مهندس حسین شاه اویسی
ز خود رمیده چه داند ، نوای من ز کجاست
جهان او دگر است و جهان من دگر ست
( اقبال )
آنچه در این نوشتار بسیار مجمل می آید ، واقعیت های مستند تاریخی است ، تلاشی است در برابر اندیشه هایی که در درون خویشتن خویش دربدرمانده ، هم آوا با بنیادهای آمریکایی ساخته ، به جان تار و پود هستی ماندگار این سرزمین افتاده و می گویند : « ” ایران ” تنها یک واژه است که از روزگار پهلوی به این سرزمین تحمیل شده ؟! و یا ” فارس ها ” سرزمین های دیگر ملتهای ستمدیده را اشغال کرده اند ؟! پس کردها ، بلوچها ، عربها باید جدا شوند ؟!»
دراینکه تبعیض قومی ، جنسیتی و بی عدالتی و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی وجود دارد حرفی نیست ولی راه حل منطقی هم جداخواهی نیست . به باور من راه انتخابی اینان برای رفع این تبعیض ها به ترکستان است گریز بد امان بیگانه است و در راستای رضایت استعمار و برانگیختن ستیز قومی و به کژراهه کشاندن جنبش مدنی و مردم سالاری خواهی ایران ، به شور زار جنگ قومیت هاست .، تا شاید از آب گل آلوده ماهی باب میل استعمار را صید کنند ولی بهتر است بدانند با همه نامرادیها و سختیها و تبعیض های موجود ، دیری است در کوچه های باور مردم درها بر روی هرزه گردان وابسته ازهر قماش بسته است .
در آشفته بازار امروز جهان که جمعی ناآگاه ، جمعی مغرض ، جمعی بی تفاوت ، جمعی بد ستور ، جمعی خشک سر و جمعی… از کنار واقعیت های گذشته خود می گذرند ، باید به اندیشه ورزان گرایش های مختلف هشدار داد که به خود آیند و در کشاکش تلاش ملت برای مردم سالاری ، در راستای منافع بیگانه جبهه های دروغین و سنگرهای پوشالی برپاندارند که ایرانیان از همه اقوام از کنار این مواضع ساده عبورنمی کنند ، از این رو ، برآنم دست کم به نوبه خود به عنوان یک ایرانی کرد به گذشته خود مراجعه کرده ، بگویم از کجا آمده ام و نیاکانم کیانند تا سربلند بیان کنم برخلاف یاوه سرایان دستوری به راستی ایران پیش از هر قومی ، سرای کردان بوده و هست . جمله ای است مشهور از ملامصطفی بارزانی بزرگ مرد میدان های نبرد غیر کلاسیک که ” هر کجا کرد هست ، آنجا ایران است .”
آنانکه کرد را متهم به جدایی خواهی می کنند و یا چنین هذیانی در سر دارند باید نخست در ایرانی بودن خود شک کنند و بر تاریخ چند هزار ساله خود خط بطلان بکشند وهم میهنان ایرانی به ویژه اقوام ایرانی بهتر است پیش از هر چیز مطالعه خود را نسبت به خود و چگونگی تشکیل ایران و ایرانیان ژرفتر کنند و تکلیف خود را با مدعیان دروغین تازه از راه رسیده به دور از غرض ورزی ها وتاثیر پذیری از بیگانه مغرض روشن کنند ، چرا که در ایران در صورت وجود جامعه پلورال گرایش های ایران گریزی از سوی کردها وجود نداشته و هیچگونه زمینه ای نخواهد داشت.
شوربختانه ، کردان را در ترکیه ترک کوهی می خوانند و در عراق کردان طی سالیان مبارزه ، پس از سقوط بعث سرانجام موجودیتشان به عنوان بخشی از کشور تازه تاسیس عراق رسمیت یافت ولی در ایران ، کردان همواره ، ایرانی و به راستی صاحبخانه بوده و هستند و چه جانفشانی هایی در راه استقلال و ماندگاری ایران نکرده اند .
اما چگونه ؟
در این جستار مجمل ، آثار بزرگان تاریخ را می خوانیم و به صدای رخدادهای تاریخ که از لابلای سنگ ها و سنگ نبشته های سده ها ، پژواک آوایش هنوز گوش جانهای جستجوگران این وادی را می نوازد که گوش فرا دهیم . داستان بزرگی ، شرف و زمزمه یگانگی ملی کارنامه پرغرور کردان در دفاع از سرزمین نیاکان خود است ، این مجمل، زمزمه تاریخی ایران و چگونگی همبستگی ایرانیان است . دل آراماز یاوه بیگانگان پرستان ، به قضاوت تاریخ بنشتیم که یادآوری آن ، امید را در همه ایرانیان زنده نگه می دارد تا پی نبریم که کجای جهان ایستاده ایم تا ندانیم نیاکان ما چه کسانی بودند ت ندانیم در کجای مختصات نظام سلطه ایستاده ایم شایسته ی ستم ها و سرشکستگی ها و دو دستگی ها هستیم.
در دوره های پیش از تاریخ ، کرد و کردستان در سرزمین گسترده ای که سرانجام به امپراتوری ماد نامبردار شد و سده ها بعد ، بخش هایی از آن سرزمین به نام کردستان مشهور گردید سرانجام طوایفی از کردان در دامنه های پر رمز و راز زاگرس سکنا گرفتند .
از آثار به جای مانده از دوره باستان در می یابیم از قوم هایی که در شمال و دامنه های خاوری و باختری رشته کوه های زاگرس و سرزمین های خاوری و باختری دریاچه چیچست ( ارومیه ) همان سرزمین آتروپاتکان زندگی می کردند . امپراتوری بزرگ ماد تشکیل شد . قوم ماد متشکل از چندین طایفه بود که دیاکو نخستین فرمانروای کرد آنها را متحد کرد و دولت ماد را روی کار آورد . این نخستین دولت آریایی است که در سال ۷۰۸ پیش از میلاد بنیان یافت . و ۱۵۰ سال دوام کرد . (۱۷) این مردمان برای ثبت رخدادها و آثار خود از خطی تصویری به نام ماسی سورات که توسط سورات که از کردهای آن منطقه بود اختراع گردیده بود استفاده می شد که بعدها به خط میخی تغییر شکل یافت و ابتدا مادها و سپس با کامل تر کردن آن هخامنشیان آن را به کار می بردند .
دو تا سه هزار سال پیش از زایش مسیح ( ع ) پارس ها از شمال باختری و شمال خاوری دریای مازندران و هزاران سال پیش از آنها قوم هایی دیگر از همان راهها آمده و در این ناحیه ها سکنا گزیدند . در این دوره مادها و پارس ها به جنوب ایران کوچ کردن و در پارس و استخر کنونی دولتی تشکیل دادند زیر نفوذ حکومت مرکزی ماد و زبانشان ابتدا کردی مادی و رفته رفته تغییر یافت که ریشه ی زبان پارسی باستان شد .
” مادها به هنگام کوچ کردن های خود از بخارا و سمرقند گذشته و روبه جنوب ره گشودند و پس از رسیدن به پارس در آن سکونت اختیار کردند . ” (۱)
پارتها نیز از همین راه به خراسان کوچ کردند و از دیگر سوی گروههای بزرگ دیگری از همان قوم ماد همراه پارس ها از نواحی مینسک و مسکو و بخش های خاوری آن تا شمال دریای مازندران از راه قفقاز در باختر و شمال باختری ایران ساکن شده اند .
دیرینه ترین مادها کاردوها هستند که دو هزار سال پیشتر و در دامنه های زاگرس و میان رودان و جنوب خاوری آسیای صغیر سکونت پیدا کرده بودند . با گذشت زمان گروه های دیگری آمدند و به آنان ملحق شده در اثر آمیز گاری و ازدواج ، قوم بزرگ کاردو را در آن سرزمین تشکیل دادند . گروه های دیگری از ماد پس از آنها به سوی خراسان و جنوب بلخ کوچ کردند . مادها افزون بر زاگرس و میان رودان و آسیای صغیر ، همراه پارس ها در سرزمین جدید به هر سو رفته و در سراسر ایران نیز مستقر شده اند .
از اغاز تشکیل دولتهای ایرانی چه مادها ، چه هخامنشیان و سپس اشکانیان و ساسانیان برای همیشه در سراسر تاریخ و بعد از اسلام هم ، کردان را به خاطر جنگجویی و سوار کار بودن همراه لشکرکشی های شاهان هر زمان ، ازسویی به سویی دیگر برای دفاع از مرزها گسیل نموده و در محل های تازه مقیم می گشتند .
پژوهشگران آلمانی مهاجرت بسیاری از طوایف را از پارس به سرزمین ماد چنین نوشته اند :
در قرن پنجم پیش از میلاد به علت لشکرکشی های شاهان هخامنشی به آسیای باختری ، بسیاری از طوایف صحرا نشین جنگجو از پارس و خاور ایران به بخش های باختری کوچانده شده اند .و این نقل و انتقال در تمام ادوار ایران باستان ادامه داشته است . از آن جمله از قوم بزرگ سیرتی ، نخستین طایفه ای که به سوی باختر انتقال داده شدند ، قبایلی بودند به نام آزاکارتیا که نخست در خاور فارس سکنا داشتند که توسط ” هوخشتره ” ( سیاکسار) پادشاه ماد در دوره ی سلطنت آشوربه سرزمین ماد گسیل شدند که ” هوخشتره ” به یاری آنان دولت آشور را منقرض کرد و نینوا را تصرف نمود . همین قوم آزاکاریتا در دوره ی کورش بزرگ در سده های پنجم و ششم پیش از میلاد به نواحی مرتفع یعنی اربیل قدیم کوچ کردند .
داریوش بعضی از سران قوم آزاکارتیا را به پایتخت خود آورد که در نقش های سنگ برجسته بیستون قیافه و هیکل امیر آن قوم با لباس و هیات کردهای امروزی دیده می شود .
ـ پراکندگی کردان در گستره ایران :
مهاجرت اقوام ایرانی کرد از خاور به باختر تدریجی بوده و این اقوام پس از مدتی جدایی از یکدیگر باز در
کوهستان های زاگرس و سواحل دجله به هم رسیده اند و چون در نژاد و اخلاق و آداب ایرانی متحد بودند آمیزش و اختلاط آنها با یکدیگر به سهولت انجام پذیرفت و رفته رفته کلمه ” کردو ” که نام نخستین طایفه مهاجر ایرانی یا نام کوهستان های باختر بود به تمامی قبایل ساکن آنجا اطلاق شد . (۲)
در فارس که گاهواره ساسانیان است از روزگاران کهن ، تیره های گوناگون آریایی نژاد می زیسته اند که کردها هم یکی از آنان بوده اند . استرابون جغرافی نگار نامدار یونان باستان از ۵ گروه از مردم پارس نام می برد و می گوید : ” گروه های گوناگون که در پارس می زیستند ” پاتیشخوار ” ، “هخامنشی ها “، ” مجوس ها “، “کورتی ها” و ” مردها ” می باشند که سه گروه آخری ماد و کرد هستند . ” (۳)
” در زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس به نام کرد برمی خوریم . در دوره ساسانیان شمار زیادی کردها در نواحی مرکزی ایران می زیسته اند و طایفه های دیگر از کردان در اطراف دریاچه نیریز تا کرمان و از آنجا تا اطراف بوشهر هم بوده اند . منابع تاریخی از آن جمله سعید نفیسی به ما می گوید که ساسانیان اصلاً کرد بوده اند . (۴)
بر خلاف ملت ایران استعمار در یک صد سال اخیر همواره کوشیده است به ترفند و دسیسه های ظاهر فریب ، کردان را جدا از دیگر ایرانیان بنمایاند یا وادارد ، در حالی که کردان مردمی جدا از مادها و پارس ها نبوده و نیستند و جایگاهشان سراسر ایران است . (۵)
امروز نیز کردها که در جاهای دنیا پراکنده اند هر جا که باشند مردمی ایرانی اند با منشی به مثابه درفش کاوه در اهتزاز خواه درروزی لبنان ، خواه کردهای گولان در سوریه و خواه در عراق ، خواه ترکیه و روسیه و حتا در افغانستان ، پاکستان ، هندوستان . در لوک از دهستانهای فعلی افغانستان ، کردها سکونت داشته اند و در کتاب کردان گوران آمده است در دوران باستان و بعد از اسلام در خاور ایران ، افغانستان ، سیستان و خراسان قبایل بسیاری از کردها بوده اند . (۶)
مردم ایران از هر قوم و تیره در تمامی تاریخ در برابر هر دشمن خارجی با همدستی و یگانگی یکدیگر از مرز و بوم خود دفاع کرده اند . به ویژه قوم ماد یا کردان که بیش از دیگر اقوام ایرانی در معرض هجوم و موقعیت دفاع قرار می گرفته اند . به همین علت است که کردان و تاریخ نویسان کرد ؛ نقش خود را در دفاع از میهن در آیینه گزارشهای حماسی شاهنامه فردوسی می بینند و جنگ های پادشاهان و پهلوانان شاهنامه را جنگ های کردان با انیران و اهریمنان می خوانند و می نویسند : پیشدادیان کرد بودند ، کیانیان کرد بودند ، کاوه آهنگر که بر ضحاک شورید کرد بود ، خاندان سام و زال و رستم ، کرد بودند که از غرب با ایل و تیره خود برای پاسداری از مرزهای شرقی کشور گسیل شده اند و خاندان میلاد و خاندان گیو و گودرز نیز همینطور .
