اشکان رضوی
انتخاب منش و دیگاه سیاسی از بدیهی ترین اصولی است که در یک سامان دموکراتیک به آن احترام گذارده می شود. همانگونه که آزادی بیان و باورهای دیگر به عنوان ارکان حقوق بشر مورد تاکید و احترام است. و به تعبیری انسانها آزاد هستند که آزد بیاندیشند و باورهای خود را بیان کنند. اما درسوی دیگراین دیدگاه دموکراتیک مقوله ای است به نامه مقوله منافع ملی که دولتمداران و سیاست پیشگان دموکراتیک و منتخبان ملت تلاش می کنند برای تامین این مهم تلاش کرده و همه توان خویش و ملت را در این راه به کار بندند.
درآمریکا ی دموکراتیک! و مدعی حقوق بشر که اساسش بر پایه سیاست های کاپیتالیسم دو حزب جمهوری خواه و دموکرات استوار گشته داشتن هر اندیشه و باوری مجاز است اما وقتی سخن ازاستقلال طلبی ایالتی مانند تگزاس مطرح می شود کتابچه طلاکوب دموکراسی و حقوق بشر را در صندوقچه کاخ سفید گذاشته و درش را هم چند قفله کرده و پاسخ آن استقلاب طلب را با سرب مذاب می دهند.
درباسک اسپانیای دموکرات ودرکبک کانادای پهناوروآزاد،دراسکاتلندوایرلنداین سرزمین های مستعمره بریتانیای سلطنتی نیز داستان به همین شکل است و سالهاست که گزینه سرب مذاب تنها گزینه روی میز این سیاست مداران مدعی دموکراسی و حقوق بشر است.سیاستمدارانی که در عرصه بین الملل به تنها چیزی که می اندیشند تامین منافع ملی خودشان و شهروندان درجه یک کشورشان است.و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند بود،همانگونه در که در گوشه گوشه جهان شاهد هستیم ،جهانی که در سیطره جنگ افرزوان سالهاست که روی آرامش به خود ندیده است و شگفتا که همین جنگ افروزان مدعیان دروغین دموکراسی و حقوق بشر نیز هستند.
این جماعت از سویی در پی همبستگی بین جهان غرب و اروپا هستند و به سویی اتحاد و همبستگی گام بر می دارند و از سویی دیگر در کشورهای دیگر در صددآن هستندتا با تطمیع مشتی فرصت طلب و خشونت گرا و شیفتگان شهرت و قدرت دست به تفرقه و چند دستگی ملی زده و کشورهای بزرگ را چند پاره نمایند تا گزیده تر بتوانند به خواست های استعماری خود برسند.
وگاهی بنگاه های تبلیغاتی غربیان چنان سهمگین و گسترده در این باره عمل می کنند که مخاطبان بی مایه جو گیرشده وحتا ممکن است نام و تبارخویش را نیز براثراین تبلیغات خانمان بر باد ده فراموش کند.
و شوربختانه گویااین بمباران تبلیغاتی در مورد بعضی از ما ایرانیها و از بد روزگار فعال و مبارز سیاسی نما!هم بی تاثیر نبوده وتداعی گیرآن داستان ملا نصرالدین شده است که دروغی را گفته بود و خودش هم دروغش راباورکرده بود.
جناب آقای حشمت الله تبرزدی بعد ازآن اشتباه بزرگ سیاسی که در زمینه تجویز فدرالیسم برای ایران بیان داشته بودند،شوربختانه در12 فروردین امسال نیز با نوشتاری دیگر بر همان تئوری زشت و ضد ملی صحه گذاشته وآن را تایید و تاکید دوباره نمودند.
بعد از نقد اینجانب به ایشان در باره آن پیام ویدوئویی ضد میهنی، تعدادی از دوستان بیان داشتند که آقای تبرزدی نا آگاهانه و بدون منظوری چنین حرفی را بیان داشته اندو از روی نیت خاصی نبوده !اگر چه واقعیت اظهر من الشمس بود اما گفتیم انشالله که گربه است. تا اینکه آن حضرت درآخرین نوشتار خودآب پاکی را بر دستان دوستان خوش باور و ساده دل ما ریخت .و آن مبحث را به شدت مورد دفاع قرار دادند.
ایشان گذشته ی خود در باره جنگ هشت ساله ایران با عراق را مورد ملاک و داوری قرار می دهند که باید گفت اگر ملاک داوری در مورد شما گذشته شما باشد که قطعا بیراه رفتن است چون خودتان بهتر از هر کسی می دانید هیچگاه بر یک باور و منش استوار و ثابت نبوده اید که اکنون گذشته شما مورد داوری قرار گیردو بهتر است از این مقوله گذر کنیم.و اینکه در گذشته چه کرداری داشته اید اگر چه مورد ستایش است اما ملاک میزان پایبندی شما به اصول ملی و آزادیخواهی شرایط کنونی شماست.که شوربختانه بارها و بارها تا کنون ازآن عدول کرده اید.و چه بسا بوده اند کسانی که به مراتب از شما و خانواده شما هزینه ی بیشتری در جنگ متحمل شده اند اما سر انجام کارشان خرامیدن در آغوش بیگانگانه بوده . و در ثانی هیچ ایرانی میهن پرستی نمی تواند نسبت به انجام وظایف میهنی خود منتی بر سر مردم و کشورش داشته باشد.
زندان با همه دشورای هایی که مکن است داشته باشد دو حسن بزرگ دارد وآن خلوت و تنهایی است که اجازه می دهد انسان تمام گذشته زندگی خودش را مروری دوباره کرده و درصدد جبران اشتباهات برآید.و حسن دیگرآن فرصت اندیشیدن و مطالعه است که در بیرون از زندان انسان کمتر چنین فرصتی را دارد.
در نتیجه پیشنهاد می کنم جناب آقای حشمت الله تبرزدی با توجه به تجربه ی سیاسی گذشته خویش این دو فرصت را از دست ندهند.
بی گمان وقتی بشود از زندان مخوف رجایی شهر پیام ویدئویی و بیانیه منتشر کرد این امکان نیز وجود دارد که به کتاب و منابع مطالعاتی پیرامون فدرالیسم و تاریخ ایران و جهان نیزدسترسی پیدا کرد.
کاش می توانستیم بیش ازهر گونه اظهار نظری درباره هرچیزی نسبت به آن مطالعه می کردیم و سپس نسخه می پیچیدیم. آن هم درباره مسئله کلان و مهمی چون نحوه اداره و تمامیت ارضی کشوری به نام ایران.که این روزها هرگرد ازراه رسیده ای به خودش این اجازه رامی دهد که در مورد تمایمت سرزمینی ایران اظهار نظر نماید.وعده ای نیز در حمایت از کردار نابخردانه اوبرایش هلهله می کشند و سوت و کف می زنند و او را در حد قامت یک مبارز ملی به عرش می برند غافل از آنکه در نگاه ملت ایران قهرمان ملی کسی است که برای آرمان های ملی به مبارزه بر خیزد و هزینه بدهد نه آرمان های بیگانه خواسته و ضد ملی.و به جا خواهد بود که کنشگران و مبارزین میهنی بیش از این سکوت و تعارفات را به کناری نهاده و راه خودشان را از راه کسانی که در پی تامین خواست دشمنان ملت ایران هستند جدا نمایند که بی گمان تاریخ این مردم داوری درستی از کسانی که به کژراهه گام نهاده اند نخواهد داشت.
پاینده ایران
اردیبهشت ۱۳۹۱