koorosh zaim 03

آینده خیزش های شمال افریقا و خاور میانه

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

koorosh zaim 03

koorosh_zaim_03دیگر نمی توان حقیقت را پنهان کرد، دیگر نمی توان ملت ها را در ناآگاهی نگه داشت یا در چنبره خودبزرگ بینی های بیمارگونه و تمامیت خواهی ها کنترل کرد و فساد و وحشیگری حکومتی را از چشمها دور نگه داشت. در گذشته، آنها که از اکثریت مردم با شعورتر و زیرکتر و با شهامت تر بودند به حکومت می رسیدند، و دیکتاتوری هم می کردند. امروز دیکتاتورها از بیشعورترین، ناآگاهترین و ترسوترین افراد ملت هستند.

گفتگوی رادیو صدای ایران (حسین مهری) با کورش زعیم

پرسش ۱: به نظر شما چه عامل یا چه عواملی و از چه نوع یک دگرگونی، یک انقلاب، یک خیزش و شورش را پدید می آورد؟

کورش زعیم: به باور من دو نیروی اجتماعی مردم را به خیزش و ابراز نارضایتی خود از وضع حاکم بر می انگیزد. خیزش های مردمی هم مانند خیزش های طبیعی زمین لرزه، سیل و آتش سوزی های جنگلی است. وقتی فشار درون زمین به تدریج به نقطه غیرقابل تحمل می رسد، یا بارش باران بیش از توان تحمل رودخانه ها می شود یا گرمای هوا بیش از تحمل چوب درختان می شود، این تحولات طبیعی رخ می دهد. جوامع انسانی را هم می توان به شرایط طبیعی تشبیه کرد.

در همه این کشورها، دو روند متضاد در طی دهه ها در حال رشد بوده اند. یکی روند تکامل انسانی که شاخص آن افزایش سطح سواد و تحصیلات دانشگاهی است که به آگاهی بیشتر و انتظارات بیشتر می انجامد. این روند در دهه های گذشته با انقلاب اطلاعات و ارتباطات، و آسان و همگانی شدن دسترسی به اطلاعات بین المللی، بویژه چگونگی زندگی مردمان دیگر کشورها، انجامیده است. پیدایش اینترنت، ماهواره و تلفن همراه فاصله سنتی میان مردمان یک کشور را با هم و با مردمان دیگر کشورها از میان برده است. دیگر نمی توان واقعیت ها را از مردم پنهان کرد یا فساد حاکم را مخفی نگه داشت. روند دوم، رشد اقتصادی است که با این رشد اجتماعی همگام نباشد، و اگر هم از دید آمار همگام به نظر برسد، فقط بخش کوچکی از جامعه را که نزدیک به حاکمیت خودکامه و فاسد است برخوردار می کند. اکنون شما اکثریت جامعه را که جوان و تحصیکرده و متخصص هستند دارید که از موهبات رشد ثروت در کشور برخوردار نیستند، و به علت انحصاری بودن اقتصاد در دست عوامل حاکمیت که برای سود بیشتر و سریعتر فقط به بازرگانی و دلالی می پردازند، از داشتن یک شغل همخوان با استعدادشان محروم هستند.

نیروی دیگری که برای دگرگونی های اجتماعی و سیاسی در یک کشور غیرآزاد وارد می آید، فشارهای عوامل اجتماعی و سیاسی بین المللی بر جوامع سنتی است. این فشارها که از راه اطلاعات و آگاهی ها وارد می آید، در جوامعی که در حال انتقال از شرایط سنتی به شرایط نوین هستند شکاف ایجاد می کند و باعث اختلافات راهبردی و حتی سلیقه ای می شود. افکار عمومی جهانی نیروی قدرتمندی در راستای تحولات دموکراتیک و حقوق بشری در جوامع سنتی است. هنگامی که یک ملت دچار این تضاد ها می شود و فشارهای انباشته در درون اجتماع ناگهان با بهانه ای به انفجار تبدیل می شود، تاثیری زنجیره ای بر جوامع مشابه می گذارد و آنها را هم بسوی دگرگونی و انقلاب می کشاند.

برای مثال در ۱۸۴۸، که شورش های مردمی در فرانسه آغاز شد و به جمهوری دوم منجر شد، این شورشها به کشورهای اروپایی هم سرایت کرد و در همان سال ۵۰ کشور از جمله آلمان، کشورهای زیر سلطه اتریش، ایتالیا، ایرلند، دانمارک، لهستان، مولداوی و غیره انقلاب کردند، در صورتیکه هیچ ارتباط سازماندهی شده ای میان آن انقلاب ها نبود. سال ۱۸۴۸ به “بهار ملت ها” معروف شد.

در ۱۹۵۱، تحولات استقلال طلبانه ایران به کشورهای دیگر مانند مصر و عراق سرایت کرد که با الهام از مصدق، جمال عبدالناصر کانال سوئز را ملی کرد (۱۹۵۶) و عبدالکریم قاسم پادشاهی عراق را برانداخت (۱۹۵۸). در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، حدود ۶۰ کشور بطور زنجیروار دچار تحولات سیاسی شدند که بسیاری از آنها از دیکتاتوری به دموکراسی رسیدند.

در سال ۱۹۸۹، در لهستان شورش و انقلاب شد که به همه کشورهای زیر سلطه شوروی سرایت کرد و به فروپاشی شوروی انجامید، و هیچ ارتباط سازماندهی شده میان آن کشورها هم نبود. در سال ۲۰۰۰، در صربستان شورش اجتماعی رخ داد، و در پی آن در گرجستان (۲۰۰۳)، اکراین (۲۰۰۴)، لبنان و قرقیزستان (۲۰۰۵)، مولداوی (۲۰۰۹)، و اکنون در همه کشورهای عربی.

اینگونه تحولات اجتماعی که برخی به توطئه های ابرقدرتها و طرحهای پنهانی نسبت می دهند که عده ای خداگونه نشسته اند و تصمیم می گیرند کجا چه خبر شود، بارها و بارها در طول تاریخ رخ داده و همیشه نتیجه افزایش انتظارات مردم و تاثیر همان نوع از فشارهای درونی و برونی بوده که جامعه ها را به خیزش وا واداشته است.

پرسش ۲: دگرگونی ها در فضای خاورمیانه و شمال افریقا دارای چه خصلتی است و از چه تعریفی پیروی می کند؟

کورش زعیم: تحولاتی که در شمال افریقا و خاورمیانه شاهد آنها هستیم را می توان به تحولات ۱۸۴۸ اروپا تشبیه کرد که از شورش های فرانسه آغاز و دامنگیر همه کشورهای اروپایی (بجز انگلستان و روسیه) شد. عدم تعادل میان رشد آگاهی و کیفی جمعیت که باعث افزایش انتظارات می شود از یکسو، و وجود دیکتاتوری های فاسد و خشن حاکم از سوی دیگر، همراه با فشارهای جهانی ناشی از افزایش کیفیت زندگی و آزادی های اجتماعی در کشورهای دیگر، کاسه صبر ملت ها را سرریز می کند.

یک ویژگی سرنوشت ساز یکصد سال گذشته، سرعت گرفتن موج پیشرفتهای تکنولوژیک، بویژه در بخش ارتباطات و آگاهی رسانی است. در صد سال گذشته پیشرفتهای شگرفی با سرعت تصاعدی انجام گرفته: از تلفن قارقارکی محدود به ثروتمندان تا تلفن همراه ارزان و قدرتمند و نامحدود. از رادیو لامپی تک موج محدود به ثروتمندان تا رادیو و تلویزیون ارزان و همگانی و بدون مرز ماهواره ای غیرقابل کنترل. از روزنامه های محدود چاپ سربی تا اینترنت و میلیونها روزنامه و سایت و خبررسانی جهانی رایگان و غیرقابل کنترل. اینها جوامع انسانی را در سراسر جهان بهم نزدیک و از کار یکدیگر آگاه کرده است. دیگر نمی توان حقیقت را پنهان کرد، دیگر نمی توان ملت ها را در ناآگاهی نگه داشت یا در چنبره خودبزرگ بینی های بیمارگونه و تمامیت خواهی ها کنترل کرد و فساد و وحشیگری حکومتی را از چشمها دور نگه داشت. در گذشته، آنها که از اکثریت مردم با شعورتر و زیرکتر و با شهامت تر بودند به حکومت می رسیدند، و دیکتاتوری هم می کردند. امروز دیکتاتورها از بیشعورترین، ناآگاهترین و ترسوترین افراد ملت هستند. معمر قذافی، علی عبدالله صالح و بشار اسد نمونه های بارزی از این دیکتاتورها هستند.

پرسش ۳: آیا بهاران عرب براستی بهاران به بار خواهد آورد؟

کورش زعیم: اینکه همه این کشورهای عرب که نام بردم در کوتاه مدت به دموکراسی دست بیابند، نسخه بلندبالایی است. آنچه من می توانم بگویم اینست که راهی بجز دموکراسی وجود ندارند. شاید برخی از این کشورها دوباره دچار حکومت های نظامی کودتایی تا رییس جمهورهای فریبکار شوند که روند دموکراسی را کند کنند یا به تاخیر بیاندازند، ولی با افزایش شمار کشورهای عربی دموکرات، زندگی این حاکمان بسیار دشوار خواهد شد و کوتاه. مردمشان با مشاهده کشورهای همزبانشان که آزادی کسب کرده اند، دولتهای خودکامه خود را خیلی زود بزیر خواهند کشید. دیکتاتوری ها دیگر پایدار نیستند و نه دیر بلکه زود نیست می شوند.

وقتی به آمار کشورهایی که در دهه های اخیر از دیکتاتوری به دموکراسی دست یافته اند می نگریم، باورمان بیشتر راسخ می شود که افراط گرایان و دیکتاتورها با سرعت فزاینده ای محکوم به فنا هستند. در سال ۱۹۷۵، ۴۱ کشور آزاد بودند، ۴۸ کشور نیمچه دموکراسی داشتند و ۶۳ کشور دیکتاتوری بود. در سال ۲۰۱۰، ۸۹ کشور آزاد، ۶۰ کشور نیمه آزاد و ۴۷ کشور دیکتاتوری بودند. با توجه به اینکه شمار کشورها از ۱۵۲ به ۱۹۴ افزایش یافته است. یعنی ۴۲ کشوری که در این مدت افزوده شده اند، همگی از نوعی دموکراسی برخوردارند. این روند را نمی شود ندیده گرفت.

پرسش ۴: فکر نمی کنید در مصر، جایگزین بهار عرب، سازمان اخوان المسلمین باشد؟

کورش زعیم: در مورد اخوان المسلمین من باور دارم که این سازمان دیگر آن سازمان تندرو خشونت طلب نیست، همچنانکه فدائیان اسلام خودمان هم تغییر ماهیت دادند. اول اینکه اخوان المسلمین بیش از ۱۸ تا ۲۰ درصد در مصر رای نمی آورد؛ بنابراین، همیشه در اقلیت خواهد بود. دوم اینکه آنها اکنون بخوبی می دانند که با افراطی گری و خشونت گرایی تقریبا همه کشورهای جهان آزاد که سال به سال گسترش پیدا می کند و کشورهای عربی هم به آن می پیوندند، رفتار ستیزگرانه را تحمل نخواهد کرد. جمعیت سلفی ها در مصر خطرناکتر از اخوان المسلمین خواهند بود. بطور کلی باور دارم که افراط گرایان سنتی به نظام سیاسی کشورها خواهند پیوست تا با گروههای تروریستی اسلامی در یک چارچوب رده بندی نشوند.

پرسش ۵: امیدی به استقرار دموکراسی در میان مدت در تونس و مصر وجود دارد؟

کورش زعیم: من به تونس و مصر بیش از دیگر کشورهای در حال تحول امیدوارم. تونس یکی از کشورهای با فرهنگ تر عربی است و به علت نزدیکی زیاد به اروپا و وابستگی اقتصادی به جهانگردی، جامعه ای به نسبت باز دارد. از سوی دیگر بن علی، با وجود روشهای دیکتاتورمآبان اش، شخص بسیار هوشمندی است. او در سنت سیر فرانسه و آکادمی های نظامی امریکا آموزش دیده و با شیوه زندگی در کشورهای آزاد آشنا بود. در واقع این هوشمندی فوق العاده او، بویژه در زمینه های اطلاعاتی و امنیتی بود که حبیب بورقیبه را واداشت او را به بالاترین سمت امنیتی تونس بگمارد. تونس براحتی می تواند یک دولت دموکرات بوجود بیاورد، زیرا همه زیرساخت هایش سالم مانده است.

مصر هم کشوری با تاریخ کهن و فرهنگ بالا است که مردم آن را به افتخار وا می دارد. از سوی دیگر حسنی مبارک از بدترین دیکتاتورها نبود. اگر به شرایط دموکراتیک و انتخابات آزاد تن در می داد، می توانست رییس جمهور خوبی برای مصر باشد. ولی قدرت و دیکتاتوری می تواند هر کس را کور و فاسد کند. من مصر و تونس را پرچمدار دموکراسی در جهان عرب می دانم و دیگران از آنها سرمشق خواهند گرفت.

پرسش ۶: به نظر شما قذافی چگونه رهبری بود؟ معایب و محاسن او؟

کورش زعیم: معمر قذافی که می گوید پدرش در جنگ با ایتالیایی ها کشته شده، در یک قبیله بدوی عرب چادر نشین در بیابانهای سرت بدنیا آمد و از کودکی به مسئله و نجات فلسطین علاقمند شد که باور داشت با ناسیوناسیم عرب ممکن است. او از همان هنگام شیفته ناسیونالیسم عرب شد. پس از اینکه به ارتش پیوست، در دانشکده سندهرست انگلستان دوره افسری را گذراند. پس از بازگشت به لیبی، به گروه افسران جوانی که قصد براندازی رژیم پادشاهی را داشتند پیوست و سرانجام رهبری آنها را بدست گرفت و در یک کودتای بدون خونریزی شاه ادریس را که برای درمان به ترکیه رفته بود و پسرش را، از پادشاهی خلع کردند و جمهوری عربی لیبی را تشکیل دادند. پس از رسیدن به رهبری لیبی خود را به جمال عبدالناصر که مورد ستایش او بود نزدیک کرد و تقریبا همیشه فقط با ناصر مشورت می کرد. قذافی که رویای کشورهای متحده عربی را در سر می پروراند، پس از ملی شدن کانال سوئز، او هم قراردادهای نفتی لیبی را لغو کرد و سهم لیبی را از ۵۰% به ۷۹% افزایش داد. وی که با هر مردم غیر عرب و غیر مسلمان مخالف بود، همه خارجی ها مهاجر اروپایی را از کشور بیرون کرد و به قتل عام افریقاییان غیر عرب لیبی پرداخت. افسران ناراضی او توطئه ترور او را چیدند، ولی سازمان امنیت عبدالناصر توطئه را خنثی کرد. از آن پس او به همه بدگمان شد، هر صدای اعتراض و انتقاد را با زندان یا مرگ خاموش می کرد، اداره کشور را فقط به خانواده خودش داد و اقتصاد کشور را هم خانوادگی کرد. بزودی همه قدرت و ثروت فقط در دست خانواده قذافی و دایره دوستان مورد اعتماد او بود.

قذافی در مورد فراهم آوردن آموزش و بهداشت و خدمات شهری برای مردم لیبی گامهای بلندی برداشت، ولی بخش عمده ای از درآمد نفت را صرف خرید جنگ افزارهای مدرن می کرد و جنگهای بیهوده زیادی هم کرد. در حالیکه خزانه کشور مملو از ثروت بود، و خانواده و دایره مورد اعتماد قذافی به ثروت های نجومی دست یافتند، اکثریت مردم لیبی در فقر زندگی می کردند. خود قذافی و فرزندانش بیشتر درآمد نفت لیبی را به حسابهای شخصی خود می ریختند و اکنون از ثروتمندترین خانواده های جهان بشمار می آیند.

قذافی تلاش زیادی برای ایجاد یک کشور بزرگ و متحد عرب کرد. بربرهای افریقا را که عرب نبودند نسل کشی کرد، چون آنها را انسان نمی دانست و عربی سخن نمی گفتند. چاد را تسخیر کرد و با مسیحیان سودان جنگید تا بتواند “کشور بزرگ مسلمان متحد ساحل” را بوجود آورد. با مصر و سوریه هم می خواست “کشورهای بزرگ عربی” را بوجود آورد که ناکام ماند. به فلسطینیان و برای جنگ با اسراییل برای مصر و سوریه پنهانی اسلحه می فرستاد. تلاشها و جنگهای نافرجام او همه برای این بود که از مراکش تا مصر و سومالی و سوریه و فلسطین را در یک کشور بزرگ متحده عربی ادغام نماید، ولی شخصیت بلندپرواز و آتشین او رهبران کشورهای با فرهنگ تر را نگران می کرد و هیچکدام از سران کشورهای عربی برای او احترام زیادی قائل نبودند. قذافی حتی به دلیل شکست مصر در برابر اسراییل، در سال ۱۹۷۷ به مصر حمله هوایی وزمینی کرد که البته در عرض سه روز دفع شد. بطور کلی می توان او را یک دیوانه ثروتمند ومسلح انگاشت. در آینده وسعت کشتارها و جنایت های او علیه مردم لیبی و دیگر کشورهای افریقایی آشکار خواهد شد.

دست آخر به تولید تسلیحات کشتار جمعی روی آورد تا خودش به تنهایی بتواند کشورهای عربی را زیر یک پرچم درآورد. این تسلیحات شامل سلاحهای شیمیایی بصورت گاز اعصاب، سلاحهای میکربی و رادیو اکتیو، و سرانجام بمب اتمی می شد. ولی پس از دستگیری صدام حسین، بی درنگ تولید آنها را متوقف کرد و اجازه داد بازرسان بین المللی از تجهیزات او دیدن کنند.

بطر کلی می توان داوری کرد که سرهنگ معمر قذافی در حالیکه به ظواهر بهبود جامعه لیبی توجه می کرد، شخصیتی بسیار نامتعادل، خشونتگرا، تمامیت خواه، بسیار خودبزرگ بین و تا حد جنون عرب نمایشگر بود. یعنی می خواست فرهنگ چادرنشینی و شترسواری عرب بیابگرد را به عنوان یک شیوه زندگی ستایش انگیز در جهان مطرح کند وبه این دلیل در سفرهای بین المللی خود خیمه و شتر خود را همراه می برد.

بارها برای کشتن قذافی برنامه ریزی شده بود. برای مثال در ۱۹۶۹، سازمان اس آ اس انگلستان برنامه ای برای ترور قذافی و بازگشت خانواده ادریس کشید که با مخالفت رییس جمهور امریکا بخاطر اینکه قذافی ضد مارکسیست است لغو شد. در ۱۹۷۶، یک نفر ناراضی به سوی او تیراندازی کرد، ولی آسیبی به او نرسید. در۱۹۸۱، فرانسه و مصر با هم توطئه ترور او را چیدند که به علت مخالفت دولت امریکا لغو شد. در ۱۹۸۱، امریکا محل زندگی او را بمباران کرد، که با تلفن نخست وزیران ایتالیا و مالت به قذافی، وی از خانه اش فرار کرد و آسیبی ندید. در ۱۹۹۳، دو هزار نفر از سربازان ارتش لیبی در یک شورش قصد ترور قذافی را داشتند که بیرحمانه سرکوب شدند. در ۱۹۹۶، گروهی از افراط گرایان اسلامی با کمک ام آی ۶ انگلستان برای کشتن قذافی به خودرو او در نزدیکی “سرت” حمله کردند، ولی ترور نافرجام ماند. در ۱۹۹۸، اسلام گرایان افراطی در نزدیکی “دیرنه” به خودرو او حمله کردند که نگهبانان آمازونی او خود را روی او انداختند و نجاتش دادند.

