خانم هاشمی از طعم شکستن حرمت انسانی در خیابان برایم بگو

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

علی اوغازیان

به راستی چه حرف حقی گفته اند که تاریخ دوباره تکرار می شود. این را با استناد به مصاحبه اخیر فائزه هاشمی با وبسایت روزآنلاین که در روز پنجشنه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ منتشر شده است می گویم و در این رابطه به طور مشخص اشاره دارم به این جمله خانم هاشمی که گفته است « در زمان شاه این شعبان بی مخ و دار و دسته اش بودند که مثل همین اراذل و اوباش با رفتار وحشیانه و جمع کردن رجاله ها و لات ها با مخالفان خودشون برخورد می کردند.»

اشاره خانم هاشمی از اراذل و اوباش به سعید تاجیک و دیگر حامیان سیاست های ایشان و به طور کلی نظام کنونی حاکم بر ایران و خیابان هاست که اگر از حق نگذریم, این حاکمیت اراذل اگر یک خوبی داشته باشد همانا قرار گرفتن برخی از چماق به دستان دیروز در جایگاه چماق خوران امروز است. منظورم از چماق خوران, همان اکثریت جامعه ایران است که سالهاست روحشان و بدنشان آماج توهین های بسیجی ها و در روزگاری نه چندان دور حامیان پدر بزرگوار خود فائزه هاشمی, بوده است.

خانم هاشمی عزیز در مصاحبه تان چه زیبا گفته اید که ممکلت اکنون توسط عده ایی اراذل و اوباش اداره می شود. به راستی اگر یک حرف درست در طول زندگیتان زده باشید, می تواند همین یک جمله تان باشد. اما اجازه می خواهم از شما بپرسم مگر تا همین مدتی پیش کشور به دست چه کسانی بوده و اداره می شده است؟ آیا حاکمان این سرزمین تا همین چندی پیش عده ایی فیلسوف و پایبند به اصول و شرافت انسانی بوده اند!؟ خانم هاشمی پرسشم از شما این است که چرا گاهی به گونه ایی حرف می زنید که گوئی کشور ما دو سال بیشتر نیست که دچار چالش شده و تا پیش از این در آبادانی و صلح و نوع دوستی کامل به سر می برده است!؟

خانم هاشمی اگر از من ناراحت نشوید باید بگویم چندان هم از اتفاقاتی که برای شما و خانواده تان پیش آمده ناراحت نیستم. باور کنید یک شیطنت کودکانه از درون مرا خوشحال می کند و نمی توانم منکر لذت بردنم از خواندن چنین مصاحبه هائی و تماشای ویدئوهایی چون هتاکی سعید تاجیک بشوم. حتما این روزها این جمله زیاد به گوشتان خورده است که “خود کرده را تدبیر نیست.” حتی شاید پدرتان هم در خلوت در حالیکه بر روی زمین نشسته و چای می خورد و نگاهش به گل های قالی خشک شده و فکرش مملو از افکار پریشان است این جمله را زیر لب زمزمه کرده و چائیش را هورت کشیده باشد!

بله خانم هاشمی, به راستی که خود کرده را تدبیر نیست. شاید شما اکنون اعتقادتان بر این است که کشور به دست عده ایی اراذل و اوباش افتاده اما اگر نمی دانید که بعید می دانم چنین باشد, بهتر است آگاه شوید که ایران اصولا به دست اراذل و اوباشی که پدر شما هم یکی از سردسته های مهم آنها بود در سال ۱۳۵۷ اشغال شد. خانم هاشمی, حتما خودتان بهتر می دانید که دعوا بر سر لحاف ملا شروع و در نهایت جدی شده است.

خانم هاشمی خواهش می کنم به گونه ایی حرف نزنید که گوئی در روزگار ریاست جمهوری پدر شما کشور ایران یکه تاز شرافت انسانی و پیشرفت در عرصه های تکنولوژی و اقتصادی و فرهنگی در سطح بین المللی بوده است! خواهش می کنم به گونه حرف نزنید که این حس به وجود بیاید در زمان پدر شما اراذل و اوباش یکه تاز خیابان های تهران نبوده اند و شرف هیچ انسانی در کف خیابان های شهر لگد مال بسیجی هایی چون سعید تاجیک نمی شده است.

خانم هاشمی خواهش میکنم به گونه ایی حرف نزنید که به شعور افرادی مثل من که بعید می دانم کم باشند, توهین شود.

خانم هاشمی به راستی چه ایرادی دارد برای یکبار هم که شده از حقیقت حرف بزنید؟ شما که فرد بزدلی نیستید و کسی هم در جسارت و شجاعت شما هیچ شکی ندارد. پس از چه می ترسید که از حقایق نمی گوئید؟ شاید از ریختن آبرو می ترسید اما خبر ندارید که بازگرداندن آبروی رفته تان در پس یک عذرخواهی ساده و حرف زدن در باب ریشه اصلی مشکلات نهفته است. مطمئن هستم می دانید که یکی از سرچشمه های اصلی مشکلات کنونی همین پدر خودتان است.

اما صد افسوس که عذرخواهی و پذیرش اشتباه به طور کلی در میان حاکمان ایران زمین جایگاهی ندارد و تعریف نشده است. همیشه مقصر شخص یا اشخاص دیگری هستند.

خانم هاشمی عزیز از همه این حرف ها که بگذریم اصل حالتان چطور است؟ برایم از طعم لگدمال شدن شخصیت و حرمت انسانی در خیابان توسط عده ایی ذوب شده در ولایت و اوباش که از بد روزگار قدرت در دستانشان است, بگوئید. برایم از طعم تلخ واقع شدن در برابر ظلم و سرکوب بگوئید. برایم از شنیدن توهین در کف خیابان های شهر از جانب بسیجی های بی سوادی که شاید در طول عمرشان یک جلد کتاب هم نخوانده اند و کسی و چیزی به جز همفکران خودشان را هم برنمی تابند, بگوئید.

البته این چیزها برای ما جدید نیست. برای امثال ما جوانان زجر کشیده ایران, شنیدن توهین و قدم زدن با ترس و وحشت در خیابان های شهر تبدیل به اتفاقی روزمره شده است. در واقع می خواهم درباره طعم آن از زبان شما کلامی بشنوم .

خانم هاشمی لطفا از این حرف های تکراری بگذرید و برایم از احساس شخصیتان در این روزها درباره مردم ایران بگوئید. برایم از حسی که این مردم مظلوم در طول دوران حیات جمهوری اسلامی داشته اند و شرایط سخت و خفقانی که تحمل کرده اند, بگوئید. خانم هاشمی عزیز در اینکه ممکلت ما به دست عده ایی اراذل و اوباش افتاده است جای هیچ شکی نیست و هر کودکی آن را می داند. خواهشم از شما این است که حرف های جدیدتری بزنید؛ از احساس سرکوب شدن بگوئید. از آن دردی که در درونتان به دلیل مظلوم واقع شدن آن هم از طرف دشمنی بی سواد و هرزه ایجاد شده, بگوئید. خانم هاشمی از تجربه تان درباره پیدایش آن حس تلخی بگوئید که سال هاست سایه به سایه مردم ایران را دنبال کرده و در درون کودکان این سرزمین متولد شده و با آنها رشد کرده است.

خانم هاشمی امیدوارم روزی برسد تا مصاحبه ایی از شما بخوانیم که در آن پس از عذر خواهی از مردم ایران, درباره ریشه های اصلی این مشکلات و لات بازی ها حرف بزنید. درباره سرمنشا همه این بدبختی ها صحبت کنید. امیدوارم با خودتان کنار بیائید و دست از خود سانسوری بردارید و از پدرتان هم بگوئید.

