ما همه ساندیس خوریم، بعضی در خیابان و دیگرانی در خفا

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

م. جویا

خیابان نمیشود رفت و فریاد کشید.. شحنه های ولی فقیه میگیرندمان و میبرند آنجا که عرب نی میاندازد.  اعتصاب  نمیشود کرد.  هم خطرناک است و هم ضرر مالی دارد.  تحریم نمیشود کرد.  جنس چینی ارزان تر است.  در خارج از کشور یک صدای متعهد متحد نمیشود داشت که درد دل مادر زهرا بهرامی را به گوش کسی برساند.

چرا که یکی مرتجع است، دومی برانداز، سومی سبز اللهی، چهارمی مزدور جمهوری اسلامی، پنجمی غیر خودی، ششمی سلطنت طلب، هفتمی مجاهد، هشتمی کمونیسیت، نهمی وابسته به سیا و دهمی مفتخور گردن کلفتی که روز و روزگاری در چاله میدان با حسین رمضان یخی باج میگرفته و شر خری میکرده  و حالا در لس آنجلس تلوزیون داری میکند.  تونس و مصر و یمن دارند دیکتاتور هایشان را خانه خراب میکنند، ما مثل گله گوسفند علفمان را میخوریم، بع بعی میکنیم و دنبال چوپانمان جناب ولی فقیه میرویم. ایشان و سگان گله شان هم شیرمان را میدوشند و نوش جان میکنند. 

اگر هم جوانمردی یا شیرزنی پیدا شود که بگوید این ملت حق و حقوقی دارد و نباید آن ها را ذبح اسلامی کرد، ولی و سگانش سینه اش را میدرند و ما با وحشت دعا میکنیم که مبادا ولی فکر کند صدای آن جوانمرد یا شیرزن را شنیده ایم .  ای انسان شریفی که در اوین دارند پوستت را میکنند،  ای زندانی های گوهردشت که تهدید به اعدام شده اید چرا که به وظیفه انسانی خود عمل کرده اید، ای مادران شهدای ۱۷-۱۸ ماه اخیر، ای جوانی که در کهریزک چنان شکنجه شدی که شکنجه گرت روی شمر و یزید را سفید کرد، ای احمد زید آبادی ما هیچ کاری برای شما که هیچ، برای خودمان هم نمیتوانیم بکنیم.  ما ترسو هستیم، یا بدنبال یک لقمه نان، یا در پی کسب و حفظ مقام،  یا الاغی که فکر میکند امامش ته چاه جمکران است. 

از ما هیچ توقعی نداشته باشد.  ما همان ملتی هستیم که ستارخان و مصدق را تنها گذاشتیم.  ما همان ملتی هستیم که چند ماه بعد از انقلاب وقتی یک عده به سانسور و حجاب اجباری و قانون وحشیانه قصاص اعتراض کردند با فریاد های “دموکراتیک و ملی هردو فریب خلقند” ریختیم سرشان و چشمشان را از حدقه در آوردیم.  ما ملتی هستیم که عوام مان از روشنفکرمان بدتر است و مدعیآن رهبریمان از هردو بدتر.  ای جوان دانشجویی که دلت برای من مفتخور ترسو میسوزد و میخواهی برایم دموکراسی و حقوق بشر بیاوری، ببین بر سر محمد منوچهری و احمد باطبی چه آمد. فکر میکنی چند نفر از این ملت هفتاد میلیونی یک قطره اشک برایشان ریخت؟  زندگیت را برای ما به باد نده. ما همه ساندیس خوریم، بعضی در خیابان و دیگرانی در خفا.

منبع: خانه دوست

 

                                                               جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.