amin movahedi 01

بعضی‌ مردگان‌ را نشُسته دفن کنید

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

amin movahedi 01

amin movahedi 01امین موحدی

گویا آخر الزمان رسیده و روز رستاخیز است که مردگان یک به یک سر از خاک بر می‌آورند اما عجب رستاخیزی شده این رستاخیز که مردگان نیکو ورعیت ترجیح می‌دهند در آرامگه خویش بمانند و حاکمان و والیان شرع وغیر شرع و شاهان و “واعظان آن کار دیگر کرده ” السابقون والسابقون در بازگشت از آن جهان از هم دیگر سبقت می‌گیرند!

و اینهمه حاصل نشده جز به یُمن تلاش شبانه روزی مرده شورخانه تاریخ ما!

آنگاه که تاریخ را مُرده شوری بنویسدکه از ظالم تقاضای اعدام خویش می‌نماید و آب وعطر بر جنازه وی می‌بندد جز این نمی‌شود که روز قیامت فرارسد و سنگ روی سنگ، بند نیاید.

از قدیم و ندیم گفته‌اند و باز هم می‌گویند نباید پشت سر مُرده حرف زد که هم از نظر شرعی ایراد دارد و هم از نظر اخلاقی‌ و هم از کلیه جهات چرا که دست رفتگان، از دار دنیا کوتاه است و پاسخی نتوانند به شما داد.

نزد خود فکر می‌کردیم که مُرد و تمام شد لذا بر خلاف گفته بزرگان آغاز به سخن پشت سرش نمودیم زیرا این مرده‌ای که در باره اش غیبت کردیم از جنس آن مردگانی نبود که نباید پشت سرشان سخنی گفت بلکه از جنس امواتی هست که درزمان حیات‌شان، کسی‌ جرات نمیکند پشت و روی سرشان سخنی گوید که مبادا به مذاق ملوکانه خوش نیاید و زبان سرخ، سر سبزش بر باد دهد. این متوفی که خلقی از وجودش در وحشت به سر می‌بردند‌، تنهابر آن بنده‌ای بخشایش می‌نمود که خود از وجودش در آسایش می بود و«احدی» را اجازه نبود که غیر از امر آسایش ایشان به چیزی دیگر بپردازد.

بر سر هر کوی و برزنی گزمه‌ای گماشته و خلق را از گزندش امانی نبود‌، زبان همه یا خاموش در کام بود و یا اصلا زبانی‌ در کام نمانده و همه یکجا از حلقوم بیرون کشیده شده بود. با تلاش شبانه روزی ایشان در جهت آموزش اصول دمکراتیک و ادب و نزاکت همه لال شده بودند و از آن جهت که کسی‌ توان سخن گفتن نداشت لذا قوّه شنوایی نیز تبدیل به چیز اضافه‌ای‌ شده و «بودو نبودش» توفیری برای خلق نداشت. برای همین است که با کمال شرمندگی مجبورشدیم پس از مرگ‌شان سخن گوییم.

مرگ وی فرصت مغتنم و بزرگی‌ به حساب می‌آمد تا زبان ما هم گشوده شود و آغاز به سخن نمائیم اما خطای ما‌، سخن پشت سر مُرده نبود بلکه خطایی که کردیم غیبت مرده‌ای بود که هنوز کاملأ دفن نشده بود. اینک خبر رسیده این متوفی‌، سر بر آورده و ادعای زنده بودن می‌کندکه اگر اینگونه باشد، وای بر حال ما که پشت سر مرده‌ای صحبت کردیم و بد گفتیم که اکنون زنده شده است! پس به جای فاتحه بر آن مرحوم از گور برگشته، بر ما فاتحه‌ای بخوانید و درفراز کنید که عنقریب کارمان با ملک الموت خواهدبود و حتا خدا هم نتواند شفاعت ما را نزد این متوفای در قید حیات نماید.

البته اهل قبور که بسیاری از آنها بدست همین از گور برگشته، مقتول شده‌اند طی‌ نامه‌ای سر گشاده به بارگاه حضرت حق مراتب سپاسگزاری خود از خداوند جان و خرد را بابت دیپورت این شخص از سرای باقی‌ به سرای فانی‌ اعلام کرده و قرار شده چهل شب و چهل روز در سراسر بهشت و حتی جهنم جشن و پایکوبی شود، اما بر عکس اهالی سرای فانی‌ ضمن اعتراض شدید به خداوند سبحان بابت بازگرداندن این مردم آزار به دنیا، خواهان پاسخگویی عزرائیل به دلیل سهل انگاری در انجام وظائف محوله گشت ه‌اند.

پاسخی که خداوند بزرگ توسط جبریل امین به اعتراضات فرستاده بسیار کوتاه است بدین مضمون: نه من و نه عزرائیل هیچکدام در تحرک دوباره این مُرده تقصیری نداشتیم و نداریم و تقصیر بر عهده مرده شور شهرتان است که مُرده را بیش از اندازه شسته و رُُفته و در مدحش شعر‌ها سروده است.

پس از این پاسخ خداوندگار‌، با غسالخانه گورستان تماس حاصل و کاشف به عمل آمدکه؛ به درخواست صاحبان متوفی و پیشنهاد رشوه فراوان به مُرده شور، وی در غسل آن شخص ساعت‌ها آب بر وی بسته و مواد شوینده بسیاری صرف ایشان کرده است،آنقدر سدر و کافور مصرف شده که آن اجناس در شهر نایاب گشته و بستگان جنازه از شهرهای دور و نزدیک به تهیه آن برخاسته‌اند،عطر و عود و دود سراسر گورستان و حومه را فراگرفته و مُرده شور، اشعاری که از سوی بستگان مقابل وی نهاده می‌شد را مدام تلاوت می‌کرده است، اشعار و مرثیه‌هایی چون: ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی‌ و خدایی … ای خدا، چرا سایه خود از سر ما برکشیدی و ای‌کاش ما را می‌کشتی و این َملِک را از ما نمی‌گرفتی‌، بر خیز‌ای فرد همایون آثار که بی‌ تو‌، سعادت از این دیار رخت بر می‌بندد و بی‌ تو، بهار نیز چه بی‌ نشاط بهاری خواهد بود، ای خداوند سبحان سایه همایونی خود را به ما باز گردان!…

می‌گویند در همین لحظه ناگهان مُرده از جا بر می‌خیزد، نگاهی‌ به اطراف خویش کرده و می‌گوید: ما که اینقدر تر و تمیز و پاکیم چرا باید مرده باشیم و یقه مرده شور بخت برگشته را هماندم می‌گیرد به جای خود بر حوض غسالخانه می‌افکند و می‌گوید‌: ای رعیت، دعای تو مستجاب شد و اکنون قرار است تو به جای ما روانه سرای باقی‌ شوی و آنگاه مرده شور را زنده زنده می‌شوید و بی کفن به زیر خاک می‌کند.

از ما که گذشت و اکنون کارمان با مرده‌ای است که در زمان حیاتش کار صوابی نکرد و رحمی به خلایق ننمود چه رسد به اینکه پس از مرگش کاری نماید‌، از پس زنده‌اش بر نیامدیم حال چگونه از پس جنازه متحرک وی بر آییم؟ اما بقیه مرده شوران جهان از این قضیه پند گیرند و بعضی‌ مردگان‌ را نشُسته دفن کنند یاکمتر بشویند خصوصاً مردگان همایون آثار را.

با همه این احوال باز خدا را از جهاتی شاکریم که فراعنه مصر و چنگیز خان را مُرده شور‌های ما نشسته‌اند و یا هیتلر که اصلا نشسته سوزانده شد و گرنه عنقریب بود که فراعنه و هیتلر نیز سر از خاک بر آورند و ادعای زنده بودن نمایند با اینکه خیال‌مان از بابت آنها آسوده است اما با کمال تاسف باید گفت خمینی را مرده شورهای ما شسته‌اند و بیم آن می‌رود که پس از گذشت سی‌، چهل سال ایشان نیز برخیزند و هوای ولایت دوباره نمایند.

خلاصه گویا آخر الزمان رسیده و روز رستاخیز است که مردگان یک به یک سر از خاک بر می‌آورند اما عجب رستاخیزی شده این رستاخیز که مردگان نیکو ورعیت ترجیح می‌دهند در آرامگه خویش بمانند و حاکمان و والیان و شاهان و “واعظان آن کار دیگر کرده ” السابقون والسابقون در بازگشت از آن جهان از هم دیگر سبقت می‌گیرند! و اینهمه حاصل نشده جز به یُمن تلاش شبانه روزی مرده شورخانه تاریخ ما!

آنگاه که تاریخ را مُرده شوری بنویسدکه از ظالم تقاضای اعدام خویش می‌نماید و آب وعطر بر جنازه وی می‌بندد جز این نمی‌شود که روز قیامت فرارسد و سنگ روی سنگ، بند نیاید.

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.