من یکی از کسانی هستم که در زمان انقلاب سیزده سالم بود. با پدر و مادرم رفته بودیم تظاهرات و مرگ بر بختیار گفتیم و او را تریاکی بی اختیار نامیدیم. البته پدر و مادر و برادران و خواهران من همگی در توهین به بختیار سرازپا نمی شناخیم. اما آنک در موقعی که بختیار بدست جانیان خمینی و رفسنجانی و بنی صدر و خامنه ای و روحانیت شیعه سربریده شد تا کنونهر لحظه و هر آن بر خود لعنت فرستادیم. و اما جهانشاه بختیار اگر وجود داشته باشد هم چندان دور نیست که روی ترس و بروز گی بختیار افتادن چنین چیزهایی بنویسد. وقتی اینروز بطور وضح نشان داده می شود که رییس جمهور فرانسه از قذافی صد ملیون دلار پول نقد گرفته تا قذافی را برادرانه بیاورد در خیابان شانزه لیزه و بعد هم ببردش در کاخ و آن چادر بزند و بعد هم او را بکشد… چطور ملاهای بیشرف ایران نتوانند همه ی دستگاهای فرانسه را بخرند!!! هان؟ اگر دموراسی ای هست برای خودشان است در صورت وجوب خامنه ای را میبرند به شانزه لیزه و هم می توانند روحانیت ایران را همچون سنگ و کلوخ بهداشتی نجاستشان را با آن پاک کنند. همچنانکه تمامی رئسای جمهوری غرب صدام را پذرفتند و با او لاس زدند و با شاه همینطور با قذافی هم همینطور با رییس جمهوری های آفریقایی هم همینطور و بعد هم آنها را چنان کشتند که حتا در لیوانهای شراب غربیها هم موجی ایجاد نشد و بر عکس آن دیکتاتورها چنان جامعه را چلانده بودند که وقتی رفتند سنگ روی سنگ بند نشد و همه آرزوی صدام و قذافی و … را دارند. بلکه این بختیار جدید هم از ترس و شاید هم برای منفعت و شاید هم برای تسویه حساب چیزی گفته و نوشته. اما بختیار همچون الماسی ناب هر روز درخشانتر می شود. سلام بر یاد و خاطره اس و عذر خواهی من و خوانواده ام از جنوب شهر تهران.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو