافی مرتکب شده‌ام این گوی این میدان اثبات کنید. )

آری هدف اتاق فکر سیاه صلب اعتماد از مردم و منحرف کردن افکار عمومی از واقعیات درون جامعه است. آنچه حق مردم است بایستی مخفی شود و آنچه حق نیست و یا اهمیت کمتری دارد بایستی با نورافکن بزرگنمائی گردد. باید فریاد زد که تصمیم گیری در مورد برنامه اتمی ایران خیلی بیشتر از خود انرژی هسته ای حق ایرانیان است. پس چرا این تصمیم گیری به مردم واگذار نمیشود؟ چرا در مورد مشکلی که روح و جسم و روان ایرانیان را هدف قرار داده است مردم حق تصمیم گیری ندارند ولی خواسته دیکتاتور به عنوان حق مسلم مردم بزرگنمائی میشود؟ اتاق فکر سیاه دشنام گویی به ولایت را تشویق میکند. تجزیه طلبی و حمایت از آن‌ها را تشویق میکند هر حرکتی که منجر به ایجاد دو دستگی و اختلاف در بین آزادیخواهان بشود را تشویق میکند. لذا سایتها و رسانه های حامی و همراه این اتاق اقدام به ارائه بیشترین دشنامها و تهمتها میکنند. حتی دشنام و توهین به حاکمین نیز در دستور کار این افراد و رسانه‌ها قرار دارد. تا بدین وسیله اعتماد مردمی را جلب کنند و راه را برای منحرف کردن افکار عمومی در لحظات بحرانی هموار کنند. اینکه سوابق گذشته فعالین سیاسی برجسته شود تا این افراد نتوانند در اتحادهای مورد نیاز آزادیخواهان شرکت کنند نیز از دیگر اهداف این اتاق فکر سیاه است. آن‌ها به درستی میدانند که رمز پیروزی مردم در یکپارچگی و اتحاد بر سر آزادی خواهی و حاکمیت قانون میباشد. آن‌ها میدانند که قانون گریزی بیماری مزمن دیکتاتور میباشد و قانون گرائی منش و روش فعالین آزادیخواه لذا تمامی همت خودشان را برای ایجاد اختلاف در جبهه دمکراسی طلبان به کار میبندند و همه حملات به این جبهه خواهد بود.

مسئولیت ما آزادیخواهان لائیک این است که نقدها را برتابیم و اتحاد را در سایه اختلاف عقاید ارج نهیم. رسانه‌های مستقل را شناسائی کنیم و با استفاده و همراهی آن‌ها گام به گام به هدف نهائی خود برای برقرار کردن یک جمهوری لائیک و دمکراتیک در ایران نزدیک شویم. استفاده از رسانه‌های فراگیر مانند بی بی سی و صدای آمریکا نیز تنها در صورتی ممکن و معقول میباشد که همراه با نقد این رسانه‌ها باشد. مسلماً استفاده از این رسانه‌ها به معنی قبول سیاستهای تجزیه طلبی و سلطنت پروری آن‌ها نیست. و ما وظیفه داریم این موارد را بدون ترس از عدم حضور در این رسانه‌ها بر زبان بیاوریم آن‌ها مجبور هستند که در چهارچوب آزادی بیان برنامه خود را تنظیم کنند. لذا ما نیز میتوانیم با استفاده از این ابزارهای دمکراتیک نقد سیاسی و ملی خودمان را نسبت به اهداف نظامی و سیاسی آن‌ها ابراز کنیم.

روشنفکران و فعالین سیاسی تنها راهی که دارند اتحاد است. اتحاد بر حاکم کردن قانون. اتحاد بر ایجاد سیستم سیاسی لائیک. اتحاد بر ایجاد جمهوری دمکراتیک. اتحاد برای تدوین پیش نویس یک قانون اساسی دمکراتیک جهت بازگرداندن حق حاکمیت به مردم ایران. و برای نیل به این هدف بایستی از ابزارهای رسانه ای مناسب استفاده کنند تا بتوانند صدای یکدیگر را بشنوند و این اتحاد را ایجاد کنند و اگر این رسانه‌ها وجود ندارند بایستی ایجاد کنند.

 همچنانکه فعالین سیاسی لائیک برای دسترسی به اهداف خود نیاز به همنوائی و پذیرش پلورالیسم در زمینه اعتقادات و برنامه‌ها و وحدت در عرصه بنیان‌گذاری سیستم سیاسی لائیک و دمکراتیک دارند. رسانه‌ها نیز نیاز به وحدت در حمایت از حرکتهای فعالین جهت دسترسی به سیستم سیاسی لائیک و آزادی بیان دارند. ضمن اینکه هر رسانه ای بر اساس اهداف خود اقدام به ارائه اطلاعات مورد علاقه خویش در زمینه‌های اجتماعی ادامه میدهد. همزمان نیز اقدام به باز نشر گزارش‌های مربوط به فعالین سیاسی نیز میپردازد. اتفاقات کنونی نشان داد که رژیم دیکتاتوری برای مخاطب قراردادن ایرانیان داخل کشور اقدام به راه اندازی شبکه‌های ماهواره ای موزیک و سریالهای تلویزیون کرده است. تا هرچه که میتواند مخاطبین داخلی را از فعالین سیاسی خارج کشور دور کند.

