تاریخ و بهره گیری سیاسی از آن

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بدون شک تلاش آقای مجد قابل ارزش و توجه است که سعی دارد تصویر دیگری از تاریخ معاصر ایران ارائه دهد. اما آنچه قدری مسئله را “مسئله دار” میکند تلاش سیاه و سفید کردن مقوله است: رضا شاه و پسر دیکتاتورش همراه حامیان غربی آنها (همچون آنگلیس و آمریکا) ازسویی و مخالفان آنها که بسیار رنگین هستند. از ملیون و مذهبی ها تا کمونیستها با همه تنوع خویش. اما دشواری مهمتری که مشغله ذهنی من است این است که تلاش امثال آقای شهبازی در تاریخ معاصر بیشتر پامنبری برای جمهوری اسلامی ست. این پامنبری مرا در اصل و حسن نیت مقولات اینچنینی پرس براگیز میسازد. آقای شهبازی پس از آن که سالها برای نیروهای امنیتی کار کرد و نیروی خویش را تمام و کمال در اختیار آنها قرار داد تا کتابهایی چون خاطرات فردوست و خاطرات(بازجویها) امثال کیانوری را تدوین کند، تبدیل به “متفکری” گشت که تاریخ معاصر را از این منظر بررسی میکرد که دستگاه شاهان گذشته یکپارچه دزد و غارتگر بودند و حامیان آنها ( آمریکا و انگلیس) نیز تنها قصد توطئه داشتند. در این که اینها در وضعیت اسفناک ایران مقصر بودند شکی نیست اما این همه ی حقیقت مطلب نیست. این همان سیاه و سفید کردن مطلب است. نقش روحاینت در همین ماجرا همواره به خصوص از سوی این آقایان محقق پوشیده گذاشته میشود. برای نمونه به همین مصاحبه و ارائه نوشته خمینی دقت کنیم. اینکه به راستی توازن مالکیت زمین (مالکین زمین)در ایران بدین شکل بوده از حوزه دانش من بیرون است. اما کسانی هستند که نه آمریکایی بودند و نه انگلیسی و اسناد و مدارک تحقیقی آنها نیز بر پایه آنها نبوده، نظر دیگر داشتند و دارند و انقلاب سفید را کاری اجباری و درخور زمان و ضرورت زمانه میدانند. گرچه بد و ناکافی انجام گرفته باشد. اما فرض بر این که اصل ماجرا نادرست بوده باشد، آیا اعلامیه آقای خمینی در ان دوران نشانه درایت اقتصادی و سیاسی ایشان بوده؟ یعنی ایشان بر وضعیت مالکین زمین و توازن خرده مالکین و مالکین بزرگ همیت اشراف علمی را داشته که آقای مجد مدعی اند؟ نفس خود این ماجرا که اصل مالکیت در اسلام و وراثت چنین است، دلیل بر نادرست بودن برچیدن مالکیتهای بزرگ در اراضی میشود؟ از آن گذشته در ان دوران قوانین اسلامی تا چه حد مورد نظر و اجرا قرار میگرفت؟ آیا دهقان و مالک خرده پا بیشتر مقید به قوانین و معتقد به باورهای اسلامی بودند یا مالکین بزرگ؟ از اصل مالکیت اسلامی چه کسانی میتوانستند سوء استفاده کنند؟ دهقانها یا مالکین؟ این اعلامیه آقای خمینی در آن مقطع زمانی به نفع چه کسانی بود؟ تا چه حد انقلابی و تا چه حد ارتجاعی بود؟ امروز دیگر همه میدانند که اصل این اعلامیه های اقای خمینی در درجه اول برای احیای خیزهای سیاسی روحانیت و به دست آوردن قدرت سیاسی بوده و نه اصرار بر اصل مالکیت در اسلام! از سوی دیگر آقای خمینی اعلامیه های دیگری هم در ارتباط با انقلاب سفید شاه صادر کردند. مثلن ایشان مخالف شرکت زنان در انتخابات بودند. مخالف شرکت زنان در تدریس و مشاغل همچون سپاهی دانش بودند! اما از همه جالبتر اینکه وقتی آقای خمینی خود به قدرت رسیدند هم زنان را در انتخابات و مشاغل آزاد ( بسیاری از مدرسین مرد دانشگاه ها و مدارس را که عقاید اسلامی نداشتند اخراج کردند و به جای آنها زنان کم سواد و با مدارک تحصیلی و تجارب اندک را به جای آنها برگماردند. اینگونه میتوانستند نارضایتی مردان را در مقابل زنان به چالش بکشانند. بخشی از جامعه در مقابل بخش دیگر. در ضمن نیروی کار ارزانتری هم بودند.)گذاشتند و هم در ابتدا در بخشی از اصلاحات ارضی همان کاری را کردند که شاه نیم بند انجام داد. اما جالتر اینکه تدابیر آقای خمینی ( که مستقل بودند و به آمریکا و انگلیس هم وابستگی نداشتند)وضعیت روستاها را اسفناکتر کرد و کشاورزی ایران همین امروز ایران به مراتب از زمان شاه وابسته بدتر شده است. در این زمینه شاید بتوان بیشتر سخن گفت که جای آن در این حاشیه نویسی نیست. از همه مهمتر آقای مجد از سانسور و بایکوت در مللی چون آمریکا و انگلیس مینالد که به اصل مسئله ایشان هیچ خرده نمیگیرم، گرچه به جزئیات (صحت) آن واقف نیستم، اما یک نکته دارای اهمیت است و آن اینکه ایشان باز در همان سرزمین پهناور غارتگر امکانی میابند که کتاب خود را نشر دهند و به آمریکایی ها و انگلیسها بگویند چگونه سرزمین ما را غارت کردند. آیا این کار را در ایران امروز گل و بلبل اسلامی میتوانند انجام دهند؟ آمریکایی ها و انگلیسها هر از چندی بخشی از اسناد خود را آزاد میکنند، آیا ایران اسلامی هم چنین کاری میکند؟ آقای شهبازی مدتی با زندانیان توده ای محشور بوده، میتواند کتابی در فراز و نشیب این دوران فشار و شکنجه و شکست، (بر استناد همان بازجویی های زندان) بنویسد، بدون آن که نیروهای امینتی به ایشان سرنخ و اسناد طبقه بندی شده بدهند؟ تاریخ سی ساله دوران اسلامی در مقابل چشمان ماست و اسناد و واقعیت هم نشان میدهند که سرزمین ما از بسیاری جهات رو به سقوط و قهقرا میپیماید، آیا وقت آن نیست که به جای آن که به انگلیسی بودن رضا شاه بپردازیم ( که ماحصل آن غارت سرزمین ما بوده) به وضعیت امروز و غارت مستقلانه حکومت امروز بپردازیم؟ آیا غارت آقا زاده های امروز هنوز به اندازه رضا شاه نرسیده که ارزش بررسی بیابد؟ راستی همین طرح هدفندی یارانه ها را که بانک جهانی به همه کشورهای نیمه توسعه به زبان دیگری دیکته نمیکند؟ پس چرا آقای احمدی نژاد به اجرای آن مفتخر و آقای خامنه ای مفتخر تر است؟ نکند اینها هم دستور از انگلیس و آمریکا میگیرند و ما خبر نداریم. راستی آقای شهبازی که همه امور زندگی رضا شاه را میتواند تشخصی دهد و در هر نخی سرنخ انگلیسی بیابد، نمیتواند در این مورد هم زحمت بکشد و سرنخهای بانک جهانی را در بیت رهبری بیابد؟ آقای مجد باید این نکته ظریف را در بررسی های خود در نظر بگیرد که تا کودتای 28 مرداد امریکا رقیب مهم انگلیس بوده و استناد به اسناد آنها میتواند قدری انحرافی یا جهت دار باشد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.