firoozeh_banisadr_01.jpg

استفاده سیاسى از حکم اعدام حتی در دمکراسیهای غربی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

firoozeh_banisadr_01.jpg

firoozeh_banisadr_01.jpgفیروزه بنى صدر

چه در غرب چه در شرق، چه در گذشته و چه در حال، ازحکم اعدام استفاده سیاسى شده و مى ‏شود. در دمکراسى یونان قدیم، سقراط به جرم پشت پا زدن به سنت، محکوم به مرگ مى ‏شود. حضرت عیسى که بر ضد روحانیت یهود که دین را تبدیل به یک رشته سنت کرده و مردم را دعوت به اطاعت کور کورانه مى‏ کردند، مبارزه کرد. او، از جمله به جرم سنت شکنى، محکوم به اعدام گشت.

اما اگر در تاریخ استبدادهاى جهان، استفاده از حکم اعدام توسط قدرت رایج بوده، شاهد آن هستیم که در دمکراسیهاى نسبى غرب نیز، حکم اعدام وسیله نزاع بر سر قدرت است. تازه ترین مثال، عمل رئیس جمهورى امریکا، آقاى بوش است که تا قبل از انتخابات ریاست جمهورى، شهرت او، در این خلاصه مى ‏شد که رئیس ایالتى است که بیشترین تعداد اعدام در آن صورت گرفته و او حتى یکبار، حتى به درخواست پاپ، حاضر نشده ‏است مجرمى را عفو نماید. با وانمود کردن این امر که امنیت، احتیاج به اقتدار دارد و اعدام یکى از نمودها این اقتدار است، سیاستمداران فراوانى از حکم اعدام براى موفقیت سیاسى خویش استفاده کرده و مى ‏کنند. در فرانسه، اولین وزیر دادگسترى ریاست جمهورى میتران، Robert Badinter که حکم اعدام را در سال ۱۹۸۱ در این کشور لغو کرد، درباره اعدام یکى از موکلینش (Bontems) مى ‏نویسد:

“با اطمینان، به او خاطرنشان کردم که عفو خواهد شد…

با جمله‏ هاى کوتاه و سریع به او توضیح دادم چرا ریاست جمهورى او را عفو خواهد کرد. او کسى را نکشته بود…

رئیس جمهورى ( Georges Pompidou در سال ۱۹۷۲) ما را اصلاً در انتظار نگذاشت…

چرا این شتاب، اگر قرار است عفو در کار باشد. عده ‏اى از محکومین به مرگ، ماه ‏ها بود، که در انتظار بودند تا ریاست جمهورى وکلاى آنها را بپذیرد…

دائم به خود تکرار مى‏ کردم که مسئلهBontems با Buffet فرق مى ‏کند (هر دو براى همان جنایت به اعدام محکوم شده بودند). Buffet جنایت را انجام داده بود اما Bontems نه …

بعد از ملاقات با رئیس جمهورى، انتظار، غیر قابل تحمل بود…

بنا بود رئیس جمهورى از سفرش به افریقا شنبه باز گردد…

حساب کردم پس از ملاقاتمان با او، دو هفته خواهد گذشت…

در زندان Sante، رئیس نگهبانان که مرا هر روز صبح مى ‏پذیرفت…

هر دفعه بمن مى ‏گفت:

براى آنها سخت است.Buffet تا صبح راه مى ‏رود تا از خستگى به خواب برود…

دومین شنبه شد…

رادیو را روشن کردم و به اخبار گوش دادم. از بازگشت رئیس جمهورى خبر دار شدم. بعد از چند خبر کم اهمیت، خبرنگار اطلاع از یک سنجش افکار داد که فردا بنا بود در یکى از روزنامه‏ هاى بزرگ بچاپ برسد. متعجب شدم. نه از اعداد، مى ‏دانستم که فرانسویان در اکثریت خود با حکم اعدام موافق هستند. ولى زمان چاپ این سنجش افکار براى من یک معنى وحشتناکى داشت…

شاید نمایش روح حقیر یک سردبیر بود که تشخیص داده بود مسئله اعدام را در صفحه اول روزنامه بگذارد…

بدون توجه به اینکه اینکار نوعى پیش تائید فرانسویان از اعدام Buffetو Bontemsاست. اما از بدتر از آن مى‏ترسیدم. از دنباله روى مشهور این روزنامه از سیاست ریاست جمهورى اطلاع داشتم. بدون شک تا آنجا نمى‏رفتم تا باور کنم که رئیس جمهورى چاپ این سنجش افکار را برانگیخته باشد. چون تصمیم گرفته بود این دو محکوم را اعدام کند مى‏خواست به افکار عمومى نشان دهد با آنها هم راى است. چنین حساب سیاسى در مورد چنین تصمیمى، در کسى که حق زندگى یا مرگ را دارد، بنظرم غیر ممکن مى‏نمود…

آنها که این سنجش افکار را چاپ کرده بودند، کسانى نبودند که با عصبانیت رئیس جمهورى مقابله کنند. آیا جرأت مى ‏کردند موافقت فرانسویان با حکم اعدام را اعلان کنند اگر رئیس جمهورى متمایل با عفو محکوم بود؟…

براى اولین بار به عاقبت Buffet شک کردم…

دوشنبه صبح به زندان بازگشتم…

نگاهم به میز افتاد، در لابلاى کتابها آن روزنامه را دیدم. چطور تا اینجا رسیده بود؟

سووالى نکردم، اشاره‏ئى نکردم…

بعد از اعدام، چند روزنامه سعى کردند آخرین ساعات عمر این دو انسان را شرح دهند. وقایع بطور درست گزارش شده بودند…

با تعجب عمومى، دادستان پاریس طبق ماده‏اى که انتشار اطلاعات در مورد اعدام بجز حکم صادره ممنوع است، دستور تعقیب این سه روزنامه را داد. از مدتها پیش، این ماده مورد استفاده قرار نگرفته بود. به دستور رئیس جمهورى از خاک درآورده شده بود…

” در این مورد نیز مى ‏بینیم همانطور که بعضى از سیاستمداران از حکم اعدام استفاده مى‏کنند تا جدیتشان را در دفاع جامعه در برابر خشونت و برقرارى امنیت ثابت کنند، توان تحمل توصیف سبعیت جنایت قانونى که خود دستور داده‏ اند، را ندارند. همچنان، در انتخابات ریاست جمهورى ۱۹۸۱ فرانسه، مسئله اعدام براى کسب رأى بیشتر مطرح شد. و از قول بادنتر باز مى خوانیم:

“دو ماه قبل از دور اول انتخابات، سنجش افکارى بچاپ رسید که طبق آن ۶۳ درصد فرانسویان موافق حکم اعدام هستند. نامزدهاى جناح راست همگى از خواست مردم پیروى کردند. ژیسکار دستن، که براى بار دوم خود را نامزد مى ‏کرد و همه سنجشهاى افکار پیروزى او را پیشبینى مى‏ کردند، در این باره گفت:

” حکم اعدام در ریاست جمهورى من به اجرا گذاشته شد و فکر مى کنم که در حال حاضر، حکومت نبایستى به مجلس لاحیه لغو حکم اعدام را پیشنهاد کند. بنظرم مى ‏رسد که چنین تغییرى فقط در جامعه آرام شده مى ‏تواند صورت بگیرد…

و، تا زمانى که این آرامش را جامعه فرانسوى حس نکرده، عمل در خلاف جهت احساس عمیق ملت فرانسه است، و فکر مى ‏کنم که حق آن را نداشته باشیم که خلاف احساس عمیق یک ملتى که نمایندگى و حکومت آن را مى ‏کنیم، حرکت بکنیم…

فرانسوا میتران قرار بود هفته بعد در همین برنامه تلویزیون شرکت کند…

مى‏ دانستم که آن دو خبرنگار در باره حکم اعدام از او سووال خواهند کرد. نگرانى من را مى ‏خورد. صبح مصاحبه، به او تلفن زدم. با عجله، چند استدلال در راستاى مخالفت با حکم اعدام که او خود مى‏شناخت، را براى او فهرست کردم…

وقتى سووال در رابطه با اعدام مطرح شد، باز و بسته شدن چشمهاى او را در آنى دیدم. لرزیدم. سرراست و بدون احتیاط لفظى، خود را طرفدار لغو حکم اعدام خواند:

در وجدان خود، در ایمان به وجدان خود، مخالف حکم اعدام هستم. و بعد اضافه کرد:

و نیازى ندارم که سنجشهاى افکارى که خلاف آن را مى ‏گویند را بخوانم. اکثریت با اعدام موافق است. و من کاندیداى ریاست جمهورى هستم…

چیزى را که فکر مى ‏کنم مى‏ گویم، آنچه به آن باور دارم، چیزى که پیوندهاى معنوى‏ ام به آن اتصال دارند، اعتقادم، نگرانى ‏ام از تمدن. با حکم اعدام موافق نیستم…

” طرح مسئله اعدام دامى بود که دست راستى ‏هاى فرانسوى براى شکست میتران گسترده بودند…

شجاعت میتران در ابراز عقیده‏ اش، برغم مخالفت افکار عمومى، مانع از پیروزى او نشد. سالها بعد، تحلیلگران سیاسى همه برآن متفق القول شدند که شجاعت میتران یکى از عوامل مهم پیروزى او گشت. مردم شجاعت و صداقت در عقیده او را ستودند…

و اما با اینکه در سال ۲۰۰۱ ، فرانسه بیستمین سال لغو حکم اعدام را جشن گرفت، در انتخابات ریاست جمهورى سال ۲۰۰۲، دو نامزد جناح راست افراطى، لوپن و پاسکوا، خواستار برقرارى مجدد حکم اعدام شدند! اما آیا استفاده قدرت از حکم اعدام اجتناب ناپذیر است؟ پاسخ مثبت است زیرا کشتن یک انسان بالاترین اعمال قدرتى (زور) است که مى‏ شود برقرار کرد. انسان یا نهادى – که در نسبى بودنشان همه واقف هستند – اگر خود را صاحب این قدرت (زور) دانست بطور محتوم از آن در روابط قوا استفاده خواهد نمود. بدینخاطر است که روشنفکران دینى بر الهى بودن اختیار مرگ تکیه مى ‏کنند. OuakninMarc-Alain، خاخام و فیلسوف، داستان ابراهیم و قربانى کردن اسحق (براى یهودیان، اسحق و نه اسماعیل بنا بود قربانى شود) را بر این اصل تحلیل مى ‏کند:

“داستان مى‏ گوید که ابراهیم باید پسرش را قربانى مى ‏کرد زیرا خدا به او دستور داده بود. در آخرین لحظه، که ابراهیم خود را آماده مى‏ کند پسرش را با چاقو اعدام کند، فرشته خدا حرکت او را متوقف مى کند. معنى این توقف (به تمام معانى این کلمه) روشن است:

نخواهى کرد آنچه، در همه جا، در اطرافت، انجام مى ‏گیرد. یعنى، بنام خدا، یعنى والاترین ارزش، کشتن یا قربانى کردن نه تنها پسر خویش، که هر انسانى …

از بعد از ابراهیم، هیچوقت امکان پذیر نخواهد بود، بنام خدا، ارزشى والا، یا بنام خوبى، به خود اجازه دهیم دست روى انسانى دیگر دراز کنیم…

اما چرا اختیار مرگ را، که امرى است بازگشت ناپذیر، الهى دانستن براى ممانعت از خود بیگانه شدن انسان است؟ زیرا زمانى که اختیار مرگ به انسان یا نهادى داده شود، الزاماً اختیار مرگ تبدیل و مساوى با اعمال والاترین قدرت (زور) مى ‏شود. و بلحاظ اینکه قدرت توسعه طلب و فراگیر است، میل به خروج سریع از محدوده ‏اش را مى ‏کند و وسیله از خودبیگانگى انسان و یا نهاد مى ‏شود. بدینخاطر است که مى ‏بینیم که حکم اعدام حتى در دمکراسیهاى نسبى غرب، در محدوده روابط بین مجرم و قاضى، وکیل و… نمى‏ ماند و در منافع انسان یا گروه و یا نهاد مورد استفاده قرار مى ‏گیرد. نه تنها سیاسیون – و اتفاقى نیست اگر اکثر آنان، مبلغ خشونت هستند – مرتب از آن استفاده مى ‏کنند، بلکه در درون دادگسترى نیز، حکم اعدام وسیله معامله قدرت مى ‏شود. در امریکا، اعتراض‏ها علیه قوه قضائى روز بروز افزایش پیدا مى ‏کنند. قوه ‏اى که در آغاز بعنوان یکى از مستقلترین بنیادها در جوامع غربى تبیلغ مى ‏شد، هم اکنون تبدیل به قوه ‏اى گشته است که در آن، قدرت و پول ارزش اول را پیدا کرده ‏اند:

مردم بى ‏بضاعت را فوج فوج به زندانها مى ‏فرستد اما با صاحبان قدرت، پول و مقام، بمراتب سختگیرى کمتر مى ‏کند. در بازیهاى قدرت درون دادگسترى، شمارى از این مردم، منجمله محکومین به اعدام، قربانى دعواهاى قدرت، معامله بین دادستان، وکلا و قضات مى ‏شوند و بسا مورد استفاده در پیشرفت شغلى دادستان، وکیل و یا قاضى قرار مى ‏گیرند…

بدین ترتیب، دادن اختیار الهى به مقامى، نهادى و … با خطر حتمى سوء استفاده از آن براى بازسازى استبداد مواجه است. از یاد نبریم که اعدام سقراط در دمکراسى یونان که البته مبناى آن بر سلطه بود (سلطه مرد بر زن، سلطه ارباب بر برده و سلطه یونانیان بر غیر یونانیان) از نشانه‏هاى انقراض آن دموکراسى و نیز قدرت سلطه گر یونانیان شد. امریکا نیز که دمکراسى نسبى بر مبناى سلطه دارد، با این خطر مواجه است. هفته ‏اى یک نفر اعدام مى ‏شود و بیش از ۳۵۰۰ نفر در انتظار اجراى حکم اعدام هستند. رفتار خشونت آمیز نسبت به بدترینهاى جامعه بى ‏رابطه با رفتار دولت امریکا با سایر ملتها و جنگ افروزى نیست… بقول یکى از مبارزین امریکائى علیه حکم اعدام:

“جامعه دارد پى مى ‏برد که اعدام بیانگیر نابسامانیهاى جامعه ما است:

در سالهاى ۸۰، مى ‏گفتیم، اینجا، همه چیز خوب است بجز حکم اعدام اما، حالا، مى ‏گوییم: وضع همه جا خرابه، و اعدامها بهترین گواه آنند…

حاصل سخن

در واقع، هر حکمى که صادر مى‏ شود، بیش از آنکه بیانگر مجازات باشد، آینه‏اى از میزان خشونت جامعه و میزان ارزش حقوق انسان است. جمعى که در آن فعالم، مجامع اسلامى ایرانیان، مسئله اعدام را از دیدگاههاى مختلف به بحث گذاشت و لغو آن را تصویب کرد. و از میان موضع گیریها و مقاله‏ ها و بیانیه ‏هاى منتشره بنظر مى ‏رسد که بسیارى از روشنفکران و مبارزان سیاسى ایران در این امر خیر هم عقیده شده ‏اند. این امر مى ‏تواند حال که نزدیک به یک ربع قرن از انقلابمان مى‏گذرد، آینده‏اى امیدبخش و خالى از خشونت را براى میهنمان نوید دهد. براى نتیجه گیرى این بحث، بیاد قربانیان خشونت کور رژیم ولایت فقیه پروانه و داریوش فروهر و به احترام روح رفیع آنها مناسب تر از این ندیدم که نوشته خود را با متن مصوب حزب ملت ایران درباره حکم اعدام پایان دهم:

در راستاى لغو کیفر اعدام‏ هم میهنان :

چون شناسائى و ارج گذارى به حیثیت ذاتى انسان پایندان زیست آزاد ملتها و شکوفائى فرهنگ آنان است چون زندگى نخستین و والاترین داده ایزدى به هر انسان است و هیچ فرد یا جمع یا نهادى به هیچ بهانه ‏اى حق سلب آن را ندارد. چون در روند زندگى اجتماعى بشر پیشرفتهاى چشمگیرى پدید آمده و بسیارى از نگرشهاى کهنه در شناخت بزه و دادن کیفر نارسائى خود را نمایان کرده است. چون در گستره دانش بشرى بزه دیگر سرشتى شناخته نمى‏شود و هر کیفرى باید در بردارنده فرصتى براى بازسازى و پرورش بهینه هر به کژراهه افتاده‏اى باشد چون کیفر اعدام از دید اجتماعى بیدادگرانه و ضد انسانى، از دید اخلاقى خشن و ناپسند و از دید قضائى تردیدآمیز و اثر آن برگشت ناپذیر است‏ چون روش شدن کیفر اعدام نه تنها سبب تنبه دیگرى و بازدارنده تبهکارى نیست که هرم اختناق و تسویه حسابهاى سیاسى و سرکوب دگراندیشان در بسیارى از سامان‏هاى یکه تازانه فراگیر مى ‏باشد و از آنجا که جمهورى اسلامى در سالیان دراز فرمانروائى واپسگرایانه خود یکى از سیاه‏ترین کارنامه‏ هاى دولتى را در کاربرد کیفر اعدام چه در مورد اتهامهاى عقیدتى و چه بلحاظ بزه‏هاى عمومى دارد. و اکنون در جمهورى اسلامى کیفر اعدام بگونه ابزار وحشت آفرینى در راستاى جو خفقان و پایمال کردن آزادى‏ هاى شناخته شده براى انسان درآمده است. حزب ملت ایران پس از رایزنى ‏هاى بایسته در چهلمین سالگرد صادر گردیدن اعلامیه جهانى حقوق بشر پیشنهاد لغو کیفر اعدام را پذیرا شده و کوشش همه جانبه در این زمینه را در برنامه خود قرار مى ‏دهد. حزب ملت ایران خواهان حذف کیفر اعدام از همه قانون‏هاى جزائى کشور مى ‏باشد تا هیچ فرمانروائى نتواند به دست آویز آن برخلاف خواست مردم پایه‏ هاى قدرت خود را استوار دارد. در آینده باید نهاد نیک آدمیان را که در انبوه نابهنجارى‏هاى اجتماعى به زشت کردارى کشانده شده‏است با نوپرورى بازآموزى و حتى کارآورى تن و روان صیقل داد. باید هر ایرانى را چنان پرورد که با هر باور دینى و سیاسى از فرهنگ پربار میهن خود درس مهر و دوستى گیرد و نهال کین و دشمنى را از بیخ برکند. چنین باد. (۱۹ آذر ماه ۱۳۷۶- دبیرخانه حزب ملت ایران).

منابع:

– حقوق بشر در اسلام از ابوالحسن بنى صدر، انتشارات انقلاب اسلامى –

– کتاب زندان، جلد دوم، به ویراستارى ناصر مهاجر – نشر نقطه –

– اوین، گاهنامه ۵ سال و اندى، از محمد جعفرى، جلد اول، انتشارات برزاوند.

– Editions eres- Sous la direction de Robert Cario- La peine de mort au seuil du troisième millenaire

– Actes du colloque sur la peine de mort dans la pensée philosophique et litteraire- Maria Malibran-Tourgueniev ; Pauline Viardot et- Association des amis d’Ivan

– Editions du seuil – Bottero, Marc-Alain Ouaknin, Jean Joseph Moingt -La plus belle histoire de Dieu-

– Collection Folio – Arthur Koestler/Albert Camus-Reflexions sur la peine capitale-

– Editions Odile Jacob- Robert Badinter- L’Abolition-

– Le livre de Poche – Robert Badinter- L’execution –

این مقاله در خرداد ۱۳۸۲ در روزنامه انقلاب اسلامی بچاپ رسیده است

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.