اقلیت فعال،اکثریت غیر فعال

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

حسن طالبی

فضای سیاسی ایران در دهه های گذشته به جز مقاطعی خاص تحت تاثیر اقلیتی قدرتمند بوده است.اقلیتی که با تجمیع و تمرکز پول واسلحه بر مقدرات امور چنگ زده است.اقلیتی که با استفاده از مناسبات حاکم بر بازار پول و سرمایه موفق شده است در صد عظیمی از سرمایه و اقتصاد کشور را به اختیار خود درآورد.

 

اقلیتی که با بهره گیری از رانتهای اطلاعاتی و فرصتهای ویژه در حوزه های عمرانی و پروژه های دولتی ،توانسته است یک شبه ره صد ساله را بپیماید.اقلیتی که با نفوذ در مراکز دولتی و ادارات توفیق یافته است تا با دور زدن قانون راه جاه طلبیهای اقتصادی خود را هموار کند.

اقلیتی که نهادهای مذهبی وابسته به قدرت، نظیر دفاتر امامان جمعه و نمایندگان شخص اول مملکت را نیز به بازی گرفته است وخطبه های نمازهای جمعه و منبرها را برای آنان تنظیم کرده است.اقلیتی که با پرداخت مواجب شرعی از اموال چپاول شده وغارت کرده مردم حتی به نهادهای مذهبی غیر وابسته به حکومت نظیر دفتر برخی از مراجع دینی ،مواضع سیاسی وفکری آنان را تحت تاثیر قرار داده است.اقلیتی که با استفاده از ابزار قدرت و پول، ذهن مردم را با تبلیغات دروغین آشفته کرده است.اقلیتی که ضمن بی اعتقادی به هرآئین ومسلکی وهر مرام ومکتبی داعیه دار و متولی باورها و اعتقادات مردم شده است وافکار مردم را به سخره گرفته است.

اقلیتی که با خلق بدعتها و با تکیه بر توان نظامی و اقتصادی خود حتی دین و آئینهای جدیدی را اختراع می کند.اقلیتی که بر حسب موقعیت و به تناسب شرایط و با توجه به منافع سیاسی و اقتصادی خود قوانین جدیدی عرضه می کند.اقلیتی که کوشیده است تا چهره کریه مستبدانه خود را با رای مردم زینت کند.اقلیتی که تلاش کرده است تا دین باوری خالصانه مردم را به ابزار سیاست ورزی خود مبدل کند.اقلیتی که تضادهای درونی و اختلافات جدی سیاسی در درون خود را به گونه ای سرپوش گذاشته و پنهان می سازد تا به منافع اقتصادی اش آسیبی وارد نشود.اقلیتی که تمام هستی و وجود مردم را به گروگان گرفته است تا به راحتی بر آنان فرمان براند.اقلیتی که پیوسته خواسته ها و نیازهای اکثریت جامعه را در پای منافع خود قربانی کرده است.اقلیتی که دائما گرفتاری مردم را دیده است اما از کنارآن گذشته است.اقلیتی که صدای مردم را شنیده است اما خود را به خواب زده است. اقلیتی که می خورد اما نمی اندیشد و می کشد اما نمی هراسد.

از الزامات حکومتهای اقلیت ساز واکثریت سوزاین است که دروغ بگویند ،ریاکاری کنند و عوام فریبی را پیشه سازند.لذا نهایت تلاش خود را معطوف به این میدارند که مردم را از آگاه شدن دور کنند.بدین منظور روزنامه ها رابه طور فله ای تعطیل می کنند و سایتهای اطلاع رسانی را فیلتر می کنند. مجوز هیچ شبکه اطلاع رسانی را به بخشهای دیگر جامعه نمی دهند تا حکومت فریبکار و امپراطوری دروغ خود را توسعه دهند.اینگونه حکومتها از آنجائیکه اهمیتی برای حقوق اکثریت قائل نیستند و خود را متعهد به همان اقلیت مورد نظر خود می دانند اساسا نیازی به سیاستگذاری برای عموم جامعه نمی بینند و رضایت همان اقلیت را مد نظر قرار می دهند.اقلیت نیز که از مواهب سیاستهای خانمان برانداز حاکمیت برای اکثریت برخوردار است تلاش می کند تا با چنگ و دندان بر حفظ این دولتها پافشاری می کند و بدین منظور از هیچ رفتاری در برابر اکثریت چشم پوشی نمی کند.در وقایع جنبش سبز مشاهده شد که برخی از سرمایه داران بزرگ و صاحبان صنایع خود در صفوف مقدم سرکوب مردم در خیابانها به فرماندهی نیروهای سرکوب اشتغال دارند.

اقلیت در ایران در سالهای گذشته در تمام صحنه ها حضور فعال داشته است.مساجد، فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی ،ادارات دولتی، شهرداریها، منابر و تمام تریبونها،بازارو تمام بخشهایی که در شکل گیری قدرت موثرند.از سوی دیگر مناسبتهای سیاسی و فرهنگی را در حیطه قدرت خود نگه داشته است.

و اما اکثریت

بخش بزرگ جامعه که همان اکثریت محسوب می شود در سالهای گذشته تحت هیچ شرایطی نقش خود را در ساختار قدرت ایفا نکرده است.اکثریت حضور ندارد و اگر در جایی هم حاضر بوده است نقش فعالی نداشته است.اکثریت جامعه ما که در برابر اقلیت قرار دارد شامل طیف های متنوع و رنگهای گوناگون است و همانطور که گفته شد حقوق خود را پایمال شده می بیند.اکثریت جامعه ما در مدرسه شامل دانش آموزان و بسیاری از معلمان است.در دانشگاهها دانشجویان و اکثریت اساتید را شامل می شود.در ادارات مشاغل پائین را در اختیار دارد.کارگران کارخانجات که از سطح زندگی مطلوبی برخوردار نیستند و رده های پائین بازار در مجموعه اقلیت جای می گیرند.صاحبان حرف و مشاغل آزاد نیز متعلق به طیف اکثریت هستند.

