khomeini 05

از جنگ جنگ تا پیروزی مجتبی تا برقراری وضعیت اضطراری

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

khomeini 05

khomeini 05سی و چند سال پیش بود که شبی مردم محل ما مثل بیشتر مردم ایران نگاه بر اسمان برای زیارت تصویر امام به ماه خیره شدند و بجز مرحوم پدرم؛ تقریبا همه به زیارت تصویر اقا در ماه نایل شده و باور داشتند که ایشان نایب برحق امام زمان می باشند. برخی از همسایه ها حتی ادعا می کردنند که موی اقای خمینی را می توان در میان قران پیدا کرد. در میان این همهمه؛ پدر کمونیست من که به امام زمان اعتقاد نداشت؛ تصویراقا در ماه را انکار و جنجال بزرگی در محل بپا کرد تا خاطره ان شب فراموش نکردنی برای همیشه در ذهن من باقی بماند. روحش شاد زبان تندی داشت و با سیاستمداری و پذیرفتن کورکوانه سر خوشی نداشت و از همین رو به انزوا بسیار دچار شد.

سی و چند سال پیش “نود و نه درصدی ها” بخاطر باورهای قبیله ایی خود به ماه خیره شده و “جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش” را انتخاب کردند و امروز بسیاری از روشنفکران “همان نسل” بخاطر باور مورثی- قبیله ایی؛ ضد غربی و” شرقی” و بسیاری از “اگرهای گذشته” به همان راه رفته و ناخواسته اب به اسیاب ولایت فقیه می ریزند.

نوشته؛ ذیل برخوردی کوتاه با احتمال ” حمله نظامی غرب”؛ دسیسه خامنه ایی برای جنگ و “الگو برداری ازقانون وضعیت اضطراری سوریه” برای به مصدر نشاندن مجتبی است. من امیدوارم که ان دسته از دوستان که هنوز به ماه تصورات ایده لوژیک خود خیره شده اند با خردمندی به بازنگری باورها خود پرداخته و به مسولیت خود در این مرحله حساس تاریخی عمل نمایند.

دیکتاتوری نه غربی بلکه به سود شرقی

از میان ده ها مقاله و بیانیه ایی که هر هفته منتشر می شود؛ بیشتر انان نشان از مخالفت “همگان” با دخالت نظامی غرب است. این چنین بنظر می رسد که یک هم صدایی بزرگ بر سر انچه که می تواند سرنوشت ساز باشد صورت گرفته است. این هم صدایی تنها به اصلاح گرایان و مخالفان رژیم ولایت فقیه محدود نمی گردد؛ نیروهای “ضد غرب ” یا “شرقی ها” نظیر روسیه؛ چین؛؛ رییس جمهورهای سوسیالیست امریکای جنوبی-لاتین و رژیم ولایت فقیه نیز مدافع سرسخت این نظریات می باشند.

بطور نمونه؛ ولایت فقیه؛ حمایت ناتو از شورشیان لیبی را بعنوان حمله استکباری محکوم کرده وبخش بزرگی از روشنفکران مخالف رژیم به همراه “شرقی ها” ان را به عنوان یک حمله امپریالیستی محکوم می کنند. هم خامنه ایی سرنگونی طالبان و صدام را تجاوز به سرزمین های اسلامی می خواند و هم روشنفکران مخالف حمله به عراق و افغانستان را به خاطر کرزای تراشی و چلبی سازی محکوم می کنند. امروز ولایت فقیه؛ همراه روسیه وچین به مخالفت با دخالت نظامی غرب به سوریه می پردازند؛ فردا اگر نیروهای ناتو به سوریه اعزام شوند؛ “شرقی ها” در کنار بسیاری از نیروهای روشنفکر ایرانی ان را ادامه لیبایی کردن منطقه اعلام کرده و با ان مخالفت خواهند کرد.

این همه در حالی است که غالب مردم لیبی خواهان حمایت نیروهای ناتو بودند؛ بشار اسد در غیبت نیروهای ناتو در سوریه حمام خون براه انداخته است؛ مردم عراق بویژه کردستان عراق از ازادی بیشتری در مقایسه با دوران صدام برخوردار شده اند . زندگی مردم افغانستان بویژه زنان با دوران طالبان اصلا قابل مقایسه نیست و رهبران و روشنفکران ایرانی ناتوان از ارایه راه حلی برای تغییر اوضاع؛ بدون توافق بر سر پرچم (به عنوان نماد تغییر رژیم) و یا شعاری مشترک تنها به اعلامیه علیه جنگ و حمله نظامی و خشونت پرداخته و مردم را چلپی سازی بر حذر می پردازند.

شکی در این نیست که کشورهایی نظیر عراق و افغانستان بخاطر ساختار بسیار مذهبی و سنتی ؛ فقدان تجربه دمکراسی و دخالت های جدی کشورهای همسایه (بویژه ایران) دچار مشکلات بسیار می باشند اما حاکمیت صدام و طالبان سزاوار هیچ ملتی نیست. ممکن است که لیبی به سرنوشتی بسیار دشوارتر از دوران قذافی دچار گردد اما دیکتاتوری قذافی پاسخگوی نیازهای مردم لیبی نبود و از همین رو بخش بزرگی از مردم این کشور علیه قذافی به جنگ پرداختند.

ضمن انکه مشکل این جوامع نه بخاطر شکل سرنگونی؛ بلکه در ساختار این جوامع نهفته است. این ساختار بدون گذر از دیکتاتوری و تجربه مشکلات دوران گذار به دمکراسی قادر به تحول نخواهد بود. مشکل اساسی “گذر از دیکتاتوری به دمکراسی در جوامع سنتی و فاقد تجربه دمکراسی است” و نه ابزار سرنگونی.

ایا در مصر که حکومت غربی مبارک قدرت را واگذار نمود مشکلات و درگیری ها ادامه نیافته است. ایا مصر با خطر سقوط در دست اسلام گرایان تندرو روبرو نیست. مشکلات یک جامعه پس از سقوط دیکتاتوری بیش از هر چیز به ساختار اقتصادی – اجتماعی ان کشور بستگی دارد و نه اهرم های سرنگونی دیکتاتوری. اگر کسی فکر می کند که کشور ما هنوز به ان مرحله نرسیده که بتواند علی رغم مشکلات بسیار از دیکتاتوری عبور کرده و دمکراسی را پذیرا گردد و یا بر این باور است که خطرات گذر از دمکراسی ارزش خطر کردن را ندارد؛ پس مبارزه برای حاکمیت مردم دیگر چه مفهومی دارد.

اعلامیه علیه جنگ یا اعلام بی طرفی و بی تفاوتی

هیچ انسان عاقل و با وجدانی خواهان جنگ و استفاده از نیروی قهرامیز نیست. اما جنگ و خشونت نه بعنوان یک انتخاب بلکه به عنوان یک ناگزیر توسط رژیم های دیکتاتوری بویژه “شرقی” بر مردم تحمیل می شود. یا باید به دیکتاتوری و خشونت ان تن داد و یا باید جهت پایان دادن به ان تلاش نمود. رژیم ایران با رژیم های “غربی” مصر و تونس که با اشاره غرب عقب نشینی نمودنند بسیار متفاوت است. این رژیم مانند سوریه و لیبی یک دیکتاتوری “شرقی” است که به با حمایت شرق به سرکوب بی رحمانه مردم می پردازند. سیر نزولی این رژیم و تغییرات ساختاری در این رژیم در پی هر بحران نشان از اینده این رژیم و سرنوشت مردم ایران دارد. سی و سه سال پیش شعار رژیم جمهوری به جمهوری اسلامی و پس از ان به جمهوری اسلامی ولایت فقیه و مدتی بعد به جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه تغییر کرد تا امروز که شعار و هدف حاکمیت ایجاد یک حکومت مطلقه فقیه مورثی یا به زبان ساده خلافت است.

بررسی حوادث چند ماه گذشته نشانگر ان است که خامنه ایی با ادامه سیاست تنش گرایی هر روز بیشتر بر خطر جنگ می افزاید تا بتواند از اب گل الود ماهی خود را بگیرد. بنظر من همانطور که رفیق گرامی علی گشتگر؛ عنوان کرده اند؛ بارگاه رهبری در پی واگذاری قدرت به مجتبی خامنه ایی؛ پس از مرگ خامنه ایی است. رژیم امروز با الگو قرار دادن حکومت سوریه و کره شمالی مورثی کردن ولایت و ایجاد خلافت را بعنوان راه حل مواجه با بحران های موجود و “مشکل جایگزینی خامنه ایی” پذیرفته است.

خامنه ایی می داند که. امروز هیچ روحانی از قدرت هاشمی دوران خمینی برخوردار نیست که که دست رهبر بعدی را بلند کند و بقیه بپذیرند. ضمن انکه سرنوشت احمد خمینی و هاشمی بسیار هشدار دهنده است. مجتبی خامنه ایی با نفوذ بسیار خود درتشکیلات رهبری و سپاه؛ دارای قدرتی فراوان است اما رقبای او نیز بدون قدرت نیستند و به راحتی تسلیم نخواهند شد. خامنه ایی امروز بخاطر انچه خود بر سر رقبا اورده است نگران وضع فرزندانش پس از مرگ خود است و از همین رو می خواهد از دسیسه جنگ هم در جهت حل بحران های امروز و هم جایگزینی مجتبی استفاده کند.

بدیهی است که وراثت خلافت با بودن مدعیان فراوان؛ بدون سرکوب تمامی مخالفان و حتی منتقدان درون رژیم ممکن نیست. با وجود ده ها ایت الله طراز اول؛ مجتبی خامنه ایی از اقبال چندانی برای رسیدن به مقام ولایت فقیه برخوردار نیست از همین رو تمام زبان ها را باید برید تا این طرح به ثمر برسد.

بنظر من خامنه ایی برای بریدن زبان ها نیازمند یک جنگ کوتاه مدت با اسراییل و ایجاد شرایط مناسب برای ایجاد وضعیت قانون جنگی (نظیر سوریه) در ایران است تا دیگر اجازه انتقاد و بی طرفی را به هیچ کس ندهد. یا در این جنگ مطبع خامنه ایی خواهید گشت و یا او صدای شما را خفه خواهد کرد. صراحت کلام خامنه ایی علیه اسراییل و حملات تروریستی علیه کاردار و منافع اسراییل در شرایط حساس کنونی بیشتر به جنون شبیه است تا سیاست .

اگر خامنه ایی می خواست پاسخی به ترور دانشمندان هسته ایی ایران به اسراییل بدهد نیازی به سخنان او در نماز جمعه نبود. این اقدامات معمولا در خفا صورت گرفته و هیچ رژیمی هم مسولیت ان را به عهده نمی گیرد. رژیم بارها و بارها منافع اسراییل را در گذشته مورد حمله قرار داده اما از پذیرفتن مسولیت سرباز زده است. این که خامنه ایی چنین بی پروا اسراییل را به حمله به ایران ترغیب می کند نه دیوانگی است و نه بدون هدف انجام می شود هدف خامنه ایی از این حملات تحریک و دعوت اسراییل به پاسخگویی است.

می توان در برابر چنین خطری اعلامیه پس از اعلامیه علیه جنگ صادر کرد و امیدوار بود که معجزه ایی رخ داده و خطر برطرف شود. اما اگر اعلامیه و شعار دادن چاره کار بود؛ روشنفکران جهان پیش از وقوع هر جنگی بیانیه ایی صادر می کردنند و ما صد ها جنگ را طی صد سال گذشته تجربه نمی کردیم.

می توان اسراییل و غرب را دشمن ایران و متجاوز خواند. اما ایا اسراییل واقعا دشمن مردم ایران است؟. اسراییل ممکن است دشمن فلسطینی ها و حتی عرب ها باشد. اما دشمن مردم ایران نیست. این کشور نه دشمن و نه دوست ماست. دشمن ما رژیم ولایت فقیه است و نه دولت یا مردم اسراییل. دشمن تراشی کردن و متجاوز ساختن غرب و اسراییل علیه منافع مردم ایران است و تنها به پروژه رهبری اقا مجتبی کمک می کند.

بجای اعلامیه دادن و دشمن تراشی؛ ما وظیفه داریم که از خود سوال کنیم که اگر فردا اسراییل و در پی ان امریکا در پی تحریکات خامنه ایی به ایران حمله نمودنند؛ چه باید کرد؟ ایا باید در کنار خامنه ایی؛ چین و روسیه در برابر غرب ایستاد؟ ایا باید اعلامیه بی طرفی صادر کرد که ما جنگ را محکوم و در ان شرکت نمی کنیم تا رژیم زبان ها را بریده و ایران را به ویرانی بیش از پیش سوق دهد؟ اگر رژیم با استفاده از حربه جنگ موفق گردد که سرها و زبان ها را بریده و ایران را به یک کره شمالی اسلامی و مستعمره روسیه تبدیل کند؛ چه نیرویی قادر خواهد بود که در مقابل این چنین رژیمی ایستادگی کند؟ چند دهه دیگر باید صبر کنیم تا حکومت مجتبی ایران را به ویرانی بکشاند؟ اگر اصلاحات چاره نیست؛ اگر امروز سازماندهی و منابع مالی کافی نداریم تا در مقابل رژیم تا دندان مسلح و درامد ششصد میلیارد دلاری در سال بایستیم چه تضمینی وجود دارد که سال دیگر یا حتی صد سال دیگر به این امکانات دست پیدا کنیم؟ ایا فکر می کنید که مردم سوریه که امروز در خون خود می غلتند بدون کمک خارجی از توانایی شکست اسد-خامنه ایی برخوردار خواهند بود؟ تکلیف مردم ایران بدون کمک خارجی چیست؟

تعارفی در کار نیست؛ عدم موضع گیری در این مرحله از تاریخ به معنای بی تفاوتی؛ بی عملی و حتی همبستگی با خامنه ایی است.

شرایط به شکلی تغییر یافته است که تنها یک کودتا در ایران و یا عقب نشینی خامنه ایی می تواند خطر جنگ را برطرف سازد. خامنه ایی تنها هنگامی عقب نشینی خواهد کرد که یقین کند که بساط او در پس یک حمله نظامی و یا هر عامل دیگری برچیده خواهد شد. ارتش و سپاه نیز تنها در یک چنین شرایطی ممکن است دست به کودتا بزنند اما در هنگامی که نیروهای مبارز و ترقی خواه؛ متفرق و گرفتار “اگرها”هستند؛ چه خطری بجز تغییر رژیم توسط غرب ممکن است این رژیم را دچار خطر جدی نماید.

چلبی سازی یا نبود جایگزین

اگر اوضاع به شکلی تغییر کند که غرب مجبور به تغییر رژیم گیرد؛ چه جایگزینی وجود دارد. ادامه تفرق و عدم پاسخگویی گروه های سکولار و چپ به دعوت غرب تنها زمینه را برای “چلبی تراشی” و روی کار امدن یک فرصت طلب پس از خامنه ایی اماده خواهد ساخت. زمانی که برخی از اصلاح گرایان با صراحت از مذاکره و حتی مصالحه با اقای خامنه ایی سخن می گویند؛ ایا گفتگو با غرب برای سرنگونی رژیم ضرورت بشمار نمی اید؟

بجای سرزنش غرب باید به نمایندگی از طرف نیروهای پیشرو مردم ایران وارد صحنه شد. اگر نیروهای مترقی بطور فعالانه به لابی گری و گفتگو با غرب نپردازند؛ چه کسی جایگزین ما خواهد شد؟ ایا باور نمی کنید که فرصت طلبانی که سالها از هر جنایات رژیم دفاع کردنند تا امروز کار کشور بدینجا برسد؛ امروز نیز از هر تلاشی از جمله گفتگوی محرمانه با غرب برای دستیابی به قدرت کوتاهی نخواهند کرد. بنظر من بجای تکرار داستان “کرزای و چلبی” و هراس از تغییر باید جهت ایجاد یک اتحاد منطقی تلاش و با غرب به گفتگو پرداخت.

امروز رژیم انتظار یک جنگ تمام عیار را ندارد و امیدوار است که جنگ به شلیک چند موشک محدود شود تا بتواند با استفاده ازان به برقراری وضعیتی شبیه به “قانون وضعیت اضطراری سوریه” استفاده کند. تجربه قانون وضعیت اضطراری در سوریه ( از سال 1963) که به بهانه خطر اسراییل برقرار و تا سال گذشته بطور رسمی ادامه داشت بسیار هشدار دهنده است . این قانون به رژیم سوریه اجازه ان را داد تا پنچاه سال با نادیده گرفتن قانون اساسی سوریه و دیکتاتوری یکدست جمهوری سوریه را به حکومت مورثی خاندان اسد تبدیل کند.

از سابقه نومید مشو

هر چند نا امیدی و دلسردی در کشور ما موج می زند؛ اما هراس در دل مردم نیست. نامیدی مردم در پی شکست توهم اصلاحات و بی سرانجامی نبرد مردم سوریه بدون کمک غرب است. اکنون بسیار دشوار بنظر می رسد که بتوان فضای یخ زده را شکست و بار دیگر مردم را به صحنه فرا خواند. اما به قول حافظ ” از سابقه نومید مشو”. حوادث بسیاری در راه است وهر انگاه که رهبری نیرومند با برنامه ایی مشخص و بدون تردید پای به صحنه بگذارد و به مردم نشان دهد که می تواند رژیم را به شکست بکشاند دلسردی و ناامیدی مردم به خشم علیه رژیم تبدیل شده و ان را برزمین خواهد زد.

