heidari 02

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

heidari 02

heidari 02باربد گلشیری

گفته‌اند که طرحی که هادی حیدری کشیده است رزمندگان ایرانی را در جنگ هشت ساله‌ نشان می‌دهد که به صف ایستاده‌اند و به جای آن‌که سربند نفر جلویی را بر پیشانی‌اش ببندند، بر چشمانش بسته‌اند، بر او چشم‌بند زده‌اند. گفته‌اند که «چشم‌بندان» موهن است. رسانه‌ی به اصطلاح ملی هم در نشان دادن آن‌چه موهن خوانده‌اند سنگ تمام گذاشته است.

heidari 01

کار من با نشانه‌ها‌ست. دقیق‌تر بگویم؛ کارم به کار گرفتن این نشانه‌ها و خواندنشان است. خواندن نشانه‌ی دیداری یعنی فهم آن. فهمی که من می‌گویم با فهمی که نزد اهالی ارشاد و معترضان به این طرح رایج است تفاوتی بنیادین دارد. اگر این تصویر کسی یا کسانی را به یاد تصویری از رزمندگان ایرانی انداخته است، هیچ به این معنی نیست که معنای اثر همین بوده و بس. معنای اثر خیلی چیزهای دیگر هم هست. در کار ما چیزی هست که به آن «افق دلالت‌های معنایی» می‌گوییم. برای ما بدیهی‌ست که دالی به دال دیگر ارجاع می‌دهد و پاییدن این تسلسل به قدر وسعت اثر و کسی‌ست که آن را می‌خواند. افق دلالت معنایی هر اثر بسته به زمان و بستری‌ست که اثر در آن خوانده می‌شود. هر اثر امکان‌های معنایی دارد و آن‌چه توسعاً «معنای اثر» می‌خوانیم درواقع نتیجه‌ی مکالمه‌ی خواننده‌ی اثر، یعنی کسی که اثر را دریافت می‌کند، با امکانات دلالت متن است. پس معنا بیش از هر چیز کار خواننده‌ی متن است و نه خود متن. محور تأویل متن نیز خواننده است نه مؤلف.

علی طاهری یکی از صد و پنجاه نماینده‌ی مجلس است که به طرح هادی حیدری و شرق اعتراض کرده‌اند. طاهری در مصاحبه با خبرگزاری فارس (۰۵/۰۷/۹۱) برخورد ارشاد و دولت را با روزنامه‌ی شرق بحق دانسته. بحث او و بسیاری دیگر این است که چون «چشم‌بندان» با هفته‌ی دفاع مقدس مقارن شده و نیز رسانه‌های نامطلوب در نزد او خبر توقیف شرق و احضار مؤلف و اعتراض نمایندگان را منتشر کرده‌اند، اثر موهن است، توقیف شرق لازم است و اشد مجازات سزاست. طاهری طرح هادی حیدری را ندیده است، یعنی با چشم بسته این تفسیر را پذیرفته و در دفاع از موضعش گفته که قرینه عین دیدن است. صورت استدلال استنتاجی‌ای که از آن «قرینه = دیدن» نتیجه می‌شود چنین است:

۱. سقراط فانی‌ست.

۲.هر گربه‌ای فانی‌ست.

۳. بنابراین: سقراط گربه است.

آقای طاهری و کسانی که به راست کردن این کج‌راهه کمر بسته‌اند (از یاد نبریم که «ارشاد» بر راه راست نمودن هم دلالت می‌کند)، لاجرم، از آن حیث که ناطق‌اند، در زبان می‌اندیشند و لابد با تفسیرهای متعدد از متون مذهبی و حقوقی آشنا هستند؛ حتماً انبانی از اصطلاحات سیاسی، عرفانی و مذهبی می‌شناسند که روزی فرض بر این بوده که یک مدلول بیشتر ندارند و بعد هر چه بیشتر خوانده‌اند و فهمیده‌اند، افق را بازتر دیده‌اند. هر آینه که از «رجل سیاسی»، «شاهد»، «مِی» و «فِی سِتَه الاَیّام» چیزی دیگر مستفاد کنند، درواقع از آن‌ها چیزی دیگری ساخته‌اند. پس این خواننده است که با خواندن متن از آن چیزی می‌سازد و پس برای آن معنایی می‌آفریند.

