bazargan 01

مصاحبه رسانه جرس با عبدالعلی بازرگان در سالگرد درگذشت پدر

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

bazargan 01

bazargan 01 …مهندس بازرگان هیچ تمایلی به پذیرش پست نخست وزیری نداشت و در واقع این مسئولیت به اصرار آقای خمینی و مشاورانشان به ایشان تحمیل شد. در نه ماه دوران دولت موقت نیز سه بار استعفا دادند واگر از خاطر نبرده باشید، پذیرش استعفا را عروسی دوم خود نامیدند! می دانید مرحوم طالقانی هم توصیه می کرد نپذیرند و می گفت اینها وفا ندارند…


۱- مهندس بازرگان یکی از نخستین کسانی بود که ایده سازگاری علم و دین را در ایران مطرح کرد. حال ان که علم گرایی در آن زمان عمدتا به معنای غرب گرایی تعبیر و تفسیر می شد. به عقیده شما او مبتنی بر چه رهیافت ها و تجربه هایی به این باور رسیده بود که باید از قرابت و آشتی علم و دین دفاع کند؟

ج- ایشان که درخانواده ای مذهبی و روشنفکر، به تناسب زمان خود، بزرگ شده بود، در زمان رضا شاه با قبول شدن در کنکوراعزام دانشجو به خارج، با اولین کاروان صد نفره محصلین اعزامی، به خرج دولت به فرانسه رفت و در عالی ترین مدارس مهندسی فرانسه تحصیل و با بهترین رتبه فارغ التحصیل شد و دو سال نیزدر کارخانجات اروپائی کارآموزی و کسب تجربه کرد، به این ترتیب به دو بال دین و دانش مجهز گردید و در جو و جامعه ای که تمدن و علم را مغایردینداری تصور می کردند، نشان داد این دو می توانند مکمل یکدیگر باشند.

اتفاقا هنگام کسب اجازه از پدر برای سفر به فرنگستان، که دیار کفرتصور و تبلیغ شده بود، در پاسخ به شرط پدر در تعهد عدم ترک دین و آئین، قریب به این مضمون گفته بود که من می خواهم به سرچشمه این تمدن بروم، نگران نباشید، اگر حقیقتی در آن یافتم دینداری ام تقویت خواهد شد. اتفاقا از اولین کتابهائی هم که پس از بازگشت از فرنگ نوشتند، مذهب در اروپا و مطهرات در اسلام بود که می خواستند نشان دهند نه غربی ها برخلاف تصور توده های مردم بی دین هستند و نه احکام دینی ما به دور از مبانی علمی است.

۲- یکی از مهم ترین مولفه های اخلاقی مهندس بازرگان، روحیه و مشی اعتدالی بود. روحیه ای که با منش انقلابیون در سال ۵۷ سازگار نبود و دولت او را گرفتار بحران های بسیار ساخت. به نظر شما چرا ایشان در آن زمان و علیرغم آگاهی از رادیکالیسم فزاینده ای که انقلاب با خود به همراه آورده بود، تصدی پست نخست وزیری را پذیرفت؟ آیا از پیش معلوم نبود که این رادیکالیسم سرانجام مردی میانه رو چون او را به حاشیه خواهد راند؟

انقلاب ما بسیار زودتر از آنچه تصور می شد، به نیروی اتحاد ملت و اشتباهات شاه و شرایط مساعد بین المللی، و البته به نصرت الهی، به سرعت و سهولت به پیروزی رسید و ازرادیکالیسم بیشتر انقلابات مصون ماند. رادیکالیسم مورد نظر شما عمدتا پس از انقلاب به دلیل رقابت بر سر قدرت و دنیا طلبی حادث گردید که به تعبیر قرآن ناشی از “بغی” می باشد، همین که امروز به وضوح شاهد آثار دین و دنیاسوز آن هستیم.

