اکبر سیف
… بی تردید سیطره سرکوب خشن دینی در ایران،وظیفه و مسؤلیت اپوزیسیون خارج از کشور را دو چندان می کند؛حضور حدود پنج میلیون ایرانی در خارج و حضور صد ها کادر سیاسی جان بدر برده از تیغ سرکوب رژیم،،بعلاوه امکانات وسیع تکنولوژیک و ارتباطی و رسانه ای موجود درخارج و همراهی افکار عمومی ونهاد های ترقیخواه بین المللی با مردم ایران و…،همگی ظرفیت هایی هستند که در صورت مدیریت و بهره برداری درست، به مبارزه اپوزیسیون خارج از کشوراهمیتی خاص می بخشند…
باسلام و تشکر ازدوستان.
بحث بر سر اوضاع اپوزیسیون خارج از کشور و راه کارهای مبارزه جمهوری خواهی،همکاری،همگرایی یا اتحاد جمهوری خواهان است.دوستان در همین رابطه سه سوال مشخص در مقابل سخنرانان مطرح کرده اند.من با توجه به محدود بودن وقت، بحثم را در شش محور بطور خلاصه مطرح می کنم.
اول،در باره خود اپوزیسیون خارج از کشور و جایگاهش در مبارزات مردم ایران :
در همین ابتدا خوبست نکته مهمی، که به نوعی مربوط به چارچوب بحث است یعنی خارج از کشورو حد انتظار از آن را مد نظر قرار دهیم.به نظر من خارج از کشور،با تمام اهمیت فزاینده آن، پشت جبهه مبارزه در داخل کشور محسوب می شود.تحول دموکراتیک در ایران،در اساس،به همت مردم ایران است که صورت می گیرد.خارج از کشور،حامی این مبارزه و تقویت کننده آن در زمینه های مختلف است،نه جانشین آن.
این در ایران،یعنی در جبهه اصلی مبارزه است که آلترناتیورژیم شکل می گیرد،نه در خارج واحیانا پشت درب های بسته و در دالان های پر پیچ وخم بند و بست سیاسی .
بی تردید سیطره سرکوب خشن دینی در ایران،وظیفه و مسؤلیت اپوزیسیون خارج از کشور را دو چندان می کند؛حضور حدود پنج میلیون ایرانی در خارج و حضور صد ها کادر سیاسی جان بدر برده از تیغ سرکوب رژیم،،بعلاوه امکانات وسیع تکنولوژیک و ارتباطی و رسانه ای موجود درخارج و همراهی افکار عمومی ونهاد های ترقیخواه بین المللی با مردم ایران و…،همگی ظرفیت هایی هستند که در صورت مدیریت و بهره برداری درست، به مبارزه اپوزیسیون خارج از کشوراهمیتی خاص می بخشند.
دوم،نقش تعیین کننده پروژه سیاسی در تنظیم همکاری ها:
دوستان پرسیده اند جمهوری خواهان طرفدار دموکراسی وجدایی دین و دولت با چه نیروهایی می توانند همکاری،همگرایی یا اتحاد عمل کنند؟ در این زمینه فکر می کنم که قبل از تعیین نیرو ها،باید پروژه های سیاسی را به بحث گذاشت.به عبارت دیگرسیاست هر جریانی در همکاری ها و ائتلاف هایش در واقع تابعیست از پروژه سیاسی آن جریان. بسته به اینکه پروژه سیاسی ما چه باشد و تا چه حد در پیشبرد آن جدی باشیم ترکیب اتحاد ها و ائتلاف ها به ناگزیر دستخوش تغییر می گردد.معیار حضور هر نیرویی هم در هر همکاری و ائتلافی ، طبعا مشروط به تفاهم آن نیرو با پروژه آن همکاری و اتحاد،و پایبندی بدان در رفتار و عمل سیاسی اش است.
سوم،در باره شالوده و کارپایه سیاست ائتلافی جمهوری خواهان؟
در این زمینه اگر می پذیریم که در مرکز پروژه سیاسی جمهوری خواهان ایران استقرار دموکراسی از طریق برگزاری انتخابات آزاد و بدین ترتیب حاکمیت مردم ایران قرار دارد؛ و اگرفکر می کنیم که حا کمیت مردم در کشور ما از طریق استقرار جمهوری ای دموکراتیک،مبتنی بر تفکیک دین و دولت و نیز هر اید ئولوژی ای از دولت و پایبند به اعلامیه حقوق بشر است که هموار و میسر می گردد؛ خوب، همین است آن استراتژی سیاسی ای که شالوده و کار پایه سیاست ائتلافی جمهوری خواهان را می سازد.این استراتژی هیچ سنخیتی نه با استراتژی سلطنت طلبان دارد و نه با استراتژی آن بخش از اصلاح طلبان حکومتی سابق که کماکان مدافع نوعی تلفیق دین و دولت در ایران هستند.
این استراتژی هم دموکراتیک است و هم بر خواسته از تاریخ و تحولات و مبارزات خود ویژه مردم ایران در دوران معاصر،از دوره مشروطیت بد ین سو، با تمامی پیشرفت ها و پسرفت ها و پیروزی هاوشکست هایش.
چهارم اینکه در پروژه سیاسی جمهوری خواهان،تحول جامعه ایران با تکیه بر اراده آگاه مردم به عنوان شهروندانی برابر حقوق واز طریق سازماندهی مقاومت مدنی در برابردیکتاتوری و استبداد دینی حاکم است که صورت می پذیرد.
این پروژه در نقطه مقابل پروژه بزیر کشید ن رژیم با توسل به دخالت نظامی ائتلاف ناتو و دول متبوع آن ،آنچنانکه در افغانستان و عراق و سپس با تفاوت هایی در لیبی اتفاق افتاد قرار دارد.بحث جمهوری خواهان ایران بزیر کشیدن رژیم ملا ها به هر قیمتی و فارغ ازآنچه پس از آن برسر ایران و مردم آن پیش خواهد آمد ،نیست.بر کناری رژیم و نظام دینی حاکم باید بتواند راه را بر استقرار نظامی دموکراتیک، و پیشرفت و توسعه جامعه و بهبود زندگی همه مردم برای زندگی در شرایطی آرام و فارغ از جنگ و سرکوب هموار سازد.
تحولات پر شتاب منطقه،اوضاع بی ثبات ونابسامان افغانستان و عراق و کمی دورتر لیبی،بعلاوه موقعیت بحرانی و وضعیت خطیر سیاسی در ایران،و بحران آفرینی های مداوم رژیم،همگی حساسیت بمراتب بیشتری رانسبت به تفاوت های بنیادین میان این دو پروژه و توجه مسؤلانه به نتایج متضاد مترتب بر این دو راطلب می کند.این حساسیت ها می بایددر سیاست ائتلافی جمهوری خواهان به صورت عدم همراهی،عدم همگرایی وفاصله گیری هر چه بیشتر با گرایشات سیاسی ای که به شکل آشکار یا مبهم آتش بیار دخالت نظامی نیرو های ناتو در ایران هستند بازتاب پیدا کندو…
پنجم،در باره چگونگی تفکیک دین و دولت در ایران و بازتاب آن در سیاست ائتلافی جمهوری خواهان است .
خلاصه کلام این که، روند تفکیک دین و دولت در ایران روندی ساده نیست.آمیزش دین و دولت در ایران تاریخی طولانی دارد و به دوره قبل از اسلام بر می گردد.چهارده قرن حضور اسلام،که با حضور مستقیم یاغیر مستقیم دستگاه روحانیت و نمایندگان آن در قدرت سیاسی رقم می خورد،وبیش از سه دهه حکومت ملا ها درایران،همگی به پیچیدگی های آن افزوده است.این تفکیک الزاما مطابق تجربه غرب پیش نرفته وبه احتمال زیاد روندی خود ویژه طی خواهد کرد.
در این روند بدون تردیدمجموعه گرایشات دین باوری که در پی تجربه تلخ و پر هزینه سی و دو سال حکومت دینی،به رفورم مذهبی وبه نوعی پروتستانیسم اسلامی روی آورده اند، نقشی مهم و کلیدی ایفا می کنند.از این لحاظ اصلاح طلبان حکومی سابق که در پی تحولات چند ساله اخیر،بطور عمده از حکومت کنار گذاشته شده اند،به انتقاد رودروی از اوضاع روی آورده ودر مرز زندان وآزادی یا زندگی در تبعید قرار دارند ودر میان اپوزیسیون قانونی وغیر قانونی در نوسانند جای ویژه ای دارند.
سیاست جمهوری خواهان با این گرایشات،ضمن بر شمردن تفاوت ها یشان، می باید سیاستی دوستانه، مبتنی بر دیالوگ انتقادی،همراه با همکاری های گسترده به خصوص در موارد مربوط به نقض حقوق بشر در ایران،در اعتراض به تبعیض میان شهروندان در زمینه های مختلف و میان زنان ومردان باشد.
ششم،بالاخره چنین به نظر می رسد که پاسخگویی به ضرورت های سیاسی موجود،نگاهی دو باره از سوی جمهوری خواهان به وضعیت جامعه،به اوضاع منطقه،وبه موقعیت اپوزیسیون خارج از کشور،با نمامی تحولات و جا به جایی ها و در حال شدن های آن طلب می کند.
جمهوری خواهان نیاز به برامدی تازه،در شکلی بمراتب گسترده تر و فراگیر تر دارند.
بیش از هشت سال از برامد دو جریان جمهوری خواهی در خارج از کشور،جمهوری خواهان دموکرات و لائیک و اتحاد جمهوری خواهان می گذرد.در این فاصله تحولات سیاسی چشمگیری در سطح ایران و منطقه اتقاق افتاده است. در این دو جریان جدایی ها و انشعاب هایی بوقوع پیوسته است.در عین حال جمع های جمهوری خواهی دیگری در این جا و آنجا شکل گرفته است.مهم تر این که جمهوری خواهان زیادی هستند که خارج از این تشکل ها و نیمه تشکل ها،به اشکال گوناگون ودر زمینه های مختلف فعالیت دارند.اغراق نخواهد بود اگر گفته شود که جمهوری خواهان ایران،در وضع کنونی،حتی از یک در صد ظرفیت های بالقوه و نیرومند موجود در خارج کشور هم درمبارزه علیه رژیم اسلامی وتقویت مبارزه مردم برای استقرار نظامی دموکراتیک مبتنی بر جمهوری،دموکراسی،تفکیک دین ودولت واعلامیه جهانی حقوق بشر بهره نمی گیرند.
آیا وقت آن نرسیده است که جمهوری خواهان،مشترکا،سمیناری وسیع و گسترده و فراگیر، با شرکت همه فعالین جمهوری خواه،اعم از چپ، ملی،دین باوران طرفدار تفکیک دین و دولت، به قصد غلبه بر پراکندگی های موجود،به قصدتفاهم پیرامون سند سیاسی ای منطبق با تحولات سیاسی پیش آمده،و دستیابی به ساختار تشکیلاتی مناسب برای فعالیت مشترک همه گرایشات جمهوری خواهی را تدارک ببینند؟سمیناری فکر شده،با برنامه و هدفمند،باز و گسترده،و همچنان که سنت تا کنونی ما بوده است به گونه ای شفاف،علنی و دموکراتیک.
با تشکر از وقتی که به من داده شد