مهران سیرانی
هر یک از ما ایرانیان، خواه منفرد باشیم یا تشکیلاتی، فارغ از هر نگرش فکری که داشته باشیم، یک هدف را دنبال میکنیم و آن اینکه رژیم اسلامی را سرنگونی کنیم و بجای آن سیستم حکومتی مورد نظر خودمان را جایگزین کنیم. چون بتنهایی قادر به انجام اینکار نیستیم، دو حالت بیشتر پیش رو نداریم. حالت اول اینکه میتوانیم انجام این پروژه (رسیدن به هدف) را بصورت یک بحث نظری در ذهن و یا آرشیو تشکیلاتی خودمان دنبال کنیم. حالت دوم اینکه میتوانیم با مشارکت دیگران و با نیروی کیفی و کمی قویتری در جهت دستیابی به هدفمان حرکت کنیم. و چون قرار است که از مشارکت و همکاری دیگران در این مسیر استفاده کنیم، به اجبار و الزاماً باید بصورت موقتی از اهداف دراز مدت خود چشم پوشی کنیم و سطح خواستهها و توقعات خودمان را بصورتی برابر و یکسان با دیگر شرکا تقلیل دهیم؛ در غیر اینصورت کسی حاضر به همکاری با ما نخواهد بود.
بخش اول:
پیشگفتار:
چندی پیش مقاله تحلیلی تحت عنوان ” هشدار: کوتاهی و سهل انگاری خودمان … ” در مورد خطر احتمالی آغاز جنگ بین رژیم اسلامی و دولتهای غربی نوشتم. در این مقاله ضمن ارائه توضیح مختصری از طرح خاورمیانه بزرگ به بررسی موقعیت، روند حرکت و تصمیمات احتمالی آینده رژیم اسلامی حاکم بر ایران، اتحادیه اروپا و آمریکا پرداختم و با در کنار یکدیگر قراردادن یکسری مؤلفهٔها و شواهد موجود، احتمال یک جنگ خانمان سوز که از طرف رژیم اسلامی ممکن است آغاز شود را پیش بینی کردم. متاسفانه تا این لحظه، بخشی از پیش بینیهای قید شده در آن مقاله به واقعیت تبدیل شده اند. در بخش نهایی این مقاله، با توجه به شرایط حساس تاریخی که در آن قرار گرفته ایم، ضرورت ایجاد یک اتحاد عمل فراگیر را نیز مطرح کردم؛ اتحاد عمل فراگیری که قادر باشد بیشترین طیف ایرانیان سرنگونی طلب را در یک ظرف مناسب جمعآوری و سازماندهی کند. چرا که به اعتقاد من شکل گیری یک چنین مجموعه ایی، قدرت جمعی ما را از نظر کیفی و کمّی به میزان زیادی افزایش خواهد داد و تنها در سایه یک چنین افزایش قدرت کیفی و کمی، ما قادر خواهیم بود که در روند تغییر و تحولات آینده ایران بصورتی مثبت و بنفع اکثریت مردم اثر گذار باشیم. در غیر اینصورت مجددا مانند قیام سال، ۵۷ فرصت طلبان دیگری بر امواج خیزشهای مردمی سوار شده و روند تکامل کشور ایران را به کوره راه دیگری هدایت خواهند کرد.
از تاریخ بچاپ رسیدن این مقاله تا این لحظه، خوانندگان کنجکاو و علاقمندی چه در قالب ارائه انتقادات، نظرات و یا پیشنهادات در سایتهایی که این مقاله را بچاپ رسانده اند، و یا از طریق پست الکترونیکی بصورت مستقیم، سؤالات مختلفی را در این زمینه مطرح کرده اند. جهت اطلاع بیشتر خوانندگان، به بازگویی برخی از این سوالات میپردازم. مهمترین این سوالات عبارتند از: اتحاد عمل چگونه، لطفا از جواب کلی پرهیز کنید. چه فرقی بین این اتحاد عمل و شعار “همه با هم” میباشد؟ تا این لحظه شوراها، اتحاد عمل ها، اتحاد ها، و بلوکهای مختلفی در صحنه سیاسی کشور شکل گرفته اند، آیا بهتر نیست بجای تاسیس یک سازمان جدید به یکی از این سازمانها، احزاب و یا اتحادهای موجود بپیوندید؟ طی ۳۳ سال گذشته اتحاد عملها یا اتحادهای تشکیلاتی گوناگونی را تجربه کرده ایم، اما دست آورد آنچنانی نداشته است. چه ضمانتی وجود دارد که این اتحاد عمل جدید مشابه فلان اتحاد عمل (لزومی به قید نام نمیبینم)، در خدمت هژمونی فرد، سازمان یا حزب دیگری قرار نگیرد؟
بخوبی میدانم که سوالات مطرح شده فوق برای خوانندگان این مقاله هم تازگی ندارند، چرا که تک تک ما در مواقع مختلف هر زمان که سخن از کار مشترک و یا لغت اتحاد بمیان آمده است، به سوالاتی از این قبیل یا مشابه آن برخورد کرده ایم. با در نظر گرفتن این توضیح مختصر و با توجه به شرایط حسّاسی که در آن قرار گرفته ایم، بر آن شدم که بر مبنای دانستهها و برداشت خودم از شرایط کنونی، مقاله مختصری در این رابطه بنویسم. بخش اول این مقاله به اینکه چرا ما ایرانیان به یک اتحاد عمل فراگیر نیاز داریم، اختصاص دارد. در بخش دوم، سه تجربه تاریخی را که ظرف ۳۳ سال گذشته برخی از کشورهای خاورمیانه منجمله ایران ما را دستخوش تغییراتی کرده است، بصورت اختصار توضیح خواهم داد. در این رهگذر هم به گوشه کوچکی از نقاط ضعف ما ایرانیان (طیف سرنگونی طلبان) اشاره خواهم کرد و هم به شرایط حساس کنونی، که ضرورت ایجاد یک اتحاد عمل فراگیر را میطلبد، بیشتر پی خواهیم برد. در بخش سوم طرح پیشنهادی را جهت برون رفت از بًن بستی که در آن قرار گرفته ایم، ارائه خواهم داد و در نهایت با یک جمعبندی مختصر این مقاله را به پایان میرسانم. اما پیش از شروع این مقاله جهت پیشگیری از هر نوع سؤ تفاهم یا قضاوت عجولانه مرسوم بین ما ایرانیان، لازم میدانم که تذکراتی چند را با خوانندگان در میان بگذارم.
۱- هدف من در این مقاله بهیچوجه کوچک شمردن یا بی ارزش قلمداد کردن تلاش و فعالیت هیچ فرد، جریان، سازمان و یا در کل حذف هیچ نگرش فکری در این راستا در طول ۳۳ سال گذشته نیست. ضمنا این مقاله قصد محاکمه و مجازات هیچ فرد و یا تشکیلات سیاسی را ندارد و اگر در بخشهایی از آن، موارد انتقادی مطرح میشوند، انتقاداتی هستند که به تک تک ما ایران دوستان وارد میباشند.
۲- خود من هم مثل تک تک شما پیرو یک نگرش خاص فکری و طبیتا خواهان یک آلترناتیو برای فردای بعد از سرنگونی رژیم اسلامی میباشم. میتوانستم این مقاله را بر مبنای نگرش فکری خودم تهیه و در معرض دید خوانندگانی که تقریبا با من همفکر میباشند، قرار دهم. اما هدف من این نیست چرا که بر مبنای بررسی دقیقی از توازن قوای ما (طیف سرنگونی طلب) ، رژیم اسلامی و و طرحهای از پیش آماده شده کشورهای غربی برای ایران ، به این نتیجه رسیدهام که این اتحاد عمل باید (تاکید میکنم باید) بیشترین طیف سرنگونی طلب این رژیم را در بر بگیرد. بهمین خاطر متدولوژی، نحوه تجزیه تحلیل، ارائه بحث و ادبیات بکار رفته در این مقاله را بصورتی کاملا بیطرفانه انجام داده ام.