اما خانم هاشمی حال که کارتان به اینجا کشیده و فحش شنیدن و سرکوب شدن در خیابان ها برایتان همچون مردم ایران, تبدیل به اتفاقی روزمره شده, چطور است که سری به یکی از کافی شاپ های شهر بزنید و در کنار جوانان بنشینید و با آنها درد و دلی بکنید. آن جوانانی که به جرم حرف زدن و چای خوردن با جنس مخالف مورد بازخواست قرار می گیرند و بازداشت و از آن بدتر تحقیر می شوند, حتما رهنمودهای خوبی برای مواجهه با مشکلاتی از این دست برای شما خواهند داشت و می توانند درباره نحوه زندگی در این جامعه نفرین شده برایتان بگویند. یقین داشته باشید این جوانانی که با تمام این بدبختی ها و مشکلات و تحقیرها همچنان سعی کرده اند تا به شرافت انسانی خود پایبند بمانند حتما پذیرایتان خواهند بود و با شما رقتاری از جنس پدرتان و رفقایش نخواهند داشت. خانم هاشمی حتما از آنها درباره راه حل های فرار از دست بسیجی ها در شرایط بحرانی هم بپرسید. از آنها کمک بخواهید تا راهنمائیتان کنند که راه حل زندگی کردن و تردد در شهر همچون مردم عادی به طوری که بتوان شرف انسانی خود را نیز حفظ کرد, چگونه است.

خانم هاشمی در پایان اگر اجازه بدهید می خواهم مصاحبه شما را هم از وبسایت روزآنلاین کپی کرده و در ادامه بیاورم تا خوانندگان مطلبم آن را بخوانند.

 

نوشابه امیری/ روزآنلاین

چه خبرها خانم هاشمی؟ خوش می گذره؟

خوش که خیلی می گذره (خنده) نه به من که به تمام ملت ایران خیلی خوش می گذره؛ همه چیز گل و بلبل و عالی است…

 

یعنی همه چیز به همین خوبی و خوشی است؟

نه اینها رو که برای مسخره کردن وضعیت کشور گفتم. در واقعیت، شرایط سیاسی، آزادی ها و حقوق بشر در ایران شرایط بسیار اسفناکی دارند. وضعیت اقتصادی هم چون طرح هدفمند کردن یارانه ها بر اساس قانون انجام نمی شود بلکه به صورت سلیقه ای و بدون توجه به نظرات کارشناسان اجرا می شود، تا الان نتایج خوبی نداشته. این طرح، طرح خوبی است و حیفه که اینجوری نابود بشه. در عرصه سیاست خارجی هم که روز به روز به شرایط بدتری می رسیم. اختلافات با کشورهای همسایه و با بیشتر کشورهای دنیا متاسفانه شرایط بدی رو هم برای کشورمان و هم برای ایرانیان ایجاد کرده. من چیزی نمی بینم که بخوام به عنوان نکته مثبت از آن یاد بکنم.

 

خود شما چطور؟ خانواده آقای هاشمی؟ پدر، مادر، برادران و خواهرتون. کلا خانواده آقای هاشمی روزها و ماه های اخیر رو چگونه می گذرونند؟

ما هم مثل همه ملت هستیم. حال خانواده ما هم شبیه حال همه مردم ایران است. متاسفانه شرایط برای ما هم همان شرایط پلیسی و امنیتی است و فشارهایی که بر روی تمام ملت وجود دارد بر روی ما هم وجود دارد. همین اخباری که می شنوید درباره این خانواده هم حقیقت دارد.

 

به فشارها علیه خانواده خودتان اشاره کردید، منابع حکومتی که برخوردهای اخیر با شما از جمله آنچه در شاه عبدوالعظیم اتفاق افتاد را محکوم می کنند، می گویند این مسائل کار افراد خودسر است. شما فکر می کنید اینها خودسر هستند یا نیروهای سازماندهی شده از طرف ارگان ها یا محافل خاصی؟

مشخص است که اینها خودسر نیستند. این مسائل نه تنها درباره ما بلکه درباره همه، کاملا با برنامه ریزی انجام میشه و این تز رو دنبال می کنه که یا با ما باشید، یا ساکت باشید یا نباشید. این کاریه که دارند با همه مخالفان و منتقدان خودشون انجام می دهند؛ فرقی هم نمی کنه کی باشه.

 

این سازماندهی که شما می گویید توسط چه نهادها یا احیانا محافلی صورت می گیره؟

همان افرادی که دستور سرکوب مردم را می دهند این سازماندهی ها رو هم انجام می دهند. یعنی بخش های درون حاکمیت.

 

حادثه ای که برای شما، برادر و برخی اعضای خانواده تان در شاه عبدوالعظیم رخ داد واکنش های زیادی رو در محکومیت برانگیخت که بخش عمده اون از طرف بلندپایه ترین مسئولان حکومت و اصولگرایانی صورت گرفت که جناح حاکم در جمهوری اسلامی هستند. آیا شما در پس این مسئله، اراده ای هم برای برخورد با این قبیل رفتارها مشاهده کردید؟

نه مگه با حادثه کهریزک با اون همه تبلیغات برخورد شد؟ مگه با آمران و عاملان حمله به کوی دانشگاه و مجتمع سبحان علیرغم آنهمه محکوم کردن ماجرا، برخوردی صورت گرفت؟ قضیه حمله به ما هم شبیه همین هاست. به رغم این همه محکومیت از بالاترین مقام کشور تا افراد دیگر همه و همه در این باره صحبت کردند، باز می بینیم سعید تاجیک به این راحتی حرف می زند، همان حرفها و ادبیاتش رو تکرار می کنه. خودش هم گفته که زندان نیست. معلوم نیست اصلا جریان چیه… (خنده)

 

راستی چه خبر از آقای تاجیک؟

من خوشبختانه هیچ خبر و اطلاعی از ایشون ندارم.

 

خب حتما خبر دارید که دادستان کل کشور آقای محسنی اژه ای گفته بودند که آقای تاجیک رو دستگیر کردند اما یکی دو روز بعد سایت روز مصاحبه ای با خود آقای تاجیک داشت که در اون نه تنها خبر آزادی خودش رو اعلام کرده بود بلکه با تکرار فحاشی به شما و خانواده تان، گفته بودند اگر باهاشون برخورد بشه بچه حزب اللهی ها ساکت نمی نشینند…

در زمان شاه این شعبان بی مخ و دار و دستش بودند که مثل همین اراذل و اوباش با رفتار وحشیانه و جمع کردن رجاله ها و لات ها (البته نمی دونم کلمه لات برای این افراد مناسب هست یا نه؟) با مخالفان خودشون برخورد می کردند. حالا هم متاسفانه همون ادبیات و همون روش با نام اسلام، انقلاب، دفاع از ارزش ها و این حرفها انجام میشه. اداره مملکت الان با همین رجاله ها و اراذل و اوباش است. آدم چی میتونه به این جریان بگه و چه انتظاری میتونه داشته باشه؟ با این تفاوت که شعبون بی مخ یه نفر بود با یه دسته اراذل اما اینها الان شبکه ای هستند و با تعداد زیاد در همه شهرها و گسترده عمل می کنند. چون من ابتدای سخنانم هم گفتم که این کارها همه سازماندهی شده هستند و خودسر نیستند. اختصاص به منم نداره، تو این چند سال با خیلی ها از همین برخوردها صورت گرفته. حمله به من استثنا نبوده، این جریان حاکم است که به اعتقاد من سازماندهی شده است و محکومیت آن هم فیلم است.

 

یعنی محکوم کردن رفتار سعید تاجیک با شما توسط مسئولان حکومت رو غیر حقیقی می دونید؟

این جریان محصول همین آقایان هست ولی الان اینقدر قدرتمند شده که دیگه خودشون هم نمی تونند باهاشون برخورد کنند.

