talebi reza 02

کوکلس کلان و اسپری زیر بغل برای آذربایجان!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

talebi reza 02

talebi reza 02رضا طالبی

پردون در آخرین اثر مکتوب خویش بنام توانایی سیاسی قشر کارگرمی‌نویسد :«مبارزه قانونی به مثابه اهرم فشار اصلی و محوری، باید در کنار و به عنوان مکمل مبارزات سراسری طبقات تحت ستم بازشناخته شود. از تمام ظرفیت قابل ارتجاع محدودیتهای قانونی باید استفاده کرد تا پتانسیل پراکسیس انقلابی را افزایش داد» ۱

مدتی است که از زلزله محال قره داغ آذربایجان میگذرد و حواشی و مصائب مکشوفه کماکان سینوسی و کسینوسی در بعد خبری و اجتماعی غلیان میکند.در حاشیه این ضایعه و حوادث٬رژیم به دستگیری و تسریع در اجرای احکام بسیاری از فعالین مدنی-اجتماعی آذربایجانی نموده است.دستگیری رئیس شورای شهر شوط٬برگزاری دادگاه ۱۱ فعال آذربایجانی و دستگیریهای حاشیه های زلزله و یا در شهرهای آذربایجان به نوعی از بسیج نیروهای امنیتی در جهت کنترلایز کردن حرکت ملی آذربایجان و هرگونه اقدام بشر دوستانه که به نوعی مبارزه با سیستم می باشد را به عرصه ظهور رساند.مبارزاتی که بصورت نافرمانی مدنی بوده است٬زیرا در کشوری که قانون در زمان تعیین میشود هرگونه عکس العملی را میتوان نافرمانی مدنی نامید.

در بررسی تفکرات تولئستوی و هانا آرنت مشاهد ه میکنیم که نافرمانی مدنی آخرین جبهه برا ی مبارزه با حاکمیت توتالیتر هست و اگر روشهای ابتدایی پاسخ گو نباشد بصورت مسالمت امیز که تولئستوی بر آن تاکید دارد ٬جنبش را به سوی نافرمانی با رژیم دعوت مینماییم.مبارزه با حکومتی که همانند جریان کوکلوس کلانهای آمریکا مضافا با فاکتور باصطلاح دینی به نوعی سرکوب عمومی و سرکوب خصوصی علیه مذاهب و ملیتهای مختلف مینماید ٬جریانهای مخالف را به صورت کمپلکس ایجاد مینماید۲جریانهایی که به علت مشوش انگار بودن ساختار فاشیستی رژیم طهران مجبور هستند با توجه به خواستهای درونی خود و تطابق ان با یکی از محورهای ساختاری حکومت٬در آن مقطع با این رژیم به مبارزه بپردازند.

پشتیبانی از برتری نژادی٬یهودی ستیزی٬بومی گرایی٬نفرت نژادی٬ و کاتولیک ستیزی ساختار جریانهای (ک.ک.ک) یا کوکلوس کلانی می باشد.این ساختار بصورت دینامیک و بومی شده در سیستم حکومتی و اجتماعی ایران بدین صورت قابل طرح و تفصیل می باشد:

برتری نژادی آریایی و یکسانسازی قوم نه با حذف فیزیکی بلکه با تهضیم فرهنگی ٬اجتماعی و سیاسی در کنار حذف بر مبنای قانون حکومتی

یهودی ستیزی مفرط٬تفکر دایی جان ناپلئونی ٬براساس پروپاگاندای منفی یهود محکم ساز و یا براساس فرار از نتایج سیستم اگوئیست اسلامی جهت متهم کردن جامعه یهودی و سو استفاده از فضای اسلامی کشور٬همانطور که در ساختار مذهبی کلیسای کاتولیک نیز تمامی یهودیان را به علت مصلوب شدن عیسی محکوم میکردند٬رژیم نیز با این ترفند مشکلات را تنها و تنها دامانگیر اسرائیل مینماید تا فوکوس بر روی مساله مذهبی و تفارق آن زیاد گردد.

بومی گرایی منطقه ای در ساختار رژیم کاملا مشهود است٬عدم به کارگیری اقلیتهای مذهبی و ملیتهای غیر آرییای در ساختارهای اساسی رژیم و ترویج کاذب وجود بارز ملیتهای غیر آریایی در ساختار رژیم جهت تسکین و تطمیع انتطارات عوام و افزایش مشارکت ملی

نفرت نژادی بر اساس ادبیات کلاسیک اجتماعی و یا ادبیات سیاسی تاریخ محور که شامل نگاه کوچک انگار به کلیه ملل از جمله بطور محسوس با تحقیر افاغنه آریایی که به علت تفاوت محیطی جذب سیستم اجتماعی نمی شوند٬تحقیر فکری ملیتهای ساکن بصورت ترویج ادبیات لمپن و بزرگ نمایی تاریخ تک صدا در جهت ایجاد تغییر در نسل جدید جهت بهره برداری فکری

کاتولیک ستیزی ٬شاید در این مورد برخی به من خرده گیرند که تحلیل نادرستی میباشد و لیک ساختار رژیم جمهوری اسلامی بر مبنای ضدیت دینی می باشد٬حال بنده کاری با آن ندارم که واقعیت اسلام چیست و خارج از بیانات فقهی و فلسفی بر مبنای رد سالام و یا تحریفات موجوده بر این نکته صحه میگذارم که رژیم جمهوری اسلامی با وقوف بر اینکه اقدامات و سیاستهای بنیادین رژیم سبب تنفر عام از اسلام میشود ٬به اقدامات ضدبشری خود دست میزند تا خود را بری و مشکل را گردن اسلام بیاندازد و از تمثیل اسلام توسط سایر گروههای دینی خودداری و حتی در اکثر موارد به سرکوب انها میپردازد٬دستگیریهای گسترده اعضای ملی مذهبی ها٬نهضت آزادی٬خلق مسلمان و گروههای دینی صلح دوست همه و همه مهر تاییدی بر این فرضیه می باشد.استفاده علمی و عملی رژیم از سیاستهای کلیسای واتیکان همانند: انکیزیسیون٬تفتیش عقاید٬قداست پاپی(رهبری)٬ استیلای پاپ بر تمام جهان مسیحیت که نمایانگر استیلای ولایت فقیه بر تمامی جهان اسلام میباشد به نوعی مبارزه آشکار با دین و ایجاد یک پروتستانیسم منفی و موکد نژادی در جامعه جهت ایجاد توازن قدرت بالفعل دولتی و قدرت بالقوه ملی می باشد.

زلزله آذربایجان به نوعی موفقیت آنارشیسم مسالمتجوی جنبش مدنی آذربایجان در مقابل آنارشیسم انقلابی و رادیکال را حاصل کرد.آنارشیسم مسالمت آمیز آذربایجان که همواره به علت محتوای تشکیلات گریزی و سازمان یافتگی بصورت مدنی با سیستم مواجه شده و مطالبات را بر مبنای مطالبات ملیتی خواستار شده است ٬نشان داد که توفیقش بیشتر از تحرکات رادیکالی برخی از باصطلاح جنبشهای انقلابی بوده است.سازماندهی مردمی کمکهای جنسی و مالی٬آمارگیری میدانی٬نمایش واقعیتهای موجود در محیط میدانی زلزله٬تاکید بر حقوق اولیه انسانی و شهروندی به نوعی مسالمت سایر گروههای مترادف غیر دولتی داخل کشور را نیز را تحصیل کرد.زلزله آذربایجان به رغم برخی ناهمگونیها و جراحات عمیق انسانی٬ نوعی قدرت بالقوه ملی که واکنش گراست را به رخ قدرت بالفعل واکنش ساز حکومتی نمایان کرد.از بعد دیگر و نگاه منفی٬لزوم سازماندهی و عدم تشوش گروههای اجتماعی٬فرهنگی و مدنی را نیز شاهد بودیم که به نوعی نیاز به این ساختارسازی در حرکت ملی اذربایجان و فقدان مدیریت مستمر و نه مقطع محور را ایجاب مینمود.

رژیم طهران بر اساس سیاست کوچک سازی تلخ و بزرگ سازی شیرین و یا مترادفا شیرینیزیون بزرگها و تلخیزیسیون کوچکها٬سعی کرد که از این زلزله بهره برداری های ذیل را بنماید:

سنجش تقابل گروهها و طبقه غیر اذربایجانی به ضایعه

سنجش تقابل همیت اجتماعی آذربایجانیها به یک فاجعه میدانی

با عدم مدیریت و عدم ایجاد اهمیت به مساله٬فاجعه را مضاف کرد تا مدیریت خبری و فکری به سوی سوریه نباشد.

ادامه پروژه نابودسازی کمپلکس آذربایجان چه از بعد فرهنگی و زبانی و چه از بعد نابودی نژادی استالینی

با تعلیق موقت تحریم ورود نا همگون اجناس را به داخل فراهم کرد

تبدیل مثله زلزله به یک مانور نظامی جهت تست کنترل نا متعادل جمعیت

ایجاد فضای باز محدود هدایت شده جهت اجرا و اتهام سازی برای دستگیری و تداوم محکومیت فعالین آذربایجانی که در کنار آن برخی از فعالین حقوق بشر نیز قربانی این سیاست شدند.

با توجه به پارامترهای فوق الذکر میتوان این تحلیل بسیط را انجام داد که حکومت به طور کامل در این مساله موفق نشد و حس همدردی شدید مردمی٬تقویت احساسات ملی آذربایجان جهت مواجه با سیاستهای راسیستی حکومت علیه آذربایجان با اتکا بر شبکه های اجتماعی ٬سبب ترغیب سردمداران هرچقدر هم که دیر جهت ابراز همدردی و یا سفر به مناطق زلزله زده جهت فروکش کردن اعتراضات رسانه ای و فکری علیه این بی اعتنایی غیر قابل توجیه٬بود.

رژیم  کنونی طهران و حتی رژیمهای گذشته که به نوعی در راستای استفاده ابزاری از مسائل آذربایجان در اکثر مقاطع تاریخی موفق بوده اند ولیکن شاهد بودیم که دریک حادثه و بلای طبیعی به نوعی دستپاچگی گرفتار شد و به علت سنگینی عملیات لجستیکی و نظامی رژیم در خاک سوریه٬مساله آذربایجان را در اولویت بعدی قرارداد که به ناچار در اواخر این ضایعه مجبور به اعلام واکنش شد.

اخفا این گونه فجایع منوط به این دوره نبود٬در مساله خلق مسلمان در تبریز٬اعدام های دسته جمعی دهه ۶۰ ٬زلزله بوئین زهرا و یا رودبار و منجیل٬قتلهای زنجیره ای٬حوادث کهریزک٬رژیم از یک سو خواست با اعلام جزیی فجایع ترس و رعب را در جامعه ایجاد کند و به صورت سیاستهای استالینی چارچوب گرایی مطلقه ایجاد کند و از سوی دیگر به علت کشیدن شدن این فجایع به فضای رسانه ای و حقوقی بین المللی از افشای کامل آن واهمه داشت و تلاش کرد تا این موارد را  کوچک بیانگارد و بیانگارند.

رژیم  ایران یک رژیم کامپلکس است که همانند سیستم کندویی٬به مثابه زنبورهای کارگر در تلاش برای حفظ ملکه است و یان ملکه خود را ولایت مطلقه فقیه نام گذاری کرده است.ولایت مطلقه ای که الهام سخنگویی وقت شورای نگهبان در ان مقطع در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق گفت: حفظ ولایت فقیه از جان امام زمان هم مهم تر است٬ و این سیاست کلی حاکمیت را نشان داد که کاردینالهای حوزوی قم با اتکا بر سیستم کوکلس کلانی نه تنها به تک نگاری مذهبی بلکه ملیتی نیز می پردازند.تغییرات اساسی صورت گرفته در حوزه خاورمیانه و سوریه٬به نوعی رژیم را در منگنه  اقتصادی و سیاسی قرار داد.بهار عربی ای که به نوعی با مشام اسلامی ایجاد شد شاید در ظاهر به مزاج جمهوری اسلامی خوش امد ولیک درونمایه اهل سنتی گروههای مسلط بر حاکمیت و جامعه این کشورهای ٬علی خامنه ای را در بهره برداری از انها نا امید ساخت که به نوعی سخنرانی مرسی رئیس جمهوری مصر حاوی این چنین پیامی برا ی جمهوری اسلامی بود:

۱با درود بر خلفای راشدین و صحابه(تقابل تشییع رژیم تهارن با تسنن اخوان المسلمینی)

۲دفاع از مبارزات خلق سوریه و اخوان المسلمین علیه بشار اسد

۳گوشزد به ایران در مورد ایجاد بهار شیعی عربی در مقابل بهار کثرت گرایی سنی عربی

۴بازگشت مصر به دوران عبدالناصری با درونمایه دینی لیبرال

ضربات پی در پی سیاسی و اقتصادی به رژیم با شکست نامحسوس اجلاس سران غیر متعهد ها٬دور شدن همسایه همسایه از کشور(زیرا رژیم معتقد به این است اگر با همسایه خود مشکلی پیدا کرد با همسایه همسایه خود روابطت را مستحکم تر کن)٬شکست پروژه های علوی گری و اسلام گرایی رژیم در ترکیه که به نوعی با دستگیری جواسیس جمهوری اسلامی در مناطق تشییع نشین ترکیه همراه بود که با واکنش سرد ترکیه همراه بود ٬شکست مضاعفی برای رژیم در راستای تحریم ها ایجاد کرد و به نوعی ملکه مادر به فکر گردافشانی در زمستان انداخت.همه اینها سبب شد تا ایران جهت مبارزه تمام نیروی خود را صرف مبارزه در مرزهای خیایل قراردادی خود در سوریه و عراق بنماید تا جایگاه خود را در این کشورها حفظ کند و از دست ندهد و جهت فشار به ترکیه نیز با استفاده از قرابت علیویون ترکیه با تشییع به فکر تامین ماوا در ترکیه باشد ود ر اثنای تمامی  اینها مساله آزربایجان به فراموشی سپرده شد.وعده دوماه معاون رئیس جمهوری ایران در جهت ساخت ساز مساکن برای ضایعه دیدگان به ماه دومش رسیده است و سرمای کولاک آزربایجان در راه است و مردم بی پناه در چادرها تصاویر بشار اسد را در کانال یک تماشا میکنند.سخنان مرسی حتی تاثیر خود را بطور نامحسوس در خطبه های نماز جمعه امام جمعه زاهدان نشان داد که به نوعی از مرسی تشکر کرد٬زیرا این برای اولین بار بود که اسامی کامل خلفای راشدین از تریبون جمهوری اسلامی پخش شد.از سوی دیگر سخنان یک سناتور آمریکایی نیز در مورد آذربایجان واکنشهای مثبتی را از سوی شبکه اجتماعی آذربایجان داشت.تحولات سوریه و عراق نیز اکراد را به فکر فرو برده  و ایجاد دوباره یک پان عربیسم-اسلامیسم چراغ سبزی به اعراب ایران است که خود از ناهمگونی . گسستگی بافت اجتماعی خبر میدهد و مضافا نشان از هجمه از هر سو به رژیم طهران میباشد.

