امین موحدی
روزی روزگاری چند فقره «باد خالی» که اتفاقا موافق هم نیز بودند و کلی همسو میوزیدند تصمیم به کاری بزرگ گرفتند تا پس از مدتها تنهایی و بیتوجهی در کنار هم و در کانون توجه قرار گیرند.
«بادهای خالی» که علیرغم همسویی هرگز به شکل حقیقی در کنار هم نجنبیده بودند و امکان آن برای همیشه وجود نداشت و ندارد، تصمیم گرفتند که اینباردر فضای مجازی یکی شوند و «همه باهم» حجمی عظیم بسازند، حجمی عظیم از باد! آنها قبل از هر چیز ظرفی ساختند شبیه بادکنک.
نام ظرف، خود آنقدر بزرگ و با عظمت بود که در همان وهله اول همه توجّهات را بسوی آنها جلب نمود، نام ظرف چیزی نبود جز «ملی»! بادهای خالی، ظرفی خالی و بزرگ ساخته بودند که غیر از باد چیزی امکان ورود به آن را نداشت. آری اینچنین بود که شورایی از بادهای خالی در ظرفی به نام شورای ملی، گرد هم جمع شدند.
بادهای خالی هر روز و هر ساعت خود را در بادکنک ملی! دمیدند و دمیدند و دمیدند و یک باد خالی عاقل در جمع آنهانبود که به آنها بگوید: هیچ بادکنکی در دنیا وجود ندارد که تمام وقت و با تمام نیرو در آن بدمی و بادکنک نترکد حتا اگر بادکنک نام ملی بر خود داشته باشد. تا اینکه اواخر روزی از روزهای همان روزگار این بادکنک با صدای مهیبی ترکید و بر اثر آن، باد خالی آن خالیتر شدند و دیگر هیچ!
بادهای به شور نشسته در اندرون بادکنکی به نام شورای ملی لحظاتی پس از انفجار بزرگ اعلام کردند که خوشبختانه قبلا از بادکنک استعفا داده و محل شورا (بادکنک)را ترک کرده بودهاند و در این «بیگ بنگ» ملی، آسیبی به آنها و اعضای آنها وارد نشده است!
آنها گرچه نتوانستند خود، ملی شوند اما ملی را تبدیل به خود یعنی باد نمودند. آنها میاندیشیدند که هر بادی که کاشته شود عاقبت میتوان با آن توفان درو کرد غافل از اینکه با باد خالی، فقط میشود بادکنک ترکوند و توفان را بادهای حقیقی میسازند نه بادهای مجازی و خالی..
۱۵ آذر ۱۳۹۱