moshfeghi 01

نهضتی که فقط یک رنگ داشت!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

moshfeghi 01

moshfeghi 01بهمن مشفقی

درآذرماه سال جاری به مناسبت سالگرد شهاد میرزاکوچک خان جنگلی همایش هایی در مرکز وگیلان برگزار شد که البته من توفیق شرکت در آنها را نداشتم. همین امر سبب شد نوشته ای را که درست ده سال پیش همزمان با برگزاری همایشی در خصوص بازشناسی نهضت جنگل تهیه وتدوین کرده بودم و  در روز نامه ی گیلان امروز به چاپ رسیده بود را با ردیگر ازنظر آگاهی واطلاع علاقمندان وبخصوص نسل جوان انعکاس بدهم. باشد مورد توجه واقع شود.

نهضتی که فقط یک رنگ داشت!(۱)

این نوشته دقیقا ده سال_پیش هم زمان با برپایی ی :” همایش بازشناسی ی نهضت جنگل” در سال ۱۳۸۱.شمسی درشهررشت، درتاریخ ۱۷مهرماه ۱۳۸۱ در روزنامه ی ” گیلان امروز” به چاپ رسید.امسال هم درآذرماه همایش هایی به مناسبت سالگرد شهادت ” میرزا کوچک خان ” درمرکز وگیلان برگزارشد . به همین مناسبت پس ازجستجوی فراوان در اوراق آرشیو کتابخانه ی شخصی ام ویافتن این نوشته، مناسب دیدم آنرا برای اطلاع نسل جوان دوباره انعکاس دهم.یکی ازوظایف معمرین این است که نسل جوان را ازتاریخ گذشته و رخداد های آن مطلع سازند. امید است مطالعه ی این نوشته برای علاقمندان به اطلاع ازنهضت جنگل مفید واقع شود.

مقدمه- برپایی ی “همایش بازشناسی ی نهضت جنگل” که قرار است در آن ، در بیست زمینه درخصوص جریانی که آغازآن اردیبهشت-خرداد سال ۱۲۹۴شمسی برابر با رجب ۱۳۳۳قمری ومطابق با ژوئن۱۹۱۵میلادی وپایان آن آذرماه سال ۱۳۰۰شمسی وربیع الثانی۱۳۴۰قمری ودسامبر۱۹۲۱ میلادی بود، به بحث وتبادل نظرگذاشته شود، کوششی بسیارمفید وکاری قابل تحسین است. به شرطی که این همایش نظیربسیاری از همایش هایی ازاین نوع، آنگونه نباشد که ازآن استفاده های مقطعی وخاص ، چون خود_ جریان جنگل درتمام دوران حیاتش وسپس در دوران خاموشی ی آن شود وتا باردیگرهمایشی دیگرتدارک دیده شود.!

درآغاز بد نیست یاد آوری شود که قول وعنوان:” نهضت جنگل” برای رویداد هایی که درزمانی بیش ازشش سال در منطقه ی گیلان وقسمتی از شمال کشور اتفاق افتاد، قول وعنوانی نیست که جملگی برآن باشند.! : بعضی ها ” نهضت جنگل” را ” انقلاب” دانستند وبه آن : ” نهضت انقلابی _جنگل” نام دادند. برخی به :” قداست_ نهضت جنگل” اهمیت دادند وازآن با عنوان:” نهضت مقدس جنگل ” یاد کردند. عده ای هم افتخارات_ آن نهضت را مهم دانستند وبه آن : ” نهضت پرافتخارجنگل ” گفتند.یکی هم از آن به عنوان :” نهضت وطن پرستان ” نام برد. دراین بین عده ای به این فکر افتادند که چون مبداء وشروع نهضت جنگل ازسرزمین گیلان بوده است، بهتراست به آن :” نهضت انقلابی_ گیلان ” گفته شود. عده ای هم دامنه ی آنرا محدود نرساخته و: ” انقلاب رشت ” خواندند.وبالاخره یکی ازدست اندر کاران کارساز_نهضت جنگل:” حسین جودت ” آنرا: ” انقلاب _ پرازاغتشاش ” نامید. دراین بین عده ای هم دست بالا گرفتند وآنرا: ” رستاخیز” دانستند وعنوان : ” رستاخیز جنگل ” را برایش مناسب دیدند. به تدریج عناوین: ” وقایع جنگل ” ، ” حادثه ی جنگل” ،” قیام جنگل”، ” پدیده ی جنگل”، ” واقعیات جنگل” ، ” جنبش جنگل” و” خیزش جنگل” هم در نامگذاری_ آن به کارگرفته شد. جالب اینکه درسالهایی که هیچ صدایی ازهیچ جا برنمی خاست یکی هم به آن عنوان: ” صدای_جنگل” داد.

اغلب عناوین فوق بیشترازسوی کسانی که هوادار نهضت جنگل بودند به کارگرفته شد. درمقابل کسانی هم بودند که با نهضت جنگل میانه ی خوبی نداشتند.این عده عناوین دیگری برایش انتخاب کردند.نظیر:” شورش جنگل” ،” شورش کوچک خان” ، ” غوغا طلبان” ، ” شغالان_جنگل” ، ” فساد_جنگل”، ” دولت دزدان جنگل” ، ” یاغیان جنگل” ،” یاغیان شمال” ، ” یاغیان گیلان” ، ” دسته ی مسلح” ،” قدرت مسلح جنگل” ، ” غائله ی جنگل” ،” غائله ی گیلان “، وبعضی ها هم آنرا:” فتنه” دانستند وبه آن : ” فتنه ی جنگل” گفتند.

اندیشه ای هم فداکاری های مبارزان جنگل را با اهمیت دانست وبه آن : ” فداییان جنگل” نام داد. عناوینی چون : ” قیام وطن پرستانه “، ” انقلاب سرخ ” ، جنبش گیلان ” ، ” کمیته ی جنگل ” هم به آن داده شد.یکی هم از آن به عنوان : ” کاروان _ پویای_ کعبه ی آزادی ” یاد کرد. نماینده ی بزرگترین قدرت سیا سی _ وقت وهمسایه،و به قول _ میرزا کوچک همسایه ی : ” همسایه آزار” که در آغاز نهضت جنگل از آن به عنوان_: ” انقلاب ایران ” یاد کرده بود، در ماههای پایانی_ کار_نهضت از آن به عنوان_: ” مسئله ی گیلان ” نام می برد. واحمد شاه قاجارهم ازآن با عنوان_ :” قضیه ی تاسف آورگیلان ” یاد می کند وسرانجام یکی هم پیدا می شود وادعا می کند که انقلاب جنگل در طول حیاتش ۹بارتغیر لون داد وبه آن : ” انقلاب بی رنگ ” نام داد.نویسنده ی کتاب _ ” سردارجنگل” دراعتراض به این نامگذاری به او پاسخ می دهد که انقلاب جنگل یک رنگ بیشترنداشت وآن رنگ ملی و میهنی بود.

خود_ میرزا هم اغلب ازآن به عنوان_ : ” جمعیت ” و ” داستان جنگل ” یاد می کند.ونویسنده ی کتاب_ : ” سردارجنگل ” هم عنوان: ” داستان جنگل ” را می پسندد.!

بدون شک توجه ی اعضای محترم_ “همایش_ بازشناسی _ نهضت _جنگل ” به این تعدد نام گذاری _ جریانی که بیش از شش سال درقسمتی از میهن ما ادامه داشت، می تواند به بازشناسی_ دقیق تر_ آن جریان یا نهضت کمک نماید. بخصوص وقتی می بینیم که این تعدد_ نامگذاری ، درخصوص_ ” میرزا” رهبری_ آن نهضت هم دیده می شود واغلب از میرزا و رهبری_ آن جریان با عناوینی چون: ” ” میرزا” ، میرزا کوچک ” ،” کوچک خان ” ، ” میرزا کوچک خان ” ، ” کوچک جنگلی “، ” میرزا کوچک خان جنگلی ” ،” آقا کوچک ” ؛ ” آقا کوچک خان ” ، ” فرزند جنگل ” ، ” پسر آسمان ” ، ” دلیرجنگل ” ، ” فرزند انقلاب جنگل ” ، ” شهید جنگل ” ؛ ” شعله ی شمع جنگل ” ، ” سردارجنگل ” ، ” رزمنده ی متهور” ، ” مرد ملی ” ، ” سردار_نیک نفس ” ، ” مرد_پرشور” ، ” قهرمان _آزادی ” ، ” جانبازراه_آزادی ” ، ” انسان_مبارز” ، ” مرد_بزرگ ” ، ” انسان_ روشن ضمیر” ، ” انسان_ نیک اندیش ” ، ” انسان_ قهرمان ” ، ” مردی صدیق “، ” مردی با وفا” ، ” مجاهد_ حقیقی” ، ” سرباز_آزاده ” ، ” معلم_ آزادی” ، ” ایران دوست” ، ” میهن دوست” ، ” ایده آلیست_ باشرف ” ، ” میهن پرست_ عالی مقام ” ،” وطن پرست حقیقی ” ، ” روشنفکرحقیقی ” ، ” سردار_ نهضت_ جنگل ” ، ” وسرانجام:” یاغی ” ، و ” سردسته ی اشرار جنگل ” هم به او نام داده اند.

درهمین جا از موقعیت استفاده نموده وبه : < عنوان_ دورازادب وتعجب انگیز_: ” میرزاجنگلی” ! که برتارک بنای یادبود وآرامگاه شادروان میرزا کوچک خان جنگلی نقش بسته است لازم است اشاره کنم وتاکید می کنم که چنین عنوانی، ابدا شایسته ی نامیدن_ :” سردارجنگل” ، آنهم به صورتی چشمگیردرصدربنای یادبودش نبوده وبا ادب وفرهنگ واخلاق_ نجیب ما گیلانیان هماهنگ نمی باشد. درست است که میرزا” مردجنگل”، ” شیرجنگل” ،” ستاره ی درخشان_جنگل” ” قهرمان جنگل ” ،” سردارجنگل ” بود، ولی ” جنگلی ” نبود. ” جنگلی” کسی است که ازقانون جنگل پیروی وحمایت می کند، درحالی که ” میرزا” درتمام دوران حیاتش ودرتمام دوران مبارزات_ خستگی ناپذیرش، هیچگاه میانه ای با ” قانون_ جنگل ” نداشت.

عجیب است که ” میرزا ” چه درزمان حیاتش وچه درزمان مماتش، همیشه با جفا ها و بی وفایی های مختلف ازسوی افراد مختلف مواجه بوده است.! محمد علی گیلک دراین مورد می نویسد: ” …<میرزا کوچک> با وجود_ وفای به عهد، با بی وفایی های فراوان ازسوی هواداران_ متعصب خود روبروبود…”

جادارد هرچه زود ترنسبت به تغیر_ عنوان_ : ” میرزا جنگلی “! درصدر_ بنای یاد بودش اقدام مقتضی صورت بگیرد.

 

نهضتی که فقط یک رنگ داشت !( ۲)

یکی ازعیب های ماجهان سومی ها، استفاده ی نادرست ازبسیاری از حرکت های فرهنگی نظیربرگزاری_ همایش های مختلف است.هنوزعده ای فکرمی کنند،وقتی همایشی برای شناخت وبازشناسی _ یک جریان یا نهضت، یا رهبری_ جریان یا نهضتی برگزار می شود باید کار_ همه این باشد که ازآن جریان و آن رهبری دفاع_ بی چون وچرا نمود.! وابدا به خطاها واشتباهات وبی سیاستی ها وزود باوری ها وعدم دوراندیشی های آن رهبری ونهضت چیزی نگفت وتنها به تعریف وتمجید آن پرداخت، تا همایش به عنوان_یک همایش_ موفق وبی عیب وایراد نامیده شود.همین طرزتفکراست که اغلب برهمایش ها حاکم بوده ودرنتیجه افراد برای اینکه درتعریف وتمجید های کلیشه ای ازیکدیگرعقب نمانند باهم مسابقه می دهند، لذا سخنرانی ی هرکس حاوی ی تعریف وتمجید های بیشترباشد مقبول تر است.! بخصوص اگر سخنران ازقدرت بالفعلی هم برخوردارباشد که به قول معروف : دلیل _ طرف_ قوی تر، همیشه مقبول تر است.!

خدا کند همایش ” باز شناسی_ نهضت جنگل” به چنین راهی قدم نگذارد. تنها در سایه ی نقد _ همه ی زوایای نهضت جنگل است که باعث خواهد شد،آنچه که سبب شد ” همایش بازشناسی_ نهضت جنگل” برگزار شود معنا پیدا خواهد کرد.درغیر این صورت گوشه های ناشناخته ی نهضت جنگل همچنان در پس_ پرده ی ابهام باقی مانده وخواهد ماند وهیچ درس وتجربه ای هم از آن جریان ونهضتی که دردوران حیاتش خیلی امید ها به آن بسته شده بود، گرفته نخواهد شد.

می دانیم وقتی نهضت جنگل آغازشد،نمایندگانی ازسوی آن به مرکزرفتند تا با عده ای ازدولتمردان_ مرکز درخصوص اهداف جنگل گفت وگو کنند ونظرآنها را به حمایت ازنهضت جنگل جلب نمایندوحتی به آنها پیشنهاد شد که دعوت_ نهضت_ جنگل را برای آمدن به گیلان بپذیرند، که البته هیچ کدام آنها قبول نکردند.

ازجمله کسانی که با آنها مذاکره شد عبارت بودند از:مستوفی الممالک- موتمن الملک- مشیرالدوله- مخبرالسلطنه

این افراد هرکدام پاسخی سیاستمدارانه درخصوص نهضت جنگل به نمایندگان_ جنگل دادند که به نظراینجانب جالب ترین پاسخ را مشیرالدوله داده بود. بدین معنی که وقتی هیئت مذکورنظرمشیرالدوله را درخصوص جمعیت جنگل سوآل کردند، مشیرالدوله درپاسخ گفت “:…تشکیل این جمعیت فایده ی تاریخی دارد ومنفعت دیگری برآن مترتب نیست.! ازاو سوآل کردند: مقصود ار منفعت تاریخی چیست؟! جواب داد: بعد ها در تاریخ نوشته شود…وافزود این جمعیت وجمعیت هایی مانند آن کوچکترین اقدامی درمقابل بیگانگان نتوانند کرد وازهیچ نوع عملیات آنها جلوگیری نتوانند نمود.”

این نشان می دهد که مشیرالدوله عمق_ نفوذ_ قدرت های وقت _ بیگانه را ونیزعوامل سرسپرده وخود فروخته ی ایرانی نمای آنها رامی دانست تا چه حد می باشد.! وطولی نکشید که متوجه ی قدرت ونفوذ_ آن قدرت های بیگانه شد وفریاد مظلومانه اش را وقتی که مشاهده کرد، به قول خود_میرزا یکی از همسایگان _ همسایه آزارش، سیاست اولیه اش را نسبت به نهضت جنگل ورهبری ی آن تغیرداده است، بلندکرد ودرپاسخ به نامه ی نماینده ی سیاسی ی آن کشوربزرگ وهمسایه چنین گفت: ” …با این وجدان کشی هایی که شده است وبه ما نسبت خیانت وسازش با انگلیس ودولت مستبد ایران داده اید، دیگرمحال است به شماها اعتماد و اطمینان داشت…” . البته دیگرکاراز کارگذشته بود وعدم اعتماد _ میرزا به آنها مشکلی را حل نمی کرد وحوادث_ بعدی این جمله ازنامه ی میرزا به:” مدیوانی” را سوآل برانگیزمی سازد: ” …ما می مانیم ومنتظر جریان حوادث می شویم تا حق وحقیقت آشکارشود…”

چقدر خوب خواهد بود که ” همایش باز شناسی نهضت جنگل” این سیاست میرزا را بازبینی وموشکافی ی دقیق نماید، نه اینکه ازکنار_ آن آرام وبی تفاوت بگذرد. چه خوب است همایش به این نکته توجه نماید که: ” سید مهدی خان فرخ(معظم السلطنه) چه چیزی در جریان جنگل دیده بود که وقتی به تهران برمی گردد ازاو می پرسند : جنگل را چگونه دیده است؟ درپاسخ می گوید: ” جنگل نگو! جنگل_ مولا بگو!

درجریان شکل گیری ی مبارزات جنگل بعضی افراد متوجه شدند که عده ای خود را برای منافع_ خاصی به میرزا نزدیک کرده اند وطولی نکشید که ماهیت آنها روشن شد. ” همایش_ بازشناسی ی جنگل ” باید به این سوآل پاسخ دهد که چگونه میرزا درشناخت آن افراد سهل انگاری کرد ویا متوجه ی سوء نیت آنها نشد؟! برای نمونه دراین مورد به جریانی اشاره می کنم که میرزا ابوالقاسم کسمایی آنرا نقل می کند.کسمایی می گوید در مراسم سوگندخوردن_ ” رضا افشار” حضورداشت وهنگامی که رضا افشاربرای وارد شدن به نهضت جنگل وضوء می گیرد و به کلام الله مجید هم سوگند یاد می کند، همه ی حاضرین یک صدا به او می گویند: مبارک است.! وبدین ترتیب رضا افشاررئیس وجوهات ودرحقیقت وزیرمالیه می شود.میرزا ابوالقاسم کسمایی می افزاید، رضا افشاردرآن لحظه به من هم گفت، آنهم به زبان_ترکی،قسم بخورو وارد شو باهم کارمی کنیم.ولی من قبول نکردم….دیدیم که طولی نکشید که رضا افشارپول های جنگل رابرداشت وباخود به تهران برد وبعد ها مصدر کارهای مختلف شد.!

” ویلهلم روز” بازرگان آلمانی که در زمان نهضت جنگل به آن صفحات سفرکرده بود به چه مسایلی در همان مدت_ کوتاه برخورد کرده بود که چنین اظهارنظرمی کند: ” اعضای کمیته جنگل اتحاد اسلام همان گونه که در ایران معمول است، نه برای هدف های عالی، بلکه برای پرکردن_ جیب خود به این نهضت پیوسته اند.” !

شکافتن این مسایل وپی بردن به چگونگی ی آنها، نه تنها از شخصیت میرزا نمی کاهد بلکه چهره ی مبارز وراستین اورا برجسته تر خواهد کرد.ساخت تمام اسناد ونوشته هایی که تاکنون درمورد میرزا منتشرشده است همه حکایت از این دارد که میرزا شخصیتی بوده است ،مبارز،بی آلایش،سازش ناپذیر،وصاف وصادق، ولی در جهان سیاست اغلب این چهره ها به اهداف_ انسانی و والایی که بخاطرش مبارزه می کنند،دست نمی یابند وچه بسا مانند میرزا تقی خان امیرکبیر جان شیرین شان را که به راحتی مانند بسیاری ازافراد می توانستند نجات بدهند برسر_ اهداف مقدس شان می گذارند.این مردان انگشت شماروکم نظیربسیاری از جفاها وفرصت طلبی های یاران ظاهری ی شان را هم به دیده ی اغماض می نگرند ورازهای فراوانی را با خود به جهان دیگرمی برند تا شاید نکندبروز آنها سبب_ لکه دارشدن_ نهضت مقدس_ شان گردد.!

ازاین بابت مسئولیت بزرگی به دوش_ برگزار کنندگان_ این هماش سنگینی می کند. خیلی ها از شکست نهضت جنگل به شدت افسوس خوردند وچه بسا در خلوت بارها از خود این سوآل را کردند که آخرچرا به قول محمد علی گیلک:” …میرزا دنبال انتقام نبود وحتی نسبت به کسانی که به شخص او سوء قصد داشتند، وقتی دستگیرمی شدند به مجازات آنان رضایت نمی داد، حتی این گونه افراد را جزو دسته ی شخصی با خود نگه می داشت.!

آیا پاسخ این سوآل را نویسنده ی کتاب سردارجنگل که بیش از چهل سال به نگارش آن پرداخت وبدیهی است که دراین مدت نسبتا طولانی درخلوت خود چه بسا اوهم این سوآل را ازخودش کرده بود، با این توصیف که : میرزا وحاج احمد دورهبرساده لوح بودند ، به نوعی داده است؟ این برعهده ی همایش بازشناسی جنگل است که در این مورد دقت وموشکافی ی لازم را بخرج دهد.

نکته ی جالب اینکه درمقابل این اظهارنظرهای بعضی ازنزدیکان میرزا، عده ای هم که به آن میزان به میرزا نزدیک نبودند، توصیف عادلانه تری ازشخصیت میرزا کرده اند. ازجمله ” عبدالله مستوفی” نویسنده ی کتاب تاریخ اجتماعی ایران(زندگی من) درباره ی میرزا چنین می نویسد: ” …ریاست جامعه ویک کشورغیراز صدق وصفا وبی طمعی وبی غرضی، لوازم دیگری هم لازم دارد که ” گیله مرد”( میرزا کوچک خان) ازآن بدور بوده است.

قضاوت شیخ محمد خیابانی درمورد میرزا به شرحی که :” یقیکیان” درکتاب خویش از آن یاد می کند قضاوتی عجولانه وسطحی می باشد. ” یقیکیان” می نویسد: وقتی با:” ترونین” نماینده ی سیاسی ی دولت شوروی ملاقات کردم او نظرمرا در مورد خیابانی ومیرزا وامکان همکاری بین این دونفررا جویا شد. من در پاسخ به او گفتم: ” …شیخ محمد خیابانی ازکارهای میرزا ناراضی است واو حتی به میرزا نوشته است: چه فرقی بین شما ووثوق الدوله است؟ وثوق الدوله می خواهد ایران رابا مساعدت لشکریان انگلیس اداره کند وشما می خواهید ایران را با مساعدت لشکریان روس اشغال کرده واداره کنید…” درپاسخ به این ادعا باید گفت که: اولین فرق میرزا با وثوق الدوله این بود که وثوق الدوله را انگلیسی ها آورده بودند ووثوق الدوله نوکرانگلیسی ها بود ولی میرزا هیچگاه نوکر روس ها نبود و اورا روس ها نیاورده بودند.

نهضتی که فقط یک رنگ داشت !.(۳)(بخش پایانی).

اما چیزی که جای تعجب است این است که میرزا با همه شخصیت با صفا و بی آلایش ورفتاربدون دور وکلکش درتمام دوران حیات مبارزاتش که داشت، در کارنامه اش به نوعی سیاست_ هدف وسیله را مقدس می سازد برمی خوریم.! نگاه_ خوشبینانه ی میرزا به سیاست کشورانقلابی وقدرت بزرگ منطقه (شوروی) نمونه ای از آن است.

میرزا درنامه ای خطاب به رهبران آن کشور انقلابی می نویسد: ” … من ورفقای من اعتماد کامل داریم که ملت آزاد روسیه، آزادی خویش را حفظ خواهد کرد.( هرچند بعد ها دیده شد که چنین نشد). واضافه نمود : تیر های شما را از مهربانی های دشمن بهترخریداریم…”.!

طولی نکشید که این تیرها یکی پس از دیگری بسوی میرزا وانقلاب جنگل رها شد.یکی از این تیر ها، نامه ای بود که “روتشتین ” سفیر شوروی به میرزا نوشت که در آن آمده بود: ” …ما مجبوریم دولت مرکزی را ( دولت مرکزایران) ازوجود انقلابیون وعملیات آنها راحت کنیم…پس از آنکه عدم مداخله در کارهای ایران را قبول کردیم،طبیعتا نباید در مقابل دولت مرکزی(ایران) ازهیچ یک از اهالی دفاع کرده و…به خود اجازه می دهم گوشزد کنم که به واسطه ی اوضاع بین المللی ( مستمسکی که اغلب شوروی به آن متوسل می شد)…از آنجا که ما، یعنی دولت شوروی دراین موقع نه تنها عملیات انقلابی را بی فایده، بلکه مضرمی دانیم این است که فرم سیاست مان را تغیرداده وطریق دیگری اتخاذ کرده ایم….قوای شما باید یک عد د_ معین باشد که از طرف آن برای دولت ویا حکومت خطری متوجه نباشد….بالاخره به شما وعده ی مبلغی داده می شود که بتوانید با آن مخارج خودرا وقوای خود را عهده دارشوید…ازروی تجربه آموخته ام که ملت ایران از ضعف قوای مرکزی بهره مند نمی شود، فقط یک دولت قوی مرکزی است که می تواند عملیات امپریالیستی را درایران خنثی نماید….” .

البته نامه ی فوق تنها یک تیرنبود که به طرف میرزا وانقلاب جنگل رها شده بود، بلکه در حقیقت سازش پشت پرده و چراغ سبزی بود به قدرت وقت دیگر منطقه (انگلستان) که در همان زمان درنظر داشت یک دولت قوی ومقتدر مرکزی درایران روی کار بیاورد ودیدیم طولی نکشید رضا خان به عنوان یک دولت مرکزی با قدرت( همان چیزی که مورد نظر آقای روتشتین بود) زمام امور را بدست گرفت ونتیجه ی استقرار چنین حکومتی آن شد که همه دیدیم. یعنی شکست نهضت انقلابی جنگل وشهادت رهبر سازش ناپذیر آن.بدین ترتیب امنیت مورد نظردولت انقلابی شوروی که در قسمت دیگری ازنامه ی نماینده ی سیاسی آن کشور به شرح زیر آمده بود: ” …باید راه شمال ایران به کشورشوروی ازوجود انقلابیون( جنگلی ها) پاک شود، تا در سایه ی امنیت حاکم برشمال ایران روابط تجاری شوروی وایران گسترش یابد…” صورت عمل به خود گرفت.!

میرزا فکرمی کرد که قدرت انقلابی که حکومت تزار را به زیر کشیده بود، در گفتار ورفتارسیاسی خود صادق وثابت قدم خواهد بود.میرزا به این مسئله توجه نداشت که اصولا در جهان سیاست هرکشوری در درجه ی اول به منافع ومصالح کشور خویش می اندیشد، به همین جهت تصور می کرد حال که قدرت استبدادی حاکمیت تزاراز بین رفته است وقدرت نوین انقلابی مصدر کارشده است دیگر امکان تغیر سیاست دولت انقلابی جدید در خصوص نهضت جنگل وجود نخواهد داشت. میرزا متوجه ی این نکته نبود که، همیشه این قدرت حاکم است که تصمیم اصلی را می گیرد وثابت شده است که قدرت حاکمیت ها هم هیچگاه به نوع رژیم کشور ها بستگی ندارد، حال می خواهد آن قدرت حاکم قدرت تزار باشد یا قدرت حاکم ،انقلاب سرخ لنین باشد. طبیعی است که قدرت حاکم به خصوص در مورد قدرت های بزرگ جهانی، همیشه در درجه ی اول به موقعیت و منافع خویش در سطح جهانی می اندیشند وسپس به مسایل دیگر توجه دارند.این مسئله را به آسانی می توان ازسطور نامه ی نماینده ی سیاسی دولت انقلابی روسیه درک کرد که به روشنی در آن نامه آمده است : ” …به خود اجازه می دهیم گوشزد کنیم که بواسطه ی اوضاع بین المللی…فرم سیاست مان را تغیر داده وطریق دیگری اتخاذ کرده ایم…”.

درنهضت جنگل ” میرزا” تنها وآخرین جنگلی یی بود که در یازدهم آذر ماه سال ۱۳۰۰شمسی به شهادت رسید.گذشت زمان ثابت کرد که که خیلی ها تنها، میراث خواران نهضت جنگل بودند.

حسین جودت کسی که ازنهضت جنگل به عنوان:” انقلاب پر از اغتشاش” نام برده است، در روز های پایانی کارنهضت جنگل که رضا خان با قوای خود به گیلان آمده بود وهمراه او ” کلانتر اف” ازطرف سفارت شوروی هم بود نقل می کند: وقتی از طرف نهضت جنگل برای مذاکره وملاقات به ستاد فرماندهی سردارسپه به رشت می رود، وارد اتاق که می شود ملاحظه می کند که دونفرروی نیمکت مقابل نشسته بودند که به احترام ورود سردارسپه ازجای خویش برخاستند ودوباره نشستند.می گوید، اولین سوآلی که سردارسپه ازمن کرد این بود که: این آقایان را می شناسید؟! پاسخ گفتم بلی! یکی کنسول روس مقیم رشت است ودیگری کنسول روس مقیم انزلی می باشد. مجد دا پرسید: اینها چه جور آدم هایی هستند؟ با قدری تامل جواب دادم : تا دیروزمنافع شان اقتضاء می کرد با انقلابیون همراه باشند وآنان را برای کشاندن انقلاب وپیش راندن آن تا قلب هندوستان تشویق کنند. اکنون به وسیله ی سفیر خود” روتشتین” در تهران با دولت مرکزی سازش کرده اند ولوله های توپ کشتی های جنگی خود شان را به روی انقلابیون کشیده وتکلیف می کنند هرچه زود تربندر انزلی را تخلیه وبسوی ما حرکت کنید…”

راستی کدام عقل سلیمی باور می کند که حسین جودت درهمان موقع وهمان روز متوجه ی این سیاست آنها شده بود؟! خیلی مشکل است باور کرد که این قبیل اشخاص که دور بر میرزا را فراگرفته بودند ازدرک سیاست اصلی ی به قول میرزا ، همسایه ی همسایه آزار، وانقلابی عاجز بودند.حوادث سالهای بعد نشان داد که این قبیل افراد فرصت طلبانی بودند که هم وغم شان این بود که از نام وآوازه ی نهضت جنگل و میرزا درزمان های مختلف استفاده نموده وهروقت ایجاب می کرد که سکوت پیشه کنند ومصدر کاری حتی دردوره ی پهلوی ها شوند، می شدند وهروقت هم که سیاست آن کشور انقلابی اقتضاء می کرد خودی نشان دهند به میدان سیاست قدم می گذاشتند.

همایش بازشناسی نهضت نضت جنگل درآشفته بازاری که هرکس می خواهد از آن به نحوی به سود خویش استفاده نماید، اگرکوشش خود را براین بگذارد که رنگ ها ولکه هایی را که در طول زمان حیات جنگل وسپس در سالهای خاموشی آن تا امروز، از خویش تا بیگانه، به آن زده و می زنند را پاک نموده وچهره ورنگ حقیقی آن نهضت را که به قول نویسنده ی کتاب سردارجنگل” تنها یک رنگ داشت”، به همگان وبخصوص نسل جوان بنمایاند، همایشی پرباربا کارنامه ای درخشان از آن یاد خواهد شد. ان شا الله.(پایان)-

لاهیجان-مهرماه سال ۱۳۸۱شمسی- دکتربهمن مشفقی.

منابع م مآخذ:

۱- کتاب سردارجنگل- ابراهیم فخرایی.

۲- تاریخ انقلاب جنگل- محمد علی گیلک.

۳- -نهضت جنگل –فتح الله کشاورز.

۴- جنبش میرزا کوچک خان-غلامحسین میرزا صالح.

۵- نهضت میرزا کوچک خان جنگلی- دکترشاپوررواسانی.

۶- شوروی وجنبش جنگل-گریگوریقیکیان.

۷- نهضت جنگل .اوضاع فرهنگی واجتماعی گیلان-صادق کوچک پور

۸- مردی در جنگل- احمد احرار.

۹- برگ های جنگل- ایرج افشار.

۱۰- گنجینه ی اسناد- ویژه نامه جنگل.

۱۱- دهها منبع ونوشته های مختلف در آرشیو کتابخانه شخصی.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.