۲۷ ژوئیه، سالروز خودکشی کِوین کارتر عکاس معروف آفریقای جنوبی بود که پس از سالها فعالیت در زمینه ثبت رخداد ها و فاجعه های طبیعی و انسانی در کشورهای آفریقایی، و بر ملا کردن انواع مختلفی از خشونت های معمول و ریشه دار در سنت و قوانین مرگبار قبیله ای، دولتی و مذهبی در خیلی از کشور های آفریقایی از جمله سودان و سومالی، ترجیع داد خود را از نه کار تاثیر گذار و عاشق پیشه و هنرمندانه اش، که از زندگی در این روزگار پست که به دست عوامل و سیاست های پست تر، طاقت فرساتر شده، رها کند.
در ۲۷ ژوئیه ۱۹۹۴ او با ماشین اش به کنار رودخانه ی Braamfontein Spruit ، در ژوهانسبورگ، نزدیک “مرکز محوطه و مطالعه” رفت، جایی که زمان کودکی اش برای بازی می رفت، و شلینگی به اگزوز ماشین صحرایی اش وصل کرد و سر دیگر آن را از شیشه ی سمت مسافر به داخل آورد و بدین ترتیب، در ۳۳ سالگی با مسمویت ناشی از مونوکسید کربن به زندگی خود پایان داد.
در بخشی از یادداشت پیش از مرگش چنین آمده:
“افسرده شده ام… بدون تلفن… بدون پول برای اجاره خانه… پول برای حمایت از کودک… پول برای پرداخت بدهی ها… پول!!! مدام خاطرات شفاف از کشتارها و جنازه ها و خشم و درد تعقیبم می کنند… یادآوری کودکان زخمی یا گرسنه که در حال جان دادن هستند، یادآوری آدمهای دیوانه ای که بی درنگ ماشه را می چکانند و انگار که از این خشونت لذت هم می برند، که اغلب پلیس هم هستند؛ یادآوری جلادان اعدام کننده… رفته ام تا به کِن [همکاری که به تازگی جان باخته بود] بپیوندم، اگر خوش شانس باشم.”
دان کراس، که در سال ۲۰۰۴ فیلم زندگی کوین کارتر را ساخت، اعتقاد دارد:
“او عکاسی بود که بیش از حد می دید. ما قصه ی عبرت انگیز او درباره ی خطرهای حساسیتهای بیش از اندازه به سوژه، و نیز شاهد خشونت های افراطی بودن را بین خودمان زمزمه می کنیم.”
این عکس برنده جایزه پولیتزر شد و همه جا از آن به عنوان دختر بچه سودانی اسم برده اند. سردبیر روزنامه Time Domestic نوشت ” یک عکاس نه چندان شناخته شده عکسی گرفت که دنیا به خاطرش اشک ریخت”.
پشت این صحنه غم انگیز، تراژدی دیگری نهفته و آن زندگی سراسر متلاطم و اندوهبار عکاس است. اگر بیوگرافی کوین کارتر به دقت بررسی شود ملاحظه می گردد که این عکس، تمثیلی از زندگانی اوست و پرنده مردارخوار نمادی از رنجها و تالمات روحی است که پیوسته او را آزار می داده است.
کارتر در نوجوانی همیشه در آرزوی موتورسیکلت و سواری کورسی بود. پس از اینکه از یک مدرسه شبانه روزی کاتولیک در سال ۱۹۶۷ در پروتوریا فارغ التحصیل شد دوره داروسازی را شروع کرد اما یک سال بعد به خاطر نمره های بعد از مدرسه اخراج شده و وارد خدمت نظام گردید. پس از پایان خدمت، در یک مغازه فروش لوازم عکاسی استخدام شد و پس از آن به جمع خبرنگاران عکاس پیوست.
در سال ۱۹۹۳ به اتفاق دختر خوانده اش “سیلوا” برای عکسبرداری و تهیه خبر از شورش در کشور قحطی زده سودان راهی آن کشور شد. کارتر شروع به عکسبرداری از قربانیان قحطی شد. هر ساعت ۲۰ نفر از گرسنگی می مردند. کارتر، خسته از مشاهده جماعتی که از بی غذایی تلف می شدند به بوته زاری پناه برد. در آنجا دخترک نحیفی را دید که تلاش می کرد خود را به یکی از مراکز توزیع غذا برساند. در حالی که سعی داشت از او عکس بگیرد، لاشخوری در نزدیکی او به زمین نشست. کارتر ضمن اینکه نمی خواست پرنده فرار کند کادر بندی را شروع کرد. به گفته خودش ۲۰ دقیقه انتظار کشید شاید کرکس بالهایش را باز کند. اما این اتفاق روی نداد. کارتر پس از اینکه از صحنه عکس گرفت پرنده را فراری داد و مشاهده کرد که دختر گرسنه به راه خود به سوی مرکز توزیع غذا ادامه می دهد. عکاس پس از این واقعه دچار آشفتگی عصبی و روحی شدیدی شد.
کارتر پس از یک روز اقامت در سودان به ژوهانسبورگ بازگشت. برحسب اتفاق، روزنامه نیویورک تایمز که در جست و جوی عکسهایی از سودان بود عکس کارتر را خرید و آن را در شماره ۳۶ مارس ۱۹۹۳ چاپ کرد.
چاپ این عکس که با سرمقاله تکان دهنده نیویورک تایمز در زمینه قحطی و جنگ در سودان همراه بود عکس العمل های گوناگونی را درپی داشت. خیلی ها کار عکاس را تحسین کردند. در آفریقای جنوبی جدید، آفریقای جنوبی نلسون ماندلا ، هرجا که کارتر قدم می گذاشت با استقبال مردم روبه رو می شد. اغلب خوانندگان نیویورک تایمز خواهان آگاهی از سرنوشت کودک گرسنه بودند. نیویورک تایمز نوشت عاقبت کار دختر بچه معلوم نشد و کسی ندانست که او موفق شد خود را به محل توزیع غذا برساند یا خیر.
زندگی کارتر در بحران عجیبی گرفتار آمده بود. در همین حال در ۱۲ آوریل ۱۹۹۴ از نیویورک تایمز به وی تلفن کردند و اطلاع دادند که برنده جایزه پولیتزر شده است. نیویورک تایمز، کوین کارتر را برای دریافت جایزه پولیتزر به آمریکا برد. این اولین سفر او به نیویورک بود. جایزه پولیتزر هم بحث هایی برانگیخت. برای شخص کارتر موفقیت بزرگی بود. از سوی دیگر بعضی از روزنامه نگاران آفریقای جنوبی موفقیت کارتر را شانسی و اتفاقی تلقی کردند. برخی هم اخلاقیات او را زیر سوال بردند. روزنامه “سن پطرزبورگ” فلوریدا، کارتر را کرکس دوم صحنه قلمداد کرد. حتی برخی از دوستان کارتر هم از او انتقاد کردند که چرا در برابر صحنه ای که از آن عکس گرفته بی تفاوت بوده و دخترک گرسنه و محتضر را نجات نداده است.
کارتر، صبح روز ۲۷ ژوئیه، آخرین روز زندگی اش، خیلی شاد به نظر می رسید. کارتر مرد و پلیس علت مرگ وی را مسمویت ناشی از استنشاق گاز مونو اکسید کربن اعلام داشت.
کارتر مرد و پرده دوم این نمایش غم انگیز پایین افتاد. کارتر هنگام مرگ ۳۳ سال داشت. راستی معلوم نشد آیا دختربچه گرسنه هنوز زنده است. اگر زنده باشد وضع جسمانی او چگونه است؟