رخشان بنی‌اعتماد، کمال قدرت و ظرافت بیانِ هنری

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

فرنگیس حبیبی

اگر در آستانۀ هشتم مارس، روز جهانی زن، بودیم می‌توانستیم فیلم "خون بازی" ساختۀ رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب را به عنوان اثری نمونه که قدرت، سخت‌کوشی و چاره‌جویی زنان را در ایران به نمایش می‌گذارد در بالای فهرست آثار هنری زنانه قرار دهیم و آن را بستائیم. اگر می‌خواستیم در روز جهانی مبارزه با مواد مخدر از یک فیلم به غایت زنده و تأثیر گذار سخن بگوئیم باز هم فیلم "خون بازی" در جایگاهی ممتاز قرار می‌گرفت.

اگر خواسته باشیم فیلمی را مثال بزنیم که در آن واقعیت و سمبل، گفتگوهای کلامی و زبان تصویربا ظرافت و بدون ادعا در هم می‌آمیزند و عمق تأثیر را دو چندان می‌کنند، "خون بازی" نمونۀ بسیار موفقی است.

اما روز جهانی زن گذشته است و روز جهانی مبارزه با مواد مخدر هنوز فرا نرسیده است. ولی فیلم "خون بازی" که عنوان نمایشی اروپایی و آمریکاییِ آن Mainline است روز بیستم ماه آوریل در یکی از سینماهای معتبر پاریس روی پرده می‌آید. همان سینمایی که فیلم "زنان بدون مردان"، ساختۀ شیرین نشاط را نیز هفتۀ دوم آوریل به نمایش گذاشته است. شاید قصدی در کار این سینما بوده که خواسته بهار را با آثاری برجسته از سینماگران زن ایران آغاز کند.فیلم "خون بازی" دو شخصیت اصلی دارد: دختری جوان و معتاد و مادری که در تقلایی پرجوش و مصمم می‌خواهد دخترش را درمان کند و از این مرداب بیرون کشد. بخش مهمی از فیلم در اتومبیلی می‌گذرد که مادر دختر را با آن به بیمارستانی در شمال ایران می‌برد تا او را به دست‌های مهربان و متخصص زنی که دوست یا خواهر اوست بسپارد. جادۀ سرد و خاکستری، که گاه غرق در همهمۀ پر تهاجم ماشین‌های دیگر است، شخصیت دیگر این ماجراست. راهیست که حرکت را نشان می‌دهد ولی دور نمایی را آشکار نمی‌سازد.

حالات و رفتار دختر جوان دردآلود و پر تناقض است. تن به راه داده است ولی وسوسۀ زهرآگین هروئین نیز بی‌تابش می کند، به عصیانش می‌کشد و زبونش می‌سازد. فیلم کشمکشی است دائمی میان مادر و دختر، میان مقاومت و تسلیم، میان خشم و ترس وخستگی و عذاب وجدان. این همه در قالب حادثه‌های عادی و بدون غلو و پیرایۀ نمایشی جریان می‌یابد و در سراسر فیلم لحن عاشقانه ، اطمینان بخش و گاه نیز آکنده از استیصال مادر همچون موسیقی متن ما را همراهی می‌کند.

نباید تصور کرد که رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب فیلمی اخلاقی یا ارشادی ساخته‌اند. آنها چند ساعت از زندگی واقعی دو زن را نشان داده‌اند که می‌خواهند چاره‌ای بیابند تا زندگی ازهم گسیخته و به خطر افتادۀ خود را سر و سامانی دهند. مادر به نامزدی و ازدواج دخترش با جوانی که مقیم کاناداست دل بسته است و دختر می‌خواهد پدر و مادرِ از هم جداشده‌اش را بار دیگر به هم نزدیک کند و فضای در هم شکستۀ زندگیش را بدینسان نظم بخشد.

