مجتبی سمیعنژاد
جایی در کتاب «گزارش یک آدمربایی» اثر گابریل گارسیا مارکز؛ وییامیزاز همسر یکی از کسانی که گروگان گرفته شده طی نامهنگاری با قاتلی بیرحم به نام پابلو اسکوبار که دم از رعایت حقوق کودکان فقیر شهر و رفتار خشن پلیس میزند، آن هم در حالی که چندین نفر را ماهها است گروگان گرفته و مسبب مرگ هزاران نفر است، خطاب به او با طعنهیی مینویسند: «… به هر حال نمی توان این واقعیت را انکار کرد. کسانی که حقوق بشر را نقض میکنند، بهانهی زیادی برای ادامهی کار ندارند، غیر از اینکه به نقض حقوق بشر توسط دیگران اعتراض کنند…»*
رویهیی که جمهوری اسلامی طی سه دهه اخیر پیش گرفته، یا بهتر بگوییم رویهیی که جملهگی ناقضان حقوق بشر برای «فرافکنی» و یا «فرار به جلو» در زمینهی عدم پاسخگویی به نقض حقوق بشر در پیشگرفته و میگیرند، حکایت رفتار همان قاتل بیرحم اواخر دههی هشتاد و اوائل دههی نود کلمبیا است؛ «اعتراض به نقض حقوق بشر توسط دیگران.»
در این میان این شکل رفتاری جمهوری اسلامی علاوه بر وضعیت مشابهی که در بالا رفت، حاوی نکات دیگری هم هست، از جمله اینکه در این شکل رفتاری نه تنها فرافکنی و فرار به جلو با همین سیاست پیشه میشود، بلکه در بسیاری از مواقع مفهوم حقوق بشر نیز دگرگون شده و در این اعتراض «تقلبی» حتا حقوق بشر نقض میشود. آخرین مثالی که شاهد آن بودهایم و طی روز جاری در تهران اتفاق افتاده است اعتراض بسیجیانی که علاوه بر این عنوان «فعال حقوق بشر، فعال و دوستدار محیط زیست و…» خوانده شدهاند، در اعتراض به قطع ۳۱۰ اصله درخت در باغ قلهک تهران که در اختیار سفارت انگلستان است، روبروی آن تجمع کرده و در حالی که شعار «مرگ بر انگلیس» سر میدادهاند، به «مرگ ۳۱۰ درخت» در این باغ اعتراض کردهاند.
نابودی دریاچه ارومیه، خشک شدن بسیاری از رودخانه در کشور از جمله زایندهرود که این روزها برای تنها ۳۵ روز زنده شده است، خشک شدن دریاچه بختگان، قطع صدها اصله درخت در تهران و نابودی جنگلهای ملی در اقصا نقاط کشور که همه و همه ایران را در یک بحران زیست محیطی قرار داده که همواره عدم واکنش حکومت و دولت را به دنبال داشته است. حتا در بسیاری از موارد همانند آنچه در ماههای گذشته بر دریاچه ارومیه رفت، حاکمان اعتراض به «بحران زیست محیطی» را همچون دیگر اعتراضها برنتابیده و آن را تبدیل به یک «بحران حقوق بشری» کردند. اینها همه نشان میدهد آنچه که امروز در مقابل باغ قلهک تهران اتفاق افتاده امری «سازماندهی شده»، یک فرافکنی و یک فرار به جلوی دیگر از سوی جمهوری اسلامی برای انحراف افکار عمومی از وضعیت حاد دیپلماسی خارجی و سیاست داخلی است که این روزها سخت درگیر آن شده است.
البته ناگفته پیدا است این مسأله یکی از دهها و صدها مسائلی است که برای انحراف افکار عمومی و فرار به جلو از سوی حاکمان وقت صورت میگیرد، وگرنه آنچه که مسلم است نقض روز افزون حقوق بشر در ایران توسط جمهوری اسلامی است و دیگر هیچ.
قطع یک درخت یا دهها درخت یا چند صد اصله درخت به خودی خود امری ناپسند و در جهت خلاف حفظ محیط زیست است، اما آیا کسانی که به سوریه کمک نظامی و تسلیحاتی میکنند و در مقابل کشتار بیرحمانه مردم این کشور سکوت پیشه کرده و سینهزنی زیر درخت را برای فرار انتخاب کردهاند، آنقدر نمیدانند که این مرگ بر گفتنها جایی در قاموس «حقوق بشر» ندارد و دستکم وقتی از حقوق بشر دم میزنند، نباید شعار «مرگ بر…» سر دهند و با استفاده از ادبیاتی خشن و تهدیدآمیز بیانیه سیاسی صادر کنند. سیاست و دروغ و خواستن مرگ دیگری مسألهیی نیست که در ظرف حقوق بشر بگنجد و سازماندهندهگان چنین تجمعاتی باید بیشتر از اینها با مفاهیم حقوق بشر آشنا شوند.
نمیشود به کشتار انسانها در سوریه که بنا برگفتهی سازمان ملل از مرز ۳۵۰۰ نفر در طی چند ماه اخیر گذشته کمک کرد و از مرگ درختان سخن گفت و اعتراض کرد و بیانیه سیاسی صادر کرد. نمیشود از ۳۰۰ اصله درخت به عنوان «ششهای شمال تهران» سخن گفت و از نابودی یک دریاچه در شمال غرب کشور که زندهگی چندین میلیون نفر را تحت تأثیر قرار میدهد، حمایت کرد. آیا همانها که امروز در دفاع از محیط زیست در مقابل باغ قلهک سازماندهی شدند، همانهایی نبودند که در ارومیه مردمی را که خواستار حفظ دریاچهی ارومیه بودند، به باتوم و قهر خویش نواختند و برای آن سازماندهی شده بودند؟
کشتار در سوریه ادامه دارد، بشار اسد میکشد و جمهوری اسلامی یا حمایت میکند یا سکوت. فیلمی بود این چند روزه که عدهای از سربازان سوری به صفوف مردم سوریه پیوسته بودند، آنها نیز بر سر عقل آمده و بر درخت خشک بشار اسد تکیه نزده و از شاخههای لزران و پوک آن خود را آویزان نکردند، آنها که در تهران به چنین درختان خشکیدهیی تکیه زدهاند، فردا سخت زمین خواهند خورد.
* گزارش یک آدمربایی؛ گابریل گارسیا مارکز، صفحه ۳۱۳، نشر علم، ترجمه کیومرث پارسایی
منبع : سایت مجتبی سمیع نژاد –