امروز با وجود انکه بسیاری بر این باورند که جنگ اسراییل و ایران تنها یک جنگ موشکی کوتاه مدت و لفظی دراز مدت خواهد بود اما من احتمالات دیگر را نادیده نمی گیرم. احتمال فراوان می رود که در صورت اغاز جنگ؛ شرایط به شکلی تغییر یابد که غرب مجبور به تغییر رژیم در ایران شود. “چراغ سبز غرب” برای یافتن جایگزین در پی بررسی همین احتمال “روشن” شده است.

انتظار انکه غرب با یک فرد و یا گروهی که از حمایت گسترده ای در ایران برخوردار نیست؛ بطور جدی وارد گفتگو شود چندان نیست. اما اتحاد نیروهای چپ و جمهوری خواه با افرادی نظیر اقای رضا پهلوی شرایط را تغییر خواهد داد. در شرایطی که برخی از اصلاح طلبان با بی خردی و بدون توجه به انچه می گذرد از پرچم ملی ما حذر. کرده و هنوز سنگ جمهوری اسلامی اصلاح شده را بر سینه می زنند امید چندانی به همکاری انان نباید بست. بجای اتلاف نیرو و زمان با این افراد باید خط مرزها را روشن و هر انکس را که حاضر است در زیر پرچم ملی شیرو خورشید (بعنوان نماد تغییر رژیم) گرد اید به یک اتحاد برای برقراری دمکراسی دعوت نموده و با غرب بر سر جایگزینی رژیم وارد مذاکره شد.

خطر ایجاد وضعیت اضطراری بسیار جدی است

قریب به پنچاه سال دیکتاتوری در سوریه؛ در پی برقراری قانون وضعیت اضطراری به بهانه “شرایط نه جنگ و نه صلح” با اسراییل بسیار هشدار دهنده است. ایران در استانه تبدیل به یک دیکتاتوری مطلق؛ مذهبی و مورثی تاریک قرار دارد. شرط انصاف نیست که مردم و دوستان خود را بخاطر “اگر” های گذشته و وفاداری به “شعار نه غربی” تنها بگذارید

. سی و چند سال از عمر من و شما در خفقان و سرکوب و بحران طی شده است. سی سال نکوهش و تکرارگناهان غرب امپریالیسم و شاه دیکتاتور در انچه بر ما گذشته است؛ تنها به محکم تر شدن ریشه های دیکتاتوری در ایران انجامیده است. “اگر شاه چنین نمی کرد و اگر امریکا کودتا نکرده بود” مشکل گشای درد های من؛ شما و مردم ایران نبوده و نیست. اگر ما بخواهیم بر اساس “اگر ها” حرکت کنیم باید از اصلاح گرا تا چپ و توده ایی را در کنار سلطنت طلبان تا ابد مذمت کرده و به دور خود بگردیم.

شجاعت بخرج دهید؛ خطر کنید؛ فرصت چندانی وجود ندارد. بیش از هفتاد میلیون انسان؛ هموطن؛ دوست و خویشاوندان شما بخاطر سیاست های جنایتکارانه خامنه ایی و همدستان چینی و روسی او با سالهای بسیار تاریک روبرو هستند.

اعلامیه دادن و محکومیت جنگ مشکل گشا نیست؛ باید متحد شده؛ رژیم را دچار خطری جدی و مردم را از سیاست های رژیم اگاه نماییم. هنوز فرصت مقابله با رژیم وجود دارد. باید مردم را دسیسه رژیم اگاه کرد. نباید اجازه داد که رژیم امریکا و اسراییل را مقصر قلمداد کند. نباید اجازه داد که رژیم نیات پلید خود را در پشت پرده انزژی هسته ایی و حق مردم ایران پنهان کند. مردم را باید از دلایل تحریم ایران؛ ماجراجویی ها و دسیسه خامنه ایی بر علیه ملت اگاه نمود تا بتوان در صورت بروز جنگ؛ از این حادثه برای سرنگونی رژیم استفاده نمود.

باشد که دست اتحاد و حوادث؛ ازادی را بار دیگر به میهن ما باز گرداند

به امید پیروزی

ا.ز تهران

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.