مهندس بازرگان هیچ تمایلی به پذیرش پست نخست وزیری نداشت و در واقع این مسئولیت به اصرار آقای خمینی و مشاورانشان به ایشان تحمیل شد. در نه ماه دوران دولت موقت نیز سه بار استعفا دادند واگر از خاطر نبرده باشید، پذیرش استعفا را عروسی دوم خود نامیدند! می دانید مرحوم طالقانی هم توصیه می کرد نپذیرند و می گفت اینها وفا ندارند. خودشان هم در سفر به “نوفل لوشاتو” با شناختی که از نزدیک با آقای خمینی پیدا کرده و در بازگشت از سفر به شورای مرکزی نهضت آزادی گزارش دادند، به این نتیجه رسیده بودند که به اصطلاح آبشان با ایشان به یک جوی نمی رود، ولی بالاخره انقلاب در شرف پیروزی بود و برای کسی که یک عمر در میدان سیاست تلاش کرده، در چنین هنگامه ای شانه خالی کردن مصلحت نبود، مشورت های گسترده ای هم که با مراجع عظام و رهبران سیاسی داخل کرده بودند پذیرش این مسئولیت را برایشان ناچار می ساخت.

۳- چرا اساسا مهندس بازرگان تحت تاثیر روحیه انقلابی زمان خود قرار نگرفت و علیرغم آن که تن دادن به مناسبات رادیکال آن زمان می توانست حیات دولت اش را تضمین کند از ایده های میانه روانه خود عقب ننشست؟ آیا او لااقل نمی توانست برای حفظ دولت هم که شده دست به اقدام هایی تند لااقل علیه مخالفان سیاسی اش بزند؟

ج- همین ایراد را بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به دکتر مصدق هم می گرفتند که چرا قبلا زاهدی و سایر درباریان را می دانست در حال توطئه هستند دستگیر و زندانی نکرد؟ غافل از آنکه مصدق دکترای حقوق از سوئیس گرفته و نمی توانست قبل از آنکه جرمی عملا اتفاق بیفتد، آزادی مخالفین را با زور و زندان سلب کند. اگر چنین کرده بود بعد از ۶۰ سال شما اسم او را با افتخار نمی بردید و نامش امروز برای خیلی ها اعتبار نمی آورد!

مهندس بازرگان به چند دلیل چنین کاری نکرد؛ اولا اگر هم می خواست، زورش را نداشت! مگر یادتان نیست که در تلویزیون گفته بود: “دولت موقت چاقوئی است که تیغه اش دست دیگران است”!؟ ثانیا، اصلا تمایلی به حفظ قدرت نداشت! دولت موقت شیفته قدرت نبود که بخواهد از آن محافظت کند، مشتاق خدمت به ملت بود که نمی گذاشتند، داستان اختلاف آن دو زن مدعی یک کودک را شنیده اید که وقتی قاضی حکم داد بچه را دو نیم کرده و هر نیمه را به یک زن بدهند، مادر واقعی از حق خود گذشت و آنرا به مدعی واگذاشت! وقتی آقایان روحانی شورای انقلاب یکسره چوب لای چرخ دولت موقت می گذاشتند و رهبری هم ذاتا متمایل به همان جریان و طرفدار رادیکالیسم انقلابی بود، مصلحت در همین احتراز از تفرقه و اختلاف و جنگ قدرت به قیمت قربانی شدن ملت بود.

۴- مهندس بازرگان ترکیب متنوعی از علایق فردی و اجتماعی داشت. او به عنوان یک دانش آموخته مهندسی به این حرفه علاقه داشت و در ان کار کرد. ولی محدود به این زمینه نماند. خود را درگیر سیاست کرد و به موازات آن دغدغه های دینی اش را در قالب کتابهای متعددی به رشته تحریر درآورد. ایا می توان این طور نتیجه گرفت که او یک سیاستمدار حرفه ای نبود و به سیاست به عنوان حرفه نگاه نمی کرد؟

