کنگرهء ۱۲ سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت، از روز ۲۲ تا ۲۵ در آلمان برگزار خواهد گردید. به باور ما این سازمان در برگیرنده ، گسترده ترین طیف جنبش فدائی است ولی از نظر ما سیاست های تشکیلاتی و مبارزاتی این سازمان درعمل با سیاست بنیانگزاران جنبش فدائی، بطور مثال رفیق حمید اشرف، سال هاست که سنخیتی ندارند. از نظر ما مبارز فدائی با تمام وجود به سوسیالیسم علمی باورمند بوده است و بخشی ازجنبش سوسیالیستی ایران بحساب می آید.
حال اگرسیاست رهبری سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت سوسیالیستی نیست، سیاست و عملکرد این رهبری چیست و در خدمت چه طبقه ای قرار دارد؟
نخست اینکه رهبری فدائیان دهه هاست که بطور سیستماتیک نقش آموزش در درون تشکیلات را
آنقدر بی رنگ جلوه میدهند که سوسیالیسم علمی، در سازمان بسطح یک آرزو، یک ایده و یا یک نشان زینتی تنزل پیدا کرده است. روند دور شدن از همهء آموزش های سوسیالیسم علمی در
تئوری، سیاست و عمل رهبران این جنبش، که با یورش های نیروهای امنیتی و پلیسی رژیم آغاز شده بود، با فروپاشی دیوار برلن تسریع شد و با ادامهء این سیاست ِدوری از سوسیالیسم علمی، تا به
امروز، در اکثریت این اکثریت، تعمیق یافته است. امری که در این سازمان بمثابه گسترده ترین بخش جنبش فدائی، سرنوشت هواداران سوسیالیسم را بویژه، مورد توجه رفقای سوسیالیست داخل کشور قرار داده است.
در عمل رهبران بخشهای مختلف تشکیل دهنده ی این سازمان سیاستی نا هماهنگ با جنبش "چپ" را به پیش می برند. بخشی از این رهبران به حمایت بی چون و چرا از جنبش سبز پیام محور،پرداخته اند. از طرف دیگر گروهی از رهبران، با وابستگان به امپریالیسم جهانی به نشست و برخاست سیاسی و تبادل ِنظر! مشغولند. در همین حال برخی دیگر از رهبران باجناح غالب ِسرمایه های نظامی در جمهوری اسلامی به نامه نگاری و دادن رهنمود وپیشنهاد، سرگرمند!
این رهبران در محافل غرب بدنبال آنند که نیروی سازمان را آمادهء شرکت در آلترناتیوهای از پیش ساخته غرب نواز نشان دهند. با این آرایش سیاسی و تفاوت نظرگاهها باز هم رهبران اکثریت ، در تلاشند که کنگرهء ۱۲سازمان را در خارج از کشور و در غیاب نمایندگان نیروهای داخل کشور برگزار کنند. شوربختانه سیاست رهبران اکثریت، امروز در بزنگاه تاریخ کشور، از جمله نیروهائی را جمع آوری کرده است که نه باورمند به سوسیالیسم علمی هستند و نه تمام عیار در خدمت یک سیاست بورژوائی قرار دارند.
نگرانی رهبران اکثریت از اعلان ناباوری خود به سوسیالیسم علمی، ناشی از بیم دوری بیشتر هواداران و اعضاء، و یاران دیرینهء این سازمان نیز هست. ناپیگیری ِاین رهبری در پیشبرد یک سیاست کارگری – ضدسرمایه داری زبانزد خاص و عام شده است. این رهبران تمام اصول و نظرگاههای سوسیالیستی و انقلابی را در مورد تشکیلات حزبی فراموش کرده اند، مبارزهء طبقاتی و نقش محوری طبقهء کارگر ایران را درپیروزی یک انقلاب اجتماعی در ایران نادیده می گیرند و متاسفانه مخاطب خود را درمیان تکنوکرات ها و بوروکرات های غیر مذهبی ایران جستجو می کنند.
شاید این همه را بتوانیم نوعی سوسیال دموکراسی نوین ایرانی بخوانیم. سوسیال دموکراسی که در عمل جایگاه خود را بمثابه بخشی از جنبش سوسیالیستی میهن، در درون طبقهء کارگر ایران نمی یابد. سوسیال دموکراسی که در بهترین حالت با عدم باور به لزوم یک انقلاب اجتماعی در ایران، با کوشش در اصلاح حکومت سرمایه داری اسلامی،متاسفانه این سازمان را به خدمتگذار بورژوازی ایرانی و امپریالیسم جهانی در ایران تبدیل خواهد نمود.
از نظر ما سرنوشت فدائیان و ایجاد اتحاد در میان این طیف گسترده از فعالین سیاسی،در گرو بازگشت به هوّیت فدائی و پیوند با جنبش کارگری در سراسر ایران است. بود ونبود این جنبش امروز در گرو بازگشت همه جانبه به سوی سوسیالیسم علمی و ارائه یک برنامه روشن انقلابی در تشکل های دموکراتیک سوسیالیستی است. به باور ما هرگونه کوشش در ایجاد وحدت فرقه ای و بی توجه به نظرگاه ها، هر قدر هم که خیرخواهانه باشد ، اگر با نوعی کمرنگ کردن باورهای سوسیالیستی در جنبش فدائی همراه باشد، در پراتیک اجتماعی همچون گذشته، به ریزش های بیشتر اعضا و هواداران، منجر خواهد گردید و فدائیان اکثریت را ازانجام وظایف انسانی و انقلابی خود ، در این تند پیچ تاریخی میهنمان ایران، بازخواهد داشت.
بخشی از همراهان سوسیالیست
جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران
یکم اردیبهشت ماه نود