آزاده دواچی
آنچه که در زیر می آید یک قصه و یا افسانه نیست بلکه روایتی است از صد روز پایداری و مقاومت نسرین ستوده وکیل سرشناس جنبش زنان و حقوق بشر که برای رسیدن به حداقل خواسته هایش صد روز پُرفراز و نشیب را در سخت ترین شرایط به سر برده است.نزدیک به صد روز از بازداشت نسرین ستوده ، وکیل مدافع حقوق بشر ، زنان و کودکان می گذرد. روایت صد روزه ی بازداشت او روایت دردناک و تاسف آوری است . صد روز در سلول انفرادی بدون یک روز مرخصی و یا برخورداری از امکانات بند عمومی، آن هم وقتی نیمی از آن روزها را در اعتصاب غذا باشی، حتا گفتن اش هم به این راحتی ها بر زبان جاری نمی شود.
چگونه است که در مملکت ما یک وکیل به گناهی که کم و کیف آن به درستی مشخص نیست و در نهایت تنها به صرف دفاع از موکلان اش، این چنین در بازداشتگاه نگه داری می شود.
همه ی اتفاقات از زمانی شروع شد که این وکیل آگاه تنها به وظیفه ی وکالت خود عمل کرد و به دفاع از موکلانش پرداخت، موکلانی که فارغ از عقیده و مرام شان به دفاع از آنان می پرداخت. بعد از چندین بار تهدیدهای مکرر و احضارهای شفاهی و تلفن های نابهنگام، در هشتم شهریور ماه بعد از تفتیش خانه اش و جستجو در میان جای جای زندگی شخصی خود و خانواده اش، برگه ی احضاریه را به دستش سپردند.
وقتی سرگذشت نسرین ستوده را در این صد روز به دقت مرور کنیم باز هم به درستی نمی توان فهمید که گناه اش واقعا چیست؟ یعنی هیچ جرمی به جز انجام وظایف قانونی اش در قبال موکلان اش وجود ندارد و به دلیل همین از جان گذشتن ها و ایفای وظیفه وکالت اش بود که وقتی روز ۱۳ شهریورماه همراه با وکیل اش، نسیم غنوی به دادسرای اوین مراجعه کردند، او را نگه داشتند و به وکیل اش گفتند که آنجا را ترک کند، بدون این که بگویند قرار بازداشتی برای نسرین صادر خواهد شد یا نه. و از همین رو بود که وقتی نسیم غنوی از در دادسرای اوین بیرون آمد نمی دانست که نسرین ستوده بازداشت است یا نه. اما وقتی زمان به نیمه های شب رسید دیگر همه می دانستند که نسرین فعلا باز نخواهد گذشت. بله نسرین ستوده در همان روز ۱۳ شهریور ماه بازداشت شده بود تا بار دیگر پروسه ی فشار بر وکلای حقوق بشر وارد فاز دیگری شود.
اما نسرین هرگز از این تهدیدها نهراسیده بود وقتی که تهدیدش کردند و از او خواسته بودند که از فعالیت اش دست بکشد و پرونده خانم شیرین عبادی را رها کند، کوتاه نیامد. نسرین از همان آدمهایی است که باید بعدها افسانه شان را برای نسل بعد تعریف کرد .
در هشتم شهریور ماه بعد از تفتیش منزل اش نسرین ستوده ضمن رد اتهاماتی که در برگه احضاریه اش آمده بود به احتمال بازداشت اش اشاره کرد و گفت: «حدود ۵ ماه پیش، تلفنی به موبایل همسرم شد که به او گفته بودند به همسرت بگو پایش را از پرونده عبادی بیرون بکشد و الا برای او بد تمام خواهد شد. الان هم حتما میخواهند بگویند که دارند تهدیدشان را عملی می کنند. هیچ اشکالی ندارد؛ من هم منتظر بودم و بدیهی است که اگر بازداشت شوم، شرایط عادلانه و برابر با بسیاری از موکلانم که بی گناه در زندان هستند پیدا می کنم و از این بابت وجدان آسوده ای خواهم یافت».
و سکوت نکرد و سکوت نکرد در برابر همه ی بی عدالتی هایی که به موکلانش شده بود . نسرین می دانست که جرمی مرتکب نشده است و فکر می کرد که وکیلی بی گناه را هرگز صد روز در بدترین شرایط نگه نخواهند داشت ولی نمی دانست که به جرم ناکرده خواب های بدی برایش دیده بودند. و همانجا بود که خبری از او نشد و وکیل اش نسرین غنوی در روز سیزدهم شهریور اعلام کرد که نسرین بازداشت شده است .
دلیل بازداشت او مشخص نبود کسی توضیحی برای بازداشت وکیل باسابقه و انسان دوستی که تنها دغدغه ی فکری اش حمایت از حقوق انسانها بود نداد. بدین ترتیب روزهای سخت نسرین ستوده با گذراندن در سلول انفرادی آغاز شد . هنوز چند روز از بازداشت این وکیل سرشناس حقوق زنان و حقوق بشر نگذشته بود که موجی از اعتراض های بین المللی به بازداشت اش شروع شد اما هیچ کدام از این اعتراضات نتوانست سیستم قضایی را وادار به آزادی نسرین ستوده و تجدید نظر در برخورد با وی کند.
نامه ها و درخواست های آزادی نسرین ستوده از سوی سازمانهای بین المللی یکی یکی از کشورهای مختلف دنیا به قوه قضائیه سرازیر می شد، اما باز هم تغییری در روند قانونی پرونده ی نسرین ایجاد نشد و روزهای سخت این وکیل شجاع در زندان ادامه داشت.
در ۱۷ شهریور نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، چهارشنبه طی یک تماس تلفنی با خانوادهاش از سلامت خود خبر داد. ستوده در این تماس تلفنی کوتاه، از سلامتی خود خبر داده و به احوالپرسی کوتاهی با همسر و فرزند ده سالهاش اکتفا کرد. در این تماس، نسرین به ناچار کوتاه سخن گفت، گرچه می دانست فرزندانش بی صبرانه در انتظار شنیدن صدای مهربان مادرشان هستند و روزهایشان بدون او چه سخت می گذرد.
روزها گذشت و نسرین در تولد نیمای کوچکش غایب بود، لابد دستهایش دیوارهای نمور زندان اوین را به یاد نیمای کوچک لمس می کردند چرا که نسرین هنوز نمی توانست فرزندش را در آغوش بگیرد . نامه ها و پیگیرهای متفاوت از جانب سازمانهای بین المللی و شخصیتهای برجسته برای پیگیری کار نسرین ادامه یافت، اما هیچ کدام تاثیری نداشتند و او حتی نمی توانست بیشتر از چند دقیقه با خانواده اش گفتگو کند.
در این میان در حالی که وکیل و همسرش پیگیر وضعیت پرونده اش بودند، هر دو از سوی وزرات اطلاعات تهدید و احضار شدند.
نسرین هنوز در زندان و درسلول انفرادی بود که یکی از سخت ترین روزهای زندگی یعنی مرگ پدرش را تجربه کرد. خبر فوت پدرش آن هم شنیدنش در یک سلول انفرادی، به تنهایی کافیست تا روحیه مقاوم و خستگی ناپذیر هر کسی را از پای درآورد اما این وکیل شجاع بازهم مقاومت کرد.
بدون شک در میان آن سلول نمور و تاریکی که نسرین روزها را در آن می گذراند، او نمی داند جرمش چیست همانطور که ما به درستی نمی دانیم، چرا که بارها از خود می پرسیم مگر قبول وکالت افراد جرم است؟…
شاید سخت ترین روز نسرین شرکت نکردن در مراسم ختم پدرش و گریستن در تنهایی بود. روزها می گذشت مثل ساعتهایی که جرمشان گذشتن است و چهارده روز بی خبری مطلق عدد کمی نبود که نادیده گرفته شود اما چرا بی خبری ؟ چرا نسرین را از اولین ترین حقوقش محروم کرده اند ؟ آیا جرم او آنقدر سنگین بود که حتی باید خانواده اش را از کوچکترین خبری از او محروم کنند؟ نگه داشتن یک وکیل، یک انسان و یک مادر در سلول انفرادی، اگر خلاف قانون نباشد هیچ مطابقتی با قانون کشور ندارد. نسرین ستوده همه ی این موارد قانونی را می دانست و به خوبی می دانست که نگه داشتن اش در این شرایط یعنی در سلول انفرادی غیرقانونی است و لابد صرفا برای فشار آوردن بر اوست تا دفاع از موکلین اش را متوقف سازد ولی نسرین کوتاه نیامد مثل چندین و چند سالی که با پیگیری و صبوری پرونده های موکلین اش را پیگیری کرده است. نه او کوتاه نیامد و بالاخره بعد از چندین روز بی خبری در روز چهاردهم مهرماه برای اعتراض به حقوق از دست رفته اش اعلام اعتصاب غذا کرد. او در یک مکالمه ی تلفنی کوتاه گفت تا برآوردن خواسته هایش اعتصاب غذا کرده است.
عرصه بر خانواده اش تنگ تر می شود، رضا خندان همان روز است که با اضطراب به این و آن می گوید: " یک جمله گفت… گفت من از سوم مهرماه در اعتصاب غذا هستم و کلمه «تهدید» را هم گفت. میخواست بگوید که به چه چیزی تهدیدش کردهاند که تلفن را قطع کردند. بسیار مضطرب و عصبانی بود."
روزهای سخت اوین، روزهای انفرادی، تنهایی و سرنوشتی نامعلوم می گذشت ، فعالان سیاسی نامه ها دادند و اعتراض کردند و موکل دربندش؛ شبنم مددزاده ، همراه با او اعتصاب غذا کرد ، ولی چه کسی می دانست که در پشت دیوارهای بسته چه بر جسم نحیف نسرین می گذرد. نگرانی ها ادامه داشت، خانه ی نسرین سوت و کور بود و فرزندانش چشم به را ه مادر . وکیل اش هر بار به دادستانی می رفت و باز دست خالی باز می گشت در همین روزها همسرش رضا خندان توانست با بازپرس پرونده ملاقات کند آنها قرار فک بازداشت را که صادر کرده بودند اما آنطور که گفته بودند با مخالفت دادستانی روبه رو شده بود و در نتیجه بازداشت نسرین ادامه یافت.
در همین روزهاست که بالاخره جرم نسرین ستوده اعلام می شود و گرچه او در این مرحله بر طبق قانون می تواند به طور موقت تا برقراری دادگاه آزاد شود، اما آزاد نمی شود. تلاش های رضا خندان برای ملاقات با دادستان به جایی نمی رسد و نسرین برای اعتراض به رفتار در زندان و ادامه ی بازداشتش هنوز در اعتصاب است . پنجاه روز بی خبری از وضعیت نسرین، بدون ملاقات و تماس با خانواده اش با وجود گذشتن مراحل قانونی پرونده اش.
دوباره نامه ها و بیانیه ها از انجمن های حقوقی و بین المللی مختلف، دوباره بیانیه های شخصیت های مختلف برای اعتراض به ادامه ی بازداشت و اعتصاب غذای نسرین ستوده شدت میگیرد و هنوز خبری نیست تا اینکه بعد از پنجاه روز بی خبری از نسرین، بالاخره خواهرش می تواند با او ملاقات کند. گیتی ستوده، خواهر نسرین، روحیه او را خوب توصیف می کند و نسرین به خاطر درخواست هایی که از او می شود اعتصابش را می شکند. چند روز که می گذرد، دل بی قرار کودکان نسرین هوای مادرشان را می کند ولی اجازه نمی دهند که کسی همراهشان برود، گناه این کودکان این است که مادرشان نسرین ستوده است . آنها که خیلی زود معنی انتظار را فهمیده اند بدون آن که مادر را ببینند از زندان اوین باز می گردند. تن نسرین لاغر و جسم او نحیف شده است، قلبش از ندیدن و در آغوش نکشیدن فرزندانش درد می کند، اما لبخند بر روی لبانش هنوز نمی خشکد.
در ۱۲ آبان ماه است که دادستان با ۱۷ نفر از زندانیان از جمله نسرین ستوده ملاقات می کند. کسی نمی داند که در پشت آن دیوارها ی بلند سرد بر نسرین چه گذشته است که دوباره با خانواده اش تماس میگیرد و از آنها می خواهد که به دیدنش بروند. همان موقع است که او دوباره اعتصاب غذایش را آغاز می کند، آن هم اعتصابی خشک، بدون حتا قطره ای آب. خانواده ی منتظر و دلواپس و کودکانی که دلشان برای مادرشان تنگ تر از همیشه است به دیدار نسرین می روند و نسرین آنها را می بیند و می گوید که آنها حتی یک مداد را از او دریغ کرده اند که برای فرزندش یاداشتی بنویسد. مهراوه و نیما گریان، مادر و خواهرش نالان از دیدن روی آشفته ی نسرین و بدنی که چندین روز است حتا از آب محروم است بازمی گردند. این کودکان نمی دانند که مادرشان به کدامین جرم اینقدر نحیف شده و به چه جرمی حتی از دادن مدادی به او دریغ می شود تا نکند برای دلتنگی هایش یاداشتی بنویسد.