اینترنت:شکر خدا جوانان آزادیخواه اطلاعات خود را از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت دریافت میکنند و سعی میکنند به روزتر از دیگر اقشار جامعه باشند. امروزه بیشتر قشر بازنشستگان و ایرانیانی که فرصت بیشتری دارند نیز سعی میکنند با ابزارهای فیلتر شکن و گشت و گذار در اینترنت آشنا شوند تا بتوانند اخبار و اطلاعات بدون سانسور و غیر مهندسی شده دریافت کنند. این همه ایجاب میکند رسانه‌های اینترنتی در حفظ صداقت و بها دادن به آزادی بیان همت بیشتری نشان دهند توطئه دیکتاتور را برای بی اعتماد کردن و غیر فعال کردن جوانان در اینترنت را شناسائی کنند و با ارائه راهکارهای مناسب ضمن دور کردن ایرانیان از خطر فعالیت اینترنتی امکان مشارکت آن‌ها را در تعیین سرنوشت کشورشان فراهم کنند. اقداماتی که اتاق فکر سیاه برای ضربه زدن به فعالیتهای اینترنتی انجام میدهد هم برای ایجاد جو رعب و وحشت و خودسانسوری از قبیل به شهادت رساندن وبلاگ‌نویس ستار بهشتی است همچنین پخش اخبار غیر واقعی از توانائیهای وزارت اطلاعات در شناسائی افراد با بررسی فعالیتهایشان در بستر اینترنت است و همچنین ایجاد و بکار گرفتن نیروهای ویژه برای پخش اطلاعات بی‌پایه و گمراه‌کننده جهت تقلیل میزان فعالیتهای سیاسی مؤثر فعالین میباشد. به عنوان نمونه برخی از صفحات ویژه را راه اندازی کرده‌اند تا به ظاهر با تجزیه طلبان به مبارزه بپردازند ولی با بررسی روند کارهای آن‌ها متوجه می‌شویم هدفشان حمایت از دیکتاتور و سرگرم کردن فعالین آزادیخواه میباشد. در این صفحات به برتری زبانها بر یکدیگر تأکید می‌شود و بر اختلافات دامن زده می‌شود تا کسانیکه وارد این صفحات می‌شوند در گردابی قرار گیرند که تکرار مکررات است در حالی که در بطن جامعه ایران هیچ نوع گرایش جدی نسبت به تجزیه وجود ندارد. همچنان که اعدامهای هموطنان اهوازی باعث دل آزردگی آزادیخواهان آذربایجانی می‌شود زلزله آذربایجان نیز باعث غم و اندوه خوزستانی میشود.

استفاده از رسانه‌های اینترنتی آنجا که از عکسهای دلخراش و نا مناسب بهره میبرد باعث دوری جستن مردمان مهربان و حساس از فعالیت اینترنتی میباشد. این نوع بازپخش صحنه‌های ناپسند در برخی از موارد نیاز است ولی در بیشتر مواقع تبدیل به ترویج خشونت و حس انتقام جوئی در جوانان است. چنین روندی به هیچ عنوان به نفع آزادی خواهی و دفاع از کرامت و حرمت انسان‌ها نمیباشد. به عنوان نمونه فیلم کوتاه مربوط به شهادت ندا آقا سلطان یکی از بزرگترین مدارک برای اثبات بی‌گناهی راهپیمائیهای مخالف دیکتاتوری بود یا عبور اتومبیل نیروی انتظامی از روی مردم در روز عاشورا نشاندهنده متعلق بودن دیکتاتوری به جبهه یزیدیان داشت. اما پخش عکسهای مربوط به اعدامهای اخیر در صفحات اینترنتی برای دور کردن مردم از اینترنت در روزهای بحرانی پیش رو میباشد. رژیم هیچگونه اطلاعی از جنبش احتمالی مردم یا حمله نظامی غرب ندارد. دیکتاتور سرمست از یکه تازی در عرصه سیاسی کشور مهمترین هدف خود را انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد تا بتواند فعالین سیاسی داخل و خارج را با آن سرگرم کند همزمان به فعالیتهای اتمی خود ادامه میدهد و گستاخانه تمامی راههای اعتماد سازی در سطح بین‌المللی را میبندد. در هشت سال گذشته ذخایر لازم مالی برای سران حکومت که شاید مجموعاً بیش از ده هزار نفر نشوند فراهم شده است و فکر میکنند با ایجاد بحران در وضعیت اقتصادی کشور میتوانند هر کسی را خریداری کنند و با این افراد زر خرید قیامهای مردمی را سرکوب کنند. دیکتاتور و مزدوران دولتی و مجلسی و قضائی وی در چتر حمایت وزارت اطلاعات و اتاق فکر سیاه خود قصری تو خالی از توهمات برای خود بنا کرده اند. که توان فکر کردن به توخالی بودن این بنا را ندارند.

رسانه‌های مستقل و آزاد وظیفه دارند در کنار مردم باشند. نیاز آن‌ها را شناسائی کنند. حرف آن‌ها را به حکومت و جهانیان برسانند و از حق آزادی بیان و عقیده تک تک ایرانیان دفاع کنند. آن‌ها بایستی در تشکیل تیمهای دمکراسی طلب و آزادیخواه همیاری کنند و راههای رسیدن به دمکراسی را به آن‌ها آموزش دهند. چرا زمانیکه ایران با راه اندازی تلویزیون انگلیسی زبان به دنبال پخش اکاذیب خود میباشد آزادیخواهان ایرانی به دنبال راه اندازی سایتهای خبری انگلیسی زبان برای انعکاس دادن اهداف و آمال خود نباشند؟ چرا وقتی کشورهای غربی با دامن زدن به تجزیه طلبی و سلطنت پروری به فکر تعیین سیستم سیاسی آینده ایران هستند. جمهوریخواهان لائیک ایران نمیخواهند با ارائه مقالات انگلیسی و فرانسوی در سایتهای خبری خارجی از استقلال ایران و ایرانی دفاع کنند؟ و حق تعیین سرنوشت را برای ایرانیان پاس بدارند؟
استفاده صحیح از رسانه‌های آزاد یکی از مهمترین اصول برای دستیابی به خواسته‌های بر حق ایرانیان لائیک میباشد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.