امیرشهاب رضویان
حافظهاش با وجود کبر سن هنوز خوب بود اما تاریخ دقیق وقایع را به خاطر نداشت. از روی تاریخ نگاتیوها فهمیدم که موضوع مربوط به سال ۱۳۲۸ است و مربوط به تحصن دکتر مصدق و همراهاناش در کاخ مرمر. جالب اینجا بود که در هیچیک از منابع، عکسی از این روز تاریخی موجود نبود و این بر ارزش کار مدنی به عنوان عکاسی که این سندهای منحصربهفرد را از راهپیمایی دکتر مصدق از خانهاش تا کاخ مرمر تهیه کرده است، میافزود.
۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ راهپیمایی دکتر محمد مصدق از خانه شماره ۱۰۹ به کاخ مرمر
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت سیدمصطفی مترجم مدنی عکاس دوران ملی شدن صنعت نفت
عکسها از سیدمصطفی مترجم مدنی
پژوهش از امیرشهاب رضویان
تابستان سال ۱۳۸۲ گذارم افتاده بود به شمال فرانسه و در شهر استراسبورگ آقای سیدمصطفی مترجم مدنی، پسرعموی مادرم را ملاقات کردم. از کودکی به یادش داشتم و از مادرم شنیده بودم که در جوانی عکاسی میکرده است، به خانهاش رفتم و همسرش سرور خانم، که او هم دخترعموی مادرم است مادرانه پذیرایم شد. دو روز پیش آنها بودم و در خلال بازی تخته نرد و گپ و گفتهای تاریخی کم کم فهمیدم که مدنی عکاسی خبری را از اواخر دهه بیست آغاز کرده است و بسیاری از عکسهای مربوط به آیتالله کاشانی و دکتر مصدق کار اوست. آرشیو بزرگی از نگاتیوهای سیاه و سفید دارد. پس از انقلاب در فرانسه مقیم شده است و به دنبال چاپ و نشر عکسهایش نبوده است. دیدارمان در فرانسه پایان یافت و شهریور ماه سال ۱۳۸۳، خوشبختانه مدنی برای مدتی کوتاه به تهران آمد، فرصت غنیمت بود و طی چند روز مصاحبهای مفصل با او انجام دادم و توانستم از آرشیو عکسهای تاریخیاش تعدادی کپی تهیه کنم، مدنی که سالهای میانی دهه هشتاد عمر را میگذراند، چندان حوصله آرشیو کردن آنها را نداشت. نگاتیوها در قطع ۱۲۰ و ۱۳۵ بود. در یکی از آلبومهایش به کنتاکهایی از عکسهای روز شکل گیری جبهه ملی برخوردم و مدنی سخاوتمندانه نگاتیوهایش را برای چاپ در اختیارم گذاشت که سریعاً نسخهای از عکسهای منحصر به فردش تهیه کردم و نگاتیوها را به او عودت دادم.
حافظهاش با وجود کبر سن هنوز خوب بود اما تاریخ دقیق وقایع را به خاطر نداشت. از روی تاریخ نگاتیوها فهمیدم که موضوع مربوط به سال ۱۳۲۸ است و مربوط به تحصن دکتر مصدق و همراهانش در کاخ مرمر.
استاد ارجمند دکتر محمدباقر عاقلی که تا امروز فقط تلفنی با او تماس داشتهام به کتابخانه مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران راهنماییام کرد که مسوولان آنجا هم بزرگوارانه اجازه استفاده از منابع موجود در آنجا را به من دادند و توانستم، عکسهای موجود را با واقعه تاریخی تطبیق دهم. جالب اینجا بود که در هیچ یک از منابع، عکسی از این روز تاریخی موجود نبود و این بر ارزش کار مدنی به عنوان عکاسی که این سندهای منحصر به فرد را از راهپیمایی دکتر مصدق از خانهاش تا کاخ مرمر تهیه کرده است، میافزود.
درباره سیدمصطفی مدنی
متولد ۱۳۰۰ تهران، همدانیالاصل، فرزند سیدحسین مترجم مدنی (ملقب به مترجم نظام از طرف مظفرالدین شاه قاجار)، نواده سیدمحمود صدیقالاشراف از بازرگانان معتبر همدان و نتیجه میرعلی نقی لسانالملک مهردار و منشی مخصوص فتحعلی شاه است. از خانوادهای قدیمی و ریشهدار که در تحقیقی دیگر به سایر وابستگان وی نیز پرداختهام، خلاصه این که شهید مشروطیت سیدعبدالرزاق حکاک، از مجاهدان فاتح تهران، سازنده طرح عدل مظفر سردر مجلس و میرزاده عشقی از دیگر چهرههای خانواده وی هستند.
مدنی در سال ۱۳۱۵ به کلاسهای علی دریابیگی که از آلمان به ایران برگشته است و در تاتر شهرداری برگزار می شود راه پیدا میکند و در آنجا دوره بازیگری میگذراند. پس از آن تا سالهای ۱۳۲۷ در تاترهای مختلف بازی میکند و در فیلم طوفان زندگی (۱۳۲۸) به کارگردانی علی دریابیگی هم ایفای نقشی کوچک به عهده اوست. به خاطر علاقه به عکاسی جذب حرفه عکاسی میشود و پس از آشنایی با آیتالله کاشانی، از کار تاتر فاصله گرفته، بیشتر به عکاسی میپردازد. خاطرات او بسیار شنیدنی است و امیدوارم که به زودی بتوانم ترتیب تدوین و ویرایش و انتشار آن را بدهم. مدنی عکسهای منحصر به فردی از دکتر مصدق، آیت ا… کاشانی، نواب صفوی، سیدحسین امامی، خلیل طهماسبی، شمس قنات آبادی،دکتر مظفربقایی، حسین مکی، ابوالحسن حائری زاده و دیگر چهره های درگیر در ماجراهای سالهای ۲۷ تا ۳۲ دارد. مدنی در سفر آیت الله کاشانی به مکه و لبنان به عنوان عکاس فیلمبردار و خبرنگار همراه وی بوده و عکسهای منحصر به فردی از ملاقاتهای کاشانی با ملک فیصل و روحانیون لبنانی برداشته است. وی در حلقه همراهان کاشانی با نواب صفوی آشنا می شود و عکسهایی نیز از وی برمی دارد، در مورد نواب به خاطر می آورد که: "نواب صفوی به من می گفت پسرعمو (چون هردو سید بودیم) تو همه چیزت خوب است الا این صورت تراشیدنت. من هم می گفتم: من صورتم را نمی تراشم، ماشین می کنم!"
مدنی می گوید در آن سالها فقط سه نفر با نام "مصطفی" مجاز به ورود به دربار بودند: مصطفی کاشانی، مصطفی الموتی و من (مصطفی مدنی).مدنی فقط یک بار تعدادی از این عکسها را در سالهای پس از انقلاب به حسین مکی داده است که مکی هم در مقابل یک جلد از کتاب سلطان احمد شاه قاجار، نوشته خودش را به او هدیه کرده است.پس از انقلاب مدنی وارد کار سیاسی نمی شود و در گفتگوی طولانی ای که با وی داشتم تنها به ملاقاتی کوتاه با سیدمهدی عراقی اشاره می کند. وی از اوایل دهه ی شصت به فرانسه مهاجرت می کند. مصطفی مترجم مدنی در روز چهارم شهریور ۱۳۸۸ در استراسبورگ فرانسه چشم از جهان فرو بست و در همین شهر به خاک سپرده شد.
