talebi reza 02

تف بر این انسانیت شما!!!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

talebi reza 02

talebi reza 02رضا طالبی

(بنام مردان وزندان زلزله دیده آذربایجان)

نگاه میکنم و میگذرم٬عکسهای فلاکتی که آلوده سرزمینم شده است٬از سالیان دور به این ور٬همه و همه فریادهای دلخراش این خاک بی کس است٬از فجایع نسل کشی ۱۹۱۸ گرفته تا قره باغ و دوران فرقه دموکرات و مشروطه و تبریز ۵۷ و باکری و جوانانی که هنوز ریش بر صورتشان نروئیده است٬از آجرهای اردبیل و منجیل تا ضجه های مادری پیر بر سر راه روستایی که دولتش هنوز در فکر فتواهای علمای جبل عاملیش بر روی شکمش میخوابد.

هریس و ورزقانی که یادآور دستان پینه بسته مادرانیست که با چشمهای مروارید بسته شان هدیه های تارو پودی احمدی نژاد به اسدها و روباهها و شغالها را در ازای یک مشت بیست تومانی با آن عکس تراکتور پشت سنگ ریز بافتند و بافتند و اکنون زمین و زمان و پاستور و منیریه فرشی از خون و خاک و غفلت را برای آنها بافت!

خجالت میکشم از این پاسپورتی که دارم٬خجالت میکشم از این سکه های ۲۵ تومانی دورنگی که خرج میکنم٬خجالت میکشم از این انسانیت٬که به جرم ترک بودن و به جرم زبانی که در پاستور و خطبه های احمد خاتمی بیگانه است تکلم میکنند ۲باید قربانی سیاستهای راه قدس از ویرانی آذربایجان میگذرد بشوند.

تف بر این انسانیت٬ شاید مناسب نباشد که اینگونه احساسی بنویسم و شاید همه نقدم کنند کدام دلیل و مستند٬ولیکن میخواهم از زبان قلب یک هم خاک این مردم بنویسم٬آقایان و جنابان و حضرات عظام و دکترهای اصلی و قلابی و نمایندگان انتصابی و انتخابی و ائمه جمعه و جماعت٬شما واقعا انسانهای صادقی هستید ٬چرا؟ چونکه همیشه بطور نا محسوس فریاد زده اید که عزیزان ما این تکه خاک بنام آذربایجان را نمیخواهیم٬گور…بکنید بدهید اینها را به این آور و آنور!درد ما فلسطین و سوریه و چند مسلمان گمنام در آفریقا و جزایر سلیمان هست٬چه کارمان به این آذربایجانیهای مشکل ساز آخر!!

دریاچه اش را بخشکانید یک تیمی هم بنام تراکتور بهشان بدهید تا ارضا شوند

زبانشان را از حلقوم بکشید و سه چهار تا جک و فحش حواله شان کنید و شب قدر یک قرآن بدهید تا روی سر امان از خدا بخواهند!

دو سه تا آخوند مجهول الهویه با گواهینامه یک ساله پیدا کنید که کاملا مونتاژشده و بر سرشان بکوبند

جوانهایشان را آواره تهران و کوچه پس کوچه های عسلویه کنید تا بوی بوتان و هروئین ٬حاج سعید حدادیان گوش کنند

فعالانشان و روزنامه نگارانشان را آبونه زندانها کنید تا در دارالتادیب مقدمات ظهور آقا را فراهم کنند

مذهبی هایشان را بفرستید جنگ و با خونشان جنش صدام کشان راه بیاندازید و دجله را بنام ارسش نام بزنید

این دریاچه مرتیکه شان را بخشکانید و ملتشان را آواره این ور و آنور کنید و پشت سرهم موشک شهاب ۸ و ۹ و ۱۲ را بزنیدبه سرو کله شان…..

تمام شد٬همین…..مطلب دیگری نیست؟؟

ما این و آن و هرچی که شما گفتید٬آخر جنابان و ضرغامیون عزیز و رسانه های باصطلاح دموکراتیک خارج نشین اپوزیسیونی ٬این ملت با شما چه کرده است!

دریاچه اش را خشکانید ٬و همه این حرفهایی را بالا زدید بر خلاف برنامه پنجم توسعه تان کاملا مو به مو عملی کردید٬باز از جان این ملت چه میخواهید٬دیده ها و گوشهای محلی میگویند آقایان دهها روستا راهش بسته است و صدها نفر زیر آوارند و تعداد کشته شده ها هزاران نفر است٬دریغ از جیک شما٬نه آقا مرجع رسمی میگوید ۲۰ و صد و کوفت وزهرمار!حالا اگر بم و کرمان بود با سر میدویدید و عمامه تان زیر پایتان نمی ماند!آخر این کمکهای انسان دوستانه را چرا قبول نمی کنید٬مثلا خیلی غیورید و احتیاجی ندارید٬شما که از گدا و گشنگی میمیرید٬حداقل یک پتو برای آن پیرزن و پیرمرد ترک آذربایجانی بیچاره که در سکوت شب به دنبال هلی کوپترهای پوزقلمبه شبکه خبری شما برای نجات فرزندانش هست میشود!

کاری ندارم٬فرانکین لمکین اگر زنده این ضایعه را نسل کشی میخواند و یا نه ٬من این ضایعه را نسل کشی نوین از نوع رژیم اسلامی شما میدانم٬دریاچه اورمیه و فراری دادن مغزها و آسیمیلاسیون شدید فرهنگی و ائتنیکی و سرانجام این نمایش خون آلودتان!

بعضا باورهم نمیکنم این زلزله بوده باشد٬شاید باز برادران روسیتان همان بلایی را که در هائیتی سر آن بیچاره ها در آوردند به یاریتان شتافتند تا جنایات شما را در سوریه سرپوش گذاری کند٬راستش را بگو علی جان٬درسته؟

خدا به داد ملتم برسد که اگر بیدار نشود٬میسوزد و خواهد سوخت آذربایجانمان

سرت را بالا بگیر پدر٬مادر و برادر و خواهر عزیزیم

اشکهایت و دردهایت برای اینان مفهومی ندارد٬همانند ستارخان و بابک

خنده های اسد از ناله هایت باارزشترند

سرت را بالا بگیر٬آجر آجر خانه ات بوی ستارخان و امیر ارشد میدهد

غمت بزرگ است و دردت طاقت فرسا

جز دستان خودت کسی اشکهایت را پاک نخواهد کرد

بیدار شو

امروز ورزقان و اهر و قره داغ مظلومم

فردا نوبت دریاچه مان است

…..بر این سکوت موذیانه پاستور نشینان و کویر دوزان لبخند تلخت را بیافزا

بیدار شو٬دردت را باخودت قسمت کن ای آذربایجان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.