۳- بخوبی به این نکته هم واقفم که تشریح کامل جزئیات یک چنین کار بزرگی در قالب این مقاله مختصر نمیگنجد، اما من سعی خواهم کرد که نکات مهم و کلیدی این طرح پیشنهادی را بصورتی ساده، قابل درک و کاملا بیطرفانه در معرض دید خوانندگان قرار دهم. با امید اینکه این مقاله بدور از هر گونه تنگ نظری، تعصب، خود بزرگ بینی، لجبازی و بر مبنای واقع بینی مورد مطالعه و نقد قرار بگیرد.
۱- تشکیل اتحاد عمل: چرا ما ایرانیان به یک اتحاد عمل فراگیر نیاز داریم؟
توضیح این بخش را با یک مثال ساده آغاز میکنم. اگر ما بخواهیم کالایی تولید کنیم و یا بنایی بسازیم که از کیفیت و کمیت مرغوبی برخوردار باشد، باید به چند سوال مهم با دقت توجه کنیم و برای این سوالات پاسخی منطقی بیابیم. این سوالات عبارتند از: ۱- آیا اصلا ضرورت وجود این کالا یا بنا را در این مقطع زمانی حس میکنیم؟ تولید این کالا یا ساخت این بنا تا چه اندازه میتواند برای ما سودمند باشد و یا تا چه اندازه میتواند بر آورد کننده نیازهای ما باشد؟ ۲- آیا قدرت و توان پرداخت هزینههایی که در این رابطه قرار است مصرف کنیم را بتنهایی داریم یا باید از بانک وام بگیریم یا با دیگران شریک شویم؟ ۳- بر مبنای چه طرح یا نقشهایی اقدام به ساخت یا تولید میکنیم؟ ۴- برای تولید این کالا یا ساخت این بنای فرضی به چه مواد اولیه ایی نیازمندیم؟ و ۵- ابزارهای مورد نیاز کدامند؟ اگر موارد استثنا را کنار بگذریم، میبینیم که جهت تولید هر کالا یا ساخت هر بنایی به بهترین شکل ممکن، ضمن پاسخ گویی به پنج سوال فوق، ما (بعنوان تولید کننده یا سازنده) باید دو نکته مهم واساسی دیگر را هم در نظر بگیریم.
۱- نکته اول اینکه، تک تک سؤالات فوق لازم، ملزوم و مکمل یکدیگرند. یعنی ما نمیتوانیم یکی یا بخشی از سوالات فوق را در این پروسه ساخت یا تولید حذف کنیم و یا اگر اقدام به انجام چنین کاری کنیم، به احتمال زیاد یا میزان بازدهی و سودمندی ما در این پروژه بمقدار زیادی کاهش پیدا خواهد کرد و یا با شکست روبرو خواهیم شد. ۲- نکته دوم اینکه، ما باید قادر باشیم برای سوالات فوق جوابها و دستور العملهایی کاملا علمی، منطقی و منطبق بر واقعیات روز پیدا کنیم. در این مورد، هر چه بیشتر دقت کنیم، شانس موفقیت پروژه خود را افزایش داده ایم، در غیر اینصورت پروژه فرضی ما یا به اتمام نخواهد رسید یا در صورت اتمام از کیفیت و کمیت مرغوبی برخوردار نخواهد بود و در نهایت میتوان گفت که نتیجه کار برآورد کننده نیازها یا پیش بینیهای اولیه ما نخواهد بود.
جهت تفهیم هر چه بیشتر این مطلب میتوانیم نکات فوق را در مثال فرضی “تولید یک کالا یا ساخت یک بنا” به مرحله آزمایش بگذاریم و ببینیم این نکات تا چه اندازه میتوانند کاربرد عملی داشته باشند. فرض کنیم که ما قصد داریم یک بنای ساختمانی بسازیم. ما میتوانیم این پروژه ساختمانی را بدون طراحی، نقشه و محاسبات یک مهندس زبر دست با استفاده از مواد اولیه مرغوب و با بکار گیری مجربترین نیروی کار و ابزارهای موجود بسازیم. یک چنین ساختمانی چون طبق محاسبات علمی ساخته نشده است طبیتا با اولین زلزله ۲ یا ۳ ریشتری فرو خواهد ریخت. همین نکته بخوبی در مورد نبود نیروی کار مجرب، ابزار مناسب و مواد اولیه مرغوب صدق میکند. در نظر نگرفتن هر یک از نکات فوق، باعث خواهد شد که بنای ساخته شده از کیفیت مناسبی برخوردار نباشد. و یا فرض کنیم که قصد داریم ساختمانی بسازیم و پس از اتمام آن را فروخته و سود کلانی بدست آوریم. جهت انجام و اتمام این پروژه هم همه نکات فوق از قبیل سرمایه مالی کافی، یک مهندس زبردست، مواد اولیه مرغوب، نیروی کار مجرب و همچنین ابزار لازم را در اختیار داریم.
با داشتن این امکانات اقدام به شروع ساخت میکنیم و همچنان غرق در تخیلات و رویاهای خود هستیم که با سود بدست آورده از فروش این ساختمان چه کارهایی انجام خواهیم داد. غافل از اینکه چند کیلومتر آنطرف تر شرکت ساختمانی معتبری با صرف هزینه بمراتب کمتری در مقیاس بزرگی به وسعت یک شهرک و با سرعت بیشتری در حال ساختمان سازی میباشد. طبیتا یک چنین پروژه عظیمی موفقیت و سودمندی پروژه کوچک ما را به میزان زیادی کاهش خواهد داد. اما چون ما غرق در رویاها و تخیلات خودمان بودهایم، قادر به ارزیابی واقعیات روز و اتفاقاتی که در محیط اطراف ما در شرف وقوع میباشند، بصورت علمی و منطقی نبوده ایم. بهمین خاطر نتیجه کار آن چیزی که پیش بینی کرده بودیم، نخواهد بود. همین مثال فرضی و نکات فوق را میتوانیم به طرح تشکیل اتحاد عمل خودمان تعمیم دهیم. اگر چه که مثال فرضی فوق در حیطه علوم تجربی و طرح تشکیل اتحاد عمل ما یک بحث نظری و در حیطه علوم انسانی میباشد؛ اما اگر این مورد را با محاسبات دقیق، منطبق بر واقعیت و بدور از هر گونه تنگ نظری، خود بزرگ بینی و یا لجبازی کودکانه انجام دهیم، میتوانیم میزان اشتباه و یا خطای آنرا به مقدار زیادی کاهش دهیم و در نهایت دستاورد مناسبی از آن داشته باشیم. دستاورد مناسبی که میتواند جواب گوی نیازهای حداقلی طیف وسیعی از ما ایرانیان باشد.
هر یک از ما ایرانیان، خواه منفرد باشیم یا تشکیلاتی، فارغ از هر نگرش فکری که داشته باشیم، یک هدف را دنبال میکنیم و آن اینکه رژیم اسلامی را سرنگونی کنیم و بجای آن سیستم حکومتی مورد نظر خودمان را جایگزین کنیم. این نکته مطابقت دارد با سوال اول مثال فرضی که در بخش بالا مطرح کردم (۱- آیا اصلا ضرورت وجود این کالا یا بنا رادر این مقطع زمانی حس میکنیم؟ تولید این کالا یا ساخت این بنا تا چه اندازه میتواند برای ما سودمند باشد و یا تا چه اندازه میتواند بر آورد کننده نیازهای ما باشد؟). دوّمین سوالی که ما با آن روبرو هستیم این است: آیا ما (بصورت منفرد یا تشکیلاتی با هر نگرش فکری) توانایی رسیدن به این هدف را بتنهایی و فقط با اتکا به نیروی خودمان داریم یا خیر؟ با توجه به تجربه ۳۳ سال گذشته، بعید میدانم فرد یا تشکیلاتی به این سوال پاسخ مثبت بدهد، چرا که اگر چنین چیزی صحت داشت این فرد یا تشکیلات نامبرده رژیم اسلامی را تابحال سرنگون کرده و آلترناتیوهای خود را جایگزین کرده بودند. اگر واقعبینانه، منطقی و بصورت علمی سوال فوق را ارزیابی کنیم، میبینیم که جواب سوال فوق منفی میباشد.