پرسش ۷: با سقوط قذافی، شورای انتقالی لیبی را به چه سمت و سویی خواهد برد؟

کورش زعیم: شورای انتقالی هنوز آن اعتماد به نفس لازم را برای برداشتن گام های بنیادین پیدا نکرده و تا قذافی دستگیر یا کشته نشود، از ترس انتقام جویی قذافی خیلی با احتیاط عمل خواهند کرد. بهمین دلیل هنوز نتوانسته کابینه خود را تشکیل بدهد. پس از دستگیری یا کشته شدن قذافی، آنها همانگونه که متعهد هستند شورایی برای تدوین قانون اساسی لیبی تشکیل می دهند و سپس انتخابات مجلس شورای خود را انجام خواهند داد و سپس ریاست جمهوری را. من باور دارم که به علت سطح بالای تحصیل کرده های دانشگاهی و دنیا دیدگی نخبگان کشور، و همسایگی دو کشور با فرهنگ متحول شده، بخت لیبی برای دموکراسی زیاد است. البته احتمال ناآرامی های مسلحانه محدود و فرسایشی با قبیله قذاذفه در بیابانهای سرت و با برخی گروهک های تندرو اسلامی هست.

پرسش ۸: کدام کشورهای دیگر در خاور میانه استعداد خیزش سیاسی دارند؟

کورش زعیم: همانگونه که من در آغاز سال ۲۰۱۱، پس از آغاز شورشهای تونس در یک گفتگوی تلویزیونی ابراز کردم، زنجیره این تحولات بنیادین دامن همه کشورهای عربی را خواهد گرفت. در تونس، لیبی، مصر، یمن و سوریه که در شرف اتمام است. در صحرای غربی، الجزیره، مراکش، موریتانی، سودان، بحرین، عربستان، امارات، عمان، کویت، و حتی عراق و اردن که آغاز شده، ولی بطور موقت با زور یا اعطای امتیازهای جزئی بر آن سرپوش گذاشته شده است. ولی دوباره شورش ها آغاز خواهند شد.

پرسش ۹: آیا خیزش های خاورمیانه به چین و روسیه هم ممکن است سرایت کند؟

کورش زعیم: روندی که من در چین و روسیه می بینم، حکومت های آگاهانه است. حکومت های این دو کشور، با همه لکه دیکتاتوری که بر آنها نشسته، آزادسازی تدریجی است. چین از شرایط میدان “تیان آن من” تا کنون تغییرات بسیار گسترده ای کرده که بیشتر آنها در زمینه اقتصاد و رفاه مردم بوده است. با وجود حکومت بظاهر کمونیستی، اقتصاد چین بیشتر به یک اقتصاد آزاد کاپیتالیستی شبیه شده است. شورش هایی که در چین خواهیم دید، که از هم اکنون در زمینه های حقوق کارگری و شهروندی جسته گریخته رخ می دهد و با پاسخگویی نسبی مسئولان روبرو می شود، در آینده برای آزادی های مدنی روی خواهد داد. من حکومت چین را هوشیارتر از این می بینم که در آینده نزدیک به تدریج فعالیت های حزبی را آزاد نکند. آزادی فعالیت سیاسی در قالب حزبها فشار اجتماعی زیادی را خنثی خواهد کرد. آزادی فعالیت حزبی، آزادی رسانه ای را هم در چارچوب همان فعالیت حزبی بدنبال خواهد آورد. همینقدر که مردم بتوانند نمایندگان خود را به مجلس بفرستند تا در کنار نمایندگان حزب کمونیست بنشینند، چنگال حزب کمونیست را بر سیاست کشور سست خواهد نمود.

در روسیه آزادی های نسبی و فعالیت حزبی هم اکنون هم وجود دارد. این حضور و قدرت مافیایی مالی در سیاست روسیه است که سیاست حزبی آن کشور را لکه دار و مردم را ناراضی کرده است. مدودیف برای سیاست خارجی روسیه که تا آن هنگام مافیایی و امپریالیستی تلقی می شد، آبرو خرید. پس از مدودیف، با وجود بازگشت ولادیمیر پوتین به قدرت، سیاستهای او را مردمی تر خواهیم دید. پوتین برای حفظ وجهه سیاسی روسیه در عرصه بین المللی، بیشتر به قدرت اقتصادی و سیاسی روسیه توجه خواهد کرد تا گسترش سرزمینی. وی همچنین ممکن است بتواند تا حدودی از قدرتهای مافیایی در اقتصاد روسیه بکاهد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.