با درود مثلی معروف داریم که می گوید: « دلاکها وقتی بیکار می شوند همدیگر را کیسه می کشند» حال حکایت ماست و این جماعت سرگردان که نمی خواهند یا نمی توانند از حوادثی که بر ما رفت بیاموزند. نزدیک به چهار دهه است که از عمر رژیم خونریز اسلامی می گذرد و این جا ماندگان از چرخ حوادث٬ بجای تمرکز بر فجایعی که در حال حاضر بر مردم و مملکتشان می رود هنوز سرگرم شامولتی بازی “گروگان گیری بود یا نبود” هستند!! عباس سماکار داد و بیداد راه انداخته زیرا هرگاه بخواهد خود را تعریف کند٬ بلافاصله تلاش خود و عده ای از دوستانش را برای گروگان گیری خانواده سلطنت به شما یاداوری می کند. حال “علامه زاده ای” پیدا شده که منکر این حادثه است و اگر قرار باشد “عباس” سخنان این رفیق نیمه راه را بپذیرد پس شما بفرمائید عباس در کجای این مبارزات مشعشعانه قرار دارد؟ مدت ۳۵ سال است نان این معرکه را می خورد و حالا!!؟ پس بر خرمگس معرکه لعنت٬ بشمار و اما انطرف دعوا “علامه زاده” قرار دارد که چون بازار ضد خشونت بودن داغ است و درثانی هیچ ارگان و یا دانشگاهی هم پول بی زبان دولتی را به کسی که معتقد به اعمال خشونت باشد و یا سمبلی از این نوع باشد نخواهد داد. اوایل انقلاب سکوت و یا تائید این عمل اگر برای کسی اب نداشت برای “علامه دهر” نان که داشت ولی در فرنگ بخصوص کشور گلها”هلند” ایجاب می کند که برویم و “گل اصلاحات” بچینیم. دریغم امد بدون یادی از محمدرضا عالی پیام ( هالو ) سخنانم را بپایان ببرم. “یکی نیست بگه آخه تو که پیزی اش رو نداشتی، این همه زور زدی تا یک لا قبا شیم؟ مارو باش ماییکه تمدن ۳-۴ هزار ساله داریم، حالا باید دچار این خنگ و خل ها شیم؟ ما رو باش چرا بایست ما که بلند نظر بودیم آقا بودیم، حالا یارانه بگیر بی نوا شیم؟ ما رو باش این همه نفتی که زیر پامونه کجا میره که ما باید صاحب این همه گدا شیم؟ ما رو باش ما که باور میکنیم عکس رو توی ماه، باید هم اسیر هاله نور و این چیزا شیم ما که منگل و مشنگیم، به خدا حقّمونه از توی چاله در بیایم و توی چاه شیم”
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو