دوست عزیز آنچه که شما فرمودید تاریخی بود از آن چه روشنفکران و ترقی خواهان ایرانی در نظر داشتند. بسیاری از چه که شما هم به درست فرمودید تصویب شدند ولی تا زمان رضا شاه هیچ یا بسیاری قابل اجرا نبودند و رو کاغذ ماندند. بله گیریم این قوانین که شما فرمودید به تصویب رسیدند، ولی در چه زمانی آنها اجرا شدند؟ در چه زمانی اصلاح شدند؟ در چه زمانی تکمیل شدند؟ آیا دولتی که پول نداشت تا خرج کارمندان و منشی باشیهایش را بدهد آن چنان که یکی پس از دیگری آمدند و میرفتند یا رضا شاه که بیشتر هدف های مشروطیت را جامعه عمل پوشند؟ دولت مشروطه مانند هتل شده بود از یک در میآمدند و از در دیگر میرفتند. اگر تاریخچه میگوئید انصاف داشته باشید و کامل بگویید. مجلس هم ۷ سال (از ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۱) تعطیل بود. قصد شوخی ندارم، ولی آیا مجلس در تعطیلی ۷ ساله هم قانون مینوشت؟ عزیز جان، این واقعیت تاریخ است، عقیدهٔ من نیست، اصول محاکم، دادرسی ها، و دادگستری نوین ایران به وسیله مرحوم داور پای ریزی شد. این را هم میخواهید بحث کنید؟ چرا من دوست دارم استاد دانشگاه باشم؟ من سعی کردم خودم را معرفی کنم. اگر این برای شما ناگوار است، من را ببخشید قصد توهین ندشتم. عزیز من برای اطلاع شما بگویم، من از شهر کوچکی در جنوب ایران به دانشگاهی که رضا شاه ساخت آمدم و چون شاگرد ممتاز بودم من را به سوئیس فرستادند و دکترا گرفتم. و پس از بازگشت به ایران برای درس حقوق تطبیقی در دانشگاه تهران کلاس در اختیارم گذشتند. من بر خلاف، بازرگان، سنجابی، راد منش و چند تای دیگر نمک خوردم ولی نمک دان نشکستم. کمی، فقط کمی انصاف داشته باشید. چرا من دوست دارم استاد دانشگاه باشم؟ دلیل دیگرش این است که از برکت “انقلابی” که شما و امثال شما به راه انداختید من را پاکسازی و خانه نشین کردند. از وقتی که دیدم ثمره یک عمر تحصیل و تحقیق من و دیگران را یک مشت جوان ریشوی بیسواد از پنجره بیرون مینداختند و یا موشک درست میکردند و با صدای بلند فحش رکیک میدادند هنوز درد میکشم. آقای تاریخچه نویس شما آن روزها کجا بودید؟ وقتی همین آقای سروش که این روز انشای های ادیبانه مینویسد مثل هوار بر سر ما اهل دانشگاه خراب شد شما کجا بودید؟ انصاف هم خوب چیزی است.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو