فرشید یاسائی
(بخش دوم و پایانی )
قبل از وارد شدن به مفاهیم نوآوری و خلاقیت و ادامه مضمون باید تاکید کرد که تمام کوشش و تاملات و مبارزات بی امان خصوصا از قرن چهاردهم میلادی تا امروز بر این اساس نسج گرفت که انسان و اختیار و حقوق او در مرکز کلیه تلاش ها قرار گیرد.
انسان تنها در سایه آزادی و امنیت قادر است دست به نوآوری و خلاقیت زند و این کوشش از قرن شانزدهم با جنبش اعتراضیون ( پروتستان ها. Protestantismen) آغازی دیگر داشت. زمانی که اندیشه اصلاحات جای جمود فکری قرار گرفت و معصومیت از خادمان کلیسا گرفته شد؛ عصر روشنگری آغازشد.
خلاقیت و نوآوری بر خلاف مفاهیم عدالت اجتماعی و یا سیاسی، دموکراسی ، آزادی …تفاسیر و برداشت های گوناگونی ندارد. خلاقیت فعالیتی است که در اذهان شکل میگرد. نوآوری ثمره خلاقیت است. نوآوری بیشتر منعکس کننده تغییراتی است که نسبت به مایحتاج اجتماعی چه در جنبه اقتصادی و سیاسی ضرورت آن احساس میشود.تغییر منعکس کننده نوآوری نیست و هر تغییری خصوصا در سازمان های اجتماعی ، نوآوری معنی نمی دهد… برای نمونه با تغییر مدیریت اجرائی لزوما نوآوری صورت نمی گیرد. زمانیکه ایده ها که محصول نوآوری هستند بتوانند از پوسته فکری خارج و فعلیت یابند، در نتیجه نوآوری انجام گرفته است.تغییرات در بخش اقتصادی و سیاسی می توانند در خلاقیت و نوآوری موثر باشند ، چنانکه قرارداد های اجتماعی ، ضرورت آن را احساس و لمس کند.
جهان امروز، عصر تحولات ، رقابت و تغییرات اساسی شگرف دربخش فناوری و مبادله اطلاعات است . به زبان دیگر حرف آخر را کسانی میزنند که مجهز به ( تکنولوژی پیشرفته ) آن هستند و جامعه خویش را در این روند مجهز و هدایت می کنند. و از نوآوری و خلاقیت به نحو احسن بهره میگیرند . و کمبود ها و نقائص را شناسائی و در رفع آن کوشا هستند. عصری که در آن بسر میبریم ، فناوری مدرن درساختار فکری بشر تغییرات بنیادی داده است. عمق این تغییرات ناشی از نوآوری و خلاقیت در راستای مشارکت انسان ها در تمام سطوح اجتماعی شکوفا تر شده است. بدون آزادی اندیشه و احترام به اختیار و حقوق افراد، از رقابت – چه در جنبه سیاست و چه اقتصاد – های جهانی عقب مانده و ضرورتا دنباله رو باقی خواهیم ماند . مدیریت هوشیار ( چه در سیاست و چه اقتصاد…) تنها با مشارکت نیروی خلاق می تواند موفقیت داشته باشد به شرطی که نیازها و اولویت ها را تشخیص دهد.
وضعیت اجتماعی امروز در کشور ما ( خصوصا از سال گذشته تا امروز…) برخلاف نظریه پردازان و مدیران ارشد سیاسی حکومت اسلامی که سعی دارند از تنش صحبت کنند و بحرانی را به رسمیت نمی شناسند، نه تنها با بحران و تنش بلکه با بی ثباتی و التهاب نیزروبروست. مردم این احساس را دارند که آینده روشنی را در برابر خود نمی بینند و روزبروز توسط مدیران اجرائی کشور مورد سواستفاده قرار میگیرند . لذا شیوع بی تفاوتی در جامعه با شدت بسیار اشاعه یافته است. حل معظلات مقطعی ( صدقه دادن به مردم و رشد گدا پروری…) نه تنها کمکی به جامعه آسیب زده نکرده است بلکه فضای لازم شکوفائی ونوآوری و خلاقیت را ازمیان برداشته است . نتایج اقدامات بی نتیجه سیاسی نیافتن راهکارهای صحیح و مناسب اقتصادی و دورشدن از واقعیت های اجتماعی و سرگرم کردن اذهان جامعه با شعارهای توخالی خارج از مصرف است. مضافا استقرار بیش از پیش خشونت و دیکتاتوری؛ عملا به فرار مغز ها و مهاجرت افراد وخانواده ها یاری رسانده است. بی ثباتی بزرگترین عامل جلوگیری از شکوفائی استعدادها و بهره گیری از توان اندیشه خلاق است.
برای رشد و بقای جامعه نیازمند اندیشه نوین و بهره گیری از توان اجتماعی در تمام زمینه ها هستیم. برای رسیدن به جهان پرشتاب امروز باید مجهز شد*و از نوآوری و خلاقیت بهره جست.نسخه های کهنه و انقلابی چنان سیاست مداران و مدیران تحت فرمانشان را تحت تاثیر قرار داده است که عملا ، ترجیح میدهند مهارت و مدیریت صحیح تنها درچارچوب رشد و توسعه نظامیگری و ابزاروآلات نظامی صورت پذیرد نه چیز دیگری! جهت رشد و توسعه پایدار باید از منابع عظیم نیروهای انسانی بهره گرفت.توانائی های افراد جامعه بسیار بالا است ، تنها باید از این توانائی و استعداد به نحو صحیح بهره برداری کرد و لازمه آنهم بوجود آوردن فضای مناسب برای ظهور خلاقیت و نوآوری است.نقش مدیران با عملکرد حساب شده و ممتازخود، می تواند در مرحله اجرای نوآوری و خلاقیت بسیار مهم باشد. مدیران لایق باید بدانند که سازمان تحت مدیریت آنان تشکلی است انسانی که قدرت فراگیری و رشد آنان به خلق و زمینه رشد، بستگی دارد. لذا باید در زمینه رشد خلاقیت و نوآوری کوشش نمایند. ایده های نو بسیار زود گذر است که طبیعتا به دلیل فرّار بودن از ذهن باید سریع از آن استفاده نمود.البته به نقش دوگانه مدیران اجرائی نیز باید توجه کرد. نقش آنان هم می تواند باعث رشد و شکوفائی شود. عکس آن نیز وجود دارد که می تواند مانع خلاقیت شوند و ایده ها را در نطفه خفه کنند.
خلاقیت فرایندی است که در زمانی مشخص برای پاسخگوئی و رفع موانع دست و پا گیر در افکار خطور می کند. این موانع در سیاست و یا اقتصاد چشمگیرتر عمل کند. چون بیشتر به سرنوشت و بود و نبود جامعه بستگی دارد.عوامل بازدارنده خلاقیت در جوامع آسیب دیده از استبداد سیاسی – اجتماعی نخست در حوزه هائی که مورد توجه هیئت حاکمه است: طبقه بندی و حمایت میشود. آن خلاقیت و نوآوری که خارج از طبقه بندی مسئولین نظام باشد. به چشم رقیب و دشمن رقم میخورد و از آن جلوگیری میشود. در عرصه خانواده نیزمحدودیت ها اعمال میشود و در اجتماع گسترش میابد که باعث میشود از شکوفائی قوه خلاقیت و ابتکار و بلوغ فکری جلوگیری کند. قضاوت ها و پیش داوری های گوناگون نیز به ساختن موانع متعددی در برابر شکوفائی و نسج خلاقیت یاری می رساند. خلاقیت امری نیست که بتوان آن را به ارث برد و یا فطری از بدو تولد با خود ( صرفنظر از استثناها…) به همراه آورد. بیشتر اکتسابی است و چنانکه زمینه رشد و پروش آن باشد، طبیعتا اثرگذار خواهد بود.
نیاز آدمی وی را به نوآوری و خلاقیت ترغیب کرده است. اگر نیاز و خواهشی در جامعه احساس نشود طبیعتا توجه ویژه ای هم بدان نخواهد شد. سالیانه صد ها اختراع و نوآوری در زمینه های مختلف در جهان ثبت میشود. در شرایط بخصوصی اگر لازم بود ازآنان بهره برداری میشود. این بستگی به نیاز جامعه است که تا چه حد و سمت و سوئی از آن می تواند استفاده کند.بحران و نا آرامی هائی که در جامعه بوجود می آید و یا احساس بوجود آمدن آن است. نظیر وقایع و بحران های طبیعی ( سیل ، زلزله ، آتشفشان ، طوفان و گردباد و…) که کمتر انسان ها در آن دخل و تصرف دارند، طبیعتا نیاز به خلاقیت و نوآوری در امر پیشیگری و یا پائین آوردن ضریب خسارات ناشی از طبیعت ؛ ضروری است. در سیاست نیز بحران های ناشی از اعمال استبداد وخشونت و برنامه ریزی های غلط در امر اقتصاد و راه حل های غیرمنطقی مانند بلایای طبیعی جامعه را دچار خسارات جبران ناپذیری میسازد. همچنان که باید با خلاقیت و نوآوری در برابر سوانح طبیعی منازل و راه ها و پل های… محکم و حساب شده بنا کرد. در امر سیاست و اقتصاد نیز با یاری از خلاقیت و نوآوری باید قبل از بروز سوانح و شیوع بحران اندیشید.
طبیعی است جهان امروز ما و پیشرفت و توسعه تکنولوژی خصوصا در امر ارتباطات و دسترسی به اطلاعات. سطح توقعات انسان ها نیز بالاتر رفته است. این زنگ خطری است برای مسئولین رژیم هاس سیاسی در تمام جهان. مدل های حکومتی ناچارند خود را با تکنولوژی و فرهنگ و ادبیات متاثر از آن و سطح توقعات مردمشان تطبیق دهند. چنانکه میدانیم سطح توقع راه رشد صعودی دارد. این در طبیعت انسان به ودیعه گذاشته شدهاست: آدمیزاد به چیزی که دارد قانع نیست و همیشه به چیز هائی که ندارد توجه داشته و علل پیشرفت انسان نیز همین است. در جوامعی که امکانات رشد و زمینه نوآوری و خلاقیت مهیا باشد. انسان های بسیاری خود را با نوآوری و خلاقیت مشغول و ذهن خویش را فعال نگه میدارند و نوآوری و خلاقیت ویژه افراد و قشر بخصوصی از جامعه نخواهد بود. بلکه امری است عمومی که می تواند در تمام زمینه های اجتماعی حضور داشته باشد.معمولا انسان هائی که دست به خلاقیت میزنند. انسان هائی هستند که عجیب از تمرکز قوی ذهن بهره می برند و تمام نیروی ذهنی خود را متمرکز به موضوع مورد علاقه خویش می کنند. کمتر اتفاق می افتد انسان خلاق همزمان مسئولیت های متعددی را قبول کند.
انسان ها سرشار از استعداد و خلاقیت و توانائی ها در تمام زمینه ها هستند. پویائی یک جامعه درگرو داشتن افراد خلاق و مبتکر است. بدون وجود آنان هیچ جامعه ای قادر به دستیابی فنی و ارتباطی و توسعه تکنولوژی نخواهد بود. با وجود آنکه میدانیم انسان از تمام ظرفیت ذهنی خود استفاده نمی کند و تنها ده درصد از قابلیت ذهنی خویش بهره میگیرد.خلاقیت (creativity) با شرایط و زمینه های مساعد رشد می کند و در هر زمانی بستگی به نیاز بشر ایجاد و تبلور میشود و ویژه انسان های بخصوصی نیست . هر انسانی هنرمند به دنیا می آید.طبیعی است که انسان های خلاق دارای ویژه گی های هستند که تمام انسان ها از این ویژه گی ( به درجات مختلف ) ها استفاده نکرده و یا زمینه مساعد بوجود نیامده که از آن سود برنند. بهره مندی از یک زندگی سالم ومرفه با امکان دستیابی به علوم و مطالعه در قوه خلاقیت انسان ها بی تاثیر نخواهد بود.
برای رشد خلاقیت و نوآوری صرفنظر از امکانات و زمینه مساعد، به انعطاف پذیری مدیران سیاسی و رهبران معنوی جامعه بستگی دارد.آنانی که مسئولیت سیاسی جامعه را در دست داشته و برای آینده کشور برنامه ریزی می کنند. باید بدانند که تنها با کنار گذاشتن افکار عقب افتاده و یک بعدی و ذهنیتی بیمار ، میشود از توانائی و خلاقیت افراد جامعه برای پیشبرد توسعه و ترقی در جامعه بهره گرفت. باید مسئولین جامعه قادر باشند به پرواز آزاد اندیشه یاری رسانند. این هم در گرو تغییر در اندیشه و تعویض مسئولین از رده بالا تا پائین جامعه می باشد. باید مسئولین مملکت در تمام رده های مدیریت ضمن اینکه باید منتخب باشند ، فرا گیرند که به اشتباهات خویش اذعان داشته و در برابر جامعه اعتراف به اشتباه خود کنند و چنانچه لازم باشد استعفا دهند. آنان موظف هستند به فرا گیری که مسئولیت های اجرائی ادواری است و هیچ کس در هیچ مقامی نباید مادام العمر خود را عقل کل فرض کند و اراده خویش را اعمال کند. اگر خواهان یک چنین جامعه ای باشیم. زمانی است که رشد و شکوفائی نوآوری و خلاقیت را شاهد خواهیم بود. و آن در گرو سر دادن شعار آزادی بجای الله اکبر بر پشت بام خانه هایمان خواهیم بود.
ما اکنون در قرن بیست و یکم در کشوری زندگی می کنیم که از سه دهه گذشته خسارات جبران ناپذیری توسط مسئولین و مدیریت نالایق وناکارآمد جامعه ، از رده بالا تا پائین ، متحمل شده است. صرفنظر از خسارات ناشی از جنگ و سوانح طبیعی، انسان های بسیاری در جبهه های جنگ ، در بازداشتگاه ها… قربانی و یا به قتل رسیده اند. این تعداد افراد که اکثرا جوان و آیند ساز این مملکت زخم خورده از استبداد و اندیشه ضد انسانی بودند، یا در جنگی که میشد از آن جلوگیری کرد قربانی شدند و یا به قتل رسیدند … و متاسفانه پایانی برای ادامه توحش و جنایت وجود ندارد .آنان چگونه می توانستند خلاقیت خفته خود را بیدار سازند!؟
بطور کل تمام سیاست ها و برنامه های مدیران ارشد و تدابیر آنان نتیجه برعکس داده و عملا به شکست انجامیده است. اسلامی کردن مدارس و دانشگاه ها… طرح عفاف…در تمام زمینه های سیاسی و اقتصادی نه تنها نتیجه مطلوبی بجای گذاشته. اثرات مضرر آن کل جامعه را به قهقرا کشانده است. نمایشات مختلف جهت جلب مشروعیت گمشده. پرداخت حق السکوت های بین المللی . چوب حراج زدن به ثروت ملی ، سازش ها و تسلیم های در پنهان. داد و ستد اقتصادی و بستن قراردادهای دور از چشم مردم.توپ وتشر های مصنوعی ضد استکبار که برای مصرف داخلی و فریب مردم تهیه و تنظیم شده است. مضافا به ده ها موارد دیگر جامعه ما را از دهکده جهانی بیرون انداخته است.
در کشورما ایران هیچ نهاد قانونی نظارت و کنترل بر قدرت وجود ندارد. چرخ دستگاه حکومت بر محور استبداد مطلقه ولایت فقیه میچرخد. ملت ایران عملا هیچ پناهگاه قانونی و مرجعی ندارد که از ماشین قدرت شکایت کنند و یا دادخواهی بخواهند. طبیعی است که در چنین کشوری خلاقیت و نوآوری میمیرد و آنچه که بوجود میآید از کشور فرار و خود را به مکان امن میرساند. نهاد ولایت مطلقه فقیه بر تمام نهادهای قانونی نه تنها نظارت بلکه کنترل دارد و مدیران اجرائی آن مستقیم مانند نیروهای نظامی … رسانه های جمعی … منصوب ولی فقیه هستند . ملت ایران مطلقا از تصمیم گیری های سیاسی – اجتماعی و اقتصادی بی اطلاع و اگر هم مطلع باشند در نظام تصمیم گیری جائی برای آنان و نمایندگان مردم وجود ندارد.
در مورد نوآوری و خلاقیت تا آنجا که لازمه این مطلب بود، توضیح آن آمد با آنکه بحث مفصل آن در رسالات وکتب گوناگون آمده است. در خاتمه کوتاه می پردازیم به نوآوری و خلاقیت و شکوفائی به نوع مسئولین حکومت اسلامی که چگونه برای فرار از بحران به خود بحران پناه برده اند. چنانکه شواهد نشان میدهد : خلاقیت و نوآوری در دولت اسلامی آقای احمدی نژاد و کابینه وی ، بی وقفه صورت میپذیرد و دائما شاهد آنیم که یا ایشان و یا افراد تیم وی از دادن تزهای مختلف جهت رهائی از تنگنا های سیاسی – اجتماعی ایران و مدیریت جهانی؛ کوتاهی نمی شود. در روند خلاقیت و نبوغ و نوآوری و استقرار عدالت ، رایانه ها تبدیل به صدقه شد . کوشش می کنند علوم انسانی را از دانشگاه ها حذف و تبدیل به علوم اسلامی کنند که در واقع آنهم نوعی " نوآوری و خلاقیت " است که از طرف هیئت حاکمه تبلیغ میشود. اگر به خاطر داشته باشید از طرف رهبری دوسال پیش سال (۱۳۸۷) به نام سال نوآوری و شکوفائی مشخص و نام گذاری شد.جوانه این نوآوری و شکوفائی یک سال بعد ( در سال گذشته ۱۳۸۸) به درختی تنومند تبدیل شد و ثمره داد و در راستای آن ؛ جوانان مملکت را در خیابان ها به قتل رساندند و با دستگیری ، شکنجه وتجاوز د ر زندانها …نبوغ وخلاقیت و نوآوری مزدوران خود را به ثبت تاریخ رساندند. اواسط نوامبر .پایان
* با توجه به کشورهائی مانند کره جنوبی و… که حتی بعد از کشور ما روند صنعتی را آغاز کرد. الان به ده کشور صنعتی جهانی تبدیل شده است و مسئولین کشور ما اندر خم یک کوچه مانده فقط طول و عرض راکت های مونتاژی خود را به رخ دنیا می کشند و از دنیا میخواهند تا به بازی گرفته شوند!
جامعه رنگین کمان