سراب گمراه کننده انتخابات آزاد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دنیز ایشچی

باز هم مساله انتخابات آزاد بعنوان  بحث محوری جنبش مردمی طرح گردیده و با برجستگی ویژه ای در رسانه ها منعکس شده است. نگاهی به مقاله " انتخابات آزاد و تاکتیک – نقشه" که بصورت مصاحبه ای با رفیق بهزاد کریمی تهیّه شده است، نشان میدهد که این مقاله  شعار انتخابات را بعنوان یک "راهبرد" عملی و مهندسی این مرحله و با اهمّیت ویژه ای در دستور روز قرار میدهد. این نگرش تا چه اندازه با "معماری مهندسی" ویژه ای که طرح گردیده قابل اجرا میباشد، خودجای بحث زیادی دارد. تلاش میکنم به چندین مورد محوری  مطرح شده در این مقاله با نگاهی تنقیدی نظر بیندازم.

 

مقاله از یکطرف طرح میکند که در مقابل دو برخورد نا درست درون جنبش نسبت به راهبرد مرحله گذر به فاز تحوّل اجتماعی سیاسی ، یک برخورد معتدل، بالانس میانه و درستی را اتخّاذ کرده است. به قول نویسنده از دو برخورد اشتباه موجود، یکی از آنها نگاه  "اصلاحگرایانی که در چهارچوب قانون اساسی ولایت فقیه و از طریق اصلاحات آن" میخواند تغییرات دموکراتیک جهت بر گزاری انتخابات آزاد را فراهم بکنند، و دیدگاه دوّم متعّلق به گروهی است که با شعار رفراندم میخواهند از طریق نفی نظام جمهوری اسلامی ایران تحوّل دموکراتیک را در جامعه برقرار بکنند.

در مقابل اینکه "آیا انتخابات آزاد یک استراتژی میباشد، یا تاکتیک" پاسخ مقاله این میباشد که  انتخابات آزاد یک "راهبرد" میباشد. البّته در دنباله مصاحبه وقتی توضیحات بیشتر ی در این زمینه داده میشود، تقریبا میشود به این نتیجه رسید که نظر نویسنده بر این است که انتخابات آزاد هم تاکتیک محوری، هم استراتژی و هم برنامه مرحله ای میباشد. من که در ابتدای بحث فکر میکردم طرح جدّی شعار انتخابات آزاد بیشتر از بعد تبلیغی آن و  قدرت بسیج مردمی آن طرح میگردد، نه از زاویه و بعد عملی و اجرائی آن،متوجّه اشتباه خود گردیدم. این نظر عملاُ مطرح میکند که در چهارچوبه ساختاری نظام جمهوری اسلامی و نظام شریعتی ولایت فقیه امکان اجرایی انتخابات آزاد وجود ندارد، ولی با همکاری فاز به فاز و مرحله به مرحله ای دموکراتهای سکولار و دموکراتهای غیر سکولار میشود از طریق تغییر ( نه تحوّل) گذر دموکراتیک را طی کرد. مقاله قدم به قدم از طریق "راهبرد"های اجرایی مرحله ای بصورتی مهندسی و معماری  ویژه ای تلاش دارد راهکار اجرایی این همکاری و گذر  را طراحّی کند.

استنباط غالبی که در ذهن من از سیر عمومی و مضمونی مقاله نقش می بست این بود که نویسنده دارد با مخاطب قرار دادن آقایان موسوی و کروّبی بعنوان رهبران جنبش سبز و دیگر دموکراتهای "غیر سکولار"  با آنها حرف میزند. تمامی مضمون مصاحبه و توصیه ها، تشریحات و راهکارهای ارائه شده و پیشنهادهای عملی مشخصّا به این مقامات داده میشود.این مصاحبه مثل دهها  مقاله دیگر بصورت نظرات مشورتی و توصیه هایی به این مقامات بصورت راهنمائی ارائه میگردد و از آنها تقاضا میگردد که در زمینه اجرای ضروری آنها اقدام کنند.

