آقای محترم البته بنده صددرصد با نظر بالا موافقم. اما شما نوشته اید: بیژن جزنی نیز مانند جوانان مبارزه چپ زمان خود، که مخالف حکومت دیکتاتوری پهلوی بودند در سازمانهای مختلفی چون جبهه ملی، حزب توده و سرانجام چریک فدایی فعالیت داشت. از اینرو، به نظر میرسد که مبارزه در صفوف جبهه ملی و حزب توده جزنی را راضی نمیکرد و دنبال مبارزه رادیکالتر بود به مبارزه مسلحانه روی آورد. ۰عجب دنباله روی احمقانه ای! آخر برادر شاه بد بود اما بقول نظر دهنده ی بالا کجای شاه سزاوار مبارزه ی مسلحانه بود! پس چرا حالا جزنی ها مرده اند!!! حالا که از دولتی سر مبارزه ی مسلحانه ی برادران مجاهد و فداییان دیکتاتوری تر است!! و باز مرقوم فرموده اید: «…با سقوط حکومت پهلوی، بلافاصله دستاوردهای انقلاب با آماج همه جانبه گرایش ارتجاعی اسلامی قرار گرفت که در مراحل آخری انقلاب دست بالا را گرفته بود. سانسور و اختناق، وحشت و ترور، کشتار و اعدام زندانیان از جمله اقدامات غیرانسانی و ارتجاعی بود که حکومت جدید در سراسر کشور به مرحله اجرا درآورد. سرکوبها و کشتارهای حکومت اسلامی از همان ماههای نخست انقلاب آغاز شد و وحشیگری آن در سال 67 به اوج رسید و در همان زندان اوین و دهها زندان دیگر، هزاران هزار زندانی را به دست جوخههای مرگ سپردند…» پرسش من از شما این است چرا؟؟؟؟ اگر ارتجاع از شما روشنفکران تهی دست و تهی فکر قوی تر بود چرا با شاه مبارزه ی مسلحانه کردید!!!؟؟؟ مرقوم فرموده اید: «…بنابراین، (می پرسم بنا بر کدام؟؟) از جمله خاطره آن 9 زندانی که در تپههای اوین با قامتی استوار در برابر رگبار گلولههای جنایتکاران ساواک شاه ایستادند، هنوز هم زنده است. در چهلمین سالگرد ترور بیژن جزنی و یارانش یاد آنان و همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را گرامی میداریم… برادر اگر چه اغلب با نوشته های شما موافقم اما باید بگویم که نه شاه دیکتاتوری کوبایی بود و نه بیژن جزنی چگوارا!! شماها همگی از پایه گذاران چپ تا به امروز اصلا معنی چپ را نفهمیده اید. هنوز هم شاه را دیکتاتور می نامید. شاه یک مستبد خود خواه بود و خود بزرگبین و بیمار بود اما اگر ما شاه را دیکتاتورش بنامیم آن وقت استالین و لنین و هیتلر و خمینی و خامنه ای را که نبامیم. سوراخ دعا را گم کرده اید. همین. و البته حاضر هم نیستید بپذیرید.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو