iran 02

ترس من از فاشیست است. ..زنگ همسایه را زد و فرارکرد!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

iran 02

iran 02رضا طالبی

بسیار اشتباه می کردم سالهایی که نوجوان بودم و پرجنب و جوش!سالهایی که دنباله روی حرکات رادیکالی بدون اساس و معیار عقلی بودم….کوچه ها٬خیابانها و موسیقی آنارشیستی و غالبا چپ!سنگ انداختن و شیشه شکستن و زنگ همسایه را می زدم و فرار می کردم٬گل کوچک بازی می کردم و هیچ وقت دوست نداشتیم دروازه بان باشیم….بعد از خوردن یا زدن یک گل دروازه بان تعویض می شد و پوزیشن بعدی فوروارد!دانشجویی من نیز اینگونه گذشت ٬اعتراض و تشویق دوستان به ظاهر نترس!در پیری نیز روبه نوشتن آوردیم و ایراد گرفتیم از چپ و راست و بالا و پایین و آخر مرگ …..مرگی که آمیزه ای از به صدا در اوردن زنگ همسایه ها ی غافل!

آنکس که نداند که نداند که نداند

درجهل مرکب ابدالدهر بماند!

بارها و بارها فریاد زده ام که عزیزان من٬دوستان روشنفکر چرا و به چه دلیل از بسط و تعریف تریم های سیاسی به نفع خود استفاده میکنید٬عدم مطلق انگاری واژگان سیاسی که انهم ناشی از شیزوفرنی عملکرد علمی و احساسی سیاسیون هست نه تنها پلورالیسم فکری را تقویت نم یکند بلکه به مرور چیزی جز تسلسل و مرگ را برا ی ما نخواهد داشت!

طرف مقابل به خوبی میداند شمایی که مورد ظلم هستی طبق قانون عکس العملی در مقابل سیستم فاشیستی وی رفته رو رفته رو به فاشیسم خواهی اورد و او که ابزرا قدرت در دست دارد خودرا با استفاده قاهری مبری خواهد کرد از این اتهام و تو در این دام افتاده و ندانسته همانند حبابی باد شده باد شده خواهی ترکید و فکر خواهی کرد که با این دم های توفی دهان مزدوران پرواز می کنی و سرانجام….آری همان جمله معروف شریعتی٬پدرو مادر همه ما متهمیم را فرزندان ما به ما خواهند گفت!

سرو صورت زخمی و وادارکردن نیرو به خود کنترلی و استفاده از این نیروی عام جهت سیاست های شخصی و بالاخره و مستهلک کردن دکمه قرمز حرکتهای ملی بدون مراجعه به کاتالوگ آن و سرانجام دست زدن به یک خودکشی نرم و با داروهای ایرانی و آمریکایی و……

مرضی را تشخیص میدهم که همچون سرطان سرتاسر وجودمان را در بر گرفته است٬لمپنیسم و انحصارگرایی و فاشیست!

من میگویم من اینم و تو میگویی این تو نیستی و حتی رسانه ای که ادعای تو بودن را دارد از نشر تفکر تو می هراسد چون هدف چیز دیگریست٬هدف مانیتور خود است و اگوئیسم پنهان در زیر چادر سیاه باصطلاح ملت!

در جلساتی که با دوستان در تهران بودیم من را به علت این نظریات مرتد کردند و حتی دوستان فارس زبان نیز تفکر دوجنسه ای را برای من بارکد نمودند٬گفتم آقایان حرکتی که به جای عقلگرایی همیشه از لمپنیسم دفاع کند و جای سیاسی و اجرایی معلوم نباشد ٬شلم و شوربایی میشود که خود نیز قادر به بهره برداری ازآن نیستیم!گفتم عزیزان هر جنبش باید خود رهبریت برای خود برگزیند٬اجبار در رهبریت عاملیست برای تشویش جنبش و همچنین و القای ناهنجاری مدیریت تحمیلی به ساختارهای مبارزاتی جنبش و قبول نکردند که نکردند!

گفتم آقایان استقلال در حرکت هرچند هم در ظاهر باشد به نفع ماست٬دنبال روی آن دایی و این عمو نباشید که انان جز تضعیف ما چیزی نخواهند خواست!گفتم آقا جان سیاست دشمن دشمن من دوست من است غلط است و به فرض اینکه یکی دشمن این حاکمیت است و ما را یاری میکند نپذیرفتند و ادامه دادند و بنده که نه نامی برای خود دست و پا کرده ام و نه آفیش های دیوارهای عوام را پر کرده است همانند دستمال کاغذی دماغی به کناری افتادم ولی باز هم نا امید نشدم!حال آنکه بسیاری فعال غریب آماج حملات تنگ اندیشان روشنفکرنما بودند و هستند٬کسانیکه حتی برای کسب مشروعیت خویش از رهبری حرکت گرفته تا کاغذچسبان آنرا به تمسخر گرفتند و گفتند ماییم و کوروش والسلام!

مطلق گرایی حقوق بشر برای یک جناح خاص همانطور که مشاهده می کردیم که در زندانها وضعیت سبز ها بسیار بهتر از وضعیت قرمزها و سیاها و رنگارنگ هاست!همانطور یکه صدای آنها را تریبونهای تک محور به گوش جهانیان می رساندند ٬عوامل تک محور نیز زمینه را برای رفاه آنها هرچه بهتر فراهم می کردند.

لمپنیسمی که به جای جذب افراد متخصص و آگاه و حتی ایجاد رغبت در افراد دارای پتانسیل لازم و بریده از جنبش٬خودر اتقویت کرده و سیاست مبارزاتی را فقط با هدف تخلیه انرژی مردم با حضور در کوچه بازار و خیابان می داند بدون اینکه ملت جامعه میدانی خودرا آگاه کند ادامه میدهد جز تضرر درونی و ریزش طبقه نخبه و روشنفکر برای ما چیزی به ارمغان نخواهد داد!بارها در مقالات گفته ام بنده مخالف قیام های عام در سطح شهرها و خیابانها نیستم ولی تمامی اینها نیاز به پی ریزی و هدایت و راهنمایی و خود آگاهی قشر متحرک طلایه دار دارد وگرنه چیزی جز مهدور نمودن انرژی و عدم دست یازیدن به اهداف از پیش تعیین شده نمی تواند باشد.بارها تکرار کرده ایم اگر نویسنده ای فارسی مینویسد و استراتژی میدهد از او بهره برداری کنید زیرا در این محیط جامعه شوونیستی ایرانی هنوز بسیاری از جامعه هدف ما(ترکان آذربایجان) با ادبیات ترکی به علت انحصار فارسگرایی نادرست رژیم و دولتهای کنونی وگذشته نا آشنا هستند و سعی کنید آنانیکه غرق در الیناسیون هستند را با این متد به سوی خود بازگردانید به همان زبانی که خود شاکی از انحصارش هستیم.چقدر فریاد زده ایم پروسه وار به ترکی بنویسید و پروژه وار به فارسی!و هیچ کس را به علت اینکه فارسی می نگارد متهم نکنید بلکه اورا با زبان فارسی و محتوای ترکی به سوی خود جلب کنید٬فریاد زده ایم که حرکت از شعر و ادبیات اشباع شده است و به سوی سیاسی نوشتن و استراتژی دادن و هدایت حرکت ملی آذربایجان که یک حرکت مدنیست بشتابید تا دیر نشده است!فردی مانند حجاریان تنها استراتژیست سبزهاست که امد و وزارت اطلاعات و جنبش سبز و…را طراحی کرد چون هزینه کرد و رفت در فیلیپین استراتژی خواند ولی ما هنوز با شعر مدرن و قافیه و عروض بازی می کنیم!نمی گویم اینها هیچند و انحصار باید در سیاست باشد بلکه همه اینها جهت آشنا کردن مردم دور شده از زبان و فرهنگ خود باید صورت پذیرد ولی نباید سیاست و استراتژی را زیر چتر خود آورده و اگر شاعر باشی همه تورا دوست داشته باشند و اگر سیاسی آماج سنگهای مزرعه خودی!

هرکسی را که از ما بود و حال نیست و یا ممکن است به ما بپیوندد از خود میرنجانیم و با انواع اتهامات اور ا بداندیشتر نسبت به خود میکنیم و این است نمونه اول فاشیستی که از ان میترسم٬ما همیشه در مقابل سیستم فاشیستی و راسیستی که در ایران حاکم بوده است مبارزه کرده ایم٬قلعه بابک و قیام های خرداد آذربایجان نمونه همیاری و پلورالیسم حزبی و فردی بوده است و بدون اینکه شخصی بپرسد تو از کدامی؟به این کدام نبین ها پیوسته ایم و شعار آذربایجان وار اولسون..ایستمین کور اولسون را داده ایم!

برای بدست آوردن حقوق خودمان که هزاران سال است زیر پو تین های بیگانگان لگد مال است لزوم تغییر استراتژی را باید به مبنای کاری خود بدل کنیم.لزوم توجه به نیازهای اقتصادی و فرهنگی و دینی جامعه چیزی نیست که از ان فرارکنیم و باید با متدهای علمی به بررسی این روند و حل و آلترناتیو سازی برای آن بشتابیم.بیداری ملی و ایجاد قشر پوست پیازی روشنفکری جهت شناسایی هویت واقعی ملت٬مقابله با تبعیض های درونی و تبعیض های سیستم ٬فرهنگسازی و مهندسی نرم٬نشر کتب جامعه شناختی و استراتژیستی و همه و همه ترس را بر سیستم راسیستی حاکم بر تهران مستولی خواهد کرد.باید کج بنشینیم و راست سخن بگوییم٬حرکات کج و دار و مریض و نفوذ افراد وابسته و جیره خوار و عدم نگاه صحیح به حرکت پاک و ملی ترکان آذربایجان ما را به سمت سفالت و بحرانی جدید خواهد برد.من در سطور فوق الذکر سعی کردم که حرکت ملی خودمان را تنقید بنمایم ولیکن تنقیدی بزرگ بر اپوزیسیون غیر ترک موجود در خارج می باشد که با سعی در فضاسازی نادرست و تک صدایی و اینکه فقط و فقط انها حق دارند سیاست تمامی ملل داخل ایران را تعیین کنند دارم.

اپوزیسون خارج با باصطلاح پلورالیسم لمپنیسم خود که کرانگار صدای فریاد هزاران زندانی و مبارز آذربایجانی را که زیر فشار راسیست در زندانها مستحکم ایستاده اند را نمیشنود٬درست که بعضا کم کاری نیز از خود ماست ولی عامل اصلی و حیاتی فشار اپوزیسیون بر رسانه های خارج من جمله صدای امریکا و بی بی سی می باشد که حتی از به کار بردن کلمه ترک برای ملت آذربایجان واهمه دارند.اپوزیسون خارج نشین که بعضا وابستگی آنها به دول غربی و حتی رژیم ایران مبرهن است جز سوپاپ اطمینان و کنترل حرکات احزاب ملل ساکن و هدایت کجروی داخل(اگر در داخل طرفداری داشته باشند) کاری انجام نمی دهد.از سکویی گرفته تا فخرایی و رضا پهلوی همه و همه ضدیت خود را حتی با کلمه فدرالیزم و ملت و….هرروز مانیتور می کنند ٬هر روز و هر روز با شعارهای پوپولیستی در یک جبهه دیگر همانند احمدی نژاد که سالامیت را ابزار قراداده انها نیز آریایی و شاه و تخت و هجویات خودرا پیراهن عثمان کرده اند و کسی در این بین نیست که به داد آذربایجان برسد!

در پایان امیدوارم حرکت ملی اذربایجان که همیشه از سالهای دور میدان عقلانیت و شجاعت بوده و هرزمان قربانی راسیست مرکز نشین بوده است هم اینک نیز استراتژی خودرا در مقابل درندگان بزرگ که خواهان تاراج کردن آذربایجان جنوبی هستند تعیین کند و نگذارند که به دام آقایان پهلوی و فلان و فلان و عوامل وابسته دیگر بیفتند که این ثبات استقلال حرکت و تفکر ملی گرایانه صحیح در کنار رنگانه لیبرال و دموکرات و عدم مبارزه با دین و ترویج هویت شناسی ملی خود و احترام به حقوق همگان در راستای رسیدن به یک آذربایجان ملی و پاک و بدور از هرگونه لمپنیسم که آویزه دشمنان آذربایجان است قدم بردارند.ما مخالف فاشیسم هستیم ما موافق مطلق انگاری حقوق بشر هستیم ولیکن آرزو داریم انکه در مقابل ما نیز نشسته است به این حرف ایمان داشته باشد و در گزارشات خود از نوشتن کلمه ترک و اذربایجان نهراسد و قلمش نلرزد.امیدواروم به این درک برسیم که حق تعیین سرنوشت عام است و برای آنانکه ملتشان می انگاریم حرمت است.امیدوارم بدانیم که من بودن لزومش نفی تو بودن نیست!اگر این منطق را بسط ندهیم خیانت به تمامی فعالین ملی و شهداییست که امروز نیز یکی از آنها به نام شهید داریوش طباخی در سولدوز در اوج غربت به خاک سپرده شد.روحش شاد و راهش مستدام باد!و راسیسم بداند که هنوز که هنوز خفتگان بیدار میشوند و هرچه کند نتواند جلوی بیداری حرکت آذربایجان را بگیرد.

باشین ساغ اولسون آذربایجان

گلجک بیزیمدیر

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.