شرح واقعه و عکسها
دوره پانزدهم مجلس شورای ملی با اکثریتی که در اثر دخالتهای مستقیم دولت به مجلس راه مییابند در تاریخ ۲۵/۴/۱۳۲۶ تشکیل میشود. دکتر مصدق که به خاطر تقلبهای انتخاباتی وابستگان دربار به مجلس راه نیافته است به احمدآباد میرود. دربار و ارتش زمینهساز تحکیم قدرت شاه هستند و پیش زمینههای این قدرت طلبی، پیشنهاد تصویب لایحه الحاقی گس، گلشائیان به مجلس و دادن اختیار انحلال مجلس به شاه توسط مجلس موسسان است، اما با وجود برنامهریزیهای دولت و دربار، اقلیتی که تدریجاً در مجلس شکل میگیرد از تصویب لایحه جلوگیری میکنند و این افراد از جمله حسین مکی و دکتر مظفر بقایی کرمانی و حائری زاده کم کم مورد توجه دکتر مصدق قرار میگیرند که نهایتا از مصدق برای سازماندهی مبارزه با تقلبهای دولت و دربار در انتخابات مجلس سنا و دوره شانزدهم مجلس در سال ۱۳۲۸، دعوت می کنند و همزمان با آن با اعتراض گسترده مطبوعات نسبت به شرایط انتخابات روبرو هستیم. دکتر حسین فاطمی در سر مقالههای باختر امروز مینویسد:
«شماره ۱۶ شهریور ۱۳۲۸: سر نیزه را از انتخابات بردارید»
«شماره ۷ مهر ۱۳۲۸: از این انتخابات آزاد ما، دنیا خجالت میکشد»
«شماره ۱۲ مهر ۱۳۲۸: این انتخابات رسوا مردم را به ستوه آورده است(۱)»
دکتر مصدق دیداری با نمایندگان و مدیران مطبوعات در روز ۱۸/۷/۱۳۲۸ در خانهاش در خیابان کاخ شماره ۱۰۹، انجام میدهد که حاضران قرار میگذارند برای اعتراض به انتخابات فرمایشی به تحصن در دربار اقدام کنند. در این نشست افراد زیر حاضرند:
جلالی نائینی مدیر روزنامه کشور، عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، مهندس زیرکزاده مدیر روزنامه جبهه، عمیدی نوری مدیر روزنامه داد، دکتر حسین فاطمی مدیر روزنامه باختر امروز، احمد ملکی مدیر روزنامه ستاره و حسین ملکی که همگی به دکتر مصدق اختیار تام میدهند که تدبیری بیاندیشد.
دکتر مصدق طی اعلامیهای خطاب به ملت ایران میگوید:
«ما تصمیم گرفتهایم که روز جمعه ۲۲ مهرماه دو ساعت قبل ازظهر در جلو سردر سنگی اعلیحضرت حاضر شویم. ای مردم ما را تنها و بیکس نگذارید(۲)».
بنا به گفته نویسندگان کتاب جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد، در روز موعود یعنی ۲۲ مهر ماه ۱۳۲۸، جمعیتی حدود ده هزار نفر در خیابان کاخ برابر خانه دکتر مصدق گرد میآیند و دکتر مصدق پیشاپیش جمعیت به سوی سردر سنگی (کاخ مرمر) به راه میافتد.
عکس شماره ۱ که به گفته مدنی در خانه دکتر مصدق برداشته شده، مربوط به خروج مصدق از عمارت خانهاش است و نطقی کوتاه که روی پلههای عمارت برای حاضران ایراد میکند و به تاسی از گاندی مردم را به یک راهپیمایی آرام دعوت می کند، در این عکس مرد جوانی که در جلو ایستاده است سعید فاطمی خواهرزاده یا برادرزاده دکتر فاطمی است و مدنی نفر سمت راست دکتر مصدق را یکی از مأموران مخفی پلیس میداند که همیشه در کنار مصدق بوده است. از نفرات پشت سر عباس خلیلی و دکتر سنجابی قابل تشخیص هستند.
با خروج مصدق از خانه و ورود به خیابان، جمعیت با وی همراه میشوند. دکتر مظفر بقایی کرمانی در خاطراتش میگوید:
«یک روزی معین شد که مردم بیایند آنجا برای تحصن. عجیب همه مردم استقبال کرده بودند. یعنی تمام طول خیابان کاخ تا خیابان سپه، تمام این خیابانها و کوچههایی که از کاخ به پهلوی میرود، تمام اینها پر جمعیت بود…. البته این جمعیت چندهزار نفری را هم توی روزنامه اطلاعات نوشته بود صد و هشتاد نفر، این هم یادتان باشد.»(۳)
عکس شماره ۲: دکتر مصدق را بین جمعیت نشان میدهد. مرد سر طاسی که به نظر مدنی از ماموران مخفی پلیس است در سمت چپ مصدق ایستاده، سمت راست مصطفی الموتی و در کنار مرد کلاه شاپو بر سر، شمس الدین امیرعلایی دیده می شود. پشت سر دکتر مصدق، دکتر کریم سنجابی و حائری زاده دیده می شوند و مدنی متاسفانه بقیه افراد را به خاطر نمیآورد.
عکس شماره ۳ :در جلوی تصویر حسین مکی و دکتر حسین فاطمی دیده می شوند و در سمت چپ دکتر مصدق، حائری زاده و در سمت راست مصطفی الموتی، عباس خلیلی و سعید فاطمی ایستاده اند.
عکس شماره ۴: مدنی میگوید در میانه راه، یکباره جوانکی به نام حسن که ته ریش داشت و سرش را تراشیده بود، روی یک بلندی رفت و فریاد زد که “ای مردم من دیشب خواب نما شدهام که مصدق کودتا می کند و رئیس جمهور میشود، بلافاصله دو نفر که به نظر پلیس مخفی بودند او را پایین آورده و دستگیر کردند." چهره خشمگین مامور سمت چپ قابل توجه است.
حاج مهدی عراقی از اعضای فدائیان اسلام که از شرکت کنندگان در این تجمع بوده است می گوید: « وقتی مصدق آمد، یک فردی شروع کرد به شعار دادن و صلوات فرستادن. مصدق گفت: سکوت شعار ماست. هر کسی که سکوت نکند از ما نیست. . . ما از اینجا به طرف دربار می خواهیم برویم. برویم صحبتهایمان را با شاه تمام کنیم، از اینجا که حرکت کردیم، فقط سکوت. اگر کسی سکوت نکرد و شعاری داد فوراً او را بگیرید…البته نرسیده به دربار، یک جوانکی شروع کرد به نابودی شاه و برای مصدق شعار دادن که مصدق گفت این را بگیرید تا بچه ها ریختند بگیرند او را، فرار کرد. » (۴)
عکسهای شماره ۵ – ۶ و ۷ دکتر مصدق را بین جمعیت نشان میدهد، در عکس شماره ۵ گروهبان دومی که گویا دارد جمعیت را هدایت میکند جالب است. در عکس شماره ۶ یوسف مشار در سمت چپ دکتر مصدق در حال راه رفتن است، ابوالحسن عمیدی نوری کمی دورتر بین دو پاسبان در حال سرک کشیدن است. در عکس شماره ۷ حسین مکی، عباس خلیلی مصطفی الموتی، دکتر مصدق، سعید فاطمی و حائری زاده قابل تشخیص هستند.مدنی میگوید: "یکی از شگردهای دکتر مصدق تمارض مصلحتیاش بود، آن روز هم خود را مریض احوال و افسرده نشان میداد. هر وقت که قافیه تنگ میآمد مصدق خود را بستری میکرد یا به غش میزد. زیباترین حرکت مصدق روزی بود که رزم آرا به مجلس آمد و مصدق خود را به غش زد و مجلس هم به هم خورد!"
عکسهای شماره ۸ و ۹ نشان دهنده جمعیت است که قطعاً بیش از صد و هشتاد نفری است که روزنامه اطلاعات اعلام میکند.
عکسهای ۱۰ تا ۱۴ مربوط به زمانی است که جمعیت به مقابل سردر سنگی کاخ مرمر رسیده است، همه ایستادهاند. نظامیها در جای جای خیابان دیده میشوند. در عکس شماره ۱۰، علامت گروهبانی پاسبانها که برخلاف امروز سر و ته روی آستین دوخته شده جالب است. همچنین چکمههای ساقدار چرمی که بعداً با پوتینهای بندی تعویض شد. بین دو پاسبان مرد جوانی با کت و شلوار و کراوات ایستاده که به گفته مدنی از طرفداران آیت ا… کاشانی بوده و در خیابان لاله زار خیاطی داشته است.در عکس شماره ۱۱ نفر سوم از چپ که کت و شلوار راه راه پوشیده، خلیلی خواهرزاده آیت ا.. کاشانی است که به گفته مدنی، خط و ربط کارهای کاشانی با او بوده است.در عکس ۱۴ سگی که روی آسفالت خیابان دراز کشیده است و کاری با تظاهرات و دربار و تحصن ندارد جالب است.
عکس شماره ۱۵ حسین مکی را نشان میدهد که بازوبند بسته و مصمم پیش میآید. در این روزها مکی از خوش نام ترین یاران مصدق است اما به تدریج از او فاصله می گیرد.
دکتر مظفربقایی کرمانی می گوید: "خب ما یک عده روزنامه نویسها و چند نفر دیگر جلوی دربار ایستاده بودیم. هژیر وزیر دربار بود، هژیر آمد بیرون و آمد جلوی آقای دکتر مصدق و گفت: موضوع چیست؟ آقای دکتر مصدق زد توی سینهاش و گفت: عبدالحسین خان تو وجدان داری؟ آخر این انتخابات است؟ دولت همچین میکند و ما و اینها آمدهایم متحصن بشویم. گفت: خب اجازه بدهید من بروم به عرض اعلیحضرت برسانم. "(۵)
عکس شماره ۱۶ عبدالحسین هژیر را نشان می دهد که احتمالا پس از شنیدن پیام دکتر مصدق به سمت کاخ بر می گردد. افسر پشت سر او سرگرد شفقت (ارتشبد شفقت بعدی) است. هژیر ۱۹ روز بعد در تاریخ ۱۳ آبان ماه ۱۳۲۸ به ضرب گلوله سید حسین امامی از فداییان اسلام مجروح و روز بعد فوت می کند.
هژیر به داخل کاخ میرود و بازمیگردد و قرار میشود که بیست نفر از میان جمعیت انتخاب و برای تحصن وارد کاخ شوند. اشخاصی که همراه دکتر مصدق به داخل کاخ میروند عبارتند از:
۱- عبدالقدیرآزاد خراسانی: نماینده مجلس ۱۵، مدیر روزنامه آراد
۲- شمسالدین امیر علایی: قاضی، وزیر پیشین
۳- دکتر مظفر بقایی: دانشیار دانشگاه تهران، نماینده مجلس ۱۵، مدیر روزنامه شاهد
۴- سیدابوالحسن حایری زاده: قاضی، نماینده مجلس ۴ و ۵ و ۶ و ۱۵
۵- ارسلان خلعتبری: وکیل دادگستری، نویسنده
۶- عباس خلیلی: مدیر روزنامه اقدام
۷- مهندس احمد زیرک زاده: مهندس مکانیک، از رهبران حزب ایران
۸- دکتر کریم سنجابی: استاد دانشگاه تهران، از رهبران حزبهای میهن، میهنپرستان و ایران
۹- دکتر سیدعلی شایگان شیرازی: استاد دانشگاه تهران، وزیر پیشین
۱۰- حسن صدر: وکیل دادگستری، مدیر روزنامه قیام ایران
۱۱- ابوالحسن عمیدی نوری: وکیل دادگستری، مدیر روزنامه راد
۱۲- دکتر سیدحسین فاطمی: مدیر روزنامه باختر امروز
۱۳- آیتالله سیدجعفر غروی: امام جماعت
۱۴- دکتر رضا کاویانی: دکترای اقتصاد، کارمند دولت
۱۵- یوسف مشار: نماینده مجلس
۱۶- سیدحسین مکی: درجهدار نیروی هوایی، نماینده مجلس ۱۵
۱۷- احمد ملکی: مدیر روزنامه ستاره
۱۸- دکتر سیدمحمدرضا جلالی نائینی: وکیل دادگستری، نویسنده
۱۹- سیدمحمود نریمان: وزیر پیشین، شهردار تهران.