به نوشته تمام محققان و مورخان ، کردان در دوره هر یک از چهار سلسله در ارتش های ایران دلیرترین جنگاوران و سربازان را تشکیل می داده اند .
حکیم اله توحدی ( اوغازی ) می نویسد به شهادت تاریخ کردها از قدیمی ترین آریایی هایی هستند که در سرزمین آسیا اسکان یافته و نام مقدس ایران را که به معنای پرستشگاه است بر آن سرزمین نهادند و نخستین حکومت منظم جهان آن روز را تحت عنوان ماد تشکیل دادند و با دولت مقتدر و متجاوز آن روزگار به مقابله برخاسته و از حریم ایران دفاع کرده اند و در تمام این فداکاریها و مبارزه ها همواره یک هدف را دنبال می کرده اند و آن حفظ استقلال ایران بوده است . (۷)
اگر در دو قرن اخیر بخش بزرگی از مناطق کردنشین که قسمتهایی از خاک ایران بوده و هست به سبب بی کفایتی سلاطین و زمامداران وقت به وسیله استعمارگران شرق و غرب پاره پاره شده ، در عوض مهر و دلبستگی کردان به ایران از یادها نرفته است. جدا ماندن سرزمین های کرد از مام وطن دلیل آن نیست که کردان در آن نواحی ایرانی بودن خود را فراموش کنند ، بلکه همه آنها در هر کجا که هستند با عمال و دست نشاندگان استعمارگران در نبردند در عراق و ترکیه … رشادت ها و قهرمانی های فرزندان کرد در تاریخ ما به افتخار است” دست های بریده قهرمانانی چون سارو بیره در جنگ چالدران که دست چپش بر پیکرش آویزان بود و همچنان با دشمن می جنگید و امیر خان برادوست ( له پ زرین ) در آذربایجان و یا قلب شکافته شده جه جوغان در خراسان همه و همه نمونه هایی است بر جانبازی دلاوران کرد در راه استقلال ایران است .” (۸)
از قول گزنفون درباره کردان ساکن زاگرس در ارتش هخامنشیان که با لشکریان در حال عقب نشینی یونان جنگ و ستیز می کردند بسیار سخن رفته است . از زبان فردوسی و استرابون جغرافی دان یونان باستان و اراتسن دبیر اسکندر و همچنین از زبان مارکوارت خاورشناس آلمانی درباره بسیاری طوایف مختلف آریایی نژاد اقلیم فارس که کردان بخش عظیمی از آن بودند و لشکریان کرد جنگجوی مقیم پارس سید محمد باقر نجفی در مقدمه ای بر ترجمه کتاب کردان گوران می نویسد که :
تنها محدوده ای در غرب ایران محل سکونت کردان نیست بلکه همه جای ایران را سرای کردان می داند. استخری جغرافی دان بنام در ۳۴۰ هجری نوشته است :
کردان فارس در سرزمین فارس بیش از صد طایفه هستند و من سی و اند طایفه را از جمله خسروی شاهکانیه ، استا مهریه ، آذرکانیه ، بنداد مهریه ، رامانیه ، مهرکیه ، شاهدیه و … نام می برم که همه نامها برخاسته از هویت فرهنگی ایران است . (۹)
یا دکتر جواد صفی نژاد استاد جامعه شناسی عشایری می نوسید :
” کردان فارس” نامی است که جغرافی نویسان دوران اسلامی به عشایر فارس داده اند . یا در ۳۷۵ هجری در « احسن التقاسیم فی معرفته الاقالیم » نوشته سی وسه ایل کرد در فارسند که هر یک پانصد خانوار هستند . (۱۰)
ابن خلکان در کتاب « وفیات الاعیان » در قرن دوم هجری در خراسان خبر می دهد که ” ابوالقاسم خراسانی از زمره کردان و از میان کردان خراسان قیام کرده است . ” (۱۱)
ملک الشعرای بهار شاعر و نویسنده اندیشمند نام آشنا در تعریف « بسام کرد » در دربار یعقوب لیث می نویسد که او نخستین شاعر کرد و دومین یا سومین فارسی سرای ایران است که به فارسی شعر سروده است . (۱۲)
و یا باستانی پاریزی به نقل از کتاب طبری « الرسل و الملوک » می نویسد در دوره یعقوب لیث ، رئیس عشایر فارس احمد بن لیث کردی بود . (۱۳)
رشید یاسمی در ذیل « دیلمیان و اکراد » می نویسد در سال ۳۸۰ هجری فولاد بن منذر با جماعتی فراوان از سواران و دلاوران کرد از شیراز برخاست . صمصام الدوله امیر دیلمی از بیم جان شیراز را ترک و به فخرالدوله پناه برد . و کردان سیراف و مهتر آنان به نام راشدی ، والی خلیفه را طی جنگی شکست داده و او را به اسیری به حضور یعقوب بردند . (۱۴)
شاه عباس اول چهل هزار خانواده از ایل چشمیگزک را که چند سالی در ورامین سکونت داشتند به خراسان کوچاند ، بخشی از آنها در چناران سکونت گزیدند به کیوانلو و دسته هایی که در قوچان و شیروان اسکان یافتند به زعفرانلو مشهور شدند و دسته سوم به عنوان شادلو حوالی بجنورد را برای سکونت اختیار کردند . (۱۵)
امیر شرف خان بد لیسی مناطق زندگی کردان را در کنار دریای هرمز ، خلیج فارس تا سواحل دریای هند و از آنجا به ولایت ملاطیه و سپس ولایات فارس و نواحی مرکزی ایران و آذربایجان ، ارمن صغرا و ارمن کبرا و طرف جنوب آن موصل و دیار بکر نوشته است . (۱۶)
و از قول ابن بلخی پروفسور لمتون در تاریخ ایلات ایران می نویسد : کردان زبدگان لشکر ساسانی بودند .
احمد کسروی می نویسد : پیش از صفوی هیچ شاعر ترک گویی در آذربایجان پیدا نشد چون زبان فارسی در آنجا زبان نوشتار و گفتار بود و همگی مردم هر آن که ماد و آریایی تبار بودند به زبان پهلوی آذری گفتگو می کردند که همانند لری و کردی بود . (۱۸) در تاریخ عالم آرای عباسی می خوانیم که ایرانیان قدیم لفظ دیلم را بر کردان تبرستان اطلاق می کردند . (۱۹)
ابوریحان بیرونی می نویسد که طاهریان ، صفاریان و سامانیان از نوادگان بهرام چوبینه هستند که محققین کرد او را کرد می دانند . همینطور ایوبیان که سر سلسله آنها صلاح الدین ایوبی که در سیاست و شجاعت و کاردانی قهرمان دوران و در جنگهای صلیبی افتخارات و پیروزیهای بزرگی برای جهان اسلام به دست آورد نیز از کردان بود .
دکتر عزیز ژیان می نویسد : دو دولت مقتدر صفوی و عثمانی قریب ۳۰۰ سال گاه و بی گاه با هم در جنگ بودند . کردها نژاد مشترک ایرانی ها همواره متحد ایرانیان بوده اند. (۲۰)
و یا علی اصغر شمیم می نویسد : شاه عباس مرزهای باختری ایران را به رود دجله رساند و به مرزهای طبیعی خود رسید و تمامی نواحی کردنشین در داخل حدود کشور قرارگرفت و اقوام کرد همه وقت و همه جا از حقوق خود و مرزهای ایران دفاع کردند . (۲۱) و یا تیمورخان حاکم اردلان با این که سلطان مراد عثمانی به او عنوان پاشایی داده بود ولی هرگزاز پشتیبانی به شاه اسماعیل دست بر نداشت . (۲۲)
آنچه تقدیم شد بخش هایی بسیار مجمل از تاریخ مستند ایران بود و نقش جانبازی ها و فداکاری های کردان در ازای تاریخ این مرز و بوم در دفاع از استقلال مرزهای ایران زمین . آنانکه تاریخ نمی خوانند مجبور به تکرار آن هستند ولی ملت ایران کردان را از خود و کردان خود را از ملت بزرگ ایران می دانند . آنانکه جدا طلبی کردان را زمزمه می کنند باید در ایرانی بودن آنها شک کرد که یا نادانند یا مغرض و یا مامور .
نوشتارم را با جمله ای از نویسنده ی فرانسوی کنت دوگو بینو در کتاب تاملی درباره ایران به قلم سید جواد طباطبایی به پایان می برم :
« ایران ، ایران خواهد ماند و نخواهد مرد . ایران در نظر من چونان سنگ خارایی است که موج های دریا آن را به ژرفا رانده اند . انقلاب های جوی آن را به خشکی انداخته اند . رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است ، تیزی های آن را گرفته و خراش های بسیاری بر آن وارد آورده ، ولی “سنگ خارا” که پیوسته همان است که بود .اینک در اواسط دره ای بایر آرمیده است ، زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد ، آن سنگ خارا گردش را از سر خواهد گرفت .
« پاینده ایران بژی کرد »
شاد و پیروز باشید
حسین شاه اویسی