m sahar 03

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

m sahar 03

m sahar 03م.سحر

از دعویِ دین ، لوح و لوا دارد شیخ
پوتین ستمگران به پا دارد شیخ
از خِشتِ رذیله ناکجا دارد شیخ
حقا که حکومت ِ خدا دارد شیخ !


بنشسته به تخته پاره در گردابیم
چون دانه به تاوه همچنان بی تابیم
خوکرده به ظلمتیم و در وادی شب
دل بسته به نور کرمکی شبتابیم

تا دینِ خدا رقیبِ دزدان شده است
داراییِ ما به جیب دزدان شده است
دنیا سهل است ، آخرت هامان نیز
با هستی ما نصیب دزدان شده است

گویند خدا قادر مطلق باشد
گویندهء این سخن دهان لق باشد
گر قادر مطلق است ، حقش زچه روی
اینگونه به چنگ شیخ ، ناحق باشد ؟

گویند خدا خالقِ هستی باشد
بیزار ز خوی ِ خودپرستی باشد
ازچیست که ـ گر خالق هستی ست ـ چنین
معمار بنای ظلم و پستی باشد ؟

گویند خدا خیر ِ بشر می خواهد
وین عالم را رها ز شر می خواهد
گر خیر ِ خداست آنچه می گوید شیخ
او دیدهء کور و گوش کر می خواهد !

گویند خدا عین ِ عدالت باشد
نقلی ست که خالی از اصالت باشد
گر عینِ عدالت است بهر چه بشر
مقهور عداوت و رذالت باشد ؟

گویند خدا خیر ِجهان می طلبد
حق ، جاری و راستی، روان می طلبد
قولی ست خلاف ، ورنه از چیست که شیخ
با نامِ خدا ، زخلق جان می طلبد ؟

گویند : ارادهء خدا در افلاک
از بهرِ بشر ، نبی فرستاده به خاک
گر اوست نبی که شیخ دعوی دارد
دامانِ جهان هماره باد از وی پاک !

آنان که وجودِ عاری از ادراکند
ناپاک تر از هر بد و هر ناپاکند
دستار به سربسته و نعلین به پای
گویند : ارادهء خدا بر خاکند !

12/12/ 12 پاریس

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.