در مصاحبه طرح میگردد که " انتخابات آزاد در پی تحوّل در چیستی قدرت است، نه در کیستی قدرت". این  نظریه ممکن است در مورد دموکرات ترین آدمها و احزاب سیاسی دنیا، تا پنجاه درصد درست باشد. آنهایی که از فلسفه " یوتلیتریانیزم" حمایت میکنند، از یکطرف  مصلحت عمومی جامعه را در اولوّیت اوّل قرار میدهند، و از طرفی معتقدند خود آنها با استفاده از عالانه ترین و از نظر اخلاقی درست ترین شیوه ها قادرند چنین خدماتی را در جامعه پیاده بکنند. همه کسانی که در انتخابات سیاسی شرکت میکنند، با این نیّت در آن شرکت میکنند که یا قدرت سیاسی را بدست گیرند، یا در آن سهیم باشند. بنا بر این دموکرات ترین آدمها که با نیّت فراهم آوردن شریط برای انتخابات آزاد در آن شرکت میکنند، میخواهند از طریق سهیم شدن در قدرت سیاسی این برنامه و هدف را پیاده بکنند.اگر این مساله در مورد سکولار دموکراتهای ایران هم به همان نسبت پنجاه درصد صدق بکند، آیا در مورد سازمانهای سیاسی دیگر و بخصوص جناههای سیاسی درون حکومتی صدق میکند یا نه؟ آیا اینکه چه کسی برنده انتخابات اعلام گردد برای جناههای حکومتی اهمیّتی ندارد؟ آیا برای جناههای حکومتی، سازمانهای سیاسی خارج حکومتی، شرکت و رای دادن در انتخابات مهمتر از سهیم شدن در قدرت سیاسی میباشد؟ به قول دیگر آیا برای آنها وسیله مهمتّر از هدف است؟ آیا هدف آنها هم تحوّل در چیستی قدرت است، نه در کیستی آن؟

بنا براین استنباط ، گفتن اینکه " انتخابات آزاد در پی تحوّل در چیستی قدرت است، نه در کیستی قدرت" به این مفهوم قابل تفسیر است که به  آقایان دموکراتهای غیر سکولار گفته و یا القا شود که، ما در فکر سهیم شدن در قدرت سیاسی نیستیم، فقط خواهان همکاری عملی و آشکار با شما ها در برقراری و فراهم آوردن شرایط برای انتخابات آزاد میباشیم. منظور بیشتر تاکید بر این نقطه است که ما پشتیبانان دموکراتهای غیر سکولار و در راس آنها آقایان موسوی و کروّبی هستیم بدون چشم داشت در کیستی قدرت. البّته معلوم است که این بینش معتقد است که قدرت رهبری در دست آقایان موسوی و کروّبی میباشد، لذا با گفتن اینکه ما در فکر کیستی قدرت نیستیم، میخواهد اطمینان بیشتری به دموکراتهای غیر سکولار بدهد که شما با پشتیبانی ما احتیاج دارید، پس چرا نمی آیید همکاری آشکار و علنی خود را پی ریزی بکنیم.

توصیه هایی از این قبیل که چرا جنبش سبز ( آقایان موسوی و کروّبی) در فکر راه انداختن رسانه ای تلویزیونی برای این جنبش نیستند، و یا اینکه چرا آنها برای خود سخنگویی ندارند، چرا آنها در تدوین منشور انتخابات آزاد با سکولار دموکراتها وارد مذاکره مستقیم نمیشوند، چرا آنها مناسبات غیر مستقیم را به مناسبات مستقیم تبدیل نمیکنند، بیشتر تاکید بر این نقطه است که این نوشتار با اصرار و وسواس تمام تلاش دارد" دموکراتهای غیر سکولار" را به شنیدن پیامهای خود و اجرای آنها دعوت بکند. این اصرار و تاکید و درجه اهمّیت آن برای نویسنده از آنجا بیشتر معلوم میگردد که ببینیم در فورمول مهندسی راهبرد انتخابات آزاد ایشان فقط دو نیروی سیاسی مشارکت میکنند، یکی سکولار دموکراتهایی که جنبش مردمی را سبز و زیر رهبری این اقایان تعریف میکنند، دیگری دموکراتهای غیر سکولار که همان بریدگان از حکومت جمهوری اسلامی ایران میباشند. این بینش در نهایت از آقایان موسوی و کروّبی میخواهد که با همراهی دموکراتهای سکولار منشور ملّی انتخابات آزاد را تهّیه کرده و مرکز هماهنگی انتخابات آزاد را راه بیاندازند.  

میرزا ملکم خان از روشنفکران تحصیلکرده ایرانی در غرب که تلاش میکرد همراه میرزا آقای کرمانی و دیگران از قبیل مستشارادوله ، حکومت قانون و مدرنیته را  به ایران بیاورد، پس از نا امیدی از اینکه دموکراسی و مدرنیسم توی گوش این حضرات شریعت چی نمیرود، با وجود اینکه مسیحی ارمنی بود، رفت و دینش را عوض کرده م مسلمان شد. سپس با این فلسفه ترویجی پیش آمد که تمامی مدنیّت و تمدّن غرب و حکومت قانون در غرب از اسلام و کتاب آسمانی مسلمانان اقتباس شده است. او حتّی با لباس جدیدی که به تنش کرده بود، نتوانست این حضرات را به مدرنیسم و حکومت قانون مدنی و حکومت دموکراتیک مردم بر مردم و جدایی دین از سیاست قانع بکند. همه مان میدانیم در شرایطی که در دوره مشروطه کلمه قانون کفر اعلام گردیده بود، این  حضرات آنقدر کتاب " یک کلمه" مستشارالدوله را بر سرش در زندان کوبیدند تا چشمش مروارید آورد. دوستانی که به شیوه مرحوم کیانوری همچنان به ارشاد این حضرات اصرار دارند، باید توجّه داشته باشند که در خیابان یکطرفه، در دوسوی جاده نمیشود رانندگی کرد. اگر مطرح بشود که زمان عوض شده و از مشروطه خیلی گذشته است، ذهنیّت این حضرات را باید به این نکته جلب کرد که این حضرات هنوز دست میبرند، زنان را سنگسار میکنند و دارهای اعدام شان هر روز قربانیان جدیدی میگیرند.

توجّه کوتاهی به محیط سیاسی ایران نشان میدهد که در آنجا سازمانهای متنوّع با بینش ها و برنامه های مختلف در تلاشند تا در روند تحوّلات سیاسی کشور تاثیر بگذارند، و یا قدرت سیاسی را بدست بگیرند تا برنامه های خود را پیش ببرند. از یکطرف جناح بندیهایی در درون جبهه ولایت فقیه و حکومت سیاسی شریعتی وجود دارد که در حال حاضر در ائتلافی با هم حول محور ولی فقیه قدرت سیاسی را در دست داشته و با سرکوب و قلدری تمام حکومت میکنند. از طرف دیگر اپوزیسیون درون حکومتی با قدرت گیری از ق از قیام مردمی و حمایت وسیع اردوگاه نیروهای سیاسی جبهه دموکراسی، در مقابل قدرت حاکمه ولایی نظامی  صف آرایی کرده و مواضع انتقادی خود را مطرح میکند. در جبهه نیروهای اپوزیسیون خارج حکومتی سکولار و دموکرات، از سازمان مجاهدین خلق گرفته تا جبهه ملّی ایران، مشروطه خواهان، سازمان فدائیان خلق اکثریت، حزب توده ایران، دیگر بخشهای جنبش فدائیان قرار دارند. بخش سوّمی از تشکلّهای سیاسی مربوط به جنبش ملّیتها هستند که در کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و غیره برای رفع تبعیض ملّی و تحّقق حقوق پایمال شده ملّی خویش مبارزه میکنند. در درون آنها از افراطی ترین ملّی گرایان که امید خود را برای دست یابی به آمال خویش از طریقهای دیالوق از دست داده اند، تا فعّالان دموکرات ملّی که در راه ایرانی فدرال تلاش میکنند وجود دارند. همه این سازمانهای سیاسی بر بستره سیل عظیم زنان، کارگران، کارکنان، معلّمان، دانشجویان، روشنفکران، زحمتکشان، دانش آموزان و جوانانی که بخاطر خواسته های انسانی، آزادگی و زندگی متناسب با استانداردهای دوران مدرنیته و برقرای عدالت اجتماعی و رفع هر گونه تبعیض ملّی، جنسی، طبقاتی، دینی، اجتماعی و سیاسی و غیره به خیابانها میریزند، فعاّلیت میکنند. در مقابل آنها حکومت ولایی با خشن ترین و سرکوبگرانه ترین شیوه ها تلاش میکند هر صدای ناهمگونی را در گلو خفه بکند.