رژیم سعی کرد در این گیرودار اسپری خوش بو کننده خود را به این ضایعه تلخ بزند تا بوی جراحات به مشام غیریون نخورد ولیک خورد.تحلیل فوق الذکر از قیاس رژیم با کلیسای دوران قرون وسطی تماما براین موضوع صحه می گذارد که اگر در آینده ای دور رژیم جمهوری به مصائب بزرگتری دچار آید چطور به قربانی کردن مردم خواهد پرداخت و به علت شمای راسیستی خود موج اول شامل آذربایجان و مناطق قومیتی-ملیتی خواهد شد.از این رو آنها میدانند که پس از سوریه به قطع نوبت به ایران خواهد رسید و به علت بافت پازلی –ملیتی ایران ٬اوضاع در ایران همانند سوریه نخواهد بود و جریانها و جنبشهای ملی درآذربایجان٬کردستان٬بلوچستان و خوزستان به نوعی پاسخ مثبت به این نوع تحرکات خواهند داد.بنابراین خود چنین توهمی را ایجاد میکند که جریانهای ملی دارای عقاید راسیستی هستند تا به نوعی کل ساختار را در تقابل جریانهای فارس قراردهد و به نوعی خود را مبری کند ولیکن برخی از جریانهای درونی و یا خارج از کشور نیز با اتکا براین سیاست جمهوری اسلام و مضافا سیاستهای پوشالی پهلوی در این موضوع بدتر از جمهوری اسلامی عمل میکنند و هرگونه حرف و کلام غیر آرییای یرا برنتابیده و به جای حمله به رژیم و پایبندی به حقوق حقه ملل ساکن ٬جنبشهای مدنی را مورد تهاجم و تحقیر قرار میدهند این را نشان میدهد که کوکلس کلان گری تنها در ساختار حکومت نیست و به علت ترویج در بین مردم نیز ریشه دوانده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که حکومت باصطلاح آینده خود این گونه نباشد و بعضا بعید به نظر میرسد.

زلزله آذربایجان نشان دادکه در این مقطع حساس وجود هرگونه تحرک علیه رژیم میتواند موثر باشد زیرا در فصلی که دیگر زنبورهای رژیم نمی تواند گرده های زیادی جمع اوری کند ملکه مرگش حتمی میشود اما تسریع بیجا و ناهمگون نیز میتواند عاملی باشد برای سرکوب بیشتر جمعی.لذا دقت در این مقطع از اوجب واجبات است زیرا رژیمی که به هرنحوی خواهان حفظ قدرت خود است میتواند آنی با اعطای حقوق پایه ای ملیتها همانند حق زبان مادری و تدریس آن ٬جنبشها را به انفعال وا دارد که نمونه ان را در آموزش ربان ترکی همراه اول مشاهد ه کردیم٬لذا خواستهای ملیتی باید فراتر رفته و علاوه بر حقوق زبان مادری ٬حقوق اقتصادی٬بشری و منطقه ای خود را نیز خواستار گردند و منتظر زلزله و یا کنشهای طبیعی و غیر طبیعی برای ایجاد عکس العمل نباشند.سرانجام سخن را با داستانکی پایان میدهم:

زن و شوهری  بیش از ۶۰ سال با یکدیگر به این صورت زندگی مشترکی داشتند:

آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند درباره همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند؛ مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و درباره ی آن هم چیزی نپرسد.

در همه این سال ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود، اما سرانجام یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. آنان در حالی که امور باقی را رفع و رجوع می کردند، پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را درباره آن جعبه به شوهرش بگوید. از او خواست تا در جعبه را باز کند.وقتی پیرمرد جعبه را باز کرد، دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ ۹۵ هزار دلار در آن دید.

پیرمرد در این خصوص از همسرش پرسید. پیرزن گفت: هنگامی که ما قول و قرار ازدواج را گذاشتیم، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. اوبه من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد از سرازیر شدن اشک هایش جلوگیری کند.

فقط ۲ عروسک در جعبه بود.پس همسرش فقط2بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجید بود. از این بابت در دلش شادمان شد و رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟؟جریان اینها چیست؟؟

پیرزن در پاسخ گفت:«آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام»

در طول این زندگی مشترک ما نیز هزاران عروسک بافته ایم ولیکن بافته هایمان را نفروخته ایم٬وای به روزی که این بافته ها فروش رود که هر چه کردید خود با خویش کردید.

 


۱ – Pierre-Joseph Proudhon: A Biography ,George Woodcock

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.