صحنه‌های فیلم در عین بیان روان و بی پیرایۀ واقعیتِ بلاواسطه، به کمک استعاره‌های ظریفی، راه به معناهایی باز می‌کنند که خود برخاسته از واقعیاتی کلی‌ترند. حضور چشمگیر زنان و غیبت معنادار مردان، حرکت و تقلای دائمی مادر و دختر و معلولیت پدر که روی یک صندلی چرخدار و درخانه‌ای بزرگ عملاً تنها زندگی می‌کند اشاره به پویایی زنان ایران دارد که در سه دهۀ اخیر هیچگاه از رفتن و جستن نیاسوده‌اند و برای معضلات ریز و درشت خود همواره راه چاره‌ای دست و پا کرده‌اند و بالندگی خود را به ثبت رسانده‌اند. شاید کمی دور بروم ولی به نظرم می‌آید که نام زنان فیلم نیز تصادفی انتخاب نشده‌اند. سیما (مادر)، سارا (دختر) و لیلا (پزشک و دوست) همه با حرف الف و صدای کشیدۀ آ پایان می‌یابند. گویی قامت بالای آنان که در برابر حوادث خم نشده و صدای رسایشان که خاموش نگشته است در نامشان هویداست.با این حال فیلم خون بازی از شعار عاریست. آنگاه که در پایان فیلم سارا، دختر جوان، در بیمارستان بستری می‌شود و سیما (مادر) و لیلا (پزشک) با هم حرف می زنند.، سیما از لیلا می‌پرسد که آیا سارا می‌تواند درمان شود و یا باز ممکن است در دام اعتیاد فرو غلطد، پاسخ لیلا اینست: " هیچ چیز غیر ممکن نیست". همزمان نگاه پرسندۀ سارا را می بینیم که بروی تماشاگران ثابت می‌ماند گویی جملۀ "هیچ چیز غیر ممکن نیست" هم با روزنۀ امیدی که باز می‌گذارد و هم با بیم و شکی که در جان می‌ریزد همه را درگیر می‌کند.
بازی درخشان دو شخصیت زن، بیتا فرحی و باران کوثری، از آنچنان قدرتی برخوردار است که تماشاگر را خود به خود به جدال چند گانه ای که در طول فیلم در جریان است وارد می‌کند و اعتیاد، این بازی دهشتبار با "خون" انسان‌ها را از یک مفهوم اجتماعی به واقعیتی تبدیل می‌کند که همچون مایعی گرم و لزج به تن و جان تماشاگر می‌لغزد و او را وامیدارد که برای رهیدن از آن و پاک شدن به حرکت در آید.

در واقع "خون بازی" که تا به حال در چهار فستیوال بین المللی شرکت کرده و دو جایزه برده است، یک اثر هنری چند وجهی است و دعوتی است به عصیان در برابر اعتیاد. همین دعوت را در نمایشگاه عکسی باز می‌یابیم که در محل سینمایی که "خون بازی" را نمایش می‌دهد از روز بیستم آوریل گشایش می‌یابد و عکس‌های اصلان ارفع عکاس ایرانی را به معرض نمایش می‌گذارد. این عکس‌ها ما را به دنیای دودی رنگ معتادان در ایران می‌برد که در پارک‌ها، خانه‌های مخروبه، تنها یا با همگنان خود، بعد یا قبل از مصرف مادۀ مخدر در غرقاب غیرانسانی بیهودگی افتاده‌اند. فقر، نکبت، نگاه‌های خالی، دندان‌های پوسیده، پیکرهای آویزان به چوبۀ دار و کودکانی که نظاره گر رخوت و عجز پدران و مادران معتاد خود هستند موضوع عکس‌های این عکاس جوان مقیم تهران است که در کتابی نیز تحت عنوان Black crack in Iran گرد آوری شده و توسط انتشارات PH. Power House Books در بروکلین منتشر شده است.

تا اندازه‌ای می‌توان تجسم کرد که این عکس‌ها با چه دشواری گرفته شده‌اند. ورود به خلوت خانۀ یک معتاد، خیره شدن به نگاه نشئۀ یک زن یا به دهان بازی که فریاد نیاز سر داده است گذشته از فشار عاطفی و روانی که بر هنرمند وارد می‌سازد از نظر شرایط پیچیدۀ فرهنگی و جو امنیتیِ حاکم بر ایران کاری بس ناهموار و پر مخاطره است. اما نتیجۀ کار اینست که امروز تصویر این نکبت سیاه در برابر دید بسیاری از مردم جهان قرار گرفته است.

نمی‌خواهم این نوشته را با سیاهی نکبت به پایان برم. پس به فیلم "خون بازی" بازمی‌گردم. در آخرین صحنۀ فیلم آنجا که نام شرکت کنندگان در آفرینش آن به روی پرده می‌آید، در گوشۀ راست صحنه درخت پرتقالی می‌بینیم که میوه های زرد و طلاییش در سکوت با تماشاگر حرف می‌زنند و می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی هست.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.