اپوزیسیونی که ده نفر دور هم جمع میشوند و دو روز بعد انشعاب می کنند. حیف تین مردم که شما ریاکاران رهبران اپوزیسیونشان هستید. الحق که این فاحشگان بر قدرت را سزاوارید.

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با سلام من اینها را از اخبار روز کپی کردم واقعا که حیرات دارد برادران و خواهران بخوانید و شما هم پاسخ دهید. در تهران شایغ است که دکتر ایجادی شاعر هم هست خوب ایشان هم چند بیت بنویسند. یک چیزی رو که من متوجه شدم این است که این صفحخ را باید از پایین قسمت به قسمت خواند. ولی وافعا آفرین بر نویسنده گان آن. از : داراب از تهران عنوان : مایه یا خ آ یه با سلام این نظرات در بخش نظرات یکی از سایتهای اصلاحطلبان در تهران آمده و شاید بی خواننده مانده است. از آنجا که انسانهای باذوقی آنرا نوشته و سروده اند خواهش می کنم که آنرا در هر کجا که می توانید بازتاب دهید. بسیار جالب است این نظرت سه چهار سال در پی سخنان احمقانه ی رهبری نوشته شده آدرسش این است. http://www.emruznews.com/۲۰۱۰/۰۸/post-۲۹۴۴.php و مطالب هم در زیر می آید. امیدوارم منتشرش کنید و اگر ذوقی دارید آنرا ادامه دهید. شبنامه نویس پیر | چهارشنبه، ۲۰ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۵۲ بعدازظهر | پاسخ ترویج یک صفحه از ادبیات قربانیان کودتا! لطفا پس از خواندن آنرا تکثیر کنید و برای دوستان بفرستید. هر ایرانی باید یک بار این نوشته را بخواند. اگر هم توانستید از طرف ما یک برگ از این نوشته را در صندوق پست ولایت بیندازید تا بدست پر نور خود خدا خامنه ای برسد. اما گویی آن بیچاره هم دیگر هیچ کاره است. و از سر خودش هم در این کودتا عمامه ربوده شده و یک کلاه ناپاک جایش آمده. البته بنده نه به قدر شاوزوزک شاعرم و نه به اندازه خیام چکامه گو و نه به اندازه ابوالفضل بیهقی و دیگران نویسنده اما از آنجا که پدر بزرگان همه ی ما خیامانند و حفظ ها و مولوی ها من هم کوشش کنم فی البداهه چیزکی بنویسم. السلام ای فضل بیهق السلام ای فضل بیهق السلام ای وزوزک، السلام ای خیمه دوز عصر سلطانـشاه ـ خدا گر چه من شاعر نیم، اما در این عصر بلا می نویسم شعرکی اندازمش در توی چاه تا که وقتی، گاهی گاهی، رهبری، اندوهناک سر کند در چا، کند گریه، کشد زوزه ز آه دست کوتاهش برآرد زآستینی بس بلند برکشد آن نامه و خواندن کند در طول راه اشک ریزد، اشک خود پنهان کند از اشقیا نامه مظمونش چنین است: ای اماماشاخدا بعد ِ البته سلام از سوی این بی سر ، نه پا می کنم من شکوه ها از حضرتت ای باراله با الاها خود نگه کن حاصل این کودتا گر چه می دانم نمی بینی تو غیر از پله ها! پله های عرش را می گویم ای رهبر ـ خدا! می روی بالا بسوی عرش و نابینی سقوط! شیره ی رهبر خدایی را نمودی مزه ها پله های عرش می پیمایی و با نخوتت می زنی طعنه به ابناء بشر با خطبه ها، فتنه ها خود می کنی، آنگه به امضای خدا می زنی هی سکه فتنه بنام، من، و ، ما لیک من باید کنم اخطارت ای رهبر خدا! فتنه ها گر چه کنی تو در سرانجام ای خدا چاه کندی تو خود و، اینک نه دوری تو ز چاه آن شکم گنده که دورت را گرفته، آن کوتاه، آن دگر با قد نحسش، و آن دگر با دست کج، وآن دگر پای چلاق و بی عصای ِ بی عصا، آن یکی با ریش انبوه، وآن دگر با چشم کور، آن یکی ، نزدیکبین با عینک چوبی به چشم، و آن دگر عمامه ای چرکین نهاده روی سر، وآن دهم، قداره بندد زیر آن دستار ِتر یازدهم با لکه ای ننگین بر آن پیشانیش هشتمین با اشکمی و صندلی ای چرخدار، آن دوازدهم نگا کن نیش او چون نیش گرگ سیزدهم را خودشناس از خون مردم روی دست، حاج محمودت، چاله میدانی و هم چاله دهان، میزده هم می زند بر مرد و زن تیر خلاس لشگرت را بنگر ای « فرزانه ی» دوران، نگاه! آری ای سلطان، خدا، شا، بر نگر دور و برت کل این نامردمان هستند یکصد بیش؟ نه! می برندت سوی آن چاهی که خود کندی به سعی کودتایی را که خود کردی و تدبیرت نبود، چند نفر را که شمردم میبرندت سوی چاه! اینک، اکنون چاه در چند قدمیت بیش نیست! مهلت تو چند روزی بیش نی، ای باراله برخودآ، ای «نور» حق ای حضرت سلطان خدا با تشکر از روحیه ی آزاد و خردمند سایت امروز. و با سپاس از رهبری که حتما و طبق اخبار موثق نمی گذارند این نوشته بدستش برسد. نظرات ابولفضل بیهقی | چهارشنبه، ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۱۵ صبح | پاسخ دوستان باور کنید من از وقار رهبری و نخوت معظم له بسیار احساس غرور می کنم، چرا که ما تولید کننده ی نظامی هستیم که در عصر جاهلیت نوع بشر هم وجود نداشته است. وقتی از تلویزیون حکومت عدل علی من این فرزند امام زمان حاج محمود نژاد احمدی را نگاه می کردم فکر کردم که در هزاره ی پیش از میلادم و یکی از الوات آن عصر فرعون را آورده اند تا زهر چشم بگیرد. و البته من اشتباه نکردم و سرانجام موسوی هم همین را گقته است. اما موسوی همیشه از رهبری این جنبش امتناع کرده و درستش هم همین است زیرا من او با هم این موضوع را دیری ست فهمیده ایم و حالا با هم هم گفته ایم. آما جالب تر از من و میر حسین این بر و بچه های نازنینند که چه خوب موضوع را دیده اند. این شاوزوزک دو مایه و اون یکی خیام این آخری مقام عظمای اکبر کارشان خوب است آنها نیز نوع تکبر خالصانه و خدایگانه را در امام رهبر پیامبر و حضرت باری تعالی دیده اند که از من و میر حسین هم جلو می زنند. و البته باید این موضوع را به سید علی آقا تبریک گفت. قهرا این امام قرن بیست یکم که هم خدا ست و هم پیامبر و هم امام از خانم تاچر که تروریستهای ایرلندی را گشنه کششان کرد جلو بزنتد. و این کم افتخاری نیست که اگر ایشان آداب و فرهنگ خصم را ندارد در عوض خشم و خروش و قـٌتـٌل یـٌضربون او را دارد. البته من چون طبع شعر نئداشتم همه ی نوشته های شاوزوزک و خیام را کپی کردم. شاید بد نباشد موسوی جان هم آنرا بخواند. در پایان باید بگویم در سرتا سر ایران رایحه دل انگیز این بوی ولایت همه جا پیچیده و من در حیرتم که چرا زمین و زمان زلزله نمی شود. آقا من نمی دونم شما باید با چه زبونی بگی من، من خودشم. بوی فٌسٌد که جنتنا با کرشمه گفت در حیرتم که رهبرنا نا شنیده ماند ——————————————————————————– تقدیم به مقام عظمای اکبر | چهارشنبه، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۴۹ صبح | پاسخ دوستان امروز برای جهان و عالم خاکی و عالم باقی روز بزرگی بود! زیرا رهبری سرانجام این عطر دل انگیز الوهیت را به مشام جهانیان رساند و خودش در کمال پرهیزکاری و افتادگی و بی ادعایی و بی افادگی و متواضعانه و بی تکبر فرمودند « أنا ربکم الأعلی! مبارک است. این مبارکی عظما را باید به تمامی روحانیت خاموش تبریک گفت. به قول آن نویسند چه خوب شد که اینهمه بد شد! و اما من هم همانند خیام از نیشابور صفحه ی مهجور را کپی کردم و به میمنت این یوم الخامنه ای جوابیه ای در حد خود به شاوزوزک دادم. البته بنا بدلایلی که همه می دانیم فرصت باز خوانی ندارم ولی شاید به خواندنش بیارزد! وزوزک جان الحق از خیام تو برترتری! کرده ای وزوز بسان خر مگس تو ابتری! یا شدی شاه وزوزک در عصر سلطان رهبری! رهبری گشته است شاکی هم زگستاخی تو! هم شده یاغی تر از هر دیکتاتور در رهبری! این همه بد کاری رهبر همه تقصیر توست! توزدی سوزن به آنجایی که باید میزدی! رهبری هر روز می گفتی که: من یک طالبم، گر چه طلب تر ز هر طالب بود در طالبی! اینک اما، امر رهبر گشته صد جا مشتبه! استعفا داده٬ رهبر از مقام رهبری! رهبری امروز گفته: رهبری! بی رهبری! بعد از آن رفته است اندر پشت آن پرده به ناز! او خودش در پرده زاییده است آّب کوثری! رهبری اینک ، نه رهبر، او خود پیغمبر است! او فرستاده محمد را برای پیغمبری! بعد از این اشهد اگر گویی شهادت ده به او یا مهیا شو شهادت را که تو فتنه گری، سجده کن تو این خدا را٬ یا بخور، هی توسری رهبری را سکه ی یک پول کردند خارجین، یا خوارج وز و وز کردند اندر راه کین! اشقیا ساکت ، اندر راه شیطان رجیم! رهبری تنهای تنها شد در این غار حرا! بانگ «قل» آمد بگو « هستم خدا، هستم خدا» رهبری اینک شده عین خود سلطان خدا! هم خدا را رهبری کرده است اینگونه خدا! انتقام خود گرفته از زمین هم از سما! او خودش فتوای علیین بخوانده بر زبان! او خودش گفته « أنا ربکم الأعلی» منم! من خودم « ابن » و «ابم» « روح القدس» تنها منم! زیر گرفتم من خدا را زیر گارد رهبری! خلق را کشتم، خدا را لفنه کردم زیر پا با براق پاسداران و بسیج رهبری! ——————————————————————————– از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | چهارشنبه، ۹ تیرماه ۱۳۸۹، ۴:۳۵ صبح | پاسخ دوستان ببخشیدم! خواستم خطر کنم جواب دندان شکنی به شاوزوزک دون مایه بدهم. ولی دیدم که آن صفحه مهجور است و دیدارش نمتوان کرد مگر به سعی. و رهبری اما دل و دماغ ایران را ربوده است. تیغ علی را بدست زنگیان مست داده و گفته است که علی وار بکشید و آنان نیز در قرن پانزدهم همان کنند که علی در قرن اول کردی! برای همین من آینهمه را کپیه کرده و به دیدارتان می رسانم. شاید امروز مردی کرد و تا فردا این نوشته را به دیار شما رساند. که وقت تنگ است، خرما بر نخیل، و این نظام مقدس سی سال است که به توپخانه ی اتمی آمریکا و جهان دستور آتش می دهد ولی اینبار آتش در کمین است و دست ما کوتاه. بنا براین این نوشته را زود بخوانید و همه را از حفظ جان کنید. و اما سخن ما با این شاوزوزک مرموز است که خود را دون مایه می داند. و حالا من جوابکی در خورش را می دهم: وقفه ای افتاد اندر وزوز من ای رفیق رهبری خود شاهداین مدعا شد ای رفیق! بر زمین و بر زمان فرمان آتش داده است! رهبری یک دام خونین شد بر ایران ای رفیق! اوست کشتیبان این کشتی و این طوفان خون! از نفیر دود باروت است و تریاک ای رفیق! دود باروتش سفارش رهبری داده به غرب! دود تریاکش سفارش پاسداران و بسیج! من در این اثنا میان دود، این یا آن کنم! نشئه از گفتار رهبر نشئه ی دود ای رفیق! این دو دودم کم بـٌدی بنگر به دود سومی رهبری داده سفارش دود زرد فلفلی! گاز اشکاور چه!؟ از هر روضه ای کاری تر است مثل تیر حرمله در هر دو چشم اصغر است! کار رهبر معجزه س ، این را تو خود اندک مگیر! احدیت داده حکم جنگ و جههاد ای رفیق! وزوزک، دون مایه ، اینرا تو خود از رهبر بگیر! ** من و تو هر دو خدایی را ز رهبر دیده ایم ترس ! ای آقا بترس! از رهبری همچون خدا یا خدا را هم بترسان از غرور رهبری رهبری سرتا بپا حیران سیمای خود است تو بترس از هر طرف، خشم و خروش رهبری رهبری گاهی ز چپ، گاهی ز چین گاهی ز روس می خرد ابزار سرکوب از برای رهبری وزوزک آهسته می گویم، ولی بشنو بلند عزم جزم رهبری، هم جزم عزم رهبری او کمر بسته است بر قتل زمان و هم زمین وهم ٬ به نابودی این ملک است و ایران ای رفیق! داده او فرمان آتش بر یمین هم بر یسار آمریکا را پروریده، اینک حیوانی ست هار! رهبری داده ست فرمان بر خدای عالمان تا که او ویران کند این سر زمین شاعری! رهبری رهبر نه؟ او شخص خدای واحد است اندکی هم از خدا بیش ست اصل رهبری! و تا فردا ببینیم چه می شود! نظرات شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! پاسخ به نظر از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | جمعه، ۴ تیرماه ۱۳۸۹، ۱:۳۰ بعدازظهر | پاسخ خیاما الحق که شاعر «هسته ای » یا کنار منقلی بنشسته ای! بهتر است حرف دلت را گفته هی پس چرا این کار بد را کرده ای مایه ام را در گیومه هشته ای *** گوییا کار تو از خر کاری ست، بهر این «خا» را به یغما برده هی «خا» و «ما» اندر خفا یک کاره اند رهبری این هردو را ببریده اند زیر زمین کهریزک، یا در اوین، بازداشتگاه پاسداران و بسیج فتح المبین، در اصفهان، تهران و یزد و لرستان و قزوین، از کرمانشاه تا همین شابدالعظیم یزد و تبریز و خراسان تا نظنز، کل این ایران زمین پرشده از خایه ها در زیر زمین رهبری دستور بران داده است رهبری شمیر بران داده است رهبری گفته ست در خلقت همی اشتباهی رخ نموده در کمین بیضه باید بریدن کردًهی این غلط را سخت جبران کرده هی *** خلقت کون و مکان از رهبری ست خلقت انسان و جان از رهبری ست رهبری بوده است هنگامی که هیج نافریدی رهبری در هیج جای! *** رهبری «کـٌن» گفت، آمد «فی یکون» رهبری «نفخید» در «فتح المبین» رهبری آنگه٬ نگه فرموده هی آن بساط را آووـ ویزان دیده هی اعتراضات بنی آدم همه، دردسرها را همه، آن دیده هی رهبری گفته است «لاکن» ، بیضه ها بعد از آن شمشیرها اندر فضا رعد و برقی را همی گردانده هی بیضه های مردمان معترض ببریده هی در زباله ی رهبری افکنده هی! بعد از آن «فی لا یکون » شد بیضه ها *** رهبری بوده ست هم اول ز پیش، رهبری بوده هم ز آخر ز کیش هم ازل بوده ست این، رهبر، ابد لم یلد بوده ست الله صمد از همین رو او ببندد این بساط رهبری! اما برادر خیام خان نیشاپوری من دیگر جوابت را نخواهم داد. شاد سرفراز باشی و سر سبز. زنده باشی همه سبز. و هم تشکر از این سایت. از ترس تند تند تند نوشتم. شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! ——————————————————————————– خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه پاسخ به نظر از طرف شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۰:۴۶ بعدازظهر | پاسخ وزوزک جان تو نه خود دون مایه ای! تو نداری «مایه» ای، بی «مایه» ای! مدعی هستی که دون است «مایه» ات! کنده اند از بیخ حتما« خایه »ات رهبری داده است دستوری چنین آمده هم از سما هم از زمین «خایه» ها باید بریدن کـٌردٌهی (با لفظ هندی بخوانید) رحم چه؟ بیرحم باید بودهی خایه ها؟ بندازشان در جمکران بعد از آن بنیوش جام شوکران تا بدرگاه خدا وارد شوی ** رهبری داده ست فرمان خدا تا خدا گردد رضا از بندگان! تا تمام «خایه» ها گردد جدا تا که ایران پر شود از اختگان رهبری داده ست فرمان خدا ** رهبری ، رهبر نه؛ اصل مطلب است هم خدا فرمانبر این رهبر است! رهبری تا اول خرداد ماه بوده بودی کمتر از الله و لا! بعد از آن هی گاز دادی روز شب هم گرفتی زیر ماشین خلق را، هم تجاوز ها نمودی در اوین کهریزک شد جایگاه مومنین در همان جا شد تجاوزها بدین رهبری اکنون شده کلا خدا ** هم به گرزان گران سر کوفتی هم به تیغ تیز خونها ریختی در نوردیدی تو ملیون پله ها تا گرفتی سبقتی بی منتها تا که در بیست و دوی خرداد ماه رد شدی در سدره لا منتها بیست و پنجم رهبری کردی نگاه در میان آینه دیدی خدا شوق این دیدار صد دستور شد رهبری خود را خدا دید و بسی کیفور شد طعنه ها زد بر خدای سابقین، سابقون السابقون، شد سابقون سرزمین ما شد آغشته بخون! ** اینک اکنون سید علی، لا رهبر است او خود الله و بر دوش خدا ست بر زمین و بر زمان فرمانده ی کل قوا ست مردمان را گوش دارید ای رفیق کین قوا آمده ی ذبح شماست با سلام تحنیت بر رهبری فرزانه خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه ——————————————————————————– شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۲:۲۵ صبح | پاسخ شما را بخدا این شیشه ی مرا به برهبری برسانید. نوشتم شیشه خون شش بندی ست. و من از خیام بازی و رباعیاتش خسته شده ام و می دانم که رهبر علی رغم بیرحمی و قصاوت قلبش شاعر مزاج هم هست و گاهی که بار خاص می دهد به نام بار عام شاهانه. گاهی شاعران شاه سلطان حسینی را هم به میدان شاه اصفهان در تهران دعوت می کند. یادتان باشد که من بی سند حرف نمی زنم و رهبری خطاب به خاتمی گفته بود که من با نهایت بیرحمی به کسانی که معترض باشند برخورد خواهم کرد. ولی در واژه برخورد، خورد هم وجود دارد. و حالا شیشه ی من: رهبرا جایی نشستی مفت مفت هاشمی کرده ترا نعلین جفت میتوانی فتواهای خوب گفت گر روی کهریزک و شاهی کنی هم ببینی پاسداران را زمخت هم بسیجی را به باتوم کلفت زیر اوضاع اشک ریزی جفت جفت! شاوزوزک شاعر ِ دون مایه. پیشکش به امام رهبر آقای فرزانه! ——————————————————————————– منم از زاهدان | سه شنبه، ۱ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۰۸ صبح | پاسخ این رهبر فرزانه ی ایران عجب شعور حیرت انگیزی دارد/ من فکر می کنم که حتا اگر کرات دیگر آسمانی اتاق های فکری داشته باشند همه دستگاههای اندازه گیری فکرشان در برابر شعور و درک و خرد و اندیشه و فکر و تدبیر این مرد بزرگ در حیرت و حتا ترمز مانده اند. سلام خو خوذد خود خدا بر این امام عظیم الشان اسلام ناب محمدی باد. مرگ بر همه جهان زنده باد این امام. منم از زاهدان ——————————————————————————– سبزه در میدان | دوشنبه، ۳۱ خردادماه ۱۳۸۹، ۱:۴۲ بعدازظهر | پاسخ خطاب به رهبری عرض می کنم: بکشیدشان این فتنه گران را، بکشیدشان این آزادیخواهان را، بکشیدشان این راستگویان را، بکشیدشان این راست قامتان را. بکشیدشان که شمشیرتان تشنه ی خون است. آری خمینی برخیز تا ببینی چه چیزی را پایه نهادی! ایکاش می گفتی جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. آنگاه هر ایرانی می توانست تنها به جرم داشت شناشنامه ی ایرانی خودش را خودی بداند و هیچ کس نمی تواست ایرانیتش را زیر چکمه م نعلین له کند. آری خمینی برخیز و ببین که اگر گفته بودی «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» آنگاه اسلامت نیز این چنین ملعبه ی دستان ناپاک نمی شد. آنگاه جایگاه متعالی تو این چنین لگد مال نمی شد، انگاه آنهمه کشتار وحتناک به نام دین تو و ایمان تو و خود تو نمیشد. آری ایکاش گفته بود: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» و اما من امروز می گویم: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» که از همان حرفهای تو این نیز بیرون می آید. ۵۰۷۰۴ – تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.