آقایان موسوی و کروّبی بعنوان اپوزیسیون درون حکومتی، در داخل چنین محیط سیاسی عمل میکنند و میخواهند با کسب قدرت سیاسی در انتخابات آتی برنامه های اصلاحی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش را به اجرا در بیاورند. آنها با جناح حاکم  بر قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران بخاطر احترام به قانون اساسی و قبول فعّالیت در چهارچوبه قانونی از یکطرف و قبول ولایت فقیه و خط امام از طرف دیگر نمیتوانند اختلاف بنیادین داشته باشند. در پلاتفورم سیاسی آنها تحوّل بنیادین نمی گنجد و نمیتواند بگنجد، چون که اگر در انتخابات بعدی آنها انتخاب بشوند، به همین سپاه پاسداران و نیروهای بسیج اتکّا خواهند کرد و بر گرده همان کسانی تکیه خواهند کرد و اقتصاد مملکت را خواهند چرخاند، که امروزه اقتصاد کشور را دست آنها میباشد. ( الّبته اگر اسمش را چرخش اقتصادی بنامیم).

محدود کردن نیروهای  حرکت دموکراتیک به دو جبهه " رفراندم چی ها" از یکطرف و "اصلاح طلبانی" که به تغییرات قانونی معتقدند ، نگاه کردن از دریچه باریک به حرکت دموکراتیک مردم ایران است. این بینش عملا نود درصد سازمانهای سیاسی اردوی مبارزات دموکراتیک و ملّی را از معادله سیاسی خود حذف میکند. در میان سازمانهای سیاسی سرتاسری، اکثریّت جنبش چپ ، مشروطه خواهان، جبهه ملّی ایران، سازمان مجاهدین و خیلی دیگر از سازمانهای سکولار دموکراتیک را به کنار میگذارد. این بینش این عمل آگاهانه را بخاطر حساّسیت ویژه ای که تمامی حکومتیان به نیروهای چپ، مجاهدین و دیگر سکولار دموکراتها دارند، اتّخاذ میکند. در مقابل آن دموکراتهای غیر سکولار در عین حال که بخشی از اپوزیسیون حکومتی را تشکیل میدهند، بدلیل باورهای آلوده غیر دموکراتیک و دینی خویش، آلوده بودن دستشان با فجایع گذشته و بالاخره ارتباطات تنگاتنگی که با جناههای قدرتمند اقتصادی سیاسی کشوری دارند، نمیخواهند و نمیتوانند در مرکز هماهنگی مشترک اجرائی با سازمانهای نامبرده اشتراک بکنند.

در چنین شرایطی تمام نیروهای اردوگاه جبهه دموکراسی را به کناری گذاشتن و تنها بر اتحّاد عمل و تشکیل مرکز هماهنگی مشترک  انتخاباتی با دموکراتهای  غیر سکولار  یعنی آقایان موسوی و کروّبی کردن ، با توجّه به بازده عملی که انتظار میرود حاصل گردد بمثابه آب در هاون کوبیدن میباشد.فعلا در این فاز چالشهای دموکراتیک، منشور تحوّل دموکراتیک هم رقیقتر شده و به منشور انتخابات آزاد تبدیل میگردد، جبهه فراگیر  اردوگاه نیروهای گذر دموکراتیک پس از حذفهای فراوان، به مرکز هماهنگی انتخابات آزاد تبدیل میگردد. فکر میکنم ملکم خان ارمنی اگر لباس غزادری مراسم امام حسین را به تن میکرد و سر خود را با قمه میزد، همان نتیجه ای را میگرفت که در تاریخ نصیبش شد.

نیروهای گذر سیاسی دموکراتیک شامل تمامی نیروهای سیاسی اجتماعی گذر دموکراتیک میباشند، نه فقط دو گروهی که در این مقاله از آنها اسم برده شده است. جوهره آرمانی برنامه منشور تحوّل دموکراتیک، شامل رفع تمامی نبعیضهای غیر انسانی، ضّد علمی و ضّد دموکراتیک و بهره کشانه میباشد، نه فقط طرح غیر عملی حّق انتخاب کردن آزاد بدون اهمّیت دادن به حّق فعاّلیت آزاد و حّق انتخاب شدن در انتخابات. این هدف که برنامه "کیستی قدرت" را از هدف خود حذف میکند، فقط برایش رای دادن مهّم است، نه کاندید شدن. این شعار غیر عملی فقط کفایت میکند تا آقایان موسوی و کروّبی در انتخابات بعدی از پشتیبانی بخش عظیمی از روشنفکران دموکراتیک برخوردا باشند تا بلکه با اتکّا به رای آنها بتوانند از خط میانه انتخابات بعنوان برنده آن عبور بکنند. بعد از آن در معادلات سیاسی کشوری، اپوزیسون سیاسی اقتصادی درون حکومتی، همین اصولگرایان خواهند بود، با بخشهایی از سپاه و بسیج. فکر میکنید در چنین پردایم بالانس سیاسی درون حکومتی بعد از انتخابات بعدی، دولت آقایان موسوی و کروّبی امکان آن را خواهند داشت تا عوض نزدیکی و ائتلاف با اپوزیسیون حکومتی یعنی اصولگرایان فعلی، بیاید و به ائتلاف با اپوزیسیون خارج حکومتی سکولار دموکراتیک بپردازد؟ زهی خیال باطل.

بخشی از اپوزیسیون حکومتی که این روزها دموکراتهای غیر سکولار نامیده میشود که من ترجیح میدهم آنها را لیبرالهای اسلامی حکومتی بنامم، تنها در شرایطی میتواند در روند دموکراتیزه شدن رادیکالیزه شوند که در اندرون ساختاری ائتلافی جبهه ای  عموما دموکراتیک و رادیکالتر از خود قرار بگیرد. از این نظر که آنها خود قادر نیستند خود را رادیکالیزه و دموکراتیزه تر بکنند، لذا پیشاهنگی و هدایت ساختار دموکراتیک اپوزیسون  موازی حکومتی را آنها نمیتوانند عهده دار باشند. بخاطر پیوندهای قوی و ریشه ای آنها با حکومت ولایت فقیه، آنها قادر نیستند و نخواهند بود  رهبری یک تحوّل و گذر دموکراتیک را داشته باشند. با در نظر گرفتن تمامی این نکات و دهها نکته مشابه دیگر باید یکسری نتایج را در این مرحله تاریخی بعنوان اصل پذیرفت و بنیه های فکری، برنامه ای و ساختاری گذر تحوّل دموکراتیک را بر پایه آن اصول بنیان گذاشت.

الف) انتخابات آزاد در چهارچوبه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و نظام سیاسی ولایی نظامی قابل پیاده شدن نیست. امیدوار کردن و بسیج کردن روشنفکران سیاسی در راستای سرابی در وسط کویر، جز اینکه آنها را با گمراهی به سوی شکستی دیگر رهنمون گردد، کار دیگری نمیکند.

ب) این تمامی نیروهای سیاسی جبهه تحوّل راه مدرنیته، سکولاریسم و دموکراسی میباشند که باید ساختار جبهه ائتلافی متّحد سیاسی موازی حکومتی را تشکیل بدهند، نه ائتلاف بریدگان از جمهوری اسلامی ایران با بخش کوچکی از جمهوریخواهان. مرکز ثقل چنین جبهه فراگیری را باید نیروهای سیاسی دموکرات رادیکال و پیگیری تشکیل بدهند که به گذر به تحوّل دموکراتیک معتقدند و حیات سیاسی اجتماعی آنها پایبندی آنها را به باورها و کردارهای دموکراتیک نشان داده است.

ج) منشوری که چنین کنگره واحد و جبهه فراگیری را حول محور خود جمع خواهد کرد، باید بر مبنای رفع تمامی تبعیضهای سیاسی، مّلی، دینی، جنسی و غیره استوار بوده و شرایط عمومی یک زندگی  آزاد و دموکراتیک را فورمول بندی کرده باشد. چنین جبهه ای میتواند منشور خود را بصورت قانون اساسی آلترناتیو در به مردم ارائه دهد.

د) این جبهه فراگیر با چنین منشوری میتواند در تدارک انتخاب هیات اجرائی برای خود باشد و تعیین کند که بر  بر پایه چه نظامنامه ای خواهد چرخید. سخنگویان آن چه کسانی خواهند بود. چگونه رسانه فراگیر تلویزیونی و روشهای دیگر را ارگانیزه خواهد کرد. باید کارهای مهندسی و اجرائی در چنین مسیرهایی کانالیزه گردند، نه این که از همچون آب در هاون کوبیدن بر مسیر انحرافی به ابطال کشیده بشوند.

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.