ناصر پاکدامن
به پیوست نوشته ای است از بیست سالی پیش درباره نوروز و عرف و شرع. گفتم که شاید درین "معرکه گیری احمدی نژادی" درتخت جمشید ارزش دیدن و احیانا خواندن داشته باشد.
که نوروز دعوای عرف و شرع است. و حضور پایدار و بزرگوار عرف است در سراسر فضایفرهنگی که از شرق قاره هند آغاز می شود تا دامنه غربی جبال زاگرس و ازشمال آسیای مرکزی و دامنه جبال قفقاز را در بر می گیرد تا کرانه های بحر عمان وخلیج فارس. فضائی از اقوام و ملتهایی نه واحد و نه یک رنگ که گوناگون و رنگارنگ. حضور آئین نوروزی یعنی حضور همواره محور زمانی برای تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و فردی و جمعی.
که نوروز دعوای عرف و شرع است. و حضور پایدار و بزرگوار عرف است در سراسر فضایفرهنگی که از شرق قاره هند آغاز می شود تا دامنه غربی جبال زاگرس و ازشمال آسیای مرکزی و دامنه جبال قفقاز را در بر می گیرد تا کرانه های بحر عمان وخلیج فارس. فضائی از اقوام و ملتهایی نه واحد و نه یک رنگ که گوناگون و رنگارنگ. حضور آئین نوروزی یعنی حضور همواره محور زمانی برای تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و فردی و جمعی.
نوروز، سال شمسی و گاهنامه شمسی است تنظیم یافته بر اساس نیازها و ضرورتهای زندگی و کار و پیشه و مصلحت مردمان و پس بر اساس حرکت خورشید و مبشر نوشدن و رسیدن فصلها. و نه گاهنامه شرعی و قمری. این روزها هم که این حکومتیان می خواهند با توسل به "منشور کوروش" و "شکوه تخت جمشید"، به آرایش و پیرایش تازه ای از چهره و سیره خود دست زنند و تحمیق تلطیفی کنند بد نیست که از یاد نبریم که نوروز ناکیش است و نه کیش. و بازخوانی این متن هم یادآوری است از تلاش دائم دین آوران و متشرعان برای جذب و تصاحب هر آنچه شرع نیست و پس جلوه دیگری از تمامیت خواهی این خاکمان این زمانه. .از یاد نبریم که لب بود که دندان امد و عرف بود که شرع آمد. شرع کیش است و عرف ناکیش است، عرفی باشیم .
ن.. پ.
ن.. پ.
الفالوذج
یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ – ۲۰ مارس ۲۰۱۱