این از پیچیدگی‌های زبان انسان که هیچ حق ندارد معنایی را که آفریده یگانه معنا بداند. فرایند شکل‌گیری معنا در نشانه‌های دیداری به مراتب از نشانه‌های زبانی پیچیده‌تر است.  تصویر غالباً حتی از جمله‌ی حک شده‌ی روی دیوار خیابان، البته پیش از آن که مخدوشش کنند، دیریاب‌تر است: دال دیداری تازه به محض آن‌که دریافته شود به دال زبانی تبدیل می‌شود. زمانی فهمیدن آن چه را می‌بینیم آغاز می‌کنیم ـ و تاکید می‌کنم، فقط آغاز می‌کنیم ـ که دال دیداری به دال زبانی تبدیل شود. بسته به میزان رمزگذاری (اصطلاح جاسوسی نیست؛ نشانه‌شناختی‌ست)، بسته به ژانری که مؤلف برگزیده، گاه بسته به بختکی که بر سینه‌مان نشسته، و بسته به خیلی چیزهای دیگر اثر را می‌خوانیم.

بخشی از افق دلالت را هم همین‌ها می‌سازد و مهم‌تر از همه، میزان دانسته‌های خواننده. مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد، دستگاهی که حتی کارگزارنش هم آن را بحق «ارشاد» می‌خوانند و خالصانه «فرهنگ» حتی در لفظش هم نمی‌گنجد، گفته است که «به محض درج کاریکاتور توهین آمیز روزنامه شرق اخطار کتبی خطاب به مدیر مسئول این روزنامه ارسال شد و موضوع به دادستان عمومی و انقلاب تهران هم اعلام شده است.» (۰۵/۰۷/۹۱ – خبرگزاری مهر) به محض انتشار اثر آن را این طور خوانده‌اند، تفسیرشان را عین تصویر دانسته‌اند و خبط بزرگترشان این است که تفسیرشان را عین نیت مؤلف دانسته‌اند و پس هادی حیدری را احضار هم کرده‌اند. اشتباه مدیر مسئول شرق هم همین بوده که گفته قصد اسائه‌ی ادب نداشته‌اند.

می‌دانم چاره‌ای نداشته است، اما قصد و نیت مؤلف دخلی به این تأویل  ندارد. یا ذهن ایدئولوژیک و یا ذهنی که فقط به شعور عام تکیه می‌کند قادر است گستره‌ی معنا را دَردَم به قدر افق خُرد خود تنگ ببیند. از همین اذهان است که آثار ایدئولوژیک ارزشی، مصرفی و یا سطحی بیرون می‌آید. ایدئولوژی به جای سوژه می‌اندیشد و جایی که به قوام‌اش خدمتی کند و  بر صدق گزاره‌هایش صحه‌ای بگذارد، جایی که خوش دارم آن را دال منجی بنامم، زنجیره‌ی دال‌ها را می‌بُرد. این دال همان مدلولی‌ست که پیش‌تر، یعنی پیش از خوانده شدن متن، مفروض بوده. درست به همین دلیل است که غالب آثاری که از چنین اذهانی برون می‌تراوند پیش‌بینی‌پذیرند. شاید برای همین است که سال‌هاست که بیش و کم به هنگام تحلیل آثار هنرمندان ایرانی عاجزانه خواسته‌ام که پیچیده‌تر باشند تا به‌سادگی تخته‌بند تأویل‌هایی نشوند که به شعور عام تکیه کرده‌اند و یا عمیقاً ایدئولوژیک‌اند.

بعید است که آثاری که افقی بازتر را می‌طلبند تسلیم تفسیرهای فوری کسانی شوند که به جای آن‌که افقشان را باز کنند، به راست کردن راه دیگران کمر بسته‌اند، به تنگ کردن افق دیگران، به چشم‌بندان. طرح هادی حیدری چندان پیچیدگی ندارد ـ هرچند عاجزانه از معترضان متن «چشم‌بندان» می‌خواهم که به من بگویند نفر آخر در آن صف دارد چه می‌کند ـ تا مدعیان این تفسیرِ عمیقاً ایدئولوژیک گیرم از خلال کنایه یا مجازی به کشف فتنه‌ای نائل آمده باشند. کار حیدری پیچیده نیست، اما ایدئولوژیک هم نیست. کار مازیار بیژنی ایدئولوژیک است؛ او در واکنش به کارتون حیدری چیزی کشیده و برای خبرگزاری فارس فرستاده (۰۵/۰۷/۹۱).

