esmail nooriala 01

مدل ترکیه و آیندهء ایران

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

esmail nooriala 01

esmail nooriala_01اسماعیل نوری علا

با آغاز جریانی که به سرعت از طرف سیاست گزاران غربی «بهار عربی» نام گرفته و برخی تصور می کنند که، همچون سیبی زرین، به دامن اصلاح طلبان وطنی خودمان افتاده است، از در و دیوار این ندا برخاسته است که بهترین فرمول برای آیندهء «جوامع اسلامی» مدلی است که هم اکنون بر جامعهء ترکیه حکومت می کند و نمونهء به بیراهه رفته اش نیز در ایران وجود دارد.

با آغاز جریانی که به سرعت از طرف سیاست گزاران غربی «بهار عربی» نام گرفته و برخی تصور می کنند که، همچون سیبی زرین، به دامن اصلاح طلبان وطنی خودمان افتاده است، از در و دیوار این ندا برخاسته است که بهترین فرمول برای آیندهء «جوامع اسلامی» مدلی است که هم اکنون بر جامعهء ترکیه حکومت می کند و نمونهء به بیراهه رفته اش نیز در ایران وجود دارد.

نامه نگاری های آقای دکتر ابراهیم یزدی(1)، و سخن پراکنی های اعضاء به خارج آمدهء تشکیلات «ملی ـ مذهبی ها»(2) و «نهضت آزادی چی ها» نیز نشان از آن دارد که این گروه از اسلامیست های وطنی به این نتیجه رسیده اند که «بهار عربی» و حرکت آن به سوی «مدل ترکیه» بهترین فرصت را برای آنان فراهم آورده است تا تشابهات حکومت مورد نظر خود برای ایران را با حکومت ترکیه نشان داده و به خویشتن اینگونه وعده دهند که قطار کل جوامع اسلامی، و از جمله ایران، حرکت خود را بر روی ریل «مدل ترکیه» آغاز کرده است و می توان امیدوار بود که آقایان آیت الله ها و فقهای اعلام ایرانی نیز بزودی جایگاه خود را تحویل اصلاح طلبان داده و این امکان را فراهم آورند که این دستهء اخیر بتوانند اقتباس ایرانی خود از مدل ترکیه را پیاده نموده و غائلهء سیاسی کشور را بخوبی و خوشی به پایان رسانند.

اما این احتجاجات نظری و کوشش های عملی از جانب اسلامیست های جمع شده در زیر شعار «حکومت اسلام رحمانی» (لابد به معنای اقتباس ایرانی مدل ترکیه) بر چند مفهوم استوارند که بدون شکافتن و بررسی دقیق آنها نه می توان به درستی دریافت که کل ماجرا چیست، چه خوابی برای ایران آینده دیده شده، و نه تخمین زد که احتمال تحقق این خواب در واقعیت تا چه حد است. بنظر من، این مفاهیم را می توان در چهار پرسش زیر دسته بندی کرد:

الف ـ مدل ترکیه چیست؟

ب ـ نسبت بهار عربی با مدل ترکیه چگونه تبیین می شود؟

پ ـ نسبت انقلاب اسلامی ایران با مدل ترکیه چیست؟

ت ـ احتمال پیاده کردن مدل ترکیه در ایران به چه میزان است؟

مدل ترکیه

حکومت ترکیه یک حکومت «لائیک» است. شباهت ها و تفاوت های حکومت «لائیک» با حکومت «سکولار» را می توان به این تعریف تقلیل داد که «هر دو نوع حکومت خواستار جدائی نهادهای دینی از حکومت اند اما حکومت سکولار در کار نهادهای دینی دخالت نمی کند، حال آنکه حکومت لائیک محدودیت هائی را برای فعالیت های نهادهای دینی ایجاد می نماید».

تا پیدایش جنبش قانونمداری در ترکیه به رهبری کمال آتاتورک، حکومت این کشور، با نام «امپراتوری عثمانی»، یک حکومت مذهبی محسوب می شد که خلیفه / سلطان عثمانی رهبری نهادهای حکومتی و دینی را یکجا بر عهده داشت. آتاتورک این رابطه را کنار گذاشت و نهاد حکومت را از نهادهای مذهبی جدا کرد و قانون اساسی ترکیه را بر مبنای مفاهیم لائیک پایه گذاری کرد. در نتیجه، در عین حالی که نهاد حکومت (قانون اساسی و دولت) از نهادهای مذهبی (مدرسه و مسجد و حوزهء علمیه) جدا بود اما نهاد حکومت در کار نهاد مذهب دخالت کنترل کننده داشت و دینکاران ترکیه جزئی از دیوانسالاری حکومتی محسوب شده و زیر نظر آن کار می کردند و از دولت حقوق دریافت می داشتند. برای برقراری چنین رابطه ای کار آتاتورک ساده بود چرا که در عالم تسنن از عهد سلجوقی ببعد دینکاران همواره بخشی از دیوانسالاری حکومت محسوب می شدند.(3)

اما، پس از مرگ آتاتورک در آستانهء جنگ دوم جهانی، و در طی هفتاد سال گذشته، رفته رفته در ساختار سیاسی ترکیه تغییراتی حاصل شده است که می توان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد:

1. پیدایش امکان تشکیل احزاب مذهبی و شرکت دادن آنها در امر انتخابات برای دستیابی به حکومت؛ به شرط پای بندی آنها به قانون اساسی ترکیه

2. کاسته شدن از شدت دخالت حکومت در امر کنترل تظاهرات مذهبی (همچون آزاد شدن استفاده از حجاب در اماکنی نظیر دانشگاه ها)

3. دخالت مستقیم تشکلات مذهبی / خانقاهی در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و رسانه ای

4. ایجاد نهادهای مستقل آموزشی مذهبی

بدینسان، گوهر تحولات ترکیه تا کنون را می توان «حرکت از یک حکومت لائیک و رسیدن به یک حکومت سکولار» دانست. اما نمی توان نادیده گرفت که تحولات این کشور در این حد از کار بسنده نکرده و، بخصوص پس از تصرف ماشین حکومت از طریق انتخابات بوسیلهء حزب اسلامی «عدالت و توسعه»، کوشش هائی برای ایجاد تغییرات وسیع در قانون اساسی این کشور نیز آغاز شده است. اگرچه هنوز گستره و عمق این تغییرتپات کاملاً مشخص نشده اما این امکان هم وجود دارد که آنها بتوانند حکومت لائیک / سکولار فعلی را به حکومتی مذهبی متحول کنند. همین که رهبران ترکیه به رهبران جنبش های بهار عربی توصیه می کنند که راه «سکولاریسم ترکیه» را دنبال کنند خود نشان از وقوف آنان نسبت به این تحول ساختار سیاسی از لائیسیسم به سوی سکولاریسم است.(4)

در عین حال، و جدا از تحولات درونی جامعهء سیاسی ترکیه، دو نکته را نمی توان از نظر دور داشت. نخست اینکه، بر اساس مقتضیات اجتماعی و قوانین علوم اجتماعی، در جوامع دیکتاتوری (که تصمیمات حکومتی با زور سرنیزه بخورد مردم داده می شود) جامعه هرگز در حالتی متعادل به سر نمی برد و همواره تمایل غالب در جامعه در راستای برانداختن خواست های تحمیلی و برقراری خواست های متضاد آنها است. این تمایل را معمولاً زیر عنوان «آزادیخواهی» جمع بندی می کنند بی آنکه در این عنوان بندی مسئلهء ماهیت «آزادی» روشن باشد. به عبارت دیگر، این ماهیت را «نوع ِ تحمیل» وارد شده بر جامعه از جانب حکومت مشخص می کند. مثلاً، اگر حکومت «بی حجابی» را تحمیل کند، بخشی از جامعه «حجاب داری» را جزئی از «شعارهای آزادیخواهانه» ی خود در می آورد و، بالعکس

قرن بیستم، در جوامع اسلامی، قرن سلطهء حکومت های لائیک و سکولار سرکوبگر و استبدادی بوده است و در آغاز قزن بیست و یکم نیز قیام مردم مسلمان بر ضد آنهاف طبعاً، ماهیتی ضد سکولار و لائیک یافته و منجر به قدرت گرفتن جنبش ها، گروه ها و احزاب اسلامی شده است. در واقع، از آنجا که نه لائیسیسم و نه سکولاریسم می توانستند بدون تحمیل و سرکوب بر جامعهء سنتی چیره شوند، حاصل کارشان نیز افزایش نارضایتی عمومی در سطح اینگونه جوامع بوده است. «بهار عربی» در ماهیت خود، و قبل از هر چیز، نشانگر وجود چنین نارضایتی و تمایلی در جوامع دارای اکثریت مسلمان است.

نکتهء دوم هم آن است که، از سه دهه پیش تا کنون، بالا گرفتن موج بنیادگرائی و تروریسم مذهبی در خاورمیانه موجب آن شده که سیاست گزاران غربی به این نتیجه برسند که دیگر نمی توان با سرکوب و تحمیل و ایجاد نارضایتی های وسیع، جوامع اسلامی را با ارزش های جهان مدرن آشتی داد و لازم است که نیروهای مذهبی دیگرباره، اما بصورتی کنترل شده، در ساحت سیاسی این جوامع صاحب نقش شوند و با در گیر شدن در مسائل روزمره از بنیادگرائی فاصله بگیرند. بعبارت دیگر، اکنون وجود حد بالائی از «رضایت»، چه واقعی و چه خیالی، در میان توده های این جوامع همچون معیاری برای تشخیص میزان توانائی آنها در پیوستن به «جهان آزاد» محسوب می شود.

ترکیهء پس از جنگ جهانی دوم همواره هم پیمان امریکا و خواستار پیوستن به اروپا بوده است و لذا باید نشان دهد که توده های ترکیه بصورتی روزافزون احساس رضایت می کنند. اسلامی های ترکیه دقیقاً سوار بر نارضایتی مردم از تحمیل های لائیک ها، و تکیه داده بر این تمایل غربی ها به میدان دادن به مذهبی ها، توانسه اند نقش کنونی خود را در سیاست ترکیه و خاورمیانه بازی کنند. پس می توان «مدل ترکیه» را دارای این مشخصات دانست:

– کوشش برای ایجاد رضایت در توده های سنتی ـ مذهبی

– کوشش برای میدان دادن به ارزش های مذهبی و خودداری از تحمیل ارزش های مدرن غربی

– کوشش برای برساختن یک قرائت امروزی از اسلام که با ارزش های فوق در تضاد نباشد

– و محدود ساختن دست عوامل مدرن و لائیک جامعه.

نسبت بهار عربی با مدل ترکیه

تمام کشورهای در گیر در «بهار عربی» (تونس، مصر، لیبی، سوریه، و…) در سراسر قرن بیستم کم و بیش، و به شرح زیر، شرایطی شبیه ترکیه را آزموده اند و، در نتیجه، می توانند «مدل ترکیه» را سرمشق خود قرار دهند:

الف ـ حکومت هایشان ماهیتی لائیک / سکولار داشته اند

ب ـ این ارزش های لائیک / سکولار بوسیله تحمیل و سرکوب در جوامع شان رسوخ یافته اند

پ ـ حاصل حکومت تحمیل کننده و سرکوبگر چیزی جز تمرکز قدرت، استبداد روز افزون، و فساد گستردهء مالی و اخلاقی نبوده است

ت ـ نیروهای مذهبی توانسته اند خود را بعنوان آلترناتیوی دلسوز مردم و حافظ ارزش های سنتی آنان بنمایانند

ث ـ غربی ها نیز، که کلیهء این جوامع را در دو قرن اخیر در قید سیاست های استعماری خود داشته و همهء آنها را اقمار خود می دانند، به این سیاست متوسل شده اند که با میدان دادن به مذهبی ها هم رضایت مردم جلب می گردد و هم از لغزش مذهبیون به سوی بنیادگرائی اسلامی و تروریسم جلوگیری می شود.

در نتیجه، می توان گفت که در جوامع در گیر در «بهار عربی» همهء شرایط برای سرمشق گیری از «مدل ترکیه» فراهم است.

نسبت انقلاب اسلامی ایران با بهار عربی

مهمترین نکته ای که باید در تناسب سنجی میان انقلاب اسلامی و بهار عربی در نظر گرفته شود وجود یک فاصلهء زمانی سی ساله بین دو حادثهء اجتماعی ـ سیاسی است که در طی آن همهء اجزاء معادلهء ایران، در مقایسه با بهار عربی، معکوس شده است.

بنظر من، اگر به سال 1356 برگردیم و اوضاع آن روز را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم می بینیم که ایران ـ به شرح زیر ـ در سی سال پیش درست در همین قایقی نشسته بود که جوامع در گیر در بهار عربی اکنون در آن حضور دارند و لذا اکنون می تواند وضعیت سی سال بعد این جوامع را پیش رویشان بگذارد.

الف ـ با این که قانون اساسی مشروطه دارای مذهب رسمی و شورای نگهبان مذهبی بود اما حکومت پهلوی ها، در عمل، حکومتی لائیک محسوب می شد که نه تنها نهادهای مذهبی را از حکومت بیرون رانده بود بلکه، با ایجاد دادگستری، مدارس مدرن، سازمان اوقاف، تغییر پوشش مردمان و بخصوص رفع حجاب، و سپس دادن حق رأی به زنان، در کار نهادهای مذهبی دخالت کنترل کننده داشت.

ب ـ همهء این سیاست ها از طریق تحمیل گری انجام می گرفت.

پ ـ حکومت همهء سازمان ها و احزاب سیاسی مدرن مستقل را به تعطیل کشانده و از پیدایش سازمان های آلترناتیو غیرمذهبی برای دولت های مشروطه جلوگیری می کرد.

ت ـ اما، به طرزی شگفتی آور، فعالیت سازمان های مذهبی ـ بعنوان پادزهر کمونیسم و گرایشات سوسیالیستی ـ مورد حمایت قرار داشت. یعنی این سازمان ها از لحاظ داخلی باید غیرسیاسی عمل می کردند اما در مبارزه با ایدئولوژی های چپ جبهه ای سیاسی می داشتند.

ث ـ پس همهء دلایل برای تبدیل ماهیت «آزادیخواهی» به امری «ضد سکولار» فراهم بود و هنگامی که نارضایتی از خفقان اجتماعی و تفاوت های شدید اقتصادی نیز بر این مجموعه افزوده شد، میزان نارضایتی مردم شکلی گسترده و عمیق بخود گرفت.

ج. کشورهای غربی نیز در آن روزگار، و البته نه به دلایل امروزی بلکه بخاطر برقراری فضای «جنگ سرد»، ایران را جزئی از «کمربند سبز» می دانستند و قدرت گرفتن عناصر مذهبی و ایجاد رضایت در توده ها را به سود خود ارزیابی می کردند.

ج ـ سازمان های سیاسی ـ مذهبی (از نهضت آزادی گرفته، که در آن زمان ملی ـ مذهبی ها را هم در خود داشت، تا مجاهدین خلق و دیگر سازمان های خرده پای اسلامی) مجموعهء اصلی سپهر سیاسی را می ساختند و آماده بودند تا حکومت عملاً لائیک / سکولار پهلوی را به حکومتی مذهبی مبدل سازند.

پس وضعیت کنونی بهار عربی سی سال پیش در اطران برقرار بود. اما چگونه شد که بجای لیبرال های معتدل مذهبی که می توانسند دیروز ایران مشابه امروز ترکیه بسازند دینکاران امامی بقدرت رسیدند؟ چگونه شد که گردش روزگار کمک نکرد تا ایران سال 1357 تبدیل به ترکیهء کنونی شود؟ چرا نهضت آزادی فرصت نیافت تا «مدل ایران» خود را بسازد تا ترکیهء در سی سال گذشته این مدل را سرمشق خود قرار دهد؟

در پاسخ به اینگونه پرسش ها می توان به عوامل متعددی اشاره کرد که در آن روزگار ایران وجود داشتند و در ترکیهء امروز مفقودند:

– وجود اتحاد جماهیر شوروی در شمال ایران و نفوذ گستردهء ایدئولوژی لنینی ـ استالینی و، در نتیجه، رسوخ تمایلات «ضد امپریالیستی» (به معنی ضد غربی) در میان نیروهای رزمندهء سیاسی ـ در مقابل حضور گستردهء تمایلات لیبرالیستی و نیز خواستاری برای پیوستن به اروپا در ترکیهء امروز

– وجود روحانیت مستقل شیعه(5) ـ در مقابل روحانیت وابسته به دولت در ترکیه

– فقدان هرگونه راه و کار دموکراتیک برای تغییر حکومت، بخاطر تعطیل مشروطیت و برقراری حکومت تک نفرهء استبدادی که با محور قرار دادن خود سرنوشت کشور را به سرنوشت خود گره زده بود ـ در مقابل برقراری روندهای دموکراتیک تعویض دولت از طریق انتخابات بدون نیاز به تغییر حکومت.

– تغییر عمده در ترکیب جمعیتی شهرها، حضور لشگر بیکاران دهاتی در شهرها، خروج طبقهء متوسط از کشور و فرار مغزها، اعمال توسعهء بی رویه و بدون ایجاد زیربناهای لازم، همراه با بالا رفتن شدید درآمد نفت و تورم وحشتناک ناشی از آن ـ در مقابل رشد سنجیدهء اجتماعی و اقتصادی در ترکیهء نوین.(6)

این فهرست را می توان همچنان ادامه داد؛ اما برای نشان دادن اینکه ایران 1357، در عین داشتن شرایط متعدد شباهت به ترکیه از لحاط ماهیت سکولار حکومت، بکلی با شرایط امروز ترکیه متفاوت بود و نتوانست تحول حکومت پهلوی به حکومت ترکیهء کنونی را ممکن سازد، همین مختصر کافی بنظر می رسد.

ارزیابی احتمال پیاده کردن مدل ترکیه در ایران

اعضاء نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی هائی که پس از انقلاب در اشکال مختلف سیاسی ظهور کردند و بخش عمدهء آنها پس از جنگ ایران و عراق به کارگزاران «اصلاحات» در ایران مبدل شدند، در سال 1357 تصور می کردند که در همان شرایطی قرار دارند که هم اکنون در ترکیه تجربه می شود. بخصوص که آنها از وجود یک روحانیت مستقل نیز برخوردار بودند؛ چیزی که در ترکیه مفقود بود.

محاسبهء آنها چنین بود که، با مدد گرفتن از روحانیت، می توان با سرعت بیشتری به مقصود رسید و همین «اشتباه محاسبه» (که اکنون به ماجرای سفر دکتر ابراهیم یزدی از امریکا به عراق و بردن آیت الله خمینی به پاریس جنبهء نمادین داده است) به شکست آنان انجامید.

آن آیت الله محیل ابتدا بعنوان یک نیروی اخلاقی برتر ظهور کرد، خواستار آن شد که روحانیت در سیاست دخالت نکند و کار را به عناصر مؤمن مسلمان و آگاه از ارزش های امروزی (همچون بنی صدر ـ بازرگان ـ یزدی) بسپارد. دادن مهار دولت به دست مهندس بازرگان (رهبر نهضت آزادی) و دولت موقت او، با حضور ملی ـ مذهبی ها و افرادی از جبههء ملی، و انجام دادن تغییر حکومت لائیک پهلوی به حکومت اسلامی، تبدیل لفظ حکومت اسلامی به «جمهوری» اسلامی، تبدیل مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان، نگارش قانون اساسی جدید و افزودن اصل ولایت فقیه، و بسیاری از بدعت های دیگر، همه به دست همین «عناصر معتدل و اغلب معترض اما بی عمل» انجام گرفت. اما وقتی تاریخ مصرف آنها به اتمام رسید قدرتی برای مقاومت در آنها باقی نمانده بود و بخش جنایتکار دینکاران امامی بر همه چیز چیره شد تا ایران آن روز رنگ «حکومت اسلامی معتدل» را (که اسلامیست های اصلاح طلب دائماً از آن سخن می گویند) نبیند.

بدینسان، همین ناکامی ِ ملی ـ مذهبی ها در حفظ حکومت و پیدایش حکومت خونریز آخوندها اکنون، پس سه دهه، شرایط ایران را نسبت به شرایطی که ترکیهء کنونی و جوامع در گیر بهار عربی در آن قرار دارند بکلی متفاوت ساخته است.