 

ولی در هر صورت واکنش ها به این اتفاق لااقل به صورت علنی خیلی زیاد بود. پدر شما هم همین دیروز از نامه ای خبر دادند که رهبر جمهوری اسلامی به رئیس قوه قضائیه نوشته  و در آن خواستار پیگیری برخورد با بزرگان شده. شما این مسائل رو تا چه اندازه موثر می دونید؟

واقعیت اینه که فیلم فحاشی سعید تاحیک به من اینقدر قبیح بود که آقایون تشخیص دادند که باید لااقل به صورت ظاهری اتفاق رخ داده رو محکوم کنند. انتشار فیلم هم خیلی عجیب و غریب بود. نمی دونم از دستشون در رفته بود، نفوذی ها پخشش کرده بودند، خودشون فکر می کردند سند افتخارشونه؟ نمی دونم… اما در هر صورت این فیلم اونقدر زشت و غیر قابل دفاع بود که مجبور شدند در برابر افکار عمومی عکس العملی داشته باشند. به همین خاطر من این محکومیت ها رو خیلی جدی نمی بینم. اصلا موضوعاتی خیلی بدتر و جدی تر از حمله به من؛ مثلا ماجرای کهریزک که آقایون اون رو محکوم کرده بودند، چی دیدید؟ چه اتفاقی افتاده؟ کی مجازات شد؟

بعد هم وقتی موقع محکوم کردن از ادبیاتی که استفاده می کنند امثال سعید تاجیک را به عنوان افراد مخلص و متعهد و نمی دونم جوانان دلسوز نام می برند، خب اینها با هم در تناقض است. نمیشه محکوم کردن حمله رو باور کرد. بعد اصلا فقط همین یک مورد که نیست؛ حالا با این برخورد کردند بقیه موارد که گفتم چی؟

 

مقداری از ماجرای فیلم معروف سعید تاجیک بگویید. شما اون روز در شاه عبدوالعظیم چیکار می کردید؟

ما اون روز رفته بودیم مراسم تشییع جنازه  زن عموی خودم که تو صحن شاه عبدوالعظیم دفن شده است. تعداد ما زیاد بود و اینها ما رو دیدند. من، یاسر، محسن، عموم، عمو محمد و… فهمیدند مراسم متعلق به خانواده هاشمیه…

 

یعنی از اول نمی دونستند که شما قراره به شاه عبدوالعظیم بیاید؟

نمی دونم ولی چیزی نشون نمی داد که خبر داشته باشن. بالاخره این لباس شخصی ها قیافشون تابلوئه و ما می دیدیم که دارن همدیگرو خبر می کنند.

 

بعد چی شد؟

برنامه که تموم شد، من صحن رو ترک کردم که اون آقا اومد دنبالم. تیکه اول البته اون فیلمی هست که اهانت به محسن در اون مشخصه.

 

کل ماجرا چقدر طول کشید؟

حدود ۲۰ دقیقه. تا پارکینگ دنبال ما اومدند و همون صحنه ها و دشنام ها که دیدید و شنیدید. بعد برمی گردند و به خانواده متوفی هم اهانت می کنند و آنها رو کتک می زنند. حتی دو روز بعد که خانواده عموم، برای فاتحه به اونجا رفته بودند دوباره بهشون حمله می کنند و پسرعمو، شوهر دخترعمو و… رو حسابی کتک می زنند و فحش های بسیار رکیک و زشت میدن که در روزنامه ها هم نوشته شد.

 

موقعی که به شما حمله شد ماموران هیچ کدام از نهادهای مسئول مثلا از پلیس یا وزارت اطلاعات در انجا حضور نداشتند که مانع اونها بشوند؟

تا زمانی که ما بودیم هم ماموران اطلاعات بودند که می گفتند برای حفاظت هم اونجا هستند، هم پلیس بود هم حراست شاه عبدوالعظیم که دور ما پر بودند. میگم که اینها یک جریانی رو راه انداختند که خودشون هم نمی تونند بهشون بگن بالا چشمتون ابروئه. فیلم اول در صحن اتفاق افتاده و نیروهای انتظامی و امنیتی هم حتما می دیدند که چه اتفاقی داره میفته. چون موقعی که فحاشی و حمله شروع شد حال من طوری بود که دیگه متوجه نبودم چه افرادی دور و بر من هستند. اما اینها جرئت ندارند چیزی به این جماعت بگن. نیروی انتظامی هم نمی تونه به وظیفش عمل کنه.

 

با عرض پوزش از شما، آقای تاجیک به خانم نوشابه امیری گفتند که اون فحش ناموسی انتهای فیلم رو ایشون بیان نکردند. شما متوجه شدید که چه کسی اون حرف رو زده؟

نه منم متوجه نشدم ولی به نظرم اصلا اهمیتی نداره که کی اون حرفو زده چون قبل از اینکه فیلم ضبط  بشه حرفهایی مثل همون حرف و حتی زشت تر از اون رو هم زده بود.

 

خانم هاشمی؛ شما موقعی که در برابر اون دشنام ها و حمله فیزیکی قرار گرفتید چه حسی داشتید؟ احساس درونیتان چه بود؟

(مکث) نمی دونم… آدم که اینجور مسائل رو می بینه فقط تاسف می خورم به حال جمهوری اسلامی که مثلا مدعیان دفاع از اسلام و انقلاب به چه کارهایی دست می زنند. در اون موقع تنها احساسم این بود که اینها مسلمان نیستند، چون نمیشه کسی مسلمان باشه و دست به چنین کارهایی بزنه.

 

و الان که به اون ۲۰ دقیقه فکر می کنید چه احساسی دارید؟

تنها چیزی که الان به ذهنم می رسه اینه که اینها چنان به بن بست خورده اند و چنان تحت فشار افکار عمومی قرار دارند که به ناچار دست به این کارها می زنند.

 

شما اگر الان سعید تاجیک را ببینید بهش چی میگید؟

هیچی؛ به نظرم به این آدم زیاد بها داده شده. در حالت عادی هم حرفی برای گفتن به اینجور آدمها وجود ندارد.

 

ولی آقای تاجیک و همفکرانشون خود رو معتقد به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه می بینند…

ممکنه درصد اندکی از این افراد واقعا این کارها رو اعتقادی انجام بدهند که اونها هم باید به اعتقاد خودشون شک بکنند. این چه اعتقادیه که به آدم اجازه میده کارهای خلاف اصول همون اعتقاد رو انجام بده؟ هدف که وسیله رو توجیه نمی کنه. نمیشه که من کار خلاف اسلام انجام بدم برای رسیدن به اسلام. این در هیچ کجای دین نیومده است. یک موقعی درباره مجاهدین می گفتند اینها التقاطی شدند به همین خاطر یعنی همچین ایرادی ازشون گرفته می شد. ولی از این درصد کم که ممکنه شستشوی مغزی شده باشند، یا واقعا به کارهایی که می کنند اعتقاد دارند، درصد عمده این جماعت تنها به خاطر منافع خودشون این کارها رو می کنند.

 

چجوری شستشوی مغزی می دهند؟

مثلا سپاه کلاس هایی داره به نام دشمن شناسی که سپاهی ها مجبورند در اونها شرکت کنند چون اگه شرکت نکنند خبری از درجه و رتبه نیست. تو این کلاس ها فکر می کنید چه کسی به عنوان دشمن معرفی میشه؟ آقای هاشمی و خانواده ش. تو ادارات و ارگان ها و آموزش و پرورش و خیلی جاها جلساتی می گذارند و یک مشت دروغ کلاس های سپاه رو مدام تکرار می کنند. یا دفعه قبل که دستگیر شده بودم و دو سه ساعت تو خیابون چرخونده شدم، متاسفانه اون جوان هایی که با من بودند همین حرفها رو تکرار می کردند. کاملا میشه فهمید مغزشون رو با دروغ پر کردند. این دروغ ها رو با چنان خشم و کینه و عقده ای بیان می کردند که من هم تعجب می کردم. ولی عمده این برخوردها و رفتارها فقط برای حفظ منافع هست.