عکسهای ۱۷، ۱۸ نفرات منتخب را نشان میدهد که برای تحصن وارد کاخ شده اند و عکسها بر روی پله های ورودی عمارت کاخ مرمر برداشته شده است.
نفرات حاضر در عکس شماره ۱۸:
ردیف اول از راست: دکتر سید محمود نریمان، دکتر سید محمدرضا جلالی نائینی، دکتر کریم سنجابی، عبدالقدیر آزاد خراسانی، آیت ا… غروی، دکتر محمد مصدق، عباس خلیلی، مهندس احمد زیرک زاده.
ردیف دوم از راست: شناخته نشد، دکتر شروین، دکتر حسین فاطمی، شمس الدین امیرعلایی، دکتر سید علی شایگان شیرازی، سید ابوالحسن عمیدی نوری، سید ابوالحسن حائری زاده.
ردیف سوم از راست: مصطفی الموتی، شناخته نشد، ارسلان خلعت بری، سید حسین مکی، شناخته نشد.
(از خوانندگان عزیز تقاضا دارم در شناسایی نفرات بالا مساعدت فرمایند.)
دکتر مصدق و ۱۹ نفر برگزیده دیگر به عنوان تحصن وارد دربار می شوند و ضمن تقدیم عریضهای، به انتظار پاسخ شاه می نشینند. بخشهایی از متن عریضه به شرح زیر است:
«… سوء جریانات انتخابات دوره شانزدهم و مداخلات نامشروع مامورین و مقامات ذی نفوذ از نظر شاهامه پنهان نیست، به طوری که مکرر ابراز عدم رضایت شده و اوامر اکید دایر به رعایت از آزادی انتخابات صادر فرمودهاند. با کمال تأسف باید اذعان کرد که تا کنون به صدها تلگراف و عرایض شکایتی که از اطراف و اکناف مملکت به مراجع مسوول کشور رسیده، کمترین توجهی از طرف اولیای امور مبذول نگردیده و از شدت آن مداخلات به هیچ وجه کاسته نشده است. از این نظر در تمام شهرستانها و همچنین در پایتخت، یک نوع نگرانی در افکار عمومی به وجود آمده و عدم رضایت عامه را فراهم نموده است که علاوه بر تضییع حقوق جامعه، باعث وخامت اوضاع و حدوث وقایع غیرمترقبه و بروز مفاسد خواهد بود. برای مردمی که مورد تجاوز و تعدی قرار گرفته و میگیرند جز توسل به ذات مبارک شاهنشاهی ملجاء و پناهی نیست و به همین جهت امروز نمایندگان قاطبه اهالی پایتخت به حالت اعتراض بر مفاسد انتخابات تصمیم بر تحصن در دربار را اتخاذ نمودهاند و استدعا دارند که با توجه به انتخابات شهرستانهای دور و نزدیک، خصوصاً نقاط مرزی کشور که از نظر استقلال و وحدت ملی مورد کمال اهمیت است، بذل عنایت فرمایند و حقوق از دست رفته مردم به آنها بازگردد و انتخاباتی که با تهدید و تطمیع و اعمال نفوذ غیر قانونی صورت گرفته است از اعتبار ساقط شود و این کار میسر نخواهد بود مگر اینکه یک هیات مورد احترام و توجه افکار عمومی زمام امور را در دست گیرد و مسوول صحت انتخابات باشد و مخصوصاً وزارت کشور را یکی از رجال مجرب و کارآزموده و صالح که طرف اطمینان عامه است، عهدهدار شود تا سوء جریان کنونی برطرف گردیده و تسکین در افکار متشنج مردم داده شود. فساد انتخابات در شهرستانها و زجر و ضرب و جرح دسته دسته به تهران مهاجرت میکنند یا در تلگراف خانه محل یا اماکن مقدسه به حلت تحصن به سر میبرند».(۶)
رفتار دربار یا بست نشینان توهینآمیز و همراه با بیاعتنایی است، بنابراین آنان دست به اعتصاب غذا میزنند. گروه ۲۰ نفری چهار روز در دربار بست نشستند ولی پاسخی از شاه نمی رسد. سرانجام ساعت ۵ بعد ازظهر روز سه شنبه ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۸، هژیر وزیر دربار، پاسخ شاه را که با خط هژیر نوشته شده همراه با رونوشت گزارش وزیر کشور درباره آزاد بودن انتخابات و تعدادی تلگراف، که در آنها از آزادی انتخابات ابراز رضایت شده، به دکتر مصدق می دهد.
پاسخ شاه نشان می دهد که او قصد تغییر روش ندارد و دولت کار خود را در کنترل انتخابات کماکان ادامه خواهد داد. بست نشینان با مشورت هم نامهای در اعتراض با امضای دکتر مصدق خطاب به هژیر می نویسند. گروه ۲۰ نفری وقتی تحصن را بیهوده می بینند کاخ را در روز ۲۷ مهر ۱۳۲۸، ترک کرده در پی آن بیانیهای خطاب به مردم ایران تهیه و منتشر می کنند:
«ملت ایران به رایالعین میبینید که اکثریت عمال حکومت از هیچ گونه دروغ در هیچ جا ابا ندارد، در مصاحبههای مطبوعاتی دروغ میگویند، در رادیو دروغ میگویند، پشت تریبون دورغ میگویند و خلاصه هر جا منافع آنها اقتضا کند دروغ میگویند و تصور میکنند هنری کردهاند… »(۷)
دکتر بقایی در خاطراتش میگوید:
«ناهار آخری را آنجا (کاخ مرمر) خوردیم و عرض کردیم که بعد از نهار بد نباشد که برویم، موقعی که خواستیم حرکت کنیم یک کسی پیشنهاد داد که چون خانه دکتر مصدق همان نزدیک بود، خانه شماره ۱۰۹، تقریباً دویست قدم فاصله داشت برویم چای را منزل آقای دکتر مصدق بخوریم. همه دسته
جمعی رفتیم آنجا و نشستیم به صحبت و گفته شد خوب این چند روز ما با هم بودیم و یک زمینه فکری واحدی در ما پیدا شده، خوبست که این تشکل را ادامه دهیم و حفظ کنیم…» (۸)
این گروه روز یکم آبان ۱۳۲۸، در خانه دکتر مصدق در شماره ۱۰۹ خیابان کاخ گرد آمده، در پایان این نشست، بنیانگذاری جبهه ملی را اعلام می کنند. بیست نفر نامبرده که در بست نشینی دربار شرکت کرده بودند بنیانگذاران جبهه ملی ایران می شوند اما بسیاری از ایشان در سالهای بعد مصدق را تنها گذاشته به مهره های رژیم شاه بدل می شوند.
پانوشتها
۱- نقل از کتاب جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد، نگارش کورش زعیم با همکاری علی اردلان ص ۶۴
۲- ستاره شماره ۳۲۹۳ مورخ ۲۱/۷/۱۳۲۸ نقل از کتاب گذشته چراغ راه آینده. ص ۴۹۱
۳- خاطرات دکتر مظفر بقایی کرمانی، ص ۱۱۴
۴- ناگفته ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، ص ۹
۵- خاطرات دکتر مظفر بقایی کرمانی، ص ۱۱۴
۶- نقل از کتاب جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد، نگارش کورش زعیم با همکاری علی اردلان ص ۶۶ و ۶۷
۷- نقل از کتاب جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد، نگارش کورش زعیم با همکاری علی اردلان ص ۶۸
۸- خاطرات دکتر مظفر بقایی کرمانی، ص ۱۱۵
دیگر منابع:
روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، نگارش دکتر محمدباقر عاقلی.
خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران نوشته محمد علی موحد.
خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق
منبع . خبرنامه گویا