همینطور است، دورانی که ایشان رئیس دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند، فعالیت سیاسی دانشجوئی، عمدتا وابسته به حزب توده هم در اوج خود بود و عملا تلاش های تحصیلی را مختل و کلاس ها را تق و لق و تعطیل کرده بود، در آن ایام مهندس بازرگان کتابی به نام “بازی جوانان با سیاست” نوشت و توصیه کرد باید کار سیاست را به اهلش سپرد، تا آن زمان ایشان راه نجات مملکت را در کسب علم و توسعه صنعت می دید، اما، همانطور که خودشان هم در در بیدادگاه نظامی زمان شاه گفتند، در دوران نهضت ملی و مبارزات برای ملی شدن نفت، به خصوص در جریان کودتای سال ۱۳۳۲ وقتی دید اهل سیاست خائن و وابسته به اجنبی از کار درآمدند، به طور جدی وارد سیاست شد و با الهام از مقاومت فرانسویان در برابراشغالگران آلمانی، “نهضت مقاومت ملی” را یک هفته پس از کودتا به اتفاق عده ای از مبارزان مصدقی تاسیس کردند،

۵- مهندس بازرگان در سالهای واپسین حیات خود ایده هایی را مطرح کرد که می توان به طور کلی آن را در حمایت از جدایی دین و سیاست تلق کرد و نشان دهنده دفاع او از سکولاریسم دانست. این تحول فکری تا چه حد ناشی از تجربه انقلاب اسلامی بود؟

ایشان هرگز ایده ای در جهت جدائی دین و سیاست و دفاع از سکولاریسم مطرح نکردند، سخن ایشان جدائی دین از “نهاد” دولت و قدرت و سکولاریسم سیاسی بود، مهندس بازرگان حکومت را امری زمینی، نه آسمانی، بشری، نه الهی، عرفی، نه شرعی می دانست و معتقد بود که دینداران نه تنها حق، بلکه وظیفه دارند که درسیاست، یعنی تعیین سرنوشت جامعه مشارکت کنند، اما هیچ حق ویژه ای در نظام اکثریت آراء و حاکمیت ملت ندارند و طبق عرف نظامات دموکراتیک باید عمل کنند. نظرایشان در نامگذاری نظام به “جمهوری دموکراتیک اسلامی” بر همین پایه بود،

متاسفانه، به دلایلی که جای بحث آن در اینجا نیست، کسانی پس از فوت ایشان چنین تصور و تبلیغ کردند که گویا مهندس بازرگان در اواخر عمر خویش به چنان نظریه ای رسیده و خط قرمزی بر سوابق مبارزات سیاسی دینی خود کشیده است! و حتی این اتفاق را از بُعد مثبت دلیل قدرت فکری و استقلال رای ایشان شمردند و متاسفانه این پندار در میان روشنفکران ترکش خورده از حاکمان واز دین دولتی رمیده شده نیز به خوبی جا افتاد، اما کسانی که از نزدیک با ایشان آشنائی داشتند و حداقل کتاب “آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء” را با دقت خوانده بودند، می دانستند بازرگان این سخن را در سالیان گذشته نیز بارها تکرار کرده و در شرایطی که اصالت را به “حفظ نظام” و اصل “ولایت فقیه” می دادند ومی دهند، نظری جز تاکید براولویت هدف دین در دو موضوع: “خدا و آخرت” نداشته است. نگاهی به آخرین سخنرانی ایشان در باره ” آزادی و دین” و وصیت نامه سیاسی ایشان به همفکران در باره ادامه مبارزه سیاسی به عنوان وظیفه ای دینی، ابطال کننده تصوراتی است که صد البته با حسن نیت، اما از ظن خود یار شده است.

۶- مهندس بازرگان در مقاله ای با عنوان «مرز میان دین و سیاست» که برخی آراء مطرح شده در آن در کتاب «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»نیز آمده است، استخراج هر نوع الگوی مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را از متون و مبانی دینی نفی و با محدود کردن کارکرد دین به تنظیم رابطه بندگان با یکدیگر و با خالق خویش شمرده بود، آیا این برداشت درست است؟

بلی مهندس بازرگان معتقد بود همانطور که دین برای آموزش خانه سازی، خیاطی، آشپزی و… نیامده است، برای حکومت و اقتصاد و امور مشابه آن نیز جز یک سلسله دستورات کلی و زیربنائی مثل: رعایت عدالت و قسط و انصاف، ارائه شکل و شیوه نکرده و همه اینها را به عقل و دانش و کسب تجربه بشر سپرده است. به باور ایشان همه این امور به استثنای شناخت خالصانه بدون شرک و شبیه خدا و درک آخرت، که هر دو ماوراء طبیعت و فیزیک قابل شناخت ما هستند، بقیه امور را آدمی می تواند درک و عمل کند، اما بر این باور بودند که : “چونکه صد آمد نود هم پیش ماست” یعنی اگر کسی به درستی آخرت خود را آباد کند دنیایش نیز آباد می شود و این دو به هم سخت پیوسته هستند.

۷- بسیاری از کسانی که در زمان دولت موقت از جمله منتقدان سرسخت آن دولت بودند و اعضای آن از جمله مهندس بازرگان را به وادادگی و لیبرال بودن متهم می کردند، طی سالهای اخیر در نظرات خود تجدید کرده و بر درستی روش و منش بازرگان تاکید می کنند؟ شما این اقبال را نتیجه چه می دانید؟

بگذارید پاسخ شما را از مثالی قرآنی که مهندس بازرگان از آن ها الهام می گرفت بدهم. می دانید در قرآن سوره ای به نام “رعد” وجود دارد که از پدیده های رعد و برق و انقلابات جوی، برای فهم تحولات اجتماعی مثال ها آورده است؛ ازجمله (در آیه ۱۷) می گوید: خدا از آسمان بارانی نازل می کند و دره ها به قدر گنجایش خود سیل جاری می سازند، سیل نیز با جوش و خروشش کف هائی بالا می آورد…. با آرام گرفتن سیل، کف ها محو شده و آنچه (از رسوبات ) که مفید برای مردم باشد، بر جای می ماند. خدا مثلها را اینگونه می زند”.

شور و هیجان انقلاب ۵۷ و مشاهده پیروزی های برق آسا در آستانه آن، انقلابیون را شتاب زده کرده بود و می خواستند مدل خود را هرچه زودتر به دنیا صادر کنند، پول نفت را سر سفره ها بیاورند، مسکن ارزان و برای مستمندان رایگان شود، اقتصاد را دو روزه اصلاح کنند و همه دگراندیشان را پاکسازی ( وعملا پاک رانی) کنند. مهندس بازرگان معتقد بود اگر تخریب بولدوزر وار یا با دینامیت به سرعت انجام پذیر است، سازندگی جز تدریجی و با تامل و مدارا ممکن نمی گردد. مسلما در چنان جو و جامعه ای چنین فکری انگ لیبرالیسم، محافظه کاری و سیاست گام به گام به خود می گرفت و انقلابیون را راضی و قانع نمی کرد. با آرام گرفتن سیل انقلاب، وقتی سرهائی به سنگ خورد، صادق ترهای آنها با حسن نیت تسلیم حقیقت شدند و اگر مخالفتی کرده و شعاری بدون شعور داده بودند حلالیت طلبیدند.

۸- بگذارید آخرین سئوال را به تناسب اخبار روز مطرح کنم؛ همانطور که می دانید دو سه روز پیش گزارشی در برخی سایت ها از “مارک گازیوروسکی”، تاریخ نگار آمریکائی مطرح شد که ادعا می کرد دولت موقت مهندس بازرگان از حدود یکسال قبل از حمله عراق به ایران از طریق دیپلمات ها و ماموران آمریکائی از برنامه عراق مطلع شده بود، اما نه تنها اقدامی نکرد، بلکه این اطلاعات را به دولت بعد از خود هم منتقل نساخت. علاوه بر آن، ارتباط ماموران آمریکائی با برخی از افراد نهضت آزادی از حدود یکسال قبل از انقلاب ادامه داشته است و مهندس امیر انتظام به خاطر همین ارتباطات دستگیر و به جرم جاسوسی به حکم ابد محکوم شده است، اگر ممکن است دراینمورد هم نظر خود را بگوئید.

این گزارش را نه آقای گازیروسکی، بلکه “مجله فکری- تحلیلی اندیشه پویا” که در تهران منتشر می شود( لابد بدون هیچ وابستگی به نهادهای امنیتی- اطلاعاتی!؟)، در شماره پنجم خود به همراه گفتگوئی با آن تاریخ نگارآمریکائی منتشر کرده است. این نوشته علاوه بر مغشوش و تکراری بودن عبارات، آنچنان جهت دار و مغرضانه تهیه شده است که به اصطلاح”دم خروس”! از گوشه و کنارعبای تنظیم کنندگانش به خوبی دیده می شود.

تیترمقاله “گزارش مذاکره پنهانی” است! در حالی که این مذاکرات درساختمان نخست وزیری با برنامه ریزی وزیر دفاع (شهید چمران) و با حضور وزیر خارجه (دکتر یزدی) و معاون نخست وزیر(مهندس امیر انتظام) و به درخواست آمریکائیان بوده است. دولت موقت نیز در ارتباط مستمر با شورای انقلاب بود و معمولا اطلاعات میانشان رد و بدل می شده است. صرفنظر از این که در آن ایام گوش کسی شنوای این هشدارها نبود و رهبر انقلاب نیز بعد از بمباران فرودگاه مهرآباد گفته بود: چیزی نشده، دیوانه ای سنگی انداخته و فرار کرده است”!

خبر حمله قریب الوقوع عراق به ایران چیزی نبود که فقط تاریخ نگار آمریکائی به اطلاع مسئولان رسانده باشد، این خبر را آقای محمود دعائی اولین سفیرجمهوری اسلامی در عراق، پیش از آن داده بود؛ ابتدا آنرا با رئیس دولت موقت و وزیر خارجه وقت مطرح کرد، به پیشنهاد دولت، این گزارش به شورای انقلاب نیز داده شد و به درخواست آنها در جلسه عمومی مشترکی با رهبر انقلاب این هشدارمورد بحث واقع گردید. آقای دعائی که از شدت ناراحتی و نگرانی به گریه افتاده بود، گفت دو بار صدام مرا احضار کرده و با ذکر اینکه ما اولین کشوری بودیم که انقلاب شما را به رسمیت شناخته و از آن استقبال کرده ایم، چرا اینقدر در رادیوهای انقلابی شما برای خارج کشوردر جهت براندازی نظام ما و صدور انقلابتان تبلیغ می کنید و ساخت کوکتل مولوتف و وسائل تخریبی تبلیغ می گردد؟ اگر بخواهید این تعرضات را تکرار کنید، ما ساکت نمی نشینیم و جواب شما را با نیروی نظامی خواهیم داد.

رهبر انقلاب که سالها در عراق بوده و ظاهرا شناختی از شخصیت او داشتند، با شنیدن گزارش آقای دعائی با خونسردی گفتند: اعتنائی به حرفهایش نکنید، من با تهدیدات او آشنایم، برخی دیگرسخنان آقای دعائی را پی گرفتند ولی بازهم تکرار کردند: گفتم که به حرفهای او اعتنا نکنید. آقای دعائی گفت: من نمی توانم به عراق برگردم و چون پاسخی برای حرف های او ندارم، مجبورم استعفا دهم، گفتند: تکلیف شرعی داری به سرکار خود برگردی!

مجله “پویا” از قول مورخ آمریکائی ( که معلوم نیست ازکجا علم غیب پیدا کرده) می نویسد: ” مهدی بازرگان و همکارانش اطلاعات موجود را به جانشینانشان ندادند … مقامات ایران غافل از تهدیدی که از سوی عراق متوجه شان بود، پاکسازی نیروهای مسلح را ادامه دادند آنها همچنین به رغم درگیری های مکرر با نیروهای عراقی طی ماه های پیش از حمله، تلاشی برای تقویت استحکامات دفاعی در مناطق مرزی نکردند”.

صرفنظر از اینکه حمله عراق به ایران پس از استعفای دولت موقت اتفاق افتاد، نویسنده مقاله، این”غفلت”، “پاکسازی نیروهای مسلح” و “عدم تقویت استحکامات مرزی” را که مربوط به دوران بعد از دولت موقت است، به گونه ای در نوشته خود به آن دولت و در کنار اتهام به آن سنجاق کرده است که خواننده تصور کند همه این بی مبالاتی ها ناشی از آنهاست! اگرنویسنده خود را به خبری می زند، ملت ما به روشنی بر نقش روحانیت تکیه کرده بر قدرت و نیروهای افراطی و مسلح وابسته به آنان دراین غفلت ها و غلوها آگاه هستند.