دوباره سازمانهای مختلف از جمله سازمان کمیساریای عالی حقوق بشر برای نجات جان او از نسرین می خواهند که اعتصابش را پایان دهد. اما اعتصاب او پایان دادنی نیست. چرا که خواسته های نسرین هنوز برآورده نشده است، اعتصاب او اعتراض به شرایط نگه داری اش در سلول انفرادی است، جایی که او در برابر بی عدالتی سرخم نکرده است.
پس از ۹ روز است که نسرین ستوده با وکلایش دیدار می کند و وکلایش از او درخواست می کنند که اعتصاب اش را بشکند. نسرین به درخواست آنان لبیک می گوید اما فقط اعتصاب غذای خشک اش را می شکند و به اعتصاب تر ادامه می دهد تا زمانی که کمترین خواسته ی او تامین شود . هنوز در اعتصاب غذاست که اولین جلسه ی دادگاه او به صورت غیر علنی برگزار می شود. به راستی آیا او مستحق مجازات است به کدامین جرم ؟ چرا نسرین اعتصاب کرده است ؟ در جلسه اول دادگاه، همسر و وکلایش مجددا از او می خواهند که به خاطر سلامتی اش اعتصابش را بشکند و او به این درخواست نیز لبیک می گوید چرا که قاضی می گوید در یک هفته قرار بازداشت اش بررسی خواهد شد و او با خود می اندیشد که شاید این بار به تعهدات و وعده هایی که به او داده اند جامه عمل بپوشانند و از این رو این بار نسرین از دادگاه به زندان می رود در حالی که اعتصاب اش را شکسته است و در پشت دیوارهای بلند در انتظار جلسه ی بعدی دادگاهش می ماند. در مدتی که قرار بوده است تبدیل قرار بازداشت او مشخص شود، این اتفاق نمی افتد و نسرین باید تا دادگاه بعدی اش که در تاریخ هفتم آذرماه است، دوباره روزهای دیگری را با شرایطی سخت در سلول انفرادی بگذارند . بعد از طی بیش از دو ماه و چندین روز دومین جلسه دادگاه نسرین برگزار می شود، در تمام طول این مدت نسرین ستوده در سلول انفرادی بوده است.
در ۷ آذرماه دومین و آخرین جلسه دادگاه نسرین ستوده اینبار با حضور همسرش و چهار وکیل اش برگزار می شود و البته رئیس کانون وکلای مرکز نیز در این جلسه حضور دارد. روند دادگاه به گونه ای نیست که نسرین و وکلای اش و همسرش را راضی کند. گویی هر روز عرصه بر خانواده و نیز خودش تنگ تر و تنگ تر می شود. پس از آخرین جلسه دادگاه است که قاضی می گوید هفته آینده نظرش را در مورد قرار تبدیل بازداشت نسرین اعلام خواهد کرد.
پس از آن که دادگاه اش به پایان می رسد همه امیدوارم که کمی انصاف و کمی قانون مندی به کمک بیاید و نسرین ستوده از انفرادی به بند عمومی منتقل شود، اما گویا انتظارات قانونی دیگر انتظاراتی قابل تحلقق نیستند و از همین روست که به رغم پایان یافتن دادگاه نیز باز هم نسرین ستوده را در انفرادی نگه می دارند. همسرش پس از اتمام دادگاه با ناامیدی می گوید:" بوی تبرئه نمی آمد . از مجموعه برخوردهای که از ابتدا تا الان با خانم ستوده شده است به نظرم تبرئه نمی شود تنها آرزو دارم که با قرار وثیقه آزاد شود تا وقت اجرای حکم اش بتواند از لحاظ جسمی و روحی کمی روی خودش کار کند.» در این دادگاه که بیشتر از ۵ ساعت به طول می انجامد، نسرین از برخورد ماموران و فشار بر او در سلول انفرادی شکایت میکند اما رضا خندان میگوید: «هیچ کدام از این برگه های شکایت در پرونده اش نیست».