گروههای سیاسی وابسته به اکثریت نیز بیشتر در تبعیدند یا در داخل زندانهای ایران و یا چون طیف های عظیم اصلاح طلب سرکوب شده اند.با تاسف هر گاه که اقلیت، نیاز به گرم شدن رقابت در عرصه سیاسی را احساس می کند ، از آنها استفاده می کند تا به سیمای دیکتاتورمآبانه خود نقاب دموکراسی بزند.فضای بسته و مسدود ایجاد شده را با نمایش حضور آنها در صحنه توجیه می کند و تنها به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود به میدان فرا می خواند نه برای پیروزی و سهیم شدن آنان در قدرت.پتانسیل قدرت واقعی گرچه در اختیار اکثریت است اما این دسته در تنازع سیاسی با اقلیت همیشه شکست می خورد.اکثریت جامعه ما به دو دسته عمده تقسیم می شوند.طیف اول شامل گروههای فعال در حوزه های اجتماعی سیاسی هستند که این گروهها فعالیت نسبی در مسائل جاری جامعه دارند.گروه دوم که همان اکثریت واقعی بشمار میروند بخش عظیم جامعه را شامل می شوند.این طیف نسبت به مسائل کشور انتقاد دارد و از سیاستهای حاکم بیشترین ضربه رامی خورد.اما تحت تاثیر ماشین تبلیغاتی اقلیت، گویا باورش شده است که حق آنچنانی در امور کشور را ندارد.

اکثریت از ضایع شدن حق خود انتقاد می کند،اما برای دستیابی به آن هیچ اقدامی نمیکند.چون به دنبال حقوق خود به طور جدی نیست، دوست و دشمن خود را در مسیر دستیابی به حقوق خود نیز نمی شناسد. اوقات خود را در آرزوی ظهور یک قهرمان صرف می کند و با توجه به این وضعیت، اقلیت گاهی افرادی را به عنوان قهرمان و منجی برای انان معرفی میکند.نتیجه این می شود که اقلیت با فراغ بال و آسوده تر برای مدتی بیشتر به برنامه های خود بیندیشد.

در جامعه ما پس از انقلاب اکثریت هیچ تریبونی ندارد.حتی تریبونهای خود در پایگاههای سنتی نظیر مساجد را نیز از دست داده است.در ادارات فقط پیرو و فرمانبر اقلیت است.از آنجا که حقی برای خود قائل نیست دیگر اعتراض هم نمی کند.اعتصاب به راه نمی اندازد و به کمینه زندگی که از طرف اقلیت اعطا می شود، قناعت می کند تا شاید فرجی حاصل شود.دانشگاهها نیز گرچه کانون تپنده و امید اکثریت برای تحولات آینده ساز است،اما تا روزی که همراهی جدی بخشهای دیگر اکثریت را با خود نداشته باشد،به تنهایی تحول ساز نخواهد بود.بد نه نظامیان که متعلق به اکثریت جامعه هستند در شرایط امر و نهی نظامی اقلیت قرار داشته و خود در سرکوب بخشهای دیگر جامعه نقش بازی می کند.

 با شکل گیری ارتش بیکاران در ایران، کارگران نیز که بخش عظیمی از اکثریت را شامل می شوند در هراس از موقعیت شغلی خود گوش به فرمان اقلیت حاکم بوده و جرات اعتراض به دل خود راه نمی دهند.شاغلین آزاد و دارندگان حرف غیر دولتی نیز به دلیل محرومت از داشتن سندیکا و انجمنهای مربوطه، توان سازماندهی اعتراضات خود علیه اقلیت را ندارند.

تمام آنچه که ذکر شد ریشه در بی توجهی و همینطور عدم آشنایی بخشهای عظیم مردم با حقوق خود دارد. سازمانهای سیاسی و گروههای فکری که هرکدام بخشی از این اکثریت را شامل می شوند چنانچه دربرقراری ارتباط و ارائه و بیان مسئله با گروههای مردمی موفق عمل میکردند،وضعیت کنونی نباید دامن گیر اکثریت جامعه می شد.هم اکنون نیز گروههای سیاسی نه تنها به برقراری مردم به مثابه منشا اصیل قدرت نمی اندیشند که هر کدام هر راهی به جز آنرا دنبال می کنند.چشم امید داشتن به هر راهی جز فعال کردن اکثریت جامعه حتی اگر پاسخ مثبتی هم دریافت کند، به طور قطع راه گریز از وضعیت کنونی ورسیدن به شرایط مطلوب و پایدار سیاسی نیست.

رهبران جنبش سبز به دلیل تجربه ۲۰ ساله مبارزه با اقلیت حاکم در دوران رهبری آقای خامنه ای ،این نکته را تا حد زیادی دریافته اند و در راهبردهای رسانه ای آنها نیز اعلام شده است.چنانچه این روش از طرف آنان و دیگر گروههای سیاسی از اصلاح طلب تا دیگر دیدگاهها جدی گرفته شود، می توان به فعال کردن اکثریت تا حدی امیدوار بود که بتواند با به حاشیه راندن اقلیت بر مقدرات خود حاکم شود.

عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت

جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.