azarm 01

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

azarm 01

azarm 01نعمت آزرم

خبر رسید که دُژخیم نسل ما جان داد
به خلق مژده‌ی نابوداش مبارک باد

به گسترای وطن در درون سینه‌ی خلق
ز شوق مردن جلاد ، خیمه زد فریاد

لبان بسته اگر چند ره به هلهله بست
نگاه شوق ، زبان گشت و داد معنا داد

به نوشخند نهانی چه رقص‌ها رویید
هم از نوازش چشمان چه تهنیت‌ها زاد

چه سفره‌ها که به هر خانه ، بزم را گُسترد
چه خنده‌ها که ز لب‌های بسته بند گشاد

چه مادران و پدرها ز شوق بَر جَستند
که رفت جانی و هم دوده اش به جای مباد

به تهنیت به سر گورها روانه شدند
به مژدگانی ِ در خون غُنوده مردم ِ راد

که‌های شرزه دلیران ِ سر به دار ، بلند
همی به خواری و نکبت سپُرد جان جلاد

پس از گذشتن ِ دهسال و قتل عام ِ دو نسل ،
برفت و ، ارث بجز ننگ ِ جاودان ننهاد

٢

سخن درست نگفتم مرا ببخشایید
ز شوق ِ حادثه‌ام ، در زبان خلاف افتاد

به جا نهاد ز خود ارث‌های بی مانند
چنان که هیچکسی آن چنان ندارد یاد

که دیده بود چُنین مرگ زی کهن پیری
که جز به خوردن ِ خون ِ جوان نگردد شاد؟

که شرم نایدش از روی مام و کودک و پیر
که نگذرد ز سَر ِ خون ِ نامده نوزاد؟

که دیده بود که آزاده مردم ایران
به شرط بندگی ِ اهرُمن بُوند آزاد؟

که دیده بود که نیمی ز خاک ِ میهن را
زنند آتش و گویند هر چه باداباد؟

که دیده بود هزاران هزار آواره
رها کنند به ناچار ، خانمان و بلاد؟

چنان خرابی و خونخواری اش ز حد بگذشت
که شد سراسر ِ ایران زمین ، مزار آباد

به یُمن او همه اسلاف ، روسپید شدند :
همان قُتَیبه و حَجّاج و خالد و شداد

ز بس شکوفه‌ی شیرین ، به خاک پرپر ریخت
به جای عشق پر از کینه شد دل فرهاد

هزارها زن و مرد ِ جوان به خون خفتند
به بوی میهن ِ از بند ِ اهرمن آزاد

بهای تجربت ِ اعتماد بود به شیخ
اگر چه تجربه باری چُنین گران افتاد

ولیک از پی بیش از هزار سال قریب
ز روی چهره به ناچار ، شیخ پرده گشاد

به زیر ِ پوست اگر چند خون ِ فاسد بود
نمی جهید برون جز به نشتر فصّاد

٣

چه باک زان که ازین پیر مانده اصحابی
که هست دولت ِ اینان چراغ ِ در ره ِ باد

چُنان برابرشان رزمجو دلیرانند
که باژگونه شود دیر و زود ، این بنیاد

تبار کاوه و مزدک به کین بابک‌ها
سر خلیفه بکوبد به گُرزه‌ی پولاد

چُنان به کوره‌ی تاریخ دوده اش سوزند
که تفته می‌کند آهن به کوره اش حدّاد

پی غُراب و زَغَن را ز بوستان روبند
به یاد ِ سوخته گل‌های پرپر ِ خرداد

چه جای یادگزاری ز روز یا ماهی ست
که سالها همه خرداد طی شد و مرداد

یقین که دیر نپاید طلوع آزادی
چُنین که از دل ِ شب صبح می‌کشد فریاد

دوباره چهره گشاید به ما فرشته‌ی مهر
ز میهنم بگریزد هریمن ِ بیداد

دوباره عشق بخواند سرود سرمستی
به شادخواری ِ مردم به میهن ِ آباد

به جاودانگی ِ میهنم که می‌بینم
که دور نیست که ایران ِ ما شود آزاد.

نعمت آزرم
پاریس – بیستم خرداد ماه ١٣۶٨

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.