چون بتنهایی قادر به انجام اینکار نیستیم، دو حالت بیشتر پیش رو نداریم. حالت اول اینکه میتوانیم انجام این پروژه (رسیدن به هدف) را بصورت یک بحث نظری در ذهن و یا آرشیو تشکیلاتی خودمان دنبال کنیم. حالت دوم اینکه میتوانیم با مشارکت دیگران و با نیروی کیفی و کمی قویتری در جهت دستیابی به هدفمان حرکت کنیم. و چون قرار است که از مشارکت و همکاری دیگران در این مسیر استفاده کنیم، به اجبار و الزاماً باید بصورت موقتی از اهداف دراز مدت خود چشم پوشی کنیم و سطح خواستهها و توقعات خودمان را بصورتی برابر و یکسان با دیگر شرکا تقلیل دهیم؛ در غیر اینصورت کسی حاضر به همکاری با ما نخواهد بود. این نکته دقیقا مطابقت دارد با سوال دوم مثال فرضی که در بخش بالا مطرح کردم. ( ۲- آیا قدرت و توان پرداخت هزینههایی که در این رابطه قرار است مصرف کنیم را بتنهایی داریم یا باید از بانک وام بگیریم یا با دیگران شریک شویم؟ ). نکته بعدی که با آن روبرو هستیم این است که بر مبنای چه برنامه و طرحئ میخواهیم و میتوانیم این کار را انجام دهیم. با توجه به پراکندگی موجود در صحنه سیاسی کشور، با در نظر گرفتن خصوصیات فرهنگی ما ایرانیان و با درک این نیاز مبرم که برای انجام اینکار بزرگ ما باید بتوانیم بیشترین طیف سرنگونی طلب با نگرشهای فکری مختلف را در یک مجموعه جمع آوری کنیم، بهترین طرح، تشکیل یک اتحاد عمل میباشد.
اتحاد عمل به این معنی که مجموعه ایی از افراد مستقل، منفرد و تشکیلاتی با حفظ مواضع فکری و اهداف دراز مدت خود بر اساس چند خواسته پایه ایی، کلیدی و غیر قابل تغییر به توافق نظری و عملی رسیده و در راستای رسیدن به یک هدف مشترک به مسیر مبارزاتی خود ادامه میدهند. این نکته با سوال سوم مثال فرضی ما مطابقت دارد. (۳- بر مبنای چه طرح یا نقشهای اقدام به ساخت یا تولید میکنیم؟ ). در این مقطع ما با دو نکته مهم روبرو هستیم. اول اینکه جهت رسیدن به هدف به کمک و همیاری دیگران نیاز داریم. دوم اینکه جهت شروع این کار مشترک باید نکات پایه ایی و کلیدی را در نظر بگیریم که هم با پرنسیبهای فکری و اعتقادی ما سازگاری داشته باشند و هم با پرنسیبهای فکری و اعتقادی دیگر شرکایی که قرار است در این اتحاد عمل شرکت کنند. ضمن اینکه این نکات کلیدی باید بتوانند طیف وسیعی از ایرانیان سرنگونی طلب را بخود جذب کنند. بهمین خاطر باید مهمترین، اساسیترین و در عین حال کم بحثترین خواستهها را در نظر بگیریم. خواستههایی که بعد از ۳۳ سال تجربه تلخ رژیم اسلامی، بصورت کامل برای تک تک شرکت کنندگان این اتحاد عمل به اثبات رسیده اند و نیازی به تجزیه تحلیل مجدد و اتلاف وقت و انرژی و یا بحثهای ماراتونی نداشته باشند.(سوال چهارم مثال فرضی: ۴- برای تولید این کالا یا ساخت این بنای فرضی به چه مواد اولیه ایی نیازمندیم؟). و اما ابزارهای اجرا یی این طرح چه کسانی میباشند؟ هر فرد منفرد یا تشکیلاتی که به این نکات مشترک پایه ایی و کلیدی التزام نظری و عملی داشته باشد، ابزارهای اجرا کننده و یا ضامن اجرائی این طرح محسوب میشود. (سوال پنجم مثال فرضی: ۵- ابزارهای مورد نیاز کدامند؟). ادامه دارد…
مهران سیرانی ۰۱.۰۱.۲۰۱۲