تصویر در خشت- ریشه در آینه

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 مسعود نکوبخت

مقاله ای که پیش روی دارید، ابتدا در تاریخ ٢۵ ژانویه ٢٠١١ در سایت رادیو زمانه منتشر شد که بعد از چندی با مخالفت ابراهیم گلستان به ویژه نسبت به موارد بیوگرافیک آن، از سایت رادیو زمانه حذف شد. نویسنده اعتقاد دارد که هر انسان زنده ای در صورتی که دچار مشکلات حافظه و اعصاب نباشد، خود معتبرترین منبع زندگینامه خودش می باشد و یک رسانه موظف است که اطلاعات درست را به صورت مستقیم، شفاف و سریع به خوانندگان منتقل کند اما حذف یک مقاله چیزی  جز مصداق عینی سانسور و جلوگیری از جریان اطلاع رسانی  نمی باشد.

موج نو سینمای ایران در انتهای دهه ی ۴٠ با موفقیت  فیلم "گاو" به کارگردانی داریوش مهرجویی و موفقیت آن در چشنواره های خارجی آغاز شد و این حرکت با فیلمهای " مغول ها" کاری از پرویز کیمیاوی و "طبیعت بی جان" اثر سهراب شهید ثالث  تا نیمه ی دهه ی ۵٠ هجری ادامه پیدا کرد.
تغییر فضای فرهنگی در این سالها باعث شده بود که کارگردانان سینما با تکیه بر نیروی انسانی متخصص و رشد فرهنگی جامعه، به تجربه های جدیدی در دنیای هنری خودشان دست بزنند. این تحول فرهنگی حاصل رکن دوازدهم انقلاب سفید بود که در سال ١٣۴٧ بعنوان "کنفرانس آموزشی رامسر" و زیر نظر امیر عباس هویدا برای رشد و ترویج منابع فرهنگی و انسانی در کشور تلاش می نمود. دوازده اصل منشور کنفرانس آموزشی رامسر با توجه به نیازهای اقتصادی و اجتماعی کشور برنامه ریزی شده بود. بر اساس این منشور، نیروی انسانی  متخصص در رشته‌های گوناگون فرهنگی ، می‌بایستی با بن مایه‌های ایرانی و ارزش‌های ایرانی پرورش یابند.
اما بارقه های یک سینمای تقریباً روشنفکرانه را می توان در دهه ی ٣٠ پیدا کرد جاییکه مجید محسنی برای اولین بار دوربین و وسائل کارش را از استودیو بیرون آورد و نزد توده مردم رفت. او با فیلم " لات جوانمرد" پایه گذار ژانری در سینما بود که بلافاصله توسط فرخ غفاری در فیلم " جنوب شهر" پی گیری شد و بعد ها از طریق مسعود کیمیایی به اوج خود رسید. شاید بتوان گفت که مجید محسنی نگاه ملودرام گذشته را در فضایی آشناتر با ساختار سینمایی درستر به نمایش گذاشت جایی  که روابط انسانی حرف اول را می زنند و در مقابل فرخ غفاری سعی در نشان دادن روشنفکرانه فضای حاکم در زندگی افراد جنوب شهر داشت چیزی که به دلیل نداشتن کادر مجرب و تجربه عملی در دکوپاژ، نتوانست از لحاظ سینمایی به پختگی برسد.
در دوره ای که سینمای ایران در رکود کامل به سر می برد، فیلمی توسط ابراهیم گلستان ساخته شد که می یایستی آنرا شروع یک حرکت و دیدگاه نو در سینما دانست. " خشت و آینه" در سال ١٣۴۴ اولین اثر بلند سینمای ابراهیم گلستان بود.
ابراهیم گلستان  در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل حقوق به تهران آمد.  تحصیل را رها کرد و به عنوان عکاس روزنامه‌های "رهبر" و "مردم" مشغول به کار شد . او  سال ۱۳۳۶ «استودیو گلستان» را تأسیس کرد و مجموعه فیلم مستند "چشم اندازها" که از سه فیلم " موج و مرجان و خارا" ، " آب و گرما" و " یک آتش" تشکیل شده بود  را  برای  کنسرسیوم شرکت نفت ساخت. ابراهیم گلستان کارگردان، داستان نویس، مترجم، روزنامه نگار و عکاس، اولین کارگردان ایرانی است که با فیلم " یک آتش"  موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز و "شیر سن ‌مارکو" شد. فیلم‌های مستند او  از بهترین فیلم‌های  مستند ایرانی به شمار می‌آیند.
داستان " خشت وآینه" بسیار جذاب و حرفه ای نوشته شده است جاییکه یک اتفاق کاملاً ملموس- پیدا کردن یک نوزاد توسط هاشم در تاکسی اش- ما را داخل زندگی خصوصی او و دلهره های زندگی مشترک زنان و مردان این جامعه وارد می کند. فیلم در حین این پرسه زنی برای  راه حل  مشکل" بچه جاگذاشته شده" ما را با افراد این جامعه آشنا می کند.  در فضاهایی مثل قهوه خانه، ما  با تیپ روشنفکر نمای کافه نشین که تنها با حرف، دیگران را شگفت زده می کند، آشنا می شویم. تیپی که این روشنفکر- پرویز فنی زاده- ارائه می دهد؛ کاملا نسخه ی ایرانی تیپ  Snob است.  در صحنه ی کلانتری، افسر نگهبان در خلال صحبتش با پزشکی  که مورد سرقت  بیماران ناراضی قرار گرفته ، طنز سیاهی خوابیده است.
افسر نگهبان به هاشم می‌گوید که نوزاد را به پرورشگاه یا دادگستری ببرد. هاشم بچه را همراه دوست ‌دخترش تاجی،  به خانه می‌برد و تاجی به کودک علاقه‌مند می‌شود و از هاشم می‌خواهد که سرپرستی بچه را تقبل کنند. هاشم در  دادگستری پس از شنیدن نصیحت مردی که به او دشواری‌های مسوولیت بچه ‌داری را گوشزد می‌کند، کودک را به پرورشگاه می‌سپارد؛ تاجی  با اعتراض به این عمل هاشم، همراه او به پزورشگاه می رود تا بچه را پس بگیرد اما در آنجا  با انبوهی کودک  روبه‌ رو می‌شود و در تصمیمش مردد می شود. هاشم پس از مدتی انتظار جلوی پرورشگاه، بدون او سوار تاکسی‌اش می‌شود و از آنجا می رود. غروب است و قدری جلوتر، زنی چادری منتظر تاکسی است…
پایان این فیلم هم شاید یکی از بهترین پایان های سینمایی باشد جایی که نشان از نویسنده بودن کارگردان  و دانش اوج و فرود داستان نویسی دارد.
" خشت و آینه" فیلمی است در فضای شهری بدون آنکه بیش از حد پایین یا بالا برود. استفاده از کلوزآپ و نور شبانه، در این فضاسازی کمک به سزایی کرده است .البته کلوزآپ ها را می توان به پیشینه ی عکاسی گلستان و تسلطش به این موضوع  ربط داد. از نظر بازیگری، زکریا هشمی بازی روان و بی نقصی را با نام اصلی خودش ارائه داده است همچنین  این فیلم اولین تجربه سینمایی پرویز فنی زاده و جمشید مشایخی نیز می باشد.
سه سال بعد از ساخت فیلم " خشت و آینه" سه فیلم " شوهر آهو خانم" " قیصر" و "گاو" آتشی که ابراهیم گلستان روشن کرده بود را در نوع خودشان، شعله ور کردند.
فیلم " اسرار گنج دره ی جنی" با بازی پرویز صیاد، دومین و آخرین فیلم بلند سینمایی گلستان می باشد که پس از ده سال از ساخت اولین فیلمش، آنرا ساخت. فیلم  هم وارد فضای روستایی می شود و هم فضای شهری و تقابل ایندو را در قالب طنز نشان می دهد جاییکه کاپیتال به تنهایی نمی تواند باعث رشد انسان ها بشود.
ابراهیم گلستان تهیه ‌کننده ی فیلم "خانه سیاه‌است" به کارگردانی فروغ فرخ‌زاد ، در سال ١٣۵٧ ایران را برای همیشه ترک کرد.


                                                                                         
 
http://irannegah.com/Video.aspx?id=1053

                                                          جامعه رنگین کمان

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.