 

چه جور منافعی؟ بیشتر توضیح می دهید؟

الان چند ساله که اینجور آدم ها رو با پول می خرند. یا با پست و مقام…  مثل شرکت های اقتصادی. اینها می دونند که اگر مردم پیروز بشوند منافع اینها هم نابود میشه بنابراین برای حفظ منافع این کارها رو می کنند نه به خاطر اعتقاداتشون. شما نگاه کنید الان مناصب مملکت همه دست این آدمهاست. اقتصاد هم همینطور. شرکت های بزرگی که زیر سایه اصل ۴۴ واگذار شدند اکثرا به این آدمها واگذار شد نه به بخش خصوصی. پول هایی که بذل و بخشش می کنند تا این جماعت به خیابان ها بیایند و مردم رو قلع و قمع کنند. امتیازات و مزایای فراون دیگه مثلا برای ورود به دانشگاه، تامین امورات زندگی. اگر پیروز نهایی روند موجود در کشور مردم باشند این رفتارها و آدمها دیگه جایگاهی نخواهند داشت و منافع خودشون رو از دست میدن. اگه اینطوره که به ولایت فقیه اعتقاد دارند مگه ولی فقیه محکوم نکرد؟ پس چرا دوباره حرفاشو تکرار کرد؟ اینا همه دروغ و بازی با اعتقادات مردمه.

 

به جز پدرتون که به گفته شما در سیبل این برخوردها قرار داره، آیا افراد بانفوذ دیگری در حکومت که سابقه سالها دوستی با پدرتون رو دارند و الان هم از نفوذ در قدرت برخوردارند، تلاش ها و رایزنی هایی برای پایان دادن به این روند انجام دادند یا نه؟

فکر می کنم بله. از پارسال بعد از انتخابات تلاش ها و رایزنی های زیادی از جانب خیلی ها انجام شد ولی نتیجه ای نداشت. الان مسئله پول و قدرت و ثروت و اینجور چیزهاست وگرنه نمیشه من به اسم اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی بیام تهمت بزنم، تخریب بکنم، کتک بزنم، آدم بکشم که بخوام اسلام رو حفظ کنم. شما خودتون اسلام رو نابود کردید.

 

خانم هاشمی؛ شما از حامیان جنبش اعتراضی پس از انتخابات بودید و چند باری هم به این خاطر دستگیر شدید (و البته فورا آزاد شدید) و مورد حمله قرار گرفتید و… آیا این رفتارها باعث شده که از حمایتی که از جنبش سبز داشتید پشیمون بشید؟

همانطور که گفتم تز الان آقایون اینه که یا با ما باشید، یا ساکت باشید یا اصلا نباشید. چون جنبش سبز، من و دیگران با آقایان همراه نیستیم بلکه منتقد و مخالف وضع موجودیم، این فشارها رو می آورند. شرایط کشور در همه زمینه ها پلیسی و امنیتی است. در دانشگاه ها، ادارات، رسانه ها، همه جا همینجوریه.

 

و در مورد خود شما؟

این رفتارها نه تنها آدم رو در اعتقاداتش سست نمی کنه بلکه باعث میشه به راهی که رفتی ایمان بیاری و بدونی درست عمل کردی. هم اسلام، هم جامعه مدنی، هم حقوق بشر و هم ایران هم اکنون در معرض خطر هستند و همه باید بجنبند که ایران رو نجات بدهند.

 

چه اتفاقی باید بیفته که شما از این راه پشیمون بشید؟

پشیمون بشم یا کوتاه بیام؟

 

هر دو

پشیمان که نمیشم ولی برای کوتاه آمدن باید افکار عمومی را نسبت به اتفاقات ناصواب دو سال اخیر قانع و آنها را جبران کرد، تکلیف انتخابات معلوم بشه، کسی که به مردم ظلم کرده و متخلفان مجازات بشوند. و تمام اتفاقات لازم برای اینکه این احساس به وجود بیاد که جمهوری اسلامی به مسیر اصلی خود برگشته است.

 

به انتخابات اشاره کردید. آیا بعد از دو سال ابهامی که درباره نتایج انتخابات ۲۲ خرداد داشتید برطرف شده یا نه؟

مشخص است که نه.

به نظر میاد این ابهام هنوز در بخش عمده ای از جامعه و نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران وجود داره و بسیاری کماکان معتقدند که در آن انتخابات تقلب یا کودتا شده اما در هفته های اخیر رفته رفته بحث انتخابات مجلس نهم که قرار است زمستان پیش رو برگزار شود. فکر می کنید نگاه جنبش سبز و اصلاح طلبان به این انتخابات باید چگونه باشه؟ آقای خاتمی هم شروطی را مطرح کردند. به نظر شما در شرایط کنونی آیا اساسا می توان با باقی ماندن ابهام ها درباره انتخابات گذشته، بحث انتخابات آینده رو مطرح کرد؟

من فکر می کنم با توجه به شرایط فعلی نه، نمیشه. به هر حال در آخرین انتخاباتی که برگزار شده افکار عمومی از سلامت اون قانع نشده و این احتمال وجود داره که در انتخابات های بعدی هم همان اتفاقات تلخ تکرار بشوند. تا زمانی که ابهامات و مشکلات اون انتخابات به صورت قانع کننده و مستدل برطرف نشوند، شرایطی برای فکر کردن به انتخابات آینده وجود ندارد. شروطی که آقای خاتمی گذاشتند شروط خوبی هستند البته باید اقناع افکار عمومی درباره انتخابات قبلی هم به آنها اضافه بشه. من فکر نمی کنم شرایط مناسبی برای حضور معترضان در انتخابات آینده و حتی فکر کردن به اون هم وجود داشته باشه. این کار یعنی تمام اتفاقات دو سال اخیر و مظالمی که به مردم رفته، بلاهایی که سرشون اومده، کشته ها و زندانی هایی که دادند، همه هیچ…

 

به نظر شما دولت و شورای نگهبان فعلی می تونند برگزار کننده یک انتخابات سالم در آینده باشند؟

با توجه به وقایع گذشته نمی توان این مسئله رو باور کرد.

 

جنبش سبز این روزها به سومین سالگرد تولد خود نزدیک می شود و بعضی ها این جنبش را یک جنبش مرده می دانند. دستگیری آقایان موسوی و کروبی هم به ابعاد این تحلیل اضافه کرده. شما دورنمای این جنبش را چگونه می بینید؟

من بسیار امیدوارم. به اعتقاد من جنبش سبز زنده و فعال به پیش میره و روش ها و استراتژی های خود را در مقاطع مختلف تغییر میده و این اتفاق هم باید بیفتد. ظلم پایدار نمی مونه شاید دیر و زود داشته باشه ولی سوخت و سوز نداره. فقط امیدوارم مردم با کمترین هزینه بتونند به آرمان هاشون برسند.

 

آقای هاشمی رفسنجانی به تازگی از ریاست مجلس خبرگان رهبری کنار گذاشته شدند یا کنار رفتند. الان هم زمزمه هایی درباره برکناری ایشون از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود داره. فکر می کنید این اتفاق هم رخ خواهد داد؟

کاری که آقای هاشمی در ماجرای مجلس خبرگان انجام دادند، درس بزرگی برای خیلی ها بود اما درباره مجمع تشخیص این مسئله باز هم به همون سیاست و تز مربوط میشه که گفتم. اینها با همه همین کار رو می کنند و هیچ فرقی هم نمی کنه که اون فرد چه جایگاه و سابقه ای داره. سیاست آقایون حذف همه منتقدان است.

فکر می کنید آقای هاشمی کدوم راه رو انتخاب کنند؟

نمی دونم بزارید برای همون موقع (خنده)

 

oghazyan.com

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.