bizhani 01

سمت چپ تصویر او تک‌تیراندازی قوی هیکل و خندان پا روی جنازه‌ی خبرنگار پرس تی‌وی گذاشته. سمت راست چند نفر که کلاه بوقی بر سر دارند به صف ایستاده‌اند و با دستمال دهان نفر جلویی‌شان را می‌بندند. لباس شخصیت‌های کارتون حیدری هیچ نشان نمی‌دهد که این‌ها که هستند و قطعاً لباس ارتش یا سپاه به تن ندارند که معترضانش چنان به یقین می‌گویند که این‌ها رزمنده‌اند. پس راه برای تأویل بسته نیست. اما بیژنی بر سر سربازش نقاب جلادان را کشیده تا مخاطب شیرفهم شود که او هم قاتل است، هم شکارچی و هم جلاد، یعنی سرباز خشک و خالی نیست. تا بیشتر راه تأویل را ببندد، تا مخاطب چیز دیگری در تصویر نبیند، تا افق مخاطب را تنگ‌تر کند، خام‌دستانه روی یک پای آن جلاد نوشته «القاعده» و بر بازویش هم ستاره‌ی شش پر منتظمه‌ای کشیده تا از سویی به القاعده وصل باشد و از سویی به صهیونیسم.

کلاه بوقی آن‌هایی که دهان هم ‌را می‌بندند هم از روزنامه است، نکند خواننده آن‌ها را چیزی جز روزنامه‌نگار ببیند: روزنامه‌نگاران‌اند که دهان هم را می‌بندند تا این جنایت مسکوت بماند. من معتقدم چنین ذهن محدود و فقیری‌ست که چون به تک ساحتی بودن خو کرده قادر است در طرح هادی حیدری یک چیز ببیند و بس و حتی نتواند بپذیرد که تفسیر دیگری هم ممکن است. درست همین ذهن ایدئولوژیک است که از سوراخ تنگ‌چشمی‌اش ستاره‌ی شش پر میدان انقلاب را فقط ستاره‌ی داود دید و گفت که میدان انقلاب در تسخیر رژیم صهیونیستی‌ست و بعد تیشه به دست گرفت و گنبد میدان را تخریب کرد. و چون در شهر چشم‌بندان بود، بی‌آن که ببینند باور کردند، بی آن‌که بدانند که در نقوش اسلامی نجمه السداسیه‌ای‌ست. در کیمیاگری مسلمانان نشان تجانس متضادین است؛ بر هم آمدن آب و آتش است.

در هندوستان اتحاد قوای متضاد بود. نماد رقص کیهانی شیوا و شاکتی بود. در مجموعه‌ی قطب منار نیز هست. در بنای اولین باغ ایرانی شبه قاره‌ی هند، آرامگاه همایون، که معماری هند و ایرانی دارد، همین ستاره نقر شده است. محمد چهارم، پادشاه مراکش، هم در فاس بر مسکوکاتش همین ستاره را نشاند. در آثار بوداییان، هندوان، پیروان مذهب جین، عرفای قباله، مسیحیان که آن را «ستاره‌ی خالق» می‌نامیدند و نیز مسلمانان به کرّات همین شکل ساده‌ی هندسی نقش شده است. این همه مشتی نمونه‌ی خروار برای آنان که آیین چشم‌بندان را نیک به جا می‌آورند. هیچ نمی‌شود از این اذهان انتظار داشت که طرح هادی حیدری را با «کوری عصا کش کور دگر» ـ حالا نه اثر پیتر ون در هیدن ـ که مثلاً پیتر بروگل مهتر بخوانند. از ایشان باید انتظار داشت که بار دیگر بر بازوی جلاد پرچم اسرائیل نقاشی شود تا خدای نکرده کسی سراغ نجمه السداسیه‌ای چیزی نرود.

باید اندیشناک بود (اندیشناک به هر دو معنا) تا در گستره‌ای خُرد نگنجید، تا از چشم‌بندان تن زد. «بندان» مزید مؤخر است و کارش این است که معنای مصدری یا وصفی به کلمات بدهد، مثل «حنابندان»، «نقشبندان»، «یخ‌بندان» و قس علی هذا. چشم بستن کاری‌ست که همه می‌کنیم. چشم دیگری را هم می‌بندیم. اگر در مُلکی رسم شده باشد که چشم برببندند چه؟ اگر شحنه‌هایش دو راه پیش مردمانش گذاشته باشند و بس چه؟ یا چشم‌بندان، یا شهربندان.

باربد گلشیری

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.