– اکنون توده های گستردهء ایران بشدت از عملکرد حکومت مذهبی ناراضی اند و زندگی خود را ضربه خوردهء آنها می بینند

– اکنون آزادیخواهی در ایران، نه به معنی خواستاری حکومت مذهبی، که به صورت خواستاری انحلال یک چنین حکومتی و استقرار حکومتی سکولار (و حتی لائیک) جلوه کرده است

– اکنون تمایل غالب میان مردم ایران با سیاست های کشورهای غربی در مورد «جوامع اسلامی» بکلی منافات دارد و تمام کوشش های این کشورها، و هم پیمانان اصلاح طلب شان، در راستای ایجاد زمینه ای مساعد برای اقتباس «مدل ترکیه» نیز به ناکامی انجامیده است. نه اصلاح طلبان راهی بجائی برده اند و نه حمایت گستردهء غرب از رهبری موسوی ـ کروبی توانسته است توفیق آنان را میسر سازد.

– روحانیت مستقل شیعه نیز دیگر استقلالی ندارد و با اسلامی شدن حکومت هم اکنون در دیوانسالاری ولایت فقیه مستحیل شده است؛ بطوری که دینکاران امامی بصورتی دائم التزاید تبدیل به حقوق بگیران دولت می شوند و کوشش اصلاح طلبان برای اعادهء حیثیت به آنها نیز سخت عبث می نماید.(7)

– استبداد مذهبی فساد را بشدت گسترده ساخته و از تعداد رهبران ملی کاسته است. طبقهء متوسط نیز از جانب قشر بازاری و دلال بشدت آسیب دیده و قدرت اعمال نفوذ خود در راستای تحمیل روندهای دموکراتیک بر سپهر سیاسی کشور را از دست داده است.

– و در مجموع نمی توان به نکاتی اشاره کرد که بتواند به آقای دکتر یزدی و ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان اسلامی این مژدهء خوش را به ارمغان آورد که روزی موج «بهار عربی» به تهران نیز رسیده و آنها را بر تخت حکومت خواهد نشاند. ایران آبستن حوادثی است که سی سال از بهار عربی پیشی گرفته اند.

می خواهم نتیجه بگیرم که اکنون دیگر رفتن در مسیر «مدل ترکیه» برای سیاست ورزان ایران حکم آب در هاون کوبیدن را دارد و فقط وقت و انرژی و امکانات محدود اپوزیسیون سکولار ـ دموکرات را در مقابله با خویش به اتلافی تأسف آور کشانده و مآلاً تنها به طولانی شدن حکومت اسلامی در کشورمان کمک می کند.

esmail@nooriala.com

پانویس ها:

۱. مثلاً، نگاه کنید به نامهء دکتر یزدی به راشد الغنوشی >>>

۲. مثلاً نگاه کنید به گفتگو با رضا علیجانی در این پیوند:

http://www.newsecularism.com/2011/11/21.Monday/112111.Reza-Alijani-Now-is-not-the-time-for-National-Comgress.htm

۳. برای اطلاع بیشتر در این مورد مراجعه کنید به کتاب زندگینامهء کمال آتاتورک، به قلم لرد کین راس، ترجمهء اسماعیل نوری علا، انتشارات فروغ 2009 ـ نسخه اینترنتی کتاب را می توانید بصورت رایگان در سایت سکولاریسم نو در این پیوند مطالعه کنید:

https://newsecul.ipower.com/Ataturk/Texts/0.%20Contents.htm

۴. برای اطلاع بیشتر در این مورد مراجعه کنید به کتاب ترک های امروز، به قلم آندرو مانگو، ترجمهء اسماعیل نوری علا. نسخه اینترنتی کتاب را می توانید بصورت رایگان در سایت سکولاریسم نو در این پیوند مطالعه کنید:

http://www.newsecularism.com/Turkey/Mango-Contects.htm

۵. برای اطلاع بیشتر در این مورد مراجعه کنید به مقالهء مفصل اسماعیل نوری علا، با عنوان «سابقهء جداسازی مذهب از حکومت در ایران»، در پیوند زیر:

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/111910-PU-EN-Background-of-secularism-in-Iran-Part1.htm

۶. مراجعه کنید به مقالهء اسماعیل نوری علا، با عنوان «از مدنیت اسلامی تا شهروندی ایرانی»، در پیوند زیر:

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/102210-PU-EN-From-Islamic-to-Iranian-Civil-Society.htm

۷. مراجعه کنید به مقالهء اسماعیل نوری علا، با عنوان «اسلامیست ها در آیندهء ایران»، در پیوند زیر:

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2011/111811.EN-PU-Future-of-Islamists-in-Iran.htm

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.