بیژن صف سری
جنبش سبز با همهی هزینههایی که تا کنون داده است بیشک در تاریخ این کهنهدیار بهعنوان یکی دیگر از تلاشهای ملت ایران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت میگردد اما این تلاش نیز همچون همهی جنبشهای عقیمماندهی آزادیبخش در طول تاریخ کشورمان، راه به جایی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود یک استراتژی شفاف است نه تنها این جنبش را نیز به تدریج از شتاب اولیهاش باز داشته بلکه باعث دوام و قوام نظام در سرکوب هر چه بیشتر حامیان این خیزش گردیده است.
از بس که خمیازه فریاد کشیدیم و آسمانمان بی حوصله و حجم هوای شهر ما ابری است ،ی ک قرن برای آزادی دویده ایم، یک صد سال مبارزه کرده ایم، اکنون اینجا که هیچ کجا نیست ایستاده ایم. سرگشته تر از همیشه و رسوا و انگشت نما ی مردم جهان هستیم و در در فقر و فلاکت هنوز ساده لوحانه چشم امید به “الله اکبر” گفتن های شبانه و راهپیمایی ها چند صد نفری در سکوت داریم آن هم فقط به مناسبت ها و روزهای تاریخی و مذهبی .
آنچه در بالا خوانده اید حرف بسیاری از مردمی است که دل در گرو جنبشی داشتند که گمان می رفت کشتی طوفان زده وطن را به ساحل امید و آزادی می رساند.
جنبش سبز با همه هزینههایی که تا کنون داده است بیشک در تاریخ این کهنهدیار بهعنوان یکی دیگر از تلاشهای ملت ایران برای در آغوش گرفتن آزادی ثبت میگردد اما این تلاش نیز همچون همه جنبشهای عقیمماندهی آزادیبخش در طول تاریخ کشورمان، راه به جایی نخواهد برد چرا که فقدان اهداف روشن که خود محصول نبود یک استراتژی شفاف است نه تنها این جنبش را نیز به تدریج از شتاب اولیهاش باز داشته بلکه باعث دوام و قوام نظام در سرکوب هر چه بیشتر حامیان این خیزش گردیده تا بدانجا که با انفصال در تداوم اعتراضات مردمی به دلیل نداشتن رهبری و استراتزی ، کما کان رزیم بدون وقفه به دستگیری ها و کشتن ها ادامه می دهد .
امروز دیگر بر همه انهایی که گمان می کردند با دستگیری دو رهبر معنوی جنبش اقایان موسوی و کروبی جنبش از حرکت باز نمی ایستد ثابت گردید که این جنبش قائم به رهبری بوده است و حتی تشکیل “شورای هماهنگی راه سبز امید” که توسط گروهی نامشخص و غیابی بوجود آمده، هم نتوانست جنبش را به همان حالت لنگان لنگان رفتنش به سوی ازادی را هدایت کند، چرا که ایرانی جماعت همیشه بدنبال قهرمان حی و حاضر بوده، از همین رو بیانیه شورای سبز امید که اخیرا منتشر شد و برای حضور خیابانی مردم در روز ۲۲ خرداد فراخوان داده است با مخالفت های زیادی مواجه می شود.
هم قبیله ای می گفت در عجبم که سال ۵۷ مردم با یک اعلامیه به خیابان ها می ریختند در حالی که نه گرسنه بودند و نه چون امروز فقر از در و دیوار خانه هایشان بالا می رفت ولی امروز با هزار ظلم و تعدی که می بینند جز عده ای معدود بقیه در لاک سکوت فرو رفته اند و تماشاگرانی بیش نیستند و بعد برای قوام گفته هایش مرگ هاله سحابی را مثال زد که می توانست انگیزه ای به مراتب بیشتر از مرگ ندا در بپاخاستن مردم موثر باشد ، چرا که مظلومانه تر است. زنی مبارز، دختری دردمند، مادری از تبار مادران صلح به وضعی چنین مظلومانه در پیش تابوت پدر کشته می شود و یا دست کم می توانست همچون حادثه خودسوزی آن دستفروش در تونس باشد که منجر به قیام مردم تونس گردید اما باز هم مردم سکوت کردند خود ماندند و از کنار این ماجرا هم بی واکنش گذشتند براستی چه بر سر ما آمده است؟
در پاسخ به این هم قبیله گفتم اینکه چرا امروز مردم ما همانند مردم نسل انقلاب نیستند و ظلم پذیری بیشتری دارند از یک سو به دلیل بی اعتمادی به انقلاب و هر انچه معاش مردم را برای مدتی مختل کند هستند و از سوی دیگر این مردم بدون قهرمان نمی توانند بپا خیزند اعلامیه و بیانیه هم کار ساز نیست که این فراخوان ها حکم همان حکایت طلسم شاه مرتضی را دارد که پس از سال ها مداوا کردن مردم مفلوک و بیمار، یک شب طلسمش از کار می افتد و دیگر هیچ بیماری را شفا نمی دهد، در حالیکه شاه مرتضی همان شاه مرتضی بود، و طلسم هم همان طلسم، منتهی چیزی که بود در یک خواب غفلت همچون خواب اصحاب کهف، زمین به دور خورشید چرخیده بود و علم طبابت و حکیم حاذق جانشین سحر جادو شده بود درست مثل امروز که ۳۲ سال از زمان انقلاب گذشته است و مردم دریافتند دیگر به هر اعلامیه ای و بیانیه ای نمی توان امید بست که نمونه باارزش حاصل آن انقلاب ۵۷ است که امروز دچار آن هستیم و یا تجربه ای که از همین جنبش اخیر بدست آمد و آن وقتی بود که در اولین اعتراض به تخلف در انتخابات مردم به خیابان ها آمدند اما هدایت کننده ای نبود تا این خیزش مردمی را با استراتزیک و برنامه شقاق سامان دهد و همه از رهبریت به تعارف شانه خالی کردند و در نتیجه با دستگیری های فله ای و کشته شدن صدها جوان چون ندا آقاسلطان به تدریج این باور در مردم رشد یافت که بی چراغ راه، نمی توان قدم در تاریکی گذاشت ، خاصه امروز که گروهی بعنوان رهبران پنهان، شورایی تشکیل داده اند که مورد قبول عامه طرفداران جنبش نیست و تشکیل این شورا خود باعث بروز اختلاف شده است از این رو در یک کلام باز همه چشم براه یک قهرمان نشسته اند آن هم نه قهرمانی با دست خالی که با استراتزی و برنامه شقاف و روشن تا پا به میدان گذارد، اگر چه همه به زبان، قهرمان پروری را نکوهش می کنیم .