نسرین دوباره به سلول انفرادی، به تنهایی اش باز می گردد به امید اینکه در زندانی که حتی قلمی به او نمی دهند بتواند با قرار وثیقه آزاد شود. اما در روز ۱۴ آذرماه قرار بازداشت او تمدید می شود تا یکبار دیگر فشار براین وکیل شجاع و خستگی ناپذیر افزایش یابد. رضا خندان که بیشتر از گذشته و باوجود فشارهای فراوان پیگیر وضعیت همسرش است می گوید: "طی ملاقاتی که روز پنج شنبه هفته گذشته (۱۱ آذرماه) با همسرم داشتم وی گفت که هنوز در سلول انفرادی به سر می برد و به رغم آن که روزهاست از برگزاری آخرین دادگاه او می گذرد و روند بازپرسی اش نیز مدت هاست به پایان رسیده باز هم در سلول انفرادی نگهداری می شود و به بند عمومی منتقل نشده است."
اما نسرین که از این همه بی عدالتی به ستوه آمده ، دوباره روز ۱۵ آذرماه برای رسیدن به خواسته هایش اعتصاب غذای خشک خود را آغاز می کند. او ناراضی است از روند پرونده اش، از تهدید وکلایش، از گم شدن دفاعیه هایش، از نگه داشتنش در سلول انفرادی، از جلوگیری برای ملاقات با خانواده اش، از عدم آزادی و تبدیل قرار بازداشت به وثیقه و از بدرفتاری و غیرقانونی برخورد کردن با او در زندان. او ناراضی است و بار دیگر دست به اعتصاب غذا می زند تا شاید قوه ی قضاییه به خود آید، تا شایدی آنهایی که این شرایط سخت را به او تحمیل کرده است وجدان انسانی شان بیدار شود . نسرین بعد از گذشت ۹۵ روز از دستگیری و گذراندن در سلول انفرادی بازهم دست به اعتصاب غذا می زند . همسر نسرین ستوده که از این وضعیت به ستوه آمده است در مصاحبه ای به کمپین بین المللی حقوق بشر می گوید :« خانم ستوده ۹۵ روز است که در انفرادی است، در نظر بگیرید که او مادر دو بچه است و در این ۹۵ روز فقط یکبار برای چند دقیقه و در وضعیت خاص توانسته است بچه هایش را ببیند. به او برای دوره تازه اعتصابش حق می دهم چون رفتار ناشایست و ناحقی با او می شود. شرایط ایشان نگهداری ایشان کاملا ویژه است، من نمی گویم فقط ایشان این شرایط را در زندان دارند اما من نشنیدم که از روز اول کسی در انفرادی باشد و همچنان بعد از دو جلسه دادگاه نیز دوباره به انفرادی برگردانده شده است. او مادر دو بچه است.»
اعتصاب، انفرادی و دادگاه های غیر منصفانه شرایط سخت نسرین ستوده دراین صد روز بوده است . او در این صد روز بیشتر از ۵۰ روزش را در اعتصاب غذا گذرانده است. تن ظریف این وکیل شجاع مگر چه قدر باید خم شود تا مسئولان قضایی به اجرای عدالت و دادن حقوق حداقلی یک زندانی راضی شوند . او در بیست و یکم آذرماه و پس از صد روز شرایط سخت از خواسته های خودش فراتر رفته است و گفته است که تنها خواسته اش لغو کلیه احکام ناعادلانه بعد از انتخابات است و هیچ خواسته شخصی ندارد. حال، نسرین یک زندانی ، یک وکیل و یک فعال مدنی معمولی نیست، او ناظر اجرای عدالت هم هست، کسی که تنها خواسته اش را برقراری عدالت بیان می کند او می خواهد عدالت باز گردد.
نسرین ستوده تمام شدنی نیست، صبر و استقامت او در برابر بی عدالتی هایی که خود نسرین به عنوان یک وکیل نیز از قربانیانش است، ستودنی است. نسرین ستوده تکرار زنان شجاع تاریخ است که نامشان هرگز فراموش نمی شود و روایت این صد روز او روایت مقاومت و پایداری و تحمل و استقامت زنی است که هرگز حاضر نشده است حتی برای رهایی خودش از خواسته هایش که همان برقراری عدالت است کوتاه بیاید.
جامعه رنگین کمان