تهیه کنند گان این گزارش، که همچنان مست حال و هوای اشغال سفارت آمریکا و افشاگری های مغرضانه پس از آن هستند، با آنکه سردمداران آن اقدامات، که انقلاب دوم لقب گرفت! اینک یا در زندان اند و مطرود دولت ویا محکوم و ملوم ملت، همچنان به شیوه های نخ نما!این بی انصافی ها را ادامه می دهند و می کوشند در تحلیل ثلث قرن کهنه شده خود برخی اعضای نهضت آزادی و دولت موقت، یا همکاران آن را متهم به داشتن ارتباطات پنهانی با ماموران آمریکائی و خیانت به انقلاب بکنند.

هرچند از لابلای این مطالب تنظیم و تدبیر امنیتی شده، جملات روشنی، که دلالت بر صداقت و وطن دوستی امثال مهندس امیرانتظام قهرمان صبور و سُرب استحکام وطن در حمایت از حقوق ملت در برابر ماموران بیگانه می کند، فراوان یافت می شود، ملت ما به خصوص با تجربه ای ازمتلاشی شدن عراق و افغانستان و اخیرا سوریه در تهاجم بیگانه و جنگ های داخلی حاصل کرده است، به کاردانی و تدبیر و استقلال آن خدمتگذاران که بدون واهمه از “تابوی” مذاکره با بیگانه و بدون ترس از انگ تنگ نظران، با اعتماد بنفس و توکل به پروردگار، هم ارتش چهارصد هزار نفری شاه را از دخالت در سیاست وسرکوب و کشتار مردم، (در مذاکراتشان با فرماندهان ارتش و قانع کردن آنان) باز داشتند، و هم در مذاکرات متین و محکم، در عین حال مودبانه و منطقی خود، دست حمایت ابر قدرت جهان را از پشت شاه و نظام استبدادی سلطنت کنار زدند که اگر قرار بود حاکمان امروز تصمیم می گرفتند، امروز نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.

پس از انقلاب نیزهنگامی که رئیس دولت موقت، وزیر خارجه و وزیر دفاع ( شهید چمران) به درخواست ملاقات برژینسکی در سفر الجزائرپاسخ مثبت داده و با او در مطالبه موجودی مصاره شده و هواپیماهای خریداری شده دولت ایران از موضع قاطع و طلبکار مذاکره کرده بودند، عده ای برآشفتند که چرا بدون اجازه امام چنین مذاکراتی صورت گرفته است!؟ پاسخ مهندس بازرگان را هم لابد به خاطر دارید که گفتند: ” اگر به این مسئولان اعتمادی نیست، اصلا نباید انتخاب می شدند، و رئیس دولتی که بخواهد برای ملاقات هایش اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است”!؟

این را نیز همه می دانند که اگر آقایان از ترس توده های تاثیر تبلیغات قرار گرفته این سه دهه، به شیوه” اسمش را نیار، خودش را بیار”! همواره مذاکرات را محکوم می کنند، اما در پنهان از چشم ملت عوامل دست دوم و سوم خود را مرتب به چنین مذاکراتی ( البته ضروری) می فرستند. در اواخر دولت آزاده اسیرمهندس موسوی گفته می شد ایشان در اعتراض به کانال های متعددی که بی اطلاع از دولت با بیگانگان مذاکره می کنند استعفا داده بود که رهبر انقلاب به او تکلیف شرعی در بقای بر مسئولیت خود کرده بود.

اگر بر قدرت تکیه کردگان امروز این حقایق را انکار می کنند، آگاهان منصف نسل فردا، و هم امروز نیز، به این حقیقت اذعان خواهند کرد که چنین مذاکراتی که مانع از کشتارو برادر کشی یک ملت (همچون سوریه امروز) شد و انقلابی را به سلامت ترین شکل تاریخی به ساحل پیروزی رساند، از زرین ترین برگ های تاریخ انقلاب ما و موجب افتخار و سربلندی مدیرانش، از جمله قدیمی ترین زندانی ایران، مهندس امیر انتظام می باشد.

سی ام دیماه ۱۳۹۱ – جمعه ۱۸ ژانویه ۲۰۱۳

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.