از تهرانم

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آدرس وبلاگ‌های خُسن آقا خُسن آقا 1 خُسن آقا 2 دسته بندی آزادی بیان (279) اجتماعی (119) اسلام و مسلمین (4) اعتراض و تظاهرات (271) اقتصادی (128) انتخاباتی (233) بحران اتمی رژیم (455) بدون دسته بندی (39) بی قانونی (13) بین‌المللی (325) تاریخی (38) جنایات رژیم (235) حقوق بشر (565) حقوقی (29) خاورمیانه (55) دانشجویی (214) دزدی‌های رژیم (189) روابط ایران و آمریکا (28) روابط بین‌المللی (69) زندانیان رژیم (85) سیاسی (487) طنز (210) فراخوان (13) فرهنگی هنری (18) فرهنگی، هنری، تاریخی (66) مبارزه با رژیم (126) مقاله (30) مقاله و نقد (19) ملای حیله گر (406) نامه های سرگشاده (16) نقد اسلام (32) کامپیوتر و اینترنت (58) گوناگون (83) بایگانی اخبار 2010 اخبار 2009 اخبار 2007 تا 2008 December 2006 November 2006 October 2006 September 2006 August 2006 July 2006 June 2006 May 2006 April 2006 March 2006 February 2006 January 2006 December 2005 November 2005 October 2005 September 2005 August 2005 July 2005 June 2005 May 2005 April 2005 March 2005 February 2005 January 2005 December 2004 November 2004 October 2004 September 2004 August 2004 July 2004 June 2004 May 2004 April 2004 October 2003 September 2003 August 2003 July 2003 June 2003 May 2003 April 2003 March 2003 February 2003 January 2003 May 2002 April 2002 March 2002 February 2002 January 2002 08.4.2004 شمشیر خونین فستیوال خونخواران مستلاب بزرگ تهران به حضرت آیه الله امام خمینی…ده رسید! هیچ یک از اعضای خانواده معظم العلیه حاضر به وراثت آن نشدند! ولی در این روز عجیب و غریب اول ماه رمضان سال ۱۴۲۴ چه شد و چه گذشت؟؟ گزارشی در این باره از میز ممد بخدا من میز ممدم از روی تخت بیمارستان… از تهران با شما صحبت میکنم. یعنی شایدم از زیرتخت! در حقیقت کامپیوتر یا بقول راهبُر انقلاب جعبه شیطانی من زیر تشک من است و هر وقت فرصتی دست دهد با استفاده از میکرو میکروفن های جرج الدین بوش السلطنه مقداری از افاضات الرهبریه را به رشته « ته رید » در می آورم. ولی پیش از اینکه برتون بگم آنروز لعنتی چه گذشت. باید براتون بگم که چند شب پیش رهبری رو تو خواب دیدم . بیچاره مثل یه قپه نور بود که خاموش شده باشه. من چیزی ازش نمی دیدم بد زبونا میگفتن رهبریهف خودشه. خب منم می گفتم خودشه بعد چهل و دوسال دوستی که حالا دیگه شده چهل وسه سال که دیگه آدم رهبری رو فراموش نمیکنه حالا قبلا تلقین خون بوده بوده! روضه خون بوده بوده! شپیش از سر و کولش بالا میرفته، خب میرفته. امروز چی؟ رهبر خردمند، فرزانه، ولی مسلمین جهان، ولایت مؤمنین جهان.. اصلا بوی عطر از عمامه ش اینهو مزبله میزنه بیرون. گفتم برم ببینم چی شده ولی یه چیزی دود میکرد. گِرد و قلمبه بود، خیال کردم تاپاله است. یه پا بهش زدم دودش صد برابر شد، یه بسیجی پشت سرم بود، بِهم گفت دستت درد نکنه میز ممد فقط تو مونده بودی که به عمامه رهبری توهین کنی. بهش گفتم به جده آقا من قصد توهین موهین نداشتم. فکر کردم تاپاله ست… گفت حالا تاپاله ام که باشه وقتی یه روزی سر رهبر توش بوده حالا دیگه تو باید بوش کنی و بزاری رو سرت… از ترسم گفتم: باشه، اما داغه، میترسم سرم بسوزه… حالا رهبر کو اینجا کجاس؟ چی شده. گفت: رهبری از ترس آمریکا چند تا بمب اتمی رو آورده بوده تو بیت، شب باهاشون بازی میکرده یکیشون یهو میترکه، خب اون یکی همه رو میترکونه، حالا همه جا بمبی شده. گفتم: بمبی شده یعنی چی؟ گفت خود رهبری میگه بمبی شدم! گفتم : حالا رهبری کو؟ گفت : وقتی بمبا ترکیدن همه مزاییکا کنده شدن، رهبری پرت میشه تو چاه.. هول کردم، پرسیدم کدوم چاه؟ گفت چاه مستلاب! گفتم : حالا کو، رهبری کجاست؟ گفت: اوناها برو جلو میبینی! رفتم جلو بیچاره رهبری، دندوناش شکسته بود، ریشش همه سوخته بود هم به خون و چیزای دیگه آلوده بود و با ذوئبا اون ته داشتن میرفتن زیر کثافت. زهرا زیبا کاضمی هم با صورت کبود و لبای خونآلود و دست شکسته داشت از رهبری و ذوئبای که در حال تشاهد بودن عکس می گرفت، تو خواب یاد این جمله رهبری افتادم که به ژان پل دوم رهبر کاتولیکها نوشته بود: ضربتٌ سید السعید المرتضوی فی یوم الپنجم تیر فی راس زهرا کاظمی افضل من عبادت الثقلین بود بخودم گفتم حیف این رهبر به این خوبی که حالا داره تو دیگ ولایت اینجوری به لقا الله میرسه حیف از اینهمه عمامه ملیونها متر پارچه… ای داد و بیداد. که یهو پرستار بیمارستان… با قاشق زد به تخت من و گفت آقای… صبحانه حاضره… خانم ژ الف که کار منو ویراستاری میکنه می گفت این قسمتو ننویس رهبر بدش میاد شُکوم نداره، بیچاره شاید بترسه و همین کار و بکنه نکن تو مسؤولی! من بهش گفتم: تو هم منو سانسور میکنی! جان من شاید این باعث بشه خواب من تعبیر نشه، رهبری خودش تا بمبها نترکیدن، بترکه و بره کنار، که اگه بمبا بترکن وضع رهبری و ذوئبا از اینم بدتر میشه…. ولی رهبری در روز شروع ماه رمضان و پایان فستیوال خونخواران در مستلاب بزرگ تهران چه گفتند، چه شنفتند، چه کردند من میز ممدم، شاید آخرای کارم باشه، چون خیلی مریضم، شاید مُردَم، ولی ای کاش زنده بمونم و چند تا حادثه رو تو این مملکت ببینم. از پیامهای همدردیتون ممنونم. من میز ممدم. این اسمو بیشتر از چهل و یک سال پیش خود رهبر مزخرف انقلاب منفور رو من گذاشته. بسم الثار، بسم الخون، بسم الله الخونریز، بسم ثار الله وبن ثاره بسم شهر الرمضان بسم الله القاسط، بسم الله القاسم الجبارین، بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم اعوذُ بالشیطان من المردم ایران النجیب؛ اعوذو به لذوئبائونا و ذئبائکم… خواهران برادران، آقایان علما، روحانیون، حجج اسلام، ائمه جمعه های جماع، فضله های فضیل، بنده مختصرا به چند نمونه بارز بر حقانیت ما برای دریافت شمشیر خونین این فستیوال را عرض میکنم. عریض بنده بسِار کوتاه خواهد بود، خواهران وبرادران سپاهی، بسیجی، لباس شخصی، قاضیان محترم، در پستهای مختلف برای دریافت جامع بیانات من می توانید کتاب الکتب، ام الکتاب برای تحقیق مُطّول این ادعا مراجعه کنید. در این چهارده قرنی که از انزال وحی می گذرد، در هیچ آیین و دینی دیده نشده که لغت خون یا به لغت عربی « ثار» اینهمه خایگاه بالایی داشته باشد. شما به تاریخ سراسر خون و خونریزی مکتب ما در این چهارده قرن نگاه کنید، به این بیست و پنج سال نگاه کنید، به این هشت سال پایانی نگاه کنید و حتی به این یک سال گذشته نگاه کنید… در این مدت روزی نبوده که ما خونی نریخته باشیم. البته خب کمبودهایی در جاهایی دیده شده، مقاومتهایی بوده، ولی ما همه را درهم شکسته ایم. دانشمندان، متفکران، شاعران، نویسنده گان، هنرمندان، دانشجویان، ملحدان، منافقان، معاندان، محاربان… زنان، مردان و حتی کودکان خردسال را کشته ایم، زندانی کرده ایم، ترسانده ایم، شلاق زده ایم، دست بریده ایم، پابریده ایم، سنگسار کرده ایم، مجبور به جلای وطن کرده ایم، حتی تجاوز جنسی، نه بصورت سیستماتیک، نه، ولی بصورت نیمه سیستماتیک انجام داده ایم ( آفرین به تواضع رهبری: میز ممد). ما در فبرستان بهشت زهرا که بخودی خود تمدن ماست قانون ماست، سمبوول مکتب ماست، وسعت نظر ماست، نماد شهادت ماست ، افتخار ماست، چشمه خون بر پا کردیم، ما آنقدر کشتیم یا باعث کشتن شدیم که تا چند قرن دیگر اگر شهرهای ما توسعه پیدا کند ما هنوز هم نام شهید داریم که بر کوچه های آن بگذاریم، حتی ما چنانکه آقای دکتر احمد معتمدی محاسبه کردند ما تا نیمه قرن قمری عربی آینده هنوز از عراق جنازه ذوئبا وارد خواهیم کرد . ما در این شهر طهران ( دسته ط از حلق رهبری بیرون آمده: میز ممد) ودیگر شهر های ایران مثل مشهد، قم، تبریز، اصفهان، کرمان…کوچه و خیابانهایی داریم به نام ثارالله یعنی خون خدا، این معنیس این است که ما حتی اگه خدا هم جلومون وایسه خونشو میریزیم…( تکبیر ذوئبا) تازه به این بهشت زهرا اکتفا نکنین، برین لعنت آبادهای ما که در تاریخ نمونه های بنیادینش زیاده، ولی خب کسی مثل ما بهش فخر نمی کرده کسی مثل ما بهش بها نمی داده، کسی مثل ما دولتش، و قانون اساسیش رو رواون بنیاد نمی کرده، ما شرف و قانون اساسی و ناموسمون رو مکتبمون رو با این کشتار ها بیمه کردیم. مکتب ما خوشبختانه بقول آیت الله دکتر صادق زیبا سخن و آیت الله دکتر یزدی مکتب زنده باد و مرده باده: قُتل الانسان ما اکفره = مرگ بر انسان کافر. ما اگر خون، شهادت و روضه و مصیبت و شکنجه و زندان و شلاق و دست و پا بریدن رو که از ارکان مکتبمون است ازش بگیریم هیچ چیزی ازش باقی نمی مونه. حالا این زنک ضعیفه برنده جایزه صلح نوول شیرین عبادی برا خود شیرینی گفته که مکتب ما با صلح و دموکراسی منافاتی نداره. کسی نیست به زنک بگه آخه به تو چه! که تو کار ما دخالت می کنی؟؟ مکتب ما دشمن آزادیه؛ آزادی یعنی چه؟!! تو می گی تو قرآن آزادی هست! کجای قرآن آزادی داره، چنانکه بارها گفته ام آزادی یعنی فکر یعنی مدرنیته یعنی علم، و ما همه اینها را میریزیم تو چاه، و دمکراسی را هم قُرُمساقی می دونیم. این خانم برخلاف نصوص صریحه آیات و روایات حرف مفت زده و من از آقایان هیئت داوران فستیوال خونخواران در این مصلای بزرگ معذرت میخام و امیدوارم که آیت الله دکتر هشم پور این رفسنجانی بزرگ این مظهر خون وخونریزی و آیت الله هاشمی شاهرودی و شو رای محترم گُه انبان و دیگر آیات عظام و ائمه جماع در جمعه و خصوصا این فرزند رشید اسلام سید السعید المرتضوی پاسخی به اراجیف این خانم و خصوصا این ملی مذهبی ها بدن… بنا براین من حق دارم بعنوان نایب بر حق آقا امام زمان عج…. شنوندگان وبینندگان عزیز ناگهان صدای رهبر زیر سلام و صلوات ذوئبا گم شد، مردی بلند قد باعمامه عظیم بر اسبی سفید سوار با شمشیر آویزان و خونچکان وارد شد، سیمایی نورانی داشت، ریشی جو گندمی با ابهتی و نخوتی و تکبری! اعرابی بود، از طایفه بنی هاشم بود، از حجاز آمده بود، سر خوش از دود تریاک افغانی بود؛ بله خوش بود خودش است؛ اسامه ابن لادن ابن ابن ابن عبدالله است خود اوست، اُمی ست؛ هم نامه نا نوشته خواند، هم زبان نیاموخته داند، بفارسی سخن می گوید. سخن او ُامی وار است . سخن او کوتاه است ؛ سخن او برای رهبری نامبارک است. باسم رب یازده سپتامبر خواهران و برادران همین الان این بنده از غار حرا در افغانستان می آیم این براق که بر آن سوارم از آن خود آن حضرت است . ایشان گفتند که از قول من از زحمات حضرت آیت الآیات خامنه ای حسینی قدر دانی کنید البته ایشان در مدت خلافتشان آدمهای بسیاری کشته اند ولی رهبری مسلمین جهان در اثر غفلت های فروان در اطلاق مطلقییت ولایت مطلقه فقیه، و کمبود وقاحتشان نسبت مولاشان امام خمینی …ده و دیگر فقیهان صدر اسلام موفق به دریافت آرای ائمه نشدند. ایشان با همه کوششی که کرده اند ولی حدود امام خمینی بعنوان امیر المؤمنینِ دوم در تاریخ خون دیده مکتب ما باقی خواهد ماند. ما اگر حتی بعنوان، اوج مطلع الطلوع کشتار ایشان در سال ۱۳۶۷، را ملاک قرار دهیم. فعلا کسی به پای ایشان نمی رسد. انشاالله آقای خامنه ای با مساعدت جد بزرگوارشان کوششهای فراوانی خواهند کرد. شاید با قتل اکبر گنجی، ناصر زرافشان، عباس عبدی، احمد باطبی، و حتی شیرین عبادی و دیگر متفکران و عالمان به علوم شیطانی و ملحدان ودانشجویان… در سال آینده به دریافت شمشیر خونبار و خونچکان دیگری نائل شوند انشالله! واسلام علیکم برحمت الله و برکاته. اُسامه ابن لادن ابن ابن …ابن عبدالله اول شهرالرمضان المبارک ۱۴۲۴ هجرتنا دوستان عکس العمل رهبری بسیار غیر مترقبه بود اگر نمردم تا گزارش بعدی! میز ممد

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.