درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایى را قناعت، بی‏عرضگى را صبر، و با تبسمى بر لب، این حماقت را حکمت خداوند می‏نامند. ( گاند ى )

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود نویسنده عزیز«وبلاگ “کافه مشق”» که به احتمال زیاد در خارج از کشور زندگی میفرمائید٬ گرامی از انصاف بدور بعد از ۳۴سال تجربه و شاهد بودن تناقض گویی تئوریسینهای اسلامی با عناوینی مانند«نهضت ازادی-پیروان شریعتی -جاما- پیروان خمینی مانند خط امام- اصلاح طلبها – سبزها- سروشها-کدیورها- مهاجرانیها» و دهها گروه ریز درشت دیگر که فقط یک هدف را از جوانب مختلف تعقیب میکنند و انهم تلاش برای استمرار حکومت اسلامی باز بخواهیم از همان سوراخ گزیده شویم منتها با عنوانی دیگر!! قبل از هر چیز باید با خودت صادق باشی و جواب این سؤال کلیدی را بدهید که ایا به جدایی دین و دولت باور داری یا نه معتقد هستی که این حکومت اسلام واقعی نیست!! نکند حکومت  اسلامی مورد نظر شما به اجرای احکام اسلامی از «سنگسار-حد-قطع اعضا بدن مجرم- نابرابری حقوق زن و مرد  -تبعیض در دریافت ارث توسط زن و مرد-حق سرپرستی اطفال بوسیله فقط پدر یا جد پدری-ازدواج دختر بچه ها« و صدها مورد قوانین دیگر اسلامی باور ندارد ؟ پس لطفا لبخند بزنید چون (شما مسلمان) نیستید. لطفا نقل قولی را که از  کاظم سامی اورده اید را یک بار دیگر بدون احساس تأسف برای او مطالعه کنید ببینید از این نوشته متناقض  چه چیز میتوان یاد گرفت؟ ایشان  حقوق بشر و دمکراسی را قبول ندارد با لیبرالیسم و پیشرفتهای حاصله هم که میانه خوبی ندارد ایا در پایان به همان بازگشت به خویشتن ال احمد و تناقضات شریعتی نمیرسیم؟ باز هم تکرار میکنم شما اول ببین به جدایی دین از دولت و یک حکومت عرفی باورمند هستی یا حکومتی اسلامی منتها با قراعت رحمانی؟ من قسمت نوشته  کاظم سامی را دوباره قید میکنم لطفا بدور از احساسات بخوان و ببین این جناب تحصیل کرده  این مملکت چگونه می اندیشیده است انگاه خواهی فهمید که این اژدها یعنی«حکومت جمهوری اسلامی» چگونه متولد شد. دکتر سامی خیلی خوب می نوشت به نوشته‏اى از او که درباره آزادى و تحمل عقاید دیگران است اشاره مى‏کنیم: «انسانى که به آزادى، آزادى راستین انسان-نه آزادى تجارتى-مى‏اندیشد، انسانى است که در جامعه‏اى زندگى مى‏کند که قبلا در آن، انسان از بند نظام سرمایه‏دارى رها شده و نظام طبقاتى انسان را دو قطبى نکرده است و شرک طبقاتى، شرک نژادى و شرک تبارى بر انسان حاکم است.چنین انسانى تا آنجا به آزادى انسانى حرمت مى‏نهد که مخالف را و حتى دشمن فکرى خویش را به خاطر تقدس آزادى، تحمّل مى‏کند و او را از آزادى تجلى اندیشه خویش و انتخاب خویش با زور باز نمى‏دارد و به نام مقدسترین اصول، مقدسترین اصلى را که آزادى رشد انسان از طریق تنوع اندیشه‏ها، تنوع انتخابها و آزادى خلق و آزادى تفکر و تحقیق و انتخاب است، با روشهاى دیکتاتورى پایمال نمى‏کند.در بحث آزادى اشاره به این نکته لازم است که تا زمانى که دیکتاتورى غالب است، احتمال اینکه عدالتى در جریان باشد، باورى فریبنده و خطرناک است.و هنگامیکه سرمایه‏دارى حاکم است ایمان به دموکراسى و آزادى انسان یک ساده لوحى است و اگر به تکامل نوعى انسان اعتقاد داریم، کمترین خدشه به آزادى فکرى آدمى و کمترین بى‏تابى در برابر تحمل تنوع اندیشه‏ها و ابتکارها یک فاجعه است» ایا شما را بیاد سخنان خمینی در بهشت زهرا نمیاندازد که میخواست «کرامت انسانی مردم را به انان برگرداند»؟ موفق باشید در یافتن راه درست 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.