azar majedi 03

حزب قدرتمند سیاسی، شرط پیروزی کمونیسم

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

azar majedi 03

azar majedi 03آذر ماجدی

یادم است در کنگره ۵ حزب حکمتیست در همین سالن زمانی که آمدم پیام حزب اتحاد کمونیسم کارگری را بخوانم، چشمم به رفقایی افتاد که چند سال پیش با هم در یک حزب بودیم، چنان هیجان زده شدم که بی اختیار گفتم: “یک دیوانه سنگی را در چاه میاندازد و صد تا عاقل نمی توانند آنرا درآورند.” اما الان خوشحالم که بگویم، ما آنقدر عاقل شده ایم که توانستیم سنگ را از چاه درآوریم!

این سالن برای من خاطره خوشی دارد. دو اتفاق مهم در آن افتاده است: یکی کنگره ۵ حزب حکمتیست که من در آن شرکت کردم و رفقای عزیزی را که بعضا نزدیک به دو دهه با هم فعالیت کرده بودیم از نزدیک دیدم و از همان زمان پروسه نزدیکی دو حزب ما با یکدیگر شروع شد؛ و دوم این رویداد مهم، مراسم پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب کمونیست کارگری- حکمتیست.

پایان یک دوره

ما دو بار از زمان تشکیل حزب کمونیست کارگری از “پایان یک دوره” و آغاز یک دوره جدید صحبت کرده ایم. دفعه اول در کنگره اول حزب کمونیست کارگری در سال ۱۹۹۴ بود. منصور حکمت در آن کنگره “پایان یک دوره” را اعلام کرد. پایان یک دوره باین معنا که پس از سقوط بلوک شرق، بعد از فروپاشی دیوار برلین، بخش زیادی از کمونیست ها “دموکرات” شدند؛ تازه بقول خودشان مفهوم و اهمیت دموکراسی را درک کردند؛ از انقلاب که آنرا خشونت نامیدند، دوری جستند؛ رفتند در خانه نشستند. منصور حکمت درست در همین شرایط در نوامبر ۱۹۹۱ حزب کمونیست کارگری را بنیان گذاشت. او گفت، صبر کنید، این دوره می گذرد؛ دوره دموکراسی طلبی بجای کمونیسم؛ دوره ای که احزاب سابق کمونیست نامشان را به دموکرات تغییر دادند؛ این دوره می گذرد و دوباره کمونیسم و مارکس در وسط صحنه خواهند آمد. و این اتفاق افتاد؛ این دوره سریعتر از آن که فکرش را می کردیم، گذشت.

پس از کنگره اول، حزب کمونیست کارگری به یک حزب قوی و بزرگ تبدیل شد؛ به بزرگترین حزب کمونیستی رادیکال در منطقه بدل شد. با تمام قدرت بجان جامعه افتاد. ضربان اپوزیسیون بدست این حزب بود. کنفرانس برلین فقط یکی از رویدادهای مهم در خارج کشور است که با اسم حزب کمونیست کارگری عجین شده است. رفقای آلمان بخوبی بخاطر دارند وقتی خاتمی به آلمان آمد، بعلت تظاهرات وسیعی که ما در آن نقش اصلی داشتیم، خاتمی را مجبور شدند با هلیکوپتر به پارلمان ببرند. کنگره ۳ را داشتیم که چه کنگره با شکوهی بود، فیلم یک بخش کوچک آنرا امشب دیدیم. و اکنون یک دوره دیگر است. یک دوره جدید پس از یک دوره پر نشیب.

ممکن است گفته شود که این واقعه را نمی توان با رویداد پیشین مقایسه کرد. باید گفت که در متن موقعیت جنبش کمونیسم کارگری، موقعیت جنبش کمونیسم کارگری متحزب می توان. این پایان یک دوره در حیات جنبش کمونیسم کارگری است؛ اما پایان کدام دوره؟ دوره ای که پس از انشعابات و تضعیف حزبیت کمونیستی کارگری، تضعیف کمونیسم کارگری متحزب، ما که بعضا از همسنگران منصور حکمت بوده ایم، پس از فراز و نشیب های بسیار، پس از مبارزه با کمونیسم غیر کارگری، با سنن چپ رادیکال و سنتی، به نقطه ای رسیدیم که اعلام کردیم باید این روند را تغییر داد. خوشبختانه به آن پختگی و درایت رسیدیم تا این لحظه مهم و تاریخی را تشخیص دهیم و دست به یک کار بی سابقه و خلاف جریان بزنیم. چرا خلاف جریان؟ باین علت که در دهه گذشته، از زمان مرگ منصور حکمت، روند، روند انشعابات بوده است. اما ما توانستیم که این روند را معکوس کنیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری توانست یک تصمیم مهم و افتخار آمیز بگیرد. توانست خود را منحل کند و بمنظور ایجاد یک حزب قدرتمند کمونیستی کارگری به حزب حکمتیست بپیوندد.  

حزب قدرتمند سیاسی

چرا یک حزب قدرتمند سیاسی مهم است؟ برای اینکه کمونیسم بدون یک حزب قدرتمند سیاسی نمی تواند به پیروزی برسد. منظورم در اینجا از قدرتمند، فقط بعد کمی آن نیست. ممکن است ۲۰۰ نفر به یک حزب بپیوندند و تغییر زیادی حاصل نشود. اتفاقی که اکنون روی داده است، یک تحول کیفی است. یک تحول کیفی مهم در جنبش کمونیسم کارگری رخ داده است؛ تحولی که بدنبال خود امید و اعتماد می آورد و بر دلسردی ها فائق می آید. طولی نخواهد کشید که حزب حکمتیست به امید یکپارچه طبقه کارگر و تمام انسان های آزادیخواه و برابری طلب بدل خواهد شد. طولی نخواهد کشید که ما آن حزبی را که منصور حکمت در این سخنرانی خود به آن اشاره کرد، خواهیم ساخت. ما علاوه بر گنجینه وسیع ادبیات سیاسی، نظری و استراتژیک منصور حکمت، تعداد بسیاری کادر کمونیست و مجرب داریم. کادرهایی که طی ده ساله گذشته با عبور از فراز و نشیب های بسیار و با یادگیری از اشتباهاتمان به درجه بالایی از پختگی، درایت و کاردانی رسیده ایم. این بسیار مهم است که ما اشتباهاتمان را باز شناختیم و جسارت آنرا داشتیم که به جامعه اعلام کنیم، از آن بیاموزیم و با سربلندی و با افتخار در جهت رفع آن کوشیدیم.

حزب حکمتیست دارای کادرهای کمونیست، استخوان خورد کرده، مارکسیست، حزبی و متعهد است؛ از نوع کادرهایی که منصور حکمت همواره بعنوان مهمترین عنصر یک حزب قوی از آن یاد می کرد. طی این ده سال ما عمیقا درک کردیم که اجتماعی شدن یک حزب کمونیستی کارگری به چه معنا است؛ دریافتیم که از اجتماعی شدن منظور لابیسیم و آب ریختن در رادیکالیسم و کمونیسمان نیست. تبدیل شدن به یک حزب صرفا مدرن و سکولار نیست؛ اجتماعی شدن یک حزب کمونیستی کارگری بمعنای “توده ای کردن رادیکالیسم” است. جوهر مبحث حزب و جامعه توده ای کردن رادیکالیسم و زدن به دل جامعه با تمام رادیکالیسم کمونیستی مان است؛ مساله اساسی و مهمی که متاسفانه رفقای سابق ما درک نکردند. اجتماعی شدن را با آب ریختن در کمونیسم و رادیکالیسم اشتباه گرفتند، با لابیسم عوضی گرفتند. اما ما، حزب حکمتیست، اکنون در بهترین مکان برای پیاده کردن بحث حزب و جامعه بعنوان یک استراتژی مهم قدرتگیری کمونیسم قرار داریم. ما اکنون از پختگی، درک، تجربه لازم برای تحقق این امر برخورداریم.

بعضی از ما الان سی چهل سال است که کمونیستیم. چرا؟ آیا صرفا به این علت که آدمهای ایده آلیستی هستیم؟ آیا باین خاطر است که در ایران یک انقلاب رخ داد و ما دیگر تصمیم گرفتیم تا ابد کمونیست بمانیم؟ یا اینکه باین خاطر که ما انسانهایی هستیم که بطور واقعی میخواهیم دنیا را تغییر دهیم؟ این عشق به تغییر، عشق به ساختن یک دنیای بهتر، به از بین بردن استثمار، به از بین بردن ستمکشی زن، به از بین بردن فقر، به از بین بردن اختلاف طبقاتی، اینها است که ما را  کمونیست کرده است و به کمونیسم کارگری وصل می کند. ما از سنتی میاییم که برایمان تغییر واقعی اهمیت دارد، ما از سنت کمونیسم پراتیک میاییم و این ما را به لنین وصل می کند؛ ما از سنتی میاییم که همیشه گفته: فلاسفه دنیا را تعبیر کرده اند، حال آنکه مساله بر سر تغییر آنست. ما به چنین سنتی تعلق داریم؛ و در این سنت حزب جایگاه مهمی دارد؛ بدون یک حزب قوی به هیچ کجا نمی رسیم.

می دانم که در شرایط حاضر تعدادی کمونیست منفرد هستند، که به انفراد و بی تشکلی خود افتخار می کنند؛ به داور و مبصر مبارزه کمونیستی بدل شده اند و کارشان فول گرفتن از متحزبین است؛ مرتب دارند کارت زرد و قرمز نشان می دهند. اما تمام این جنب و جوش ها پوچ است. کمونیست واقعی پیش می رود، از اشتباه نمی هراسد، اشتباه خود را تصحیح می کند و باز به پیش می رود. کمونیست واقعی حزب می سازد و متحزب می شود. بدون یک حزب کمونیستی سیاسی دستمان به هیچ کجا بند نیست.

راه دور نرویم. به همین اروپا نگاه کنیم: به یونان، پرتغال، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه. دو سه سال است که کارگر و زحمتکش و انسان محروم و آزادیخواه دارد اعتراض و اعتصاب می کند. اما قادر نیست حتی یک خواستش را به کرسی بنشاند. اگر در این کشورها یک حزب کمونیستی کارگری قوی وجود داشت، بورژوازی می توانست این چنین به معیشت و حقوق مردم حمله ور شود؟ خیر نمی توانست. جرئت نمی کرد. در سوریه و لیبی اگر یک حزب کمونیستی قوی وجود داشت، دولتهای سرکوبگر حاکم جرئت می کردند باین شکل مردم را سرکوب کنند یا ناتو جرئت می کرد که نیروی نظامی وارد این کشورها کند؟ خیر نمی توانستند. اگر در مصر یک حزب کمونیست قوی وجود داشت، می توانستند اخوان المسلمین را به مردم تحمیل کنند؟ خیر جرئت نمی کردند.

چرا سه سال پیش دولتهای غربی نتوانستند در ایران دخالت مستقیم تری بکنند؟ آن خیزش عظیم شکل گرفت و غرب فقط به دفاع لفظی از “جنبش سبز” قناعت کرد؟ چرا؟ یک دلیل اصلی آن اینست که در جامعه ایران کمونیسم یک پدیده اجتماعی است. اگر چه تحزب آن ضربه خورده بود، اما بعنوان یک جنبش، قوی و اجتماعی است. جنبش کمونیسم کارگری در ایران قوی است و ما می توانیم و باید دوباره در راس آن قرار گیریم. این حزب می تواند و باید به آن حزبی بدل شود که جامعه ایران را متحول می کند؛ این حزب می تواند و باید یک دنیای بهتر را در ایران پیاده کند؛ این حزب می تواند و باید سرمایه داری را در ایران سرنگون کند و سوسیالیسم را متحقق کند؛ این حزب می تواند و باید پرچمدار انقلاب کارگری در کل منطقه باشد؛ و این بعهده ما است. از همین امروز باید کمربندها را سفت کنیم؛ همانگونه که مردم مجبور شده اند کمر بندهای ریاضت کشی را سفت کنند، ما کمونیست های کارگری حکمتیست هم باید کمربندهایمان را سفت کنیم و بیافتیم بجان جامعه؛ توپخانه تبلیغاتی و تانک سازماندهی انقلاب اجتماعی را بحرکت درآوریم؛ انقلاب اجتماعی را سازمان دهیم تا بالاخره فقر، مشقت، ستمکشی، استثمار یکبار برای همیشه نابود گردد؛ یک جامعه آزاد، برابر و مرفه برای همه بسازد. دوباره امید را در دل طبقه کارگر تمام جهان زنده کند، همانگونه که انقلاب اکتبر یک دوره چنین کرد و دوباره مارکس را به وسط صحنه جامعه ایجاد شود. ما می توانیم و باید با تمام قوا به سوی این هدف و آرمان زیبا و پرافتخار حرکت کنیم.

زنده باد حزب کمونیست کارگری- حکمتیست

زنده باد منصور حکمت

این متن بر مبنای سخنرانی آذر ماجدی در مراسم بمناسبت پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب حکمتیست تهیه شده است.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.