تداوم اعتراضات وسیع توده ای بر علیه دولت محمد مرسی در هفته های اخیر و یورش مردم برای اشغال کاخ ریاست جمهوری “فرعون” جدید مصر (لقبی که بخشی از مردم مصر به دنبال این حوادث به مرسی داده اند) ، از عزم توده های تشنه آزادی در این کشور برای رسیدن به مطالبات بر حقشان خبر می دهد.
بدنبال این حرکت حکومت ارتجاعی مرسی سرانجام با قرار گرفتن در حصار حمایت تانکهای ارتش ضد خلقی مصر و کشت و کشتاری که این ارتش با کمک دار و دسته اخوان المسلمینِ طرفدار حاکمیت در خیابانهای قاهره براه انداختند، از سوختن در آتش خشم مردم حفظ شد. اما حرکت توده های معترض که در اوج خویش تا تلاش برای اشغال کاخ ریاست جمهوری پیش رفت و ۹ کشته و ۸۰۰ زخمی بجای گذارد ، بیش از پیش چهره کریه رئیس جمهور مصر و دولت سرکوبگرش و همچنین دار و دسته ارتجاعی و وابسته اخوان المسلمین را افشا کرد که برای سرکوب مبارزات و خواستهای انقلابی مردم مصر و حفظ نظام سرمایه داری حاکم بر این کشور از اعمال هیچ جنایتی فرو گذاری نمی کنند.
وقایع اخیر در اعتراض به احکامی اتفاق افتاد که مرسی جهت فعال مایشائی خود صادر کرده بود تا هر چه راحت تر بتواند با اعمال قدرت، “قانون اساسی” ارتجاعی مصوب حکومت جدید را به تصویب برساند. اما مردم رها شده از زیر یوغ سه دهه دیکتاتوری حسنی مبارک، با اعتراض به پیش نویس قانون اساسی جدید که در صدد تحکیم یک دیکتاتوری مطلق العنان اسلامی توسط ریس جمهور جدید است، خواهان تضمین حقوق دمکراتیک خویش و پی ریزی یک نظام دمکراتیک و مردمی شدند. اما این خواست طبیعی در تعارض با اهداف و نقشه های طبقه حاکم یعنی سرمایه داران وابسته مصر قرار دارد که برای حفظ نظام سرمایه داری در مصر به یک دیکتاتوری عنان گسیخته نیازمندند؛ و در چنین شرایطی بحرانی است که مرسی و دار و دسته اش جهت کنترل اوضاع و انحراف مبارزات مردم به قدرت رانده شده اند، تا نظام سرمایه داری حاکم بر مصر را پس از مبارک از گزند مبارزات توده ها مصون نگهدارند. درست به همین دلیل است که این دار و دسته ضد انقلابی فریبکارانه کوشیده اند تا ضمن جا زدن خویش به عنوان نیروی مدافع “انقلاب” و “منتخب” توده ها، به سرعت و با کمک ارتش به ارث رسیده از حکومت مبارک که تا مغز استخوان به امپریالیسم آمریکا وابسته است، دیکتاتوری مورد نیاز نظام سرمایه داری و طبقه استثمارگر حاکم در مصر را بازسازی نموده و به مردم نیز اینگونه القاء کنند که گویا با سقوط حسنی مبارک و روی کار آمدن آنها “انقلاب” مصر به پیروزی رسیده و مردم هم باید به خانه هایشان بازگردند.
اما انقلاب مصر هنوز از نیروی زیادی برخوردار است و طبقه کارگر و دیگر توده های تحت ستم مصر در مبارزه با دشمنانشان از پای ننشسته اند. لذا تمهیدات فریبکارانه مرسی و دارو دسته اش سودی به نفع آنها نداشته و برای عقب راندن توده های مبارز مثمر ثمر واقع نشده اند. مردم مبارز مصر نه تنها به خانه هایشان باز نگشته اند بلکه اکنون از مرسی به عنوان یک “خائن به انقلاب” و “فرعون” جدید اسم می برند. آگاهی مردم مبارز مصر که در تداوم اعتراضاتشان متجلی شده و خونهای ریخته شده در خیابانهای قاهره بدست ارتش ضد خلقی و دار و دسته اخوان المسلمین در عمل و بار دیگر، عدم وجود کمترین مشروعیت توده ای ضد انقلاب جدید را در افکار عمومی به نمایش گذارده است. حرکت شجاعانه مردم و جنایاتی که حکومت مرسی جهت سرکوب آن آفرید ننگ بزرگی برای وی و حامیانش به بار آورده است تا جایی که برخی از مقامات بلند پایه مصری و از جمله دادستان کل این کشور و جمعی از مشاوران محمد مرسی، مجبور به استعفا شدند.
بر خلاف تحلیلهای رنگارنگی که این روز ها از وقایع جاری در مصر از سوی بلندگوهای بورژوایی راه افتاده و با فریبکاری تمام می کوشند تضاد های طبقاتی پشت این رویداد ها را لاپوشانی نمایند، اتفاقا رویدادهای اخیر در این کشور پیش از هر چیز از تضادهای طبقاتی ای پرده بر می دارد که شدت گیری آنها جامعه تحت سلطه مصر را در سالهای اخیر درنوردیده است. در یک سوی این تضادها توده های وسیع مردم قرار دارند که مبارزات آنها با خواست استقرار دمکراسی و آزادی طومار ۳۰ سال حاکمیت رژیم وابسته حسنی مبارک را در فوریه سال ۲۰۱۱ در مصر در هم پیچید. در طرف دیگر این تضادها طبقه انگل صفت سرمایه داران حاکم بر مصر و حامیان آن یعنی سرمایه داران بین المللی و قدرتهای امپریالیستی قرار دارند که گرچه حاکمیت آنان در اثر اوج یابی جنبش توده ای و سرنگونی رژیم حسنی مبارک، متحمل ضرباتی شده اما اکنون با اتکاء به قدرت سرنیزه های ارتش ضد خلقی – که دستانش تا مرفق به خون کارگران و زحمتکشان مصر آغشته است – و دار و دسته مرسی و اخوان المسلمین در صدد سرکوب قطعی خیزش مردم و بازسازی هر چه سریعتر ضربات وارده بر نظام غارتگرانه حاکم و حفظ آن می باشند. وقایع هفته های اخیر و هجوم مردم برای اشغال کاخ ریاست جمهوری که عده ای را به گمانه زنی در مورد تاریخ سقوط دولت مرسی واداشت تنها یک تجلی آشکار از چنین کشاکشی را به نمایش می گذارد.
برای درک ماهیت رویدادهایی که امروز در مصر می گذرد، لازم است تا مهمترین روندهای جاری در جامعه تحت سلطه مصرِ را مورد اشاره قرار داد تا فهمید که کشاکش اجتماعی کنونی حاصل کدام تضادها و عملکرد کدام نیروها و طبقات ست.
همه می دانند که مصر بدلیل جایگاهش در میان کشور های عربی و نقشی که در بحران “اعراب و اسراییل” پیدا نموده سالهاست که در سیاست خارجی امپریالیسم آمریکا اهمیتِ استراتژیک خاصی یافته است. در نتیجه کمک و حمایت از طبقه بورژوازی انگل صفت مصر برای حفظ و اداره نظام استثمارگرانه حاکم بر این کشور یکی از اولویتهای تردید ناپذیر برای تمام دولتهای حاکم بر آمریکا در دهه های اخیر بوده است. در اثر چنین واقعیتی ست که مصر با دریافت سالانه حدود ۲ میلیارد دلار از آمریکا، یکی از بزرگترین دریافت کنندگان باصطلاح “کمکهای خارجی” رسمی آمریکاست. این کمکهای آمریکا در کنار تجهیز و تسلیح دائمی ارتش ضد خلقی مصر عامل تداوم عمر دولتهای حاکم بر مصر بوده که از دوران حکومت انورسادات تا کنون با اعمال یک دیکتاتوری خشن و قهر آمیز مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه کارگران و مردم مصر را سرکوب کرده اند.
بدنبال تشدید بحران نظام سرمایه داری در سطح بین المللی و گسترش تصاعدی فقر و فلاکت و بیکاری در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در مصر که بطور اولی حاصل پیشبرد برنامه های اقتصادی تحمیلی صندوق بین المللی پول و قدرتهای امپریالیستی بود، موجی از خیزش های مبارزاتی مردم این کشور را فرا گرفت. اوضاع اقتصادی مصر در این سالها به حدی نزول کرد که بنا به برخی آمار، بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم زحمتکش این کشور به زیر خط فقر سقوط کرده و این آمار در مناطق روستایی به بیشتر از ۵۱ درصد کل جمعیت رسید. برای فهم بهتر ابعاد فقر و محنت فزاینده مردم مصر لازم است به عنوان یک مثال اشاره شود که به گزارش شبکه “الجزیره” هم اکنون حدود ۲ میلیون نفر از مردم مصر بدلیل فقر مطلق و فقدان سرپناه در “قبرستانها”ی شهرهای بزرگ و منجمله قاهره زندگی می کنند. چنین شرایطی بطور طبیعی و بر بستر فقدان آزادی و دمکراسی به موجی از شورشهای قهر آمیز کارگران و اقشار تحت ستم انجامید که گرچه در روزهای اول با شعار حل مشکلات اقتصادی و افزایش دستمزدها به خیابان آمده بودند، اما مطالباتشان خیلی سریع جنبه سیاسی پیدا نموده و به خواست سرنگونی رژیم مبارک ارتقاء یافت. اعلام حکومت نظامی از طرف حکومت مبارک و کشتار مردم معترض توسط ارتش ضد خلقی مصر نتوانست شعله های این مبارزات را خاموش سازد. بنابراین به دنبال شعله ور گشتن هر چه بیشتر آتش مبارزات توده ای سرانجام در فوریه سال ۲۰۱۱ مقامات آمریکایی خواهان کناره گیری مبارک از قدرت شدند تا امکان نجات کل نظام مهیا گردد. حسنی مبارک پس از “مقاومت” اولیه، با مشاهده اعلام قطع حمایت ارتش از تداوم حکومتش، استعفا داد و قدرت را به “شورایی” از فرماندهان ارتش مصر واگذار نمود.
با سرنگونی نماد رژیم دیکتاتوری پیشین یعنی مبارک، ارتش تلاش نمود این عقب نشینی جزئی را “پیروزی انقلاب” جا زده و از مردم بخواهد که به خانه هایشان بازگردند. در حالیکه هیچ یک از عوامل و معضلاتی که ریشه های مشروع خیزش مردم را تشکیل می دادند عوض نشده بودند. و مهمتر از همه ارتشی که تا دیروز و در تداوم ۳۰ سال دفاع از حکومت دیکتاتوری مبارک به ریختن خون جوانان و مردم در زندانها و خیابانها و بویژه در میدان “التحریر” مشغول بود، بدون کمترین تغییری در قدرت باقی مانده بود. با تداوم مقاومت مردمی، ارتش به یک باصطلاح انتخابات رضایت داد و در خرداد ماه امسال، در جریان یک انتخابات فرمایشی که در آن مردم مصر یا مجبور به رای دادن به نخست وزیر حکومت سرنگون شده مبارک یعنی احمد شفیق بودند و یا می بایست به تنها گزینه دیگر، محمد مرسی از “حزب عدالت و آزادی” وابسته به جمعیت اخوان المسلمین رای دهند. سرانجام دومی “پیروز” انتخابات معرفی شد. پیروزی محمد مرسی به عنوان رئیس جمهور جدید مصر و حزب او، در واقع تبلور موفقیت در حفظ قدرت سیاسی توسط کل طبقه سرمایه داران حاکم منتها با یک آرایش جدید سیاسی بود که در آن، جریان ارتجاعی اخوان المسلمین در جلوی صحنه قرار گرفت.
در اینجا برای فهم دقیقتر اوضاع و تشخیص نقش امپریالیسم امریکا در جا به جائی قدرت در مصر باید به سندی اشاره کرد که با مشاهده شرایط نا آرام جامعه مصر درست چند روز قبل از آغاز شورشهای توده ای بر علیه حکومت حسنی مبارک در ژانویه ۲۰۱۱ در کنگره آمریکا طرح شد. در این سند بطور مشهود نگرانی آمریکا در مورد جهتی که ممکن است جنبش توده ای و “بهار عربی” در مصر بر علیه حکومت مورد حمایت آمریکا یعنی مبارک بخود بگیرد و پیش بینی های لازم برای مقابله با بحران ناشی از احتمال رادیکالیزه شدن جنبش مردمی مورد بررسی قرار گرفته است. سند مزبور که از جمله در پایگاه خبری “ولتر نت” درج شده از کوشش های آمریکا برای احتمال جابجایی قدرت خبر داده و نشان می دهد که چگونه در ابتدا آمریکائی ها یکی از “راهکارهای مدیریت انتقال قدرت در مصر” را انتقال مسالمت آمیز قدرت از حسنی مبارک به پسرش جمال مبارک آنهم در جریان یک به اصطلاح “انتخابات آزاد” می دانستند. این طرح مدت کوتاهی قبل از اوج گیری جنبش توده ای در مصر مورد بررسی مقامات آمریکایی قرار گرفت، اما خیزش مردم فرصت عملی شدن چنین طرح ضد مردمی ای را نداد و همانطور که بعدا معلوم گشت امر مدیریت انتقال مسالمت آمیز قدرت از مبارک به رژیم بعدی در مصر از طریق بخش دیگری از طبقه حاکم یعنی دار و دسته اخوان المسلمین صورت واقعیت به خود گرفت. مضافا آنکه برخی از رهبران آنها از زمره بزرگترین سرمایه داران مصری هستند که روابط تجاری بسیار گسترده ای با سرمایه داران بزرگ آمریکایی داشته و دارند.
انتقال قدرت به اخوان المسلمین زیر نام پیروزی “انقلاب” از طرف طبقه سرمایه دار، در شرایطی اتفاق افتاد که همه می دانند جمعیت اخوان المسلمین در دوران سادات و با حمایت وی از صورت یک جریان اسلامی زیر زمینی در اپوزیسیون دولت مصر به یک حزب سیاسی با امکان فعالیت علنی تبدیل شد که در دوره حسنی مبارک نیز همین وضع ادامه پیدا نمود و حتی با حمایت های مبارک، این جریان بال و پر بیشتری گرفته و نقش مهمی در اداره دستگاه بوروکراسی طبقه حاکم بدست آورد و رسما در دولت مبارک سه وزیر داشت. جالب تر آنکه این حزب حتی پس از آغاز جنبش مردمی، تا مدتی با ادامه حمایت از حسنی مبارک، حاضر به پیوستن به مبارزات توده ای بر علیه وی نگشت و تنها با دیدن نیروی توده های مردم در ضدیت با رژیم حاکم، خود را وارد صف مردم کرده و ظاهراً از مبارزات مردم بر علیه مبارک حمایت نمود.
با به قدرت رسیدن مرسی و دار و دسته حامی او یعنی اخوان المسلمین با کمک شورای نظامی وابسته به آمریکا و با حمایت آشکار این قدرت جهانی، یک بار دیگر فریبکاری های امپریالیسم آمریکا در مقابل چشم جهانیان قرار گرفت. مقامات آمریکایی که فریبکارانه خود را مخالف و باصطلاح دشمن بنیاد گرایی اسلامی جا می زنند در حمایت و تقویت حکومت مرسی، این مهره اخوان المسلمین کوچکترین تردیدی به خود راه نداده اند. سفرهای جمعی از بلندپایه ترین مقامات کنگره آمریکا به همراه هیاتهای بزرگ تجاری به منظور اطمینان از تداوم “امنیت سرمایه گزاران آمریکایی” در مصر و همچنین روند کمکهای رسمی “بلاعوض” آمریکا با روی کار آمدن دولت مرسی ادامه یافت. همچنین آمریکا با “سخاوت” تمام اعلام کرد که یک میلیارد دلار از بدهی های دولت مصر را “می بخشد”. علاوه بر اینها با حمایت رسمی آمریکا، اکنون صندوق بین المللی پول در صدد اختصاص قریب به ۸/۴ میلیارد دلار وام به حکومت مرسی برای مقابله با بحران کنونی ست. در واقعیت امر، مصر اکنون کشوری است که چه رژیم قدیم و چه رژیم جدید آن، از آمریکا “کمکهای رسمی” می گیرند.
اینها بخشی از واقعیاتی ست که نشان می دهد امپریالیسم آمریکا در شرایط مواجه شدن طبقه حاکم در مصر با یک جنبش وسیع توده ای، با تمام نیرو و توان در صدد تحکیم موقعیت رژیم جدید برای سرکوب مبارزات و خیزش مردم و اعاده نظم مورد دلخواه سرمایه داران بین المللی و مصری و قدرتهای جهانی در این کشور می باشد. این واقعیت و کوششهای معطوف به آن از یکسو و تداوم اعتراضات توده ای که با خواست سرنگونی دولت محمد مرسی در جریان است روشن کننده ماهیت رویدادها و تحولاتی ست که هم اکنون در مصر جریان دارد. خیزش مردم مصر با وجود تلاش های وسیعی که برای انحراف آن از مسیر اصلی صورت می گیرد، با در اهتزاز نگهداشتن پرچم خواستها و مطالبات برحقش همچنان زنده است و از سوی دیگر ضد انقلاب تازه نفس در این کشور به نیابت از طبقه استثمارگر حاکم و امپریالیستهای حامی آن به سرعت و با چنگ و دندان با اتکا به نیروی سرکوب ارتش ضد خلقی مصر و تاکید بر “پایان انقلاب” در صدد اعاده وضع نکبت بار سابق و بازسازی نظام سرمایه داری وابسته مصر در جهت مصالح و منافع امپریالیستها می باشد. اعتراض وسیع و خونین به قانون اساسی دست ساز مرسی و هجوم برای اشغال کاخ ریاست جمهوری با شعارهای “ما قانون اساسی اسلامی” نمی خواهیم و “مرگ بر خائنین به انقلاب” و “انقلاب ادامه دارد” و تهدید جوانان مصری در شبکه های اجتماعی اینترنت به برداشتن سلاح بر علیه حکومت مرسی در این چهارچوب اتفاق می افتد.
با توجه به واقعیاتی که گفته شد، غیر واقعی بودن تحلیلهائی که این روز ها وسیعا توسط بوقهای تبلیغاتی بورژوایی برای انحراف اذهان عمومی و پیشبرد خطوط مورد دلخواه امپریالیستها در مورد بحران مصر اشاعه می یابند، هرچه بیشتر آشکار می شود. تحلیلهای مغرضانه می کوشند روند های جاری در این کشور را در چهارچوب تضاد بین “اکثریت” مسلمان و “اقلیت” مسیحی این کشور که اتفاقا سالها در صلح و برادری با یکدیگر زیسته اند و در مثابل دشمن مشترکشان یعنی امپریالیستها و سرمایه داران مصر دست در دست هم مبارزات آزادیخواهانه شان را پیش برده اند، توضیح دهند. وقایع مصر بر خلاف القائات چنان تحلیل هائی جنگ صلیبی مسلمانان با غیر مسلمانان نبوده و نیست، بلکه با دقت در عمق قضایا می توان دید که که آنچه در مصر شاهد آن هستیم نهایتا انعکاس تشدید تضاد کارگران و توده های تحت ستم و به پاخاسته مصر برای نان و آزادی از یکسو با سلطه نفرت بار نظام سرمایه داری حاکم بر این کشور می باشد که تا مغز استخوان به امپریالیسم وابسته بوده و برای مقابله با خیزش مردم دستان خونین خود را در دستکش سیاه “اخوان المسلمین” مخفی نموده است. در این مسیر همه کسانی هم که مخالف اعمال قوانین اسلامی بر زندگی خود هستند به مقابله واداشته شده اند.
به طور خلاصه باید گفت که در پیکار جاری مردم مصر و اصولا در هر مبارزه طبقاتی ای شناخت چهره دشمنان اصلی و تلاش برای جهت دادن پیکان مبارزه توده ای به سوی گرانیگاه اصلی نقش بسیار مهمی در تعمیق و پیشرفت مبارزات توده ای را دارد. در مصر نیز واقعیت این است که سرمایه داران زالو صفت متشکل در طبقه حاکم با تمام دسته بندی هایش (که در بر گیرنده دار ودسته ارتجاعی اخوان المسلمین نیز هست) با اتکا به ارتش ضد خلقی این کشور و با بهره مندی از حمایتهای آشکار و بی وقفه مالی و نظامی امپریالیسم آمریکا، دشمن اصلی توده های به پاخاسته مصری هستند. در نتیجه مبارزه توده ها باید با تلاش برای تشکل نیروهای صف خلق، نابودی دشمن اصلی و عامل بقای آن یعنی ارتش ضد خلقی مصر را آماج حملات اصلی خود قرار دهد.
تردیدی نیست که به دلیل ماهیت عادلانه، آزادیخواهانه و مردمی این مبارزه، وجدانهای بیدار و نیروهای آزادیخواه و دمکرات در سراسر جهان از تلاشهای مبارزاتی مردم مصر برای حفظ دستاوردهای مبارزات خود و گسترش آن تا زمان رسیدن به آزادی، استقلال و حاکمیت بر سرنوشت خود پشتیبانی خواهند کرد